eitaa logo
معارف
58 دنبال‌کننده
24 عکس
188 ویدیو
100 فایل
اصول دین و عقائد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 سلام الله علیها: ✍️ ففَرَضَ اللّه ُ الاْيمانَ تَطْهيرا مِنَ الشِّرْكِ... وَ الْعَدْلَ تَسْكينا لِلْقُلوبِ؛ 🔴 خداوند ايمان را براى پاكى از شرک... و عدل و داد را براى آرامش دل‌ها واجب نمود. 📚 من لايحضره الفقيه، جلد ۳، صفحه ۵۶۸
🔅 (علیه‌ السلام): ✍️ أحْسِنِ الظَّنَ بِاللهِ فَإنَّ مَنْ حَسَّنَ ظَنَّهُ بِاللهِ کانَ اللهُ عِنْدَ ظَنِّهِ 🔴 به (تقدیر) خداوند خوش‌بین باش، زیرا هرکه به خداوند خوش‌بین باشد، خداوند طبق گمانش رفتار خواهد کرد. 📚 بحارالانوار، جلد ۷۵، صفحه ۳۴۲
🌷وصیت حضرت فاطمه "سلام‌الله‌علیها"به اقا امیرالمومنین "علیه‌السلام" پس از اینکه مرا دفن کردی بر سر مزارم زیاد قرآن بخوان و دعا کن زیرا در چنین لحظه‌هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. بحارالانوار،ج۷۹،ص۲۷
✍️اصرار بر گناه (۱): 🔻اصرار بر گناه و تکرار آن حالتی در روح انسان به وجود می‌آورد که با آن وضعیت، دیگر یاد خدا هم فایده‌ای نخواهد داشت و آن حالت عبارت است از سبک شمردن امر الهی، بی‌پروا بودن در هتک حرمت او و خود را در پیشگاه مقدسش بزرگ شمردن و بدیهی است که با پدید آمدن چنین حالتی در انسان، دیگر روح بندگی در وجود او باقی نمانده و در نتیجه یاد خدا هم اثر و نتیجه‌ای نخواهد بخشید البته باید دانست که این جریان در صورتیست که تکرار گناه و اصرار بر آن، از روی علم و عمد باشد.
🌷 امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند : 👌 إنَّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنبا اُجِّلَ مِن غُدوَةٍ إلَى اللَّيلِ ؛ فَإِنِ استَغفَرَ اللّهَ لَم يُكتَب عَلَيهِ" ✍️ هر گاه بنده ، گناهى مرتكب شود ، از بامداد تا شب به او مهلت داده می شود. اگر از خدا آمرزش خواست ، آن گناه برايش نوشته نمى شود. 📚 كافي ج ۲ ص ۴۳۷
✅ علم 🔸 موعظه آن علم مُتقن صحیح نیست، آن علم دقیق عمیق اخلاق است. اخلاق غیر از موعظه است. اخلاق این است كه آدم نفس را بشناسد که «النّفس ما هی» مجرد است یا مادی؟ قوای او را بشناسد که مجرّدند یا مادی؟ كیفیت ارتباط قوا با نفس را بشناسد. اینكه وجود مبارك پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود شما از جهاد اصغر در آمدید و به فكر باشید[۱] برای همین است. 🔸 فقه ما یك نور است و علم! فقه, جهاد اصغر را تأمین می ‌كند كه با دشمن چطور بجنگید, اخلاق, جهاد اكبر را فرماندهی می ‌كند که چگونه را تأمین كنید؟ اگر یك سال و دو سال یا یك میلیارد سال و دو میلیارد سال بود كه قابل گذشت بود، ما هستیم كه هستیم! خب این بدون اخلاق كه نمی ‌شود، اخلاق بدون اصلاً شدنی نیست؛ موضوع آن نفس، قوای نفس، جهاد كبیر و جهاد اكبر است. معمولاً این جهاد چون بیشتر ما با آن هستیم این را می ‌گویند جهاد اكبر، وگرنه این است نه جهاد اكبر, این اكبرِ نسبی است نه اكبرِ نفسی, جهاد اكبر آن است كه بین عقل و قلب باشد، به اصطلاح بین باشد. هر دو خوب هستند، هم عقل خیلی خوب است، هم قلب خوب است؛ منتها عقل می ‌گوید من می ‌خواهم بفهمم دیدن سخت است، قلب می ‌گوید فهمیدن مشكل را حلّ نمی ‌كند، دیدن مشكل را حلّ می ‌كند. تو برهان اقامه می‌ كنی خدا هست، جهنم هست، بهشت هست، اینها فهم است، اینها كار حكیم و متكلّم است؛ اما «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر هنر داری آتش را ببین، جهنم كه الآن موجود است و شعله هم كه دارد. 🔸 [پس] حرف قلب به عقل این است كه تو می ‌گویی بهشت و جهنم هست باید كار خوب كرد، اینها كه نیست! هنر این است كه الآن این شعله دارد این شعله را ببین! خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[۲] 🔸 تو یك دود می ‌بینی، می ‌گویی پس آتشی هست. این جنگ بین است كه در حقیقت آن جهاد اكبر است. آن چون در دسترس نیست این جهاد نفس را كه انسان می ‌خواهد عادل بشود, می ‌خواهد اهل بهشت بشود، حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنة»[۳] است، عالِم بشود، پرهیزكار بشود این جهاد وَسطی است. غرض این است كه اخلاق به آن برمی ‌گردد. 🔸 قرآن كریم این هنر علمی را دارد كه تحلیل كند كه اگر كسی شبانه ‌روز به فكر این بود كه مشكل دیگری را «لله تعالی» حلّ كند، او در حقیقت دارد مشكل خودش را حلّ می ‌كند. این آیه ‌ای كه در بخش ‌های پایانی سوره مباركه «بقره» است این است كه ﴿مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ﴾[۴] آن ‌گاه ثوابی برایشان ذكر كرد، بهشت برایشان ذكر كرد، پاداشی ذكر كرد. از این كار, فقیه وجوب یا استحباب می ‌فهمد، حق با اوست؛ آ‌ن كسی كه موعظه ‌ای فكر می ‌كند می ‌بیند كه ثواب قیامت است، آن هم حق با اوست؛ اما آنكه در فنّ اخلاق كار می ‌كند، می ‌گوید اگر كسی كار خیر كرد آیه قبل از اینكه بگوید ثواب دارد و او بهشت می‌ رود فرمود: ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛[۵] یعنی اگر كسی كار خیری كرد مثل آن است كه این درخت بتواند حركت كند، كنار نهر برود، یك سطل آب از نهر بگیرد و به ریشه خودش بدهد، این درخت دارد موقعیت خودش را تثبیت می ‌كند! مگر نباید ما ثابت‌ قدم باشیم و در حوادث نلغزیم؟ چطوری ثابت ‌قدیم بشویم؟ وضو كه می ‌گیریم در هنگام مسح پا به ما گفتند مستحب است این دعا را بخوانیم: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ»،[۶] هر عضوی را كه در وضو می‌ شوییم یا مسح می ‌كشیم یك ذكر و دعایی دارد، مسح پاها این دعا را دارد: «ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ» آن روزهایی كه پا می ‌لغزد ما برای اینكه نلغزیم راهی داریم یا نداریم؟ این اعمال دینی, این اعتقادات دینی، ما را می ‌كند دیگر نمی ‌لغزیم، وقتی نلغزیدیم در قیامت هم نمی ‌لغزیم. 🔸 این ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ خیلی پیام دارد! این غیر از این است كه ثواب دارد, غیر از این است كه به ما بهشت می ‌دهند, ما مثل یك درخت متحرّك هستیم! مشكل درخت این است كه قدرت حركت ندارد ما مثل یك درخت متحرّك هستیم كه اگر بتوانیم كار خیر انجام بدهیم موقعیت و ریشه خود را می ‌كنیم، همین! «و ثبّتنی» همین است، آن وقت دیگر آدم نمی ‌لغزد هر روز یك طرف برود، هر روز یك جا برود این چنین نیست، آن وقت ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۷] هم همین است. 👤 استاد حسن عباسی
✅ تمدّن ناب الهی ✍️ آیت الله العظمی جوادی آملی 🔸 تبلیغ از بهترین و رساترین برنامه‌ های انبیای الهی است، منتها عناصر محوری تبلیغ را باید ارزیابی كرد كه انسان چه چیزی را برساند و تا كجا برساند و چگونه برساند كه اثر تبلیغ بشود تعلیم و اثر تعلیم بشود تزكیه! آن تبلیغی كارآمد است كه تعلیم را به همراه داشته باشد و آن تعلیمی سودمند است كه تزكیه را به همراه داشته باشد، پایان این امور علمی طهارت روح است و اگر روح طاهر شد جامعه به تمدّن ناب الهی بار می ‌یابد. 🔸 در جریان تبلیغ به ما گفتند حرف را به جان مردم برسانید: ﴿قُلْ لَهُمْ فی‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً﴾،[1] به گوش رسانیدن با تألیف كتاب و به چشم رسانیدن كار خوبی است، اما كافی نیست! به ما نگفتند مطالب را تا گوش مردم برسانید یا كتابی تألیف كنید كه در مرئا و منظر چشم مطالعه ‌كننده ‌ها باشد، گفتند حرف را به جان آنها برسانید! تا كسی اهل جان نباشد و جانان نباشد و جانانه فكر نكند حرفِ او به عمق جان مردم نمی ‌رسد. 🔸 مستحضرید مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) از اهل بیت نقل كرد از وجود مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نقل كرد كه علم راستین آیه محكمه است و فریضه عادله و سنّت قائمه است[2] و امثال آن. فرمود حرف مُتقن در معارف عقلی, علوم عقلی, علوم نقلی, حدیث, تفسیر, فقه, روایت, درایت به صورت «آیه محكمه» گفته شود. 🔸 كسی كه مسجد می ‌رود و اهل مسجد است، روح امید باید در او زنده شود، امیدوار رحمت الهی باشد, امیدوار «تألیف قلوب» باشد، منتظر فرج باشد. درست است كه از بارزترین مصادیق انتظار فرج همان است كه همه ما منتظر آن هستیم، ولی انتظار فرج اختصاصی به زمان حضور و ظهور ندارد، ما هر كاری كه مشكل داریم منتظر باشیم گشایشی در راه هست! آن توجه به ذات اقدس الهی كه تمام فُرجه ‌ها به دست اوست، خودش عبادت است، انتظار فرج است! پس آن حدیث معروف كه «أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ‏»[3] حصر نیست، البته مصداق كامل همان است كه ما منتظر آن هستیم. [1]. سوره نساء، آیه63. [2]. الكافی (ط ـ اسلامی)، ج1، ص32. [3]. كمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص278. 📚 پیام به همایش روحانیون طرح هجرت تاریخ: 1394/05/05
✅ عالم و غیر عالم مساوی نیستند، امّا کدام عالم و کدام ؟ 🔸فرمود «یَرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» ... رفعت مؤمن غیر عالم «بالدّرجة» است و رفعت مؤمنِ عالم «بالدّرجات» است ... اینها چندین درجه دارند، او یک درجه دارد. 🔸این درست است که «لایستوی» (هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ)؛ اما طرف دیگر قضیه این است که عالم و غیر عالم مساوی نیستند، تحمّل عالم باید بیشتر باشد، مسؤولیت عالم باید بیشتر باشد، صبر عالم باید بیشتر باشد، حوصله عالم باید بیشتر باشد ... 🔸عالم و غیر عالم مساوی نیستند، چه در بُعد اثبات، چه در بُعد سلب. 🔸عالم و غیر عالم مساوی نیستند؛ یعنی درجات عالم زیاد است؛ عالم و غیر عالم مساوی نیستند، مسؤولیت عالم ‌ بیشتر است. 🔸اینکه گفتند عالم لبه جهنم حرکت می‌کند که افتادن همان و سقوط همان و جاهل هفتاد متری ـ ذراع یا ذرع ـ حرکت می‌کند افتان و خیزان، ممکن است چندین بار برخیزد و توبه کند، سرّش همین است. 🔸عالم و غیر عالم مساوی نیستند؛ یعنی او مسؤول است؛ صبر و حوصله و تحمّل او بیشتر است ... 🔸عالم و غیر عالم مساوی نیستند؛ در فضیلت، عالم و غیر عالم مساوی نیستند؛ در مسؤولیت، لزوم تحمّل و لزوم صبر و مانند آن، عالم و غیر عالم مساوی نیستند ... 🔸عالم و غیر عالم مساوی نیستند؛ چه در بخش اثبات، چه در بخش نفی. 🔸دو مطلب را اینجا کنار هم ذکر می‌کند: یکی اینکه علم و عمل باید با هم باشد و اگر علمِ معاش محض باشد، می‌شود تکاثر، [امّا] علم معاش باشد که زمینه کوثر را فراهم کند، خیر است. 🔸چون وقتی فرمود عالم و غیر عالم یکسان نیستند که اوّل آن نماز شب را ذکر کرد، سجده و قیام را ذکر کرد، «آناء اللیل» را ذکر کرد، «قانتاً لله» را ذکر کرد؛ بعد فرمود عالم و غیر عالم یکسان نیستند. 🔸اگر کسی اهل سجده و قیام و «آناء اللیل» و قانت و مانند آن نباشد، «چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا» (🔺) ؛ تمام این خطرات جهانی برای همین عالمان بی عمل است، این بمب را عالم بی عمل می‌سازد؛ این تخریب در جنگ جهانی اول و دوم را عالم بی عمل انجام داد. 🔸گناه افراد غیر عالم محدود است، اما عالمان که بی عمل باشند، گناه آنها وسیع است. 🔹درس تفسیر /سوره مبارکه «زمر»، آیات 7 الی 9 ↙️پی نوشت: 🔺- سنایی، دیوان اشعار، قصیده7؛ «چو آموختی از حرص آن‌گه ترس کاندر شب *** چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا».
✅ حیف آدم است که بپوسد ! 🔸اینکه می‌فرماید شیعیان ما اولوا الالباب هستند؛ یعنی ای شیعه! بکوش «اولوا الالباب» باش! 🔸اینکه فرمودند «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ» درست است که جمله خبریه است و «العلماء» می‌شود مبتدا، «بَاقُونَ» می‌شود خبر؛ ولی حضرت در صدد این است که بگوید «نمیر! نپوس!»؛ این جمله، جمله خبریه‌ای است که به داعی انشا القا شده. 🔸حیف آدم است که بپوسد؛ فرمود: کاری بکن که باقی باشی. 🔸راه باقی بودن این است که «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» (1)؛ یک چیز «عنداللهی» تهیه کنید، اگر کسی چیز «عند اللهی» تهیه کرد، واقعاً باقی است. 🔸غرض این است که به حسب ظاهر این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر»(2) را وقتی به یک عالم نحوی بگویی، می‌گوید «العلماء» مبتدا، «باقون» خبر و این جمله خبریه است؛ ولی اگر به دست یک فقیه یا حکیم بدهی، می‌گوید، این جمله خبریه است که به داعی انشا القا شده؛ یعنی «ایها العلماء» بکوشید که نپوسید. 🔸خیلی ها می‌میرند می‌پوسند، اینجا هم که حضرت فرمود شیعیان ما «اولوا الالباب» هستند؛ یعنی شیعه! بکوش که «لبیب» شوی!، وگرنه وصف و جمله خبریه گفتن، بر بعضی صادق است بر بعضی ها که صادق نیست. 🔸اما اگر جمله خبریه‌ای بود که به داعیه انشا القا شد، صدق و کذب بردار نیست، چون خبر نیست، امر، دستور و راهنمایی است و وظیفه همه شیعیان را مشخص می‌کند. ↙️پی نوشت ها: 1- سوره نحل، آیه97 2- نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت147 🔹درس تفسير /سوره مبارکه «زمر»، آيات 8 الي 12
✅ تنها نگاه به نامحرم تير نيست. 🔸«تقوا» همان «وقايه» است، سپر را مي‌گويند «وقايه»؛ يعنی هميشه سپر در دست شما باشد كه تير به شما نخورد. 🔸روايت نوراني كه ائمه فرمودند «أَلنَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهَامِ إِبلِيس» (🔺) مستحضريد كه همه اينها تمثيلي است، تعييني كه نيست. 🔸اينکه فرمود: نگاه به نامحرم - چه مرد به زن و چه زن به مرد- تيري از طرف شيطان است، اين يک تمثيل است. 🔸تنها تير نيست، و هم اين‌‌چنين است، هم اين‌‌چنين است. 🔸انسان تا سپر نداشته باشد، حفاظي نداشته باشد، تير به طرف او خواهد آمد و اصابت خواهد كرد. 🔸فرمود تقوا داشته باشيد، اين تاي تقوا اصل آن «واو» بود، «وقوا» بود؛ «وقايه»، همان را مي‌گويند. 🔸 دست شما باشد كه تير به شما نرسد (اتَّقُوا رَبَّكُمْ). 🔹درس تفسیر /سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15 ↙️ پی نوشت: 🔺 من لايحضره الفقيه، ج4، ص18
✅ مال فراوان، حسنه نیست. 🔸در چند جاي قرآن كريم (🔺) ذات اقدس الهي فرمود اين‌ها شما را به شگفتي وادار نكنند، اين‌ها حسنه نيست، اينها تكاثر است، كوثر نيست. 🔸نگوييد حالا فلان شخص كه اهل نماز و روزه نيست، وضع مالي‌ او خوب است. 🔸آيه 55 سوره «توبه» اين بود: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»؛ اينها همان ابزار بلاي اوست، شما دو روز صبر كن ببين، چه گرفتاري به سراغ او خواهد آمد. 🔸پس اين‌‌چنين نيست كه اگر كسي كج‌راهه رفته و وضع مالی‌ او خوب شد، انسان بگويد اين حسنه دارد؛ فرمود اين داشتن تكاثري، شما را به شگفتي وادار نكند. 🔸آن داشتن كوثري است كه باعث نجات دنيا و آخرت است (فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ). 🔸بنابراين اين دو آيه كه در كنار هم در سوره «بقره» آمد، نشان مي‌دهد كه يكي تكاثرطلب است، يكي كوثرخواه. 🔸آنكه كوثرخواه است، مي‌گويد «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ» 🔸و آنكه تكاثرطلب است مي‌گويد «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا»؛ ديگر حسنه در آن نيست، حسنه نمي‌خواهد، حلال و حرام براي او يكسان است (رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا). 🔸لذا به دنبال آن ذات اقدس الهي اين جمله را فرمود: «وَ ما لَهُ فِي اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»؛ «خَلاق»؛ يعني نصيبي ندارد. 🔸پس اينكه فرمود «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ» يعني بركات فراوان دارند، آخرت هم كه سر جايش محفوظ است. 🔹درس تفسیر /سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15 ↙️ پی نوشت: 🔺سوره آل عمران، آيات10 و 106؛ سوره توبه، آيه55؛ سوره مجادله، آيه17
فقط کاشف است، نه مهندس 🔸قبلاً (1) گفته شد عقل هیچ‌کاره است؛ از چراغ چه کاری ساخته است؟ از آفتاب چه کاری ساخته است؟ آفتاب فقط راه را نشان می‌دهد، عقل فقط می‌فهمد. 🔸آنکه مهندس است خداست، آنکه راه‌ساز است خداست، آنکه صراط آفرین است خداست؛ فرمود «صِرَاطِی» (2) 🔸عقل که می‌گوید من خلق شدم نمی‌دانم از کجا آمدم، به کجا دارم می‌روم؛ من یک راهنما می‌خواهم، عقل می‌فهمد که نمی‌فهمد. 🔸مهم‌ترین و قوی‌ترین و دقیق‌ترین برهان ضرورت وحی و نبوت را حکما اقامه کردند؛ بعد به علم کلام آمده، بعد به جاهای دیگر رسیده. 🔸فرمود ما از جایی آمدیم، نمی‌دانیم کجاست؛ بعد به قول حافظ آن قدر هست که بانگ جرسی می‌آید؛ این قافله که دارند می‌روند، زنگ گردن شتر آن‌ها به گوش عده‌ای می‌رسد: 🔸کس ندانست که منزلگه و مقصود کجاست/ آن‌قدر هست که بانگ جرسی می‌آید (3) 🔸این‌قدر ما صدای زنگ را می‌شنویم که دارند می‌روند و یقیناً هم به جایی می‌روند، اما کجا می‌روند معلوم نیست؛ پس یک راهنما می‌خواهیم. 🔸عقل می‌فهمد که نمی‌فهمد، عقل می‌فهمد که پیغمبر می‌خواهد، حرف پیغمبر هم این است که من اولین پیشگام هستم، من هم تابعِ آن مهندس هستم. 🔸مهندس می‌گوید راه این است، تنها کسی که صراط به دست اوست «الله» است. 🔸هر چه هست به نام عقل و نقل، اگر آیه باشد نور است، از نور کاری ساخته نیست؛ اگر روایت باشد نور است، نور، مهندس نیست، آفتاب مهندس نیست، آفتاب سراج منیر است، عقل سراج منیر است. 🔸عقل می‌فهمد که خدا این راه را درست کرده؛ وگرنه خود عقل که شارع نیست، خود قرآن که شارع نیست، خود روایت که شارع نیست، این‌ها نور هستند، نور که شدند شریعت را به ما می‌رسانند، به ما می‌فهمانند ... 🔸عقل می‌گوید خدایی هست، عقل چراغ است؛ خدا، مبدأ، معاد، وحی و نبوت را مهندسی نکرد، بلکه آن را کشف کرد، چون کشف کرد، می‌گوید برو ببین که مهندس چه می‌گوید. 🔸بین کاشف و مهندس خیلی فرق است؛ آن که مهندس است فقط خداست ... 🔸«مهندس» یعنی راه ساز؛ راه از کجا شروع می‌شود به کجا ختم می‌شود، کجا باریک است، کجا یک طرفه است، کجا دو طرفه است، کجا زنانه است، کجا مردانه است، این را مهندس باید بگوید. 🔸از نور چه کاری ساخته است؟ حالا بر فرض آفتاب باشد، اما وقتی راهی نباشد، آفتاب کجا را می‌خواهد نشان بدهد. 🔸بنابراین عقل می‌گوید من راهی می‌خواهم و راه را هم بلد نیستم، راه به دست مهندس است. 🔸عقل است که خدا را می‌فهمد، عقل است که دین را می‌فهمد، عقل است که صراط را می‌فهمد، عقل است که معاد را می‌فهمد؛ نه اینکه عقل معاد بسازد، نه اینکه عقل دین بسازد. 🔸عقل چراغ است و از چراغ هیچ کار ساخته نیست، فقط کشف می کند. 🔹درس تفسیر /سوره مبارکه «زمر»، آیات 9 الی 15