گزارشی تکان دهنده از خانه ی قبر
________________________________________
میّت را در سرزمین مردگان می گذارند، و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین پوستش را می شکافند، و خشت و خاک گور ، بدن او را می پوشاند، تندبادهای سخت آثار او را نابود می کند، و گذشت شب و روز، نشانه های او را از میان بر می دارد. بدن ها، پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند، و استخوان ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوشیده می شوند .
________________________________________
و قَد غودر فی مَحَلَّةِ الاموات رهیناً ، و فی ضیق المضجع وحیداً، قَد هتکت الهوامُّ جِلدَتَهُ ، وَ أبکتِ النواهِکُ جدَّتَهُ ، و عَفَتِ العواصِفُ آثارَهُ ، و محا الحدثان مَعَالِمَهُ ، و صارت الاجساد شَحبةً بعد بضَّیتِها ، و العظامُ نَخِرَةً بَعدَ قُوَّتها ... » 1
شرح گفتار
هنگامی که خوب به اطراف خود نگریسته، و در محیط پیرامون خویش دقّت و تأمّل می نماییم، کانون زندگی را از افرادی خالی می بینیم که روزگاری در میان ما بوده، و لحظات عمر گرانبهای خویش را در کنار ما سپری کرده اند.
همان کسانی که ما به وجود آنها عادت کرده بودیم، و با صدا و نگاهشان مأنوس بودیم.
آنها در این دنیا از فرصت حیاتی که خالق هستی در اختیارشان گذاشته بود، در راه حق یا باطل استفاده کردند، از نعمت های بی نظیر الهی بهره مند شدند، و از لذّت های چشمگیر دنیا چشیدند. امّا طولی نینجامید که آنها نیز همچون دیگر گذشتگان حقیقت مرگ به سراغشان آمد، و با سایه انداختن بر اندامشان، گریبان آنها را گرفته و در کام خود فرو برد.
اکنون نه صدایی از آنها شنیده می شود، و نه پیامی از آنها به ما می رسد چنان در خواب عمیق مرگ فرو رفته و ساکت و بی تحرک شده اند، که گویی هرگز قصد بیداری از آنرا ندارند.
اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند.
امیر متّقیان علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه ی نورانی 83 نهج البلاغه از این صحنه ی هولناک سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید : «میّت را در سرزمین مردگان می گذارند، و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین پوستش را می شکافند، و خشت و خاک گور ، بدن او را می پوشاند، تندبادهای سخت آثار او را نابود می کند، و گذشت شب و روز، نشانه های او را از میان بر می دارد. بدن ها، پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند، و استخوان ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوشیده می شوند ...»
اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند
این بیان از امیر متّقیان علی(علیه السلام)، درس بزرگی است به تمام انسان های کوته فکر و تنگ نظری که شرافت و بزرگی را تنها در این زندگی چند روزه دیده، و به طراوت و زیبایی ظاهری خویش می بالند و می نازند، و از این طریق به دیگران فخر و مباهات می فروشند.
آنها باید بدانند که روزگار همیشه بر وفق مرادشان نبوده، و در نهایت روزی می رسد که طوفان مرگ به سراغشان آمده، و بزم عیش و نوششان را بر هم خواهد زد.
بنابراین تا زمانی که خون حیات در رگان آنها جاری است و ریسمان مرگ بر گلویشان تنگ نشده، هرچه سریعتر باید راه ندامت و پشیمانی را پیش گرفته ، و از گذشته ی تاریک خویش به درگاه آفریدگار هستی توبه نمایند.
با کدامین بدن محشور می شویم؟!
حال که از عالم قبر و سرنوشت دلخراش بدن ناز پرورده ی انسان سخن به میان آمد، شایسته است که بدانیم مطابق آیات نورانی قرآن مجید و نیز گفتار حیات بخش معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) به هنگام برپایی قیامت، انسان ها در حالی که همراه با بدن فرسوده ی خویش در عالم قبر به سر می برند، ناگهان به امر خدا زنده شده و از درون قبرها بر می خیزند و در پیشگاه آفریدگار عالم حاضر می شوند. به عنوان نمونه خداوند بی همتا در آیه ی 51 سوره مبارکه یس در این باره می فرماید : «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ » . و در صور دمیده شود و به ناگاه از قبرها شتابان به سوی پروردگار خویش روان شوند.
با دقّت در کلام حضرت حق می یابیم که در قیامت ، روح انسان با بدن ترکیب شده، و هر دو با هم در پیشگاه خداوند عالم حاضر می شوند حال ممکن است که با این پرسش مواجه شویم که چگونه چنین امری امکان پذیر است که در قیامت، بدن دنیوی مجدداً زنده و احیاء شود؟!
آیا می توان باور کرد بدنی که طراوت و تازگی خود را از دست داده، و در اثر گذشت زمان چنان فرسوده و پوشیده شده که تنها از آن خاکستری به جای مانده است، دوباره لباس حیات بر تن کرده و زنده شود؟! آیا اینگونه نیست که خداوند
بی همتا، جسم دیگری در خدمت روح قرار داده، تا همراه با آن در صحرای محشر حاضر شود؟! در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت : اگر چه جمعی از فلاسفه پیشین که از اسم و رسمی هم برخوردارند، تنها به «معاد روحانی» معتقد بودند و بدن دنیوی را مرکبی می دانستند که صرفاً در این دنیا همراه انسان است، امّا حقیقت آن است که زنده شدن بدن دنیوی که از آن به «معاد جسمانی» تعبیر می شود، امری است انکار ناپذیر که هرگز نمی توان در موردش ذرّه ای شک و تردید به دل راه داد، زیرا علماء بزرگ اسلام که باعث افتخار ما در عرصه دین و مذهب هستند، براین باورند که در قیامت ، همان بدنی که متلاشی گشته و تبدیل به خاک شده، به فرمان الهی جمع آوری می شود. با دقّت در کلام این اندیشمندان بزرگ الهی خواهیم یافت که باور آنها در این زمینه ، عقیده ای است مستحکم که از متن آیات قرآن برخاسته است.
در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، وگرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست.
از باب نمونه می توان به آیات 78 و 79 سوره یس اشاره نمود، در این آیات خالق هستی در پاسخ به این پرسش که چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند می فرماید : (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ) . بگو همان کسی که نخستین بار آن را آفرید، زنده اش می کند، و او بر هرگونه آفرینشی آگاه است. ما در ادامه به ذکر داستانی آموزنده در این باره می پردازیم، به امید آنکه در اثر آن، غبار شک و تردید از آینه ی دل کنار رفته، و با جوشیدن چشمه ی علم و یقین ، زنگار شبهات از صفحه ی ذهن برای همیشه پاک شود.
در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، و گرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست
مردی که پس از صد سال دوباره زنده شد!
در سوره بقره، آیه 259، پروردگار عالم داستان شخصی به نام عزیر را ذکر می کند. او در اثنای سفر خود در حالی که بر مرکبی سوار بود و مقداری آشامیدنی و خوراکی همراه داشت، از کنار یک آبادی گذشت. آن منطقه به شکل وحشتناکی در هم ریخته و ویران شده بود، و اجساد و استخوان های پوسیده ساکنان آن به چشم می خورد.
هنگامی که این صحنه وحشت زا را دید،گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟!
البته این سخن از روی انکار و تردید نبود، بلکه از روی تعجب بود زیرا قرائن موجود در آیه نشان می دهد که او یکی از پیامبران الهی بوده که خداوند در ذیل آیه با وی سخن گفته است و روایات نیز این حقیقت را تائید می کند.
وقتی او این سوأل را مطرح کرد، ناگهان خداوند جان او را گرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد و از او سوأل نمود چقدر در این بیابان بوده ای؟!
او که خیال می کرد تنها زمان اندکی در آنجا توقف کرده فوراً در جواب عرض کرد: یک روز یا کمتر! به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده ای. اکنون به غذا و آشامیدنی خودنظری بیفکن و ببین چگونه در طول این مدت به فرمان خداوند هیچ گونه تغییری در آن پیدا نشده است، ولی برای اینکه بدانی یکصد سال از مرگ تو گذشته است، نگاهی به مرکب سواری خودکن و ببین از هم متلاشی و پراکنده شده، و سپس خطاب آمد نگاه کن به مرکبت و ببین خدا چه می کند.
او ناگهان دید که اجزا و ذرّات بدن الاغ به حرکت آمده و به هم چسبیدند و الاغ زنده شد. عزیر هنگامی که این صحنه را دید گفت : «می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است» یعنی هم اکنون آرامش خاطر یافتم و مسأله معاد را به طور محسوس دیدم.
#غیبت #تجسم_اعمال
🔻در روایت دارد اصحاب پشت سر حضرت سلمان عليه السلام بدگویی کردند بعد همان غیبت کننده ها خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند.
با اشاره حضرت همه دیدند که گوشت چرخ كرده از دهان اين ها بيرون آمد و حضرت باطن غیبت کردنشان که همان خوردن بدن برادر مومن است را به ایشان نشان دادند. اين صحنه ملكوتِ اعمال بود كه به امر اهل بیت علیهم السلام گاهي به ظهور میرسيد و همه می دیدند. همين اتفاق (خوردن گوشت برادر مومن موقع غیبت کردن) حالا هم در زندگي ما دارد میافتد، منتهی ما چشمهايمان را خيلی محكم بستهايم.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
عقرب و مارهای برزخ از کجا می آیند؟!
________________________________________
در روایتی که از پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» نقل شد، یکی از نداهای قبر نیز چنین است که من خانهای هستم پر از عقرب و مار، پس یک تریاقی بفرست.
________________________________________
به فاصله میان مرگ انسان تا وقوع قیامت کبری، برزخ گفته می شود و از نظر زمانی، ممکن است میلیونها سال طول بکشد. انسان برای طی این منزل، باید ذخیره و توشه مناسبی در دنیا تهیه کرده باشد؛ زیرا در عالم برزخ، بهشت و جهنّم وجود دارد، بهشت و جهنّمی که ساخته و پرداخته اعمال آدمیان در دنیا است. قرآن کریم می فرماید عدّهای دم مرگ پشیمان هستند که چرا برای عالم قبر و برزخ و قیامت کاری نکرده و توشهای فراهم نساختهاند و با التماس خاصی از خداوند متعال میخواهند که به دنیا برگردند.
«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»[1]
آنها میگویند: خدایا ما را برگردان تا یک عمر دیگری و یک زندگی دیگری داشته باشیم و در زندگی جدید، فکری برای قبر و قیامت خود بکنیم. در پاسخ به آنان خطاب میشود: «كَلاَّ»! برگشتنی در کار نیست. سپس قرآن شربف در ادامه آیه میفرماید:
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ»[2]
بعد از گذر از این عالم، برزخ وجود دارد که باید انسانها تا فرا رسیدن روز قیامت و حشر، در آن بمانند. بنابراین برای طی کردن این منزل مهم، باید چارهجویی کرد تا عالم برزخ برای انسان، ملالت آور و به صورت جهنّم نباشد.
زمان برزخ
اگر به ما گفتهاند دوران فعلی، دوره آخرالزّمان است، معنایش این نیست که قیامت نزدیک است، بلکه معنایش این است که ما خاتمیت داریم. یعنی در دوران ما و بعد از ما پیغمبری مبعوث نمی شود و تا روز قیامت، دین، دین اسلام عزیز است. لذا به این دوران، دوره آخرالزّمان میگویند و معلوم نیست چند سال طول بکشد.
خیال نکنید که عالم برزخ یک سال و صد سال و هزار سال دیگر تمام می شود. بلکه شاید میلیونها سال یا بیشتر طول می کشد و از این رو باید برای آن زمان طولانی که در خانه قبر به سر میبریم، چارهای بیندیشیم و آن خانه ابدی را به باغی از باغهای بهشتی مبدّل سازیم.
علاوه بر اینکه فرزند صالح، باقیات الصّالحات برای والدین است، به تعبیر قرآن شریف و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» تربیت دینی و هدایت فرزند، به اندازه زنده کردن همه جهان ثواب دارد
مکان برزخ
اصل وجود عالم برزخ، از مسلّمات مطروحه در آیات نورانی قرآن کریم و روایات شریف اهل بیت«سلاماللهعلیهم» و بلکه یکی از ضروریات در اسلام است، امّا نکته مهم در مورد این منزل آن است که عالم برزخ کجاست؟
قرآن کریم با یک بیان شیوا، میفرماید: عالم برزخ، «عِنْدَ اللَّه» است، یعنی مانند خداوند متعال، جا نمی خواهد. به عبارت دیگر، خداوند متعال همه جا هست و فاقد زمان و مکان است، روح نیز چون مجرّد است و زمان و مکان ندارد، نزد خداست و نیازمند زمان و مکان نیست.
در برخی از روایات آمده است که انسانهای نیکوکار و خوب، در وادی السّلام گرد هم قرار میگیرند[3] و انسانهای زشتکردار و بد، در برهوت هستند[4]، امّا مختصّات و مشخصات دقیق این دو مکان معلوم نیست.
آنچه مشخّص است اینکه در برزخ، مۆمنین، زیر پرچم مولا امیرالمۆمنین علی«سلاماللهعلیه» هستند. همانگونه که در قیامت، زیر لوای احمد هستند و از دست امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه»، از آب کوثر می نوشند و با شفاعت ایشان و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت می روند.
افرادی که ولایت ندارند، در عالم برزخ سرگردان هستند. کسانی که برای عالم برزخ خود زاد و توشهای فراهم نساختهاند، در آنجا خانه و کاشانه ندارند و در عذاب الهی سرگردان و حیران خواهند بود.
اگر کسی بگوید عالم برزخ همین خانه قبر است، ظاهراً اشتباه نکرده است و از برخی از روایات استفاده می شود که این قبر، خانه انسانها تا وقوع قیامت است.[5] در میان مردم هم مشهور است که به قبر، خانه آخرت می گویند و خانه آخرت، یعنی عالم برزخ.
ضرورت توجّه دائمی به خانه قبر
پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» در روایت تکان دهندهای می فرمایند:
«القبر ینادی بخمس كلمات: أنا بیت الوحدة؛ فاحملوا إلی أنیسا، و أنا بیت الحیات؛ فاحملوا إلی تریاقا، و أنا بیت الظلم، فاحملوا إلی سراجا، و أنا بیت التراب فاحملوا إلی فراشا، و أنا بیت الفقر فاحملوا إلی كنزا»[6]
قبر هر انسان، هر روز چندین مرتبه او را صدا میزند و گوش شنوا می خواهد که آن را بشنود و چشم بینا و بصیر میخواهد که حقیقت آن را ببیند. قبر میگوید: ای صاحب من، من خانهای تاریک هستم، برای من چراغی بفرست. ای صاحب من! من خانهای وحشتناک هستم، پس مونسی بفرست. ای صاحب من! من خانهای هستم بی تجمل و بی فرش، پس برای من فرشی بفرست.
همانگونه که انسانها در دنیا
به فکر خانه خود و آبادانی آن هستند، باید به فکر آبادانی خانه آخرت نیز باشند. اینکه عوام مردم، قبر را خانه مرده میدانند، حرف خوبی است و انسان باید در طول حیات خود، برای آبادانی این خانه بکوشد.
انسانهای نیکوکار، قبر خود را به باغی از باغهای بهشت تبدیل میکنند و انسانهای بدکار، آن را به حفرهای پر از عقرب و مار و سختیها مبدّل میسازند. در روایتی که از پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» نقل شد، یکی از نداهای قبر نیز چنین است که من خانهای هستم پر از عقرب و مار، پس یک تریاقی بفرست: «و أنا بیت الحیات؛ فاحملوا إلی تریاقا»؛یعنی جداً توبه کن تا این مار و عقربها که از نیشها و ظلمهای تو پیدا شده، بمیرند و موجب آزار تو نشوند.
آن سخنهای چو مار و کژ دمت مار و کژدم گشت و میگیرد دُمت
در برزخ، مۆمنین، زیر پرچم مولا امیرالمۆمنین علی«سلاماللهعلیه» هستند. همانگونه که در قیامت، زیر لوای حمد هستند و از دست امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه»، از آب کوثر می نوشند و با شفاعت ایشان و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت می روند
تجسّم اعمال در برزخ
یکی از علمای بزرگ را در خواب دیدند که ناراحت است. به او گفتند: تو که نباید ناراحت باشی و با شناختی که از تو داریم، باید قبر تو باغی از باغهای بهشت باشد! ایشان جواب داده بود: قبر من یک بهشت و باغی از باغهای بهشت و توأم با رفاه است، ولی من در زمان حیات به شخصی زخم زبان زدم و از کار خود توبه نکردم و حلالیت نطلبیدم، لذا آن زخم زبان اکنون به صورت یک عقرب در آمده و بعضی از اوقات، شصت پای مرا نیش میزند و ناراحتی من از نیش آن عقرب است!
تبدیل قبر به باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنّم، به دست خود انسان و وابسته به اعمال او است و آنچه در قبر و عالم برزخ میبیند، تجسّم اعمال خودش است.
نقش باقیات الصّالحات در آبادانی برزخ
از تعالیم دینی استفاده می شود که باقیات الصّالحات و اعمال نیک ماندگار، مانند یک جوی روان، تا وقتی باقی است، برای صاحب آن اثر بخش است و به مثابه یک باران نعمت همیشگی، بر سر عاملین و بانیان آن میبارد.
عکس این قضیه نیز صادق است و کسانی که به جای عمل نیک، کار بدی را پایه ریزی کنند و باقی بگذارند، اثر آن عمل، مانند یک جوی کثیف و پر از اشیای خبیث، همیشه به سوی آنان، جاری خواهد شد.
پیغمبر اکرم «صلّی الله علیه و آله و سلّم» می فرمایند:
«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً كَانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَة»[7]؛اگر کسی در تربیت فرزندان خود کوشا باشد و اولاد صالح و شایستهای پس از خود بگذارد و آن فرد، مۆمن بوده و برای جامعه و مردم، مفید باشد، هر کار نیکی که فرزند انجام میدهد، به همان اندازه پدر و مادر او نیز از ثواب آن بهرهمند هستند، بدون آنکه چیزی از پاداش عامل آن، کم شود.
لذا توجّه به این مطلب، بسیار حائز اهمیت است که انسان باید مواظب باشد برای خود، باقیات صالحات برجا بگذارد، نه اینکه باقیات طالحات بگذارد.
علاوه بر اینکه فرزند صالح، باقیات الصّالحات برای والدین است، به تعبیر قرآن شریف و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» تربیت دینی و هدایت فرزند، به اندازه زنده کردن همه جهان ثواب دارد.
قبر هر انسان، هر روز چندین مرتبه او را صدا میزند و گوش شنوا می خواهد که آن را بشنود و چشم بینا و بصیر میخواهد که حقیقت آن را ببیند. قبر میگوید: ای صاحب من، من خانهای تاریک هستم، برای من چراغی بفرست. ای صاحب من! من خانهای وحشتناک هستم، پس مونسی بفرست. ای صاحب من! من خانهای هستم بی تجمل و بی فرش، پس برای من فرشی بفرست
«وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمیعاً»[8]
از طرف دیگر، اگر کسی یک اولاد ناصالح و زشتکرداری به جامعه تحویل دهد، مانند آن است که جهان را کشته باشد:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»[9]
تربیت اولاد صالح و شایسته، در وضع فعلی، بسیار سخت و مشکل است، امّا اگر کسی با تلاش و کوشش بتواند فرزند صالحی تحویل اجتماع دهد، یک نهر رحمت دایمی به سوی خود جاری و روان ساخته است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ».
آثار شوم حقّ الناس در عالم برزخ
حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نیست و اگر چه انسان، نیکوکار باشد، ولی وجود حقّ الناس در نامه اعمال، موجب ناراحتی او خواهد شد.
یکی از علمای وارسته پس از مرگ، به خواب فرزندش که او هم از علمای گرانقدر بود، آمده بود. آن عالم نقل میکرد که پدرم را در خواب نگران و مضطرب دیدم. گفتم: چرا نگران و ناراحت هستید؟! شما که باید جای عالی و روضهای از ریاض الجنه را داش
ته باشید! پدرم گفت: من هیجده تومان به یکی از کسبه بازار بدهکار هستم و این بدهی را در دفترم ننوشتهام. الان در برزخ به من می گویند که چرا در دفترت ننوشتی که این بدهکاری را ورثه تو بپردازند؟ لذا آن هیجده تومان موجب عذاب من شده است! در حالی که در باغ و بهشت هستم و وضعیت من خوب است و ملائکه مونس من هستند، اما این حقّ الناس مرا اذیت میکند.
واقعاً حقّ الناس در عالم برزخ مشکل زاست و در روز قیامت، رسیدگی به آن بسیار سخت و حسّاس است.[9]
آقایان و خانمها! مواظب باشید حقّالناس به گردن شما نباشد که عالم برزخ سخت و بدی برای شما رقم خواهد زد. حتی اگر به خاطر نیکی های فراوان، بهشت برزخی برای کسی فراهم شود، ولی حقّ الناس موجب زجر و غم و غصّه او خواهد شد.
پی نوشتها :
1. مۆمنون / 100-99
2. مۆمنون / 100
3. الكافی، ج 3، ص 243
4. الكافی، ج 8، ص 261 ؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 382
5. الکافی، ج 3، ص 242:
6. تحریر مواعظ العددیه، ص 390
7. الفصوال مختاره، ص 136
8. مائده / 32
9. مائده / 32
آیا به تاخیر انداختن زمان مرگ امکان پذیر است؟
امام صادق علیه السلام فرمودند: یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاه هاى غفلت را ریشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنیا را در نظر كوچك مى كند. (بحار الأنوار ج6، ص133، ح32)
________________________________________
در این مقاله درباره مرگ مطالبی را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
آیا به تاخیر انداختن زمان مرگ امکان پذیر است؟
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمىدانند.
در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد که همه در یک جهت مشترک اند و آن این که مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلکه انتقال از خانهاى به خانه دیگر است؛ زیرا که انسان، مرکب از روح و بدن است و با مرگ که فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مىشود، و بدین لحاز مرگ به انسان نسبت داده مىشود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مىشود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مىنهد و از سختی ها نجات مىیابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد.
در پاسخ به این که آیا مىشود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مىتوان گفت که در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مىشویم: اجل معلق و اجل حتمى که با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
"اجل معلق" هر شخص، عبارت است از آن مدتى که بناست در این دنیا زندگى کند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صله رحم و دادن صدقه مىتوان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است.
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و ... عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد
اما "اجل حتمى" همان است که قابل تغییر نیست و در ام الکتاب مکتوب است.
حالات مۆمن و کافر در هنگام مرگ، چگونه است؟
چون مۆمن، به عالم آخرت ایمان دارد، اعمال خود را برای رسیدن به خوشبختی آن عالم، جهتدهی میکند. لذا بعد از خروج از عالم دنیا، رحمت و نعمتهای الهی نصیب او میشود. و همه اتفاقاتی که برای او میافتد، همه شیرین و لذتبخش خواهد بود. ملاقات با فرشته مرگ (عزرائیل)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمۆمنین (علیه السلام) و دیگر معصومان و فرشتگان، برای او سرشار از لذت است؛ زیرا آنها او را به رحمت و نعمت دائمی الهی بشارت داده و نسبت به او بسیار مهربانند. هر چند که ممکن است مۆمن با مرگی دردناک از دنیا برود، ولی این نوع مرگ، موجب تطهیر او و بخشش گناهانش میشود.
در مقابل؛ افراد کافر که تمام همّ و تلاش خود را بر آباد کردن دنیایشان قرار داده بودند، با دستی خالی وارد عالم دیگر میشوند، در حالیکه خدای خود را نسبت به خود، خشمناک ساختهاند. او که هیچکاری برای جلب رحمت الهی به سوی خود انجام نداده، وقایعی که در هنگام مرگ و بعد از آن برایش واقع میشود، همه جلوه غضب و خشم الهی خواهد بود. فرشتگان الهی با قهر و غضب به سراغ او آمده و جانش را به شدّت میگیرند و او را به جایی دردناک منتقل میکنند.
رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم
اگر می گوییم انسان با مرگ به سوی خدا باز می گردد؛ یعنی تا زمانی که زنده است از خداوند دور است؟
برگشت به خدا که در برخی آیات قرآن بدان اشاره شده، با تقرب و نزدیک شدن به او لزوماً به یک معنا نیستند و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیز در مورد خداوند متصور نیست.
آیاتی که به مرگ انسان می پردازند بیانگر آن می باشند که پس از مرگ به خدا برگشت می کنیم، نه این که به او نزدیک می شویم، تا این که دوری از خدا را در این دنیا از آنها استنباط کنیم. رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم. این
برگشت به خداوند نیز تنها به انسان اختصاص ندارد، بلکه تمام موجودات به مبدأ هستی برگشت می کنند.
روح انسان بعد از مرگ در قالب حیوان در می آید یا در برزخ است؟
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و ... عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد. عالم برزخ که گاهی از آن به عالم قبر و عالم ارواح تعبیر شده، عالمی میان دنیا و آخرت است. دلیل وجود چنین عالمی برخی آیات و روایات است.
حالات زمان مرگ را بیشتر بشناسیم!
________________________________________
مرگ به معنای نابودی و از بین رفتن نمی باشد چرا که اگر چنین معنایی از مرگ صحیح باشد ، با درایت و حکمت خداوند تضاد پیدا خواهد شد ؛ مرگ انتقال و سفر از دنیایی به دنیای دیگر است .
________________________________________
مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است ؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی كه نام زندگی دارد ، مرگ را نیز هم آغوش خود قرار خواهد داد .
همان اندازه كه مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشكار است به همان میزان مرگ در تاریكی و ابهام قرار دارد . به همان اندازه كه زندگی ، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است . این گونه است كه نام مرگ و مفهوم و معنای آن مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افكند.
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است .
كسی كه با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده ، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگو نماید و از رخدادها و اموری كه بر وی گذشته خبری دهد . این مسئله عدم بازگشت ، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناك تر بنمایاند.
مرگ در آموزه های دینی
مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است كه با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است . از این روست كه آموزه های دینی و وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این كه مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند ، همانند زندگی و حیات است می كوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل كند.
توصیفی كه قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است كه رستاخیز و حسابرسی ، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.
قرآن، بهترین منبع شناختی از مرگ
به نظر می رسد كه قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی كه خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد .
زندگی در دام مرگ
در روایات اسلامی آمده است كه در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد كرد . آن گاه كه خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز كرده و به این نام بر هستی تجلی می كند ، همه آفریده ها، مرگ را می چشند و جان می دهند .
رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند ، گویی كه در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است
مرگ نیز می میرد!
در آن زمان خداوند به مرگ رو كرده و به آن فرمان می دهد: یا « موت مت ؛ ای مرگ تو نیز بمیر.»
آن گاه است كه در هستی ندا می دهد كه « لمن الملك الیوم؟ امروز ملك و سلطنت بر هستی از آن كیست؟»
و چون كسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: «لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.»
این كه در آیه پس از پرسش خداوندی كسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است كه پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.
بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملك الموت كه خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می كند و البته طبق روایات ، خداوند اولین موجودی را كه زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)
مفهوم مرگ
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلكه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن كامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن كامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی كامل تر است.
از نظر قرآن ، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلكه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می كند و جامه نویی از زندگی می پوشد.
انسان در هنگام احتضار كه از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود كه مرگ را گریزی نیست و درنهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شود و بهشت و یا دوزخ را می نگرد ، یقین می كند كه دیگر راه بازگشتی نیست
رویدادهای دم مرگ
قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی(قیامت آیه 26 تا 30) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می كند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان