💕💕
اگر والدین بیش ازحد حمایتگر
یا حتی بیش از حد بیتوجه باشند،
مسیر رشدی لازم
براي پرورش شخصیت سالم را،
ناخواسته به سمت وابستگی میبرند.
❤️ @maadar_khoob
مادر خوب
در بین همین مراحل شروع میکنیم به مرحله ی از مدفوع گرفتن کودک "یعنی بدون پوشک بچه روی لگن مدفوعشم بکن
حالا یه نکته برای همه مامان ها پیش میاد یعنی تقریباً ۹۰ درصد بچه ها بعد از سه، چهار ماه تثبیت دوباره شلوارشونو خیس میکنن. ناامید نشید که ای وای اینکه خوب بود چی شد اینجوری شد نگید شاید از چیزی ترسیده. یا شاید داره لجبازی میکنه نه. این بهش میگن قضیه "برگشت پذیری" بچه ها بعد از اینکه تثبیت کامل براشون انجام میشه یه دوره برگشت پذیری دارند ممکنه یه روزه باشه اگه یه مادر بدونه که باید چیکار کنه و ممکنه ده روز بشه و طول بکشد باید این یه روز دو روز یه هفته که بچه شما برگشت کرده عقب وشما اطمینان کردید که این بچه کنترل ادرار شو بدست آورده دوباره وقتی که جیش کرد قشقرق به پا نکنید، مثل اینکه یادت رفت یادت رفت جای جیش تو دستشویی بود توی شلوارت نبود دیگه از این به بعد یادت نره بدو بشین توی دستشویی حالا اگر الان نداری بیا لباستو عوض کنم لباس تمیز تنت کنم همین..
دیگه بیشتر از این اذیتش نمی کنیم اگر اذیت کنیم این دوره طول میکشه ولی اگر درست برخورد کنید و خودتون به هم نریزید ممکنه دو سه روزه یک هفته این دوره تموم بشه. هیچ نگران نباشید. یه دوره برگشت داره.
پروسه از پوشک گرفتن تمام شد به شما خیلی تبریک میگم برای اینکه از پوشک گرفتن یه مرحله مهم از زندگی بچه شماست اگر این مرحله را به خوبی بگذرونید که رمز هاشم گفتیم که اون باورهای غلط تون بریزید کنار و به این مرحله به عنوان رشد بچه نگاه کنید که هم رشد جسمی رو در بر داره وهم رشد روانی که برای بچه یه مرحله از رشدشه که با صبوری و آرامش و هدایت و حمایت مادر این پروسه تمام میشه.
#پوشک_گرفتن {قسمت22}
❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ #تست_هوش
پاسخ مسابقه نقاشی
❤️ @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازي پدرها با فرزندانشان متفاوت از بازي هاي مادران با كودكانشان است.
به همين دليل كودكان براي رشد سالم به بازي با پدرشان هم نیاز دارند.
❤️ @maadar_khoob
🔴 با کودکانی که در پاسخ به درخواستهای شما فقط نگاه می کنند (زل می زنند)، چه کنیم❗️
✔️ ابتدا از دستورات ساده استفاده کنید مانند:
▪️لیوان بیار
▪️ازیخچال سیب بیار
▪️شلوارتو از اتاق بیار
▪️تلویزیون روشن کن
▪️برق را روشن کن
▪️خاموش کن
▪️جورابتو از کمد بیار
▪️بشقابو ببر بزار تو اشپزخونه
▪️ایفونو جواب بده
▪️در رو باز کن
▪️برق دستشویی را خاموش کن
▪️این کتابو از روی زمین بردار بزار رومیز
▪️کنترل بده به بابا و غیره
💢 همگی این درخواستها مدام باید گفته شود و نياز به یک نفر سوم است که کودک را برای انجام دادن به آن درخواست هدایت کند، شما دستور بده نفر سوم کودک را به سمت انجام دادن هدایت کند و اگر نفر سوم نبود شما خود کودک را هدایت کنید👇
💢 دست او را بگيريد و به سمت انجام آن کار هدایت کنید.
✅ اول به صورت كمكي چند روز تكرار كنيد و سپس کمک را کمرنگ کرده تا به مرحله استقلال در انجام آن درخواست، که شما میگویید برسد. به صورت مدام انجام دهید و شاهد تغییرات مثبت باشید.
❤️ @maadar_khoob
🍃جدا كردن اتاق خواب كودك
✅هرچه سن جدا کردن محل خواب کودکان در سنین پایینتر صورت بگیرد، این روند آسانتر و با آرامش بیشتر ممکن خواهد بود اما هر چه سن جدا کردن محل خواب در سن بالاتر باشد، این امر سختتر و گاهی غیرممکن میشود.
🚨برای اینکه به ویژه بعد از سال اول، بخواهیم کودک را جدا کنیم بهتر است والدین در اتاق خواب کودک حضور پیدا کنند تا او به خواب رود.
🔴والدین و بهویژه مادر نباید هیچ قسمت از اندام خود مانند دست یا مو را در اختیار کودک قرار دهد و از همان ابتدا کودک را عادت دهند تا عروسکهای خود به ویژه عروسکهای پشمالو که احساس امنیت میدهند را بغل کند و به خواب برود. این قسمت خیلی راحت ماجراست.
📍قسمت سخت موقعی است که کودک در سن بالاتری است و تا صبح چند بار بلند شده و میخواهد به رختخواب والدین برگشته و پیش آنها بخوابد.
📍در اینجا مقاومت والدین بهویژه مادر نقش اساسی و مهم را دارد. مادر باید به کودک اعلام کند که به هیچوجه این کار ممکن نیست اما به کودک این اجازه داده میشود که با مادر به اتاقاش برگردد و تا موقع خوابیدن مادر کنار او باقی بماند.
❤️ @maadar_khoob
امام حسن علیه السلام:
نماز عصر را پشت سر پیامبر خواندم. پس از نماز فرمود: بمانید و مقداری حلوا بین نمازگزاران تقسیم کرد و به هر کدام انگشتى حلوا مى داد تا اینکه به من رسید. من کودک بودم، آن حضرت انگشتى حلوا به من داد، سپس فرمود: باز هم بدهم؟ عرض کردم آرى. آن حضرت انگشتى دیگر به خاطر خردسال بودنم به من خورانید.
📚العیال/ج1/ص403
❤️ @maadar_khoob
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
🌾 خانم معلمی تعریف میکرد:
در مدرسه ابتدایی بودم ، مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم به نیت این که آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
🍁 پدر و مادرشان هم دعوت مراسم اند و بچهها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند. چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
✏️ روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم. با هم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد.
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو میکنه ، چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟
این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچهها بود!!
🌾 رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمیفهمید
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم.
🍁 خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم ، مدیر را دیدم ، رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود. از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت:
فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم؟!
اخراجش میکنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ، من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود.
✏️ حالا آنی که کنارم بود زنی بود ، مادر بچه ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود. بسیار پرشور میخندید و کف میزد ، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
🌾 همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم اینکار را میکردم!!
🍁 معلم گفت :
با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها این چنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت:
آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح میدهم ؛
مادر من مثل بقیه مادرها نیست ، مادر من " کرولال " است ، چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود ، این زبان اشاره است ، زبان کرولالها...
✏️همین که این حرفها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم!!
🌾 آفرین دختر...
چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده!
🍁فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و...
تا این که همه موضوع را فهمیدند...
نه تنها من که هر کس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
✏️ از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند!
📝 درس این داستان این بود :
زود عصبانی نشو ،
زود از کوره در نرو ،
تلاش کن زود قضاوت نکنی ،
صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!
❤️ @maadar_khoob