#حضرت_علی_اصغر_سلام_الله_علیه
🩸به واسطه یک جرعه آب، بر حسین «علیهالسّلام» منت بگذارید!
من که یک عمر به پیش احدی رو نزدم
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها وارد شهر شام شدند، برخی از مصائب روز عاشورا را بر مردم شام بیان مینمودند؛ تا اینکه رسیدند به اینجا که فرمودند: برادرم حسین علیهالسلام در روز عاشورا در برابر آن لشگر نانجیب ایستاد و فرمود:
📋 مُنُّوا علی ابْنِ المصطفی بِشْرٍبة یُحییٰ بِهَا / أطفالنا مِنْ الظَّمَا حَيْثُ الْفُرَاتِ سَائِلٍ
▪️به واسطه یک جرعه آب بر پسر مصطفی صلیاللهعلیهوآله منّت بگذارید. تا بچههایمان که از تشنگی نزدیک است بمیرند، کمی جان بگیرند. فرات جاری است و چیزی از شما کم نمیشود!
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۲۸۷
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_علی_اصغر_سلام_الله_علیه
🩸آه … از وقتی که بدن نازنین علیهالسلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند وبر نیزه زدند …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که حرمله (و یا نقلی دیگر ابوخلیق) را به نزد مختار آوردند، گفت، مختار از نحوه شهادت علی اصغر علیهالسلام سوال نمود که در آخر حرمله نانجیب گفت:
🥀 به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر شهیدی به سرداری دادند که جهت افتخار بر نیزه کُنَد و به کوفه نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیر.
🥀 به ابو ایوب غنوی که سرکرده بیلداران بود سری از شهدا نرسید. لذا به بیلداران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند و جسد آن طفل را یافتند و بیرون آورده و سرش را بریدند و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند.
🔖 مقتل "مُبکِی العیون" نوشته است:
🥀 چون سر های شهدا را به نزد عمر ابن سعد ملعون آوردند،گفت یک سر دیگر باقیست. گفتند آن سر شیرخوار حسین علیهالسلام است که او را به دست خود دفن کرده است.
🥀 آن ملعون گفت: بروید به دنبال او و هر نحوی شده سر او را به نزد من بیاورید.
پس جمعی پیاده آمدند و با بیل و نیزه دنبال پیکر مطهر آن طفل گشتند و در نهایت آن پیکر مطهر را پیدا کرده و نعش او را از خاک بیرون آورده و سرش را جدا کردند و نزد ابن سعد لعین آوردند و با سرهای شهدا به شام بردند.
📚 مُبکی العیون،ص۱۹۲ (نسخه خطی)
📚 ریاض القدس ج٢ ص١٠۴ (نسخه خطی)
📚 سفینة النجاة ج٢ ص٢٧٣
📚 بحرالمصائب ج۴ ص٣۵۴
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
⚫️ با انتشار مطالب بالا در نشر
مصائب اهلبیت « سلام الله علیهم اجمعین» سهیم باشیم
هدایت شده از صوت های کوتاه استاد قاسمی
41.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_های_معارفی
✅ اخلاق حسنه زینب کبری "سلام الله علیها"
🎙 حجت الاسلام و المسلمین
استاد#حاج_شیخ_سعید_قاسمی
" حفظه الله تعالی "
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━
@ostad_ghasemi_podcast
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
#حضرت_علی_اکبر_سلام_الله_علیه
#مقتل_مستند
🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیهالسلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…»
در نقلها آمده است:
📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ
▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیهالسلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیهالسلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن.
🔖 "مقتل الحسين علیهالسلام" بحرالعلوم اضافه میکند:
📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء
▪️قلب سیدالشهداء علیهالسلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان میداد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود:
📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ
▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت میشد به او نظر میکردیم.
📚لهوف ص١۶٣
📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_علی_اکبر_سلام_الله_علیه
#مقتل_مستند
🩸از داغ علی اکبر علیهالسلام، چشمان سیدالشهدا علیه السلام در حدقه میچرخید ...
در نقلی، جابر بن عبدالله انصاری گوید:
📋 لَمَّا قُتِلَ عَلِيُّ بنُ الْحسينِ عليهماالسّلامُ دَخَلَ الْحسينُ إلىٰ الْفُسطاطِ باكِياً حَزيناً مَأیُوساً عَن نَفسِهِ.
▪️وقتی که علی اکبر علیهالسلام به شهادت رسیده بود، سیدالشهدا علیهالسلام در حالی که گریه میکرد و از خودش ناامید شده بود به خیمهها آمد.
📋 فَقالَتْ سكينةُ: مالِي أراكَ تَنعَيٰ بِنَفسِكَ، و تُديرَ طَرفَكَ؟ أينَ أخِي عَليّ؟
▪️حضرت سکینه علیهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: پدرجان! دارم میبینم که جان میکَنید و چشمانتان در حدقه دارد میچرخد! برادرم علی کجاست؟!
🥀 امام علیه السلام فرمود: نانجیبان، او را کشتند!
📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذٰلِكَ صَاحَتْ: وا أخاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ!
▪️وقتی که حضرت سکینه علیهاالسلام این را شنید، فریادی برآوردکه ای وای برادرم! ای وای از پاره قلبم!
🥀 امام علیهالسلام او را وصیت به صبر نمود و حضرت سیکنه سلاماللهعلیها عرضه داشت:
📋 يا أبَتاهُ كَيفَ تَصبِرُ مَنْ قُتِلَ أخوها و شُرِّدَ أبُوها؟!
▪️ای پدرجان! چگونه صبر کند کسی که برادرش کشته و پدرش تنها شده است؟!
🥀 در این هنگام امام علیه السلام فرمودند: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون.
📚 الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۳۲۸
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
shafaalsodor-softgozar.com.pdf
15.9M
#فایل_pdf
🔴 کتاب شریف شفاء الصدور فی شرح زیارت عاشور
▪️جامع ترین کتاب در شرح زیارت عاشورا
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#فضائل_اهلبیت_علیهم_السلام
🔴 اعتراف #معاویه ملعون بر فضائل
حضرت #علی_اکبر " سلام الله علیه "
▪️ روزی معاويه لعنة الله علیه از اطرافيانش پرسيد: در این زمان سزاوارتر از همه به خلافت مسلمین كيست؟
▪️ اطرافیان متملق به ستايش معاویه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفی كردند.
▪️ ولی معاويه گفت: «خير، سزاوارترين مردم به خلافت، على بن حسين عليه السّلام است كه جدّش رسول خداست و شجاعت و دلاورى بنى هاشم، سخاوت بنى اميّه و شکوه و جلال قبیله ثقيف در او جمع است».
📚 بحارالانوار، ج ۴۵ ص ۴۵
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_عباس_سلام_الله_علیه
#تاسوعا
#مقتل_مستند
◼️ مقتل حضرت عباس علیه السلام از کتاب شریف"بحارالانوار"
علامه مجلسی "رحمه الله" مینویسد:
لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟
▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت:
يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟
فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً
▪️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد.
ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد.
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین.
▪️حضرت عباس علیه السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
▪️امام حسين عليه السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم
▪️اباالفضل العباس علیه السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد
فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ
▪️عباس به سوى امام حسين مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.
فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ
▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ
▪️حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ
▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم
▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت .
و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ.
▪️و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ
▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ
▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ
▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها
▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ
▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ
▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.
فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها
▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ
▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ
▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني
▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ
▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
▪️امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و بی چاره شدم.
📚بحارالانوار ج۴۵ص۴١
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_عباس_سلام_الله_علیه
#تاسوعا
#مقتل_مستند
⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ...
حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند :
تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا
▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند.
وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ
▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیفشدهٔ غریب!
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa
#حضرت_عباس_سلام_الله_علیه
#تاسوعا
#مقتل_مستند
◼️ چرا شیخ کاظم،روضه ي مرا نمیخواند؟!
مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در «مقتل الحسين علیه السلام» نقل میکند:
دانشمندبزرگ،شیخ کاظم سبتی،
براي من نقل کردکه، یکی از علماي برجسته و مورد اطمینان نزد من آمدوگفت:
من رسول و فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام از سوي او هستم، و افزود:
من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود:
چراشیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمیخواند؟!
عرض کردم: من همواره میشنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را میخواند.
فرمود:
به شـیخ کاظم بگو این مصـیبت را بخوان، و آن اینکه، هرگاه سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند،
بِماذا یَتَلَقِّی الْأرض؟!
▪️چگونه و باچه سختی یی، به زمین برخورد خواهدکرد؟!
📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ج١ص٣٣۴
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa