#کارگروه_هادی
#ناخن_جویدن
#مشکلات_رفتاری
🎗️اگر #کودک شما مبتلا به #ناخن_جویدن یا کندن پوست دور انگشتان با دندان است .......👇👇👇
🔴در قدم اول رفتار او را خوب بررسی کنید که این عمل او ناشی از #اضطراب است یا تبدیل به #عادت و #رفتار_تکراری شده.
🔴در صورت اضطراب حتما باید مراجعه کنید و #ارزیابی دقیق و #درمان صورت گیرد.
🔵در صورت عادت:👇👇
✔️زمانی که این رفتار را بروز میدهد هیچگاه مستقیم واکنش ندهید (مثال ناخن نخور و....)
✔️فورا از دستان او کار بکشید( مثال کنترل تلویزیون رو بیار اون لیوان رو بردار و....)
✔️در طول شبانه روز ۵ الی ۶ دفعه هر بار به مدت ۱۰ دقیقه با گلوله خمیر بازی_گل رس_و.... کار کند و در دستانش ورز دهد و انگشتانش را دایم داخل خمیر فرو ببرد.
✔️حتما از سوهان ناخن استفاده شود و پیوسته برجستگی ها و زبری های دور ناخن رو از بین ببرد.
✔️در صورت نیاز برای مدت محدود از دستکش استفاده شود.
🔰#دکتر_کچویان #متخصص_روان_درمانی_بالینی
🦋حداقل #۱نفر رو به کانال سبک زندگی مدرن_کودک یار دعوت کنید🌱
#فرزندپروری
*#سبک_زندگی*
*#کودک_یار*
💕
💕💕
💕💕💕
💕💕💕💕
@sabkezendegi_modern
🏴 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله :
«به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است»
📚 وسائل الشیعه،ج۱۷، ص۱۳۷
✨امام حسن علیه السلام:
«کسانی که صاحب فرزند نمی شوند ، زیاد ذکر استغفار را بگویند، ان شاالله خداوند آنها را صاحب اولاد خواهد کرد.»
📚مصباح کفعمی حاشیه ص ۵۸
✨امام رضا علیه السلام:
"نگران نباش و فرزند بخواه، بدان خداوند روزی ایشان را می دهد..."
📚 اصول کافی، ج۶، ص۳
@nooredideh
فرزندانم را تا ابد
زیر خیمهات نگه دار
مولای خوبم
https://eitaa.com/maadarestaan
هدایت شده از هجرت | مامان دکتر |موحد
❁ـ﷽ـ❁
فکر میکنم که چرا آخرین روز ماه صفر، باید شهادت ابالحسن الرضا واقع شده و مجلس، مجلس توسل به مقام امام #رضا علیه السلام باشد؟
با خودم میگویم این روز، پایان این دو ماه عزاست؛
دو ماه سیاهه زنی و سیاه پوشی و عزاداری و سینه سوختگی و اشک…
از طرفی بزرگان ما گفته اند هیچکس در هیچ جای این عالم، از کسی #راضی نمیشود مگر به وساطت مقام و وجود مبارک علی بن موسی الرضا علیهماالسلام.
پس شاید این روز، روز حضرت رضاست زیرا
در این روز است که ما خود را -همانطور عزادار و خاکی-
عرضه میکنیم به صاحب عزای لحظه لحظه این دو ماه، بانوی بزرگوار این خانه، مادر پهلو شکسته این بیت،
و شکسته و داغدار میگوییم:
آیا از این دو ماهِ ما #راضی هستید بانو؟ 😭😭😭
آیا دل مهربانِ نازکِ سوخته مادرانهتان از اشکهای ما، بر سینه کوفتنهای ما، بی تاب شدن و سوختن ما در عزای فرزند تشنه لب خود،
شیرخوار ذبیح خود،
دختران به اسارت رفته خود،
سه سالهی پیکرْکبود خود،
غریب مدینه پسر بی ضریح و زائر و بارگاهتان،
پدر مظلوم بزرگوارتان،
و پسر دور از وطن مدفون بأرض طوس تان، #راضی بود؟
آیا اشک ها و عزاداری ما، همراهی شما بود در زنده نگه داشتن حق؟ در تقویت حق؟ در اقامه حق؟
آیا از ما #رضایت داشتید حضرت مادر؟ 😭
نمیدانم…
شاید امروز است که باید برویم در خانه مادر، بانو را قسم بدهیم به مقام حضرت رضا علیه السلام
که ما را به نگاه رضایتی نظر کند، از ما #رضا باشد؛
و آن روز محشری که میگویند «همچو مرغی که دانه برچیند، شیعیان را جدا کند زهرا»، لبخندی بزند و با #رضایت، ما را هم #برچیند...
بعد
برویم محضر صاحب الزمان
بعد از «آجرک الله» و «آقا سرتان سلامت» ، بگوییم مولا، شما را به جدتان علی بن موسی الرضا، #راضی شوید که ما را -و فرزندان ما را- اصحلب خود بدانید؛ ما را #بخرید برای خود، برای قیام خود، برای دولت کریمه خود.
و بعد رو کنیم به آسمان،
با بغض و داغ، خدا را قسم دهیم به مقام ابی الحسن الرضا،
که #راضی شود باقیمانده غیبت ولیّ خود را بر ما ببخشد 😭😭
امروز
روز پایانیِ دو ماه حیاتیِ حیاتبخشِ ما شیعیان است.
امروز، تو گویی ابالحسن الرضا بر مقام رفیع ملکوتی خود منتظر است ما عزادارهای خاک آلود اشکبار، واسطه قرارش دهیم
امروز
روز رضایت گرفتنهاست، روز راضی کردنهاست…
بسم الله!
✍ هـجرتــــــــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
پشت این انار و یٰس، یک دنیا حرف و غم و شادی توأمان است...
شاید هرکس معنای خودش را درک کند؛
یکی بگوید خب مبارکش باشد، شیردهی را ختم کرد...
یکی بگوید خلاص شد... رها شد...
یکی توی دلش غصه بخورد که اجر مداومی پایان یافته...
یکی هم ته دلش غنج برود از اینکه بچهشیعهای به مرحلهی جدیدی رسیده...
یس به انار خواندم و به نجمهجانم دادم
قبلش هم آخرین شیر را به دخترم خوراندم، نه که او نیازی داشته باشد، من نیازمندش بودم...
رزقش شد شب شهادت آقا، در حرمش از این پله برود بالا...
نوش جانش... که همنام مادر رضا، جز به عنایت او زندگی نکند...
دانه ها را در دهانش میترکاندم که قطرات آبانار شیرین بپاشد در دهنش و کامش شیرین شود...
کام من اما دیگر......
سالها مهمان سفرهی مادری بودم...
سالها یا به بارداری یا به شیردهی و یا از هر دو ضیافت بهره بردم...
هربار جسمم به هم میریخت، دل خوش بودم که اگر پایان راه این دنیا رقم بخورد، به کلام پیامبر رحمت، شهید از دنیا خواهم رفت...
حالا ولی از سر سفره بلند شدم...
نه فرزندی به شکم دارم و نه دیگر شیرخوارهای در خانه...
شکر کردم و بلند شدم...
امیدم به لطف بینهایت پروردگارم است که دوباره مرا به این مهمانی بخواند...
امیدم این است که تا دوباره، از لطف خدمت به بچهشیعههای علی، مرا هم جزو سربازان دین بشمارند...
امیدم این است که مرا پای سفرهی دیگری بنشانند که جز از غذای جهاد، رزق دیگر به من نسازد...
از خط مقدم جابجا میشوم و میروم در تدارکات خدمت کنم...
از سرداری به سربازی تنزل پیدا میکنم...
اما باورم این است که مرا باز هم میخرند و در بیکران لطف بینهایت پروردگار رحیم، خدمت خریدار دارد...
من هم خادم مادران آینده این سرزمین...
خادم سربازانِ حضرت حجت...
تمام روزهای گذشته و آینده
تمام این خدمتها را
عرضه میکنم محضر حضرت صاحب...
باشد که یار خاطر به شمار آیم نه بار...
دعاگوی نجمه باشید که از اولین پناهش در این دنیا، جدا شد
و دعاگوی مادرش که بلدِ راه جدیدش نیست...
پایان روزهای شیرین اتصال مداوم به آسمان..... 💓
(این متن کاملا دلی و براساس احوال شخص من است، هرکس در این دنیا بازیِ خودش را میکند و لزوما باور من تنها روایت صحیح از نقش زن نیست..)
🖋 زینب حکیمی
https://eitaa.com/maadarestaan