eitaa logo
نشر معارف حضرت سیدنا حجت ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف
91 دنبال‌کننده
10 عکس
5 ویدیو
1 فایل
خشنودی قلب نازنین امام زمان علیه‌السّلام گناه نکنیم! اَللّهُمَّ عَجِّل‌ لِوَلیِّکَ‌ الغَرِیبِ‌ المَظلُومِ الوَحِیدِ الطَّرِیدِ الشَّرِیدِ الفَرَج انشاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
📣♨️📣♨️📣♨️📣♨️📣 امروز مخاطب کلامم بانوان سرزمینم است امروز آمده ام تا پیش مرام و معرفت زنان ایران زمین زانوی ادب زنم امروز میخواهم دست نیاز به مِهر و عطوفت شیرزنان سرزمینم دراز نمایم امروز آمده ام تا بگویم: چون به سرزمین خراسان ، هنگامه ی تشییع علی بن موسی الرضا فرا رسید و چون پیکرِ نازنینِ حضرت ثامن الحجج بر دوش مردان میرفت تا به خاک سپرده شود ، زنان خراسان پریشان حال و بی قرار ، نزد مردان آمده، آبروی خویش ودیعه گذارده ، مهریه هاشان بخشودند و به صد التماس اجازتِ همراهی این امام غریب ستاندند که عزیزِ زهرا در شهر و دیارمان غریب است و نورِ دیده ی پیامبر بی اهل و عیال مباد در صحرای محشر شرمنده ی مادرش فاطمه بمانیم و خجالت زده ی موسی بن جعفر... داشته و نداشته شان در طبق اخلاص گذارده ، به شاخه های گل  پاره ی تن پیامبر را همراهی نمودند... امروز آمده ام ناله سر دهم : یوسف زهرا در شهر و دیارمان غریب است مهدیِ آل پیامبر ، طرید و شرید است مولای غریبمان وحید و فرید است آااااای مردم ، امام زمانمان بی یاور است... شما بانوان ایران زمین که همیشه ی تاریخ ،معرفتِ خویش و دلدادگیتان به کوی اهل بیت را ثابت نموده اید ، امشبی را تا به صبح بر غربت عزیزِ فاطمه ، استغاثه کنید به درگاه الهی ضجه و شیون بزنید، آبروی مادرش را ، مظلومیت جدبزرگوارش  علی را ، خون گلوی جدّ غریبش حسین بن علی را ، دو دستِ علمدار ِ رشید کربلا را....همه را به همراهِ اشک و آهتان  شفیع قرار دهید و ظهورش را تمنّا کنید امشبی را ، اهل و عیال گرد خود جمع نموده ، بر رهاییِ زندانیِ غریبِ غیبت ، توسل نمایید امشبی را بیشتر بدانیم که چشم امیدِ پدر مهربانمان ، به فرزندان خطاکارش سپید گردیده امشب به ساحت مقدس حضرت صدیقه ی کبری ، عرضه بداریم : گرچه فرزندتان در غیبت است لیک در غربت نه... ما نمیگذاریم گَردِ غریبی به سر و روی یوسفتان بنشیند ما امشب آنچه حاجت دل است کنار گذارده ، تنها حاجت آقایمان را از خدا تمنا میکنیم... اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج ✅ اجرِ نشر دهنده با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها...
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 خیر دنیا و آخرت در توسل به امام زمان(عجل الله فرجه) است. 🌺 مرحوم آیت الله ناصری (ره) 🌹 اَللّهُمَّ عجل لولیک الفرج. آمین🌹 🌺🌷🌹
علامه حسن‌زاده آملی چه زیبا آدرس امام زمان را داده اند، ازعلامه  پرسیدند: آدرس امام زمان(عج) کجاست؟! کجا می‌شود حضرت را پیداکرد؟! ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره‌قمر است که می‌فرماید: فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ هرجا که؛ صدق و درستی باشد، هر جا که؛ دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که؛ یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند ... میلاد حضرت مهدی مبارک باد
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} ناشنیده‌هایی از ولادت امام زمان علیه السّلام/ ولادت و کودکی حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه/ 🎤استاد بندانی نیشابوری؛
✅ یکی از حکمت‌های طولانی شدن دوران غیبت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف حضرت صلوات‌الله‌علیه در ضمن حدیث مفصّلی در توصیف شباهت‌های دوران ارواحناله‌الفداء با سه پیامبر اولواالعزم (حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت نوح علیهم‌السلام) و تشبیه تأخیر عذاب قوم نوح سلام‌الله‌علیه با تقدیر طولانی شدن دوران حضرت، فرمودند: 🌿 «تقدیر قائم عليه‌السلام نيز چنين است؛ زيرا ايّام غيبتش به درازا می‌کشد تا اینکه حقِّ محض و ايمانِ صافى از كدر مشخّص شود؛ بدین نحو که آن دسته از شيعيان که طينتِ خبیث و ذات پلیدی دارند و ممكن است وقتی حکومت و تمكين و امنيّت منتشره در دوران ظهور قائم عليه‌السلام را احساس كنند، بیم نفاق و دورویی بر آنان رود، (در این دوران سخت و پرفتنۀ منتهی به ظهور) از دين بيرون رفته و مرتد شوند (و فقط مؤمنینِ محض، بر ایمانشان باقی بمانند و با رجعت یا در زمان حیاتشان، دوران فرخندۀ ظهور را درک نمایند).» 💠 «قال الصادق عليه‌السلام: وكذلك القائم فإنه تمتدُّ أيّام غيبته ليصرح الحقُّ عن محضه ويصفو الايمان من الكدر بارتداد كلِّ من كانت طينته خبيثة من الشيعة الّذين يخشى عليهم النفاق إذا أحسوا بالاستخلاف والتمكين والامن المنتشر في عهد القائم عليه‌السلام.» 📚 کمال الدین (شیخ‌صدوق)، ج۲، ص۳۵۶ الغیبة (شیخ‌طوسی)، ص۱۷۲ 🍂 «اللَّهُمَّ اكشِف هٰذِهِ الغُمَّةَ عَن هٰذِهِ الأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّل لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً، بِرَحمَتِکَ يا أَرحَمَ الرَّاحِمِين.» (فراز پایانی دعای عهد)
🟡 چنان که زنبور های عسل به ملکه پناه می آورند ... 🔴 قَالَ اَلْإِمَامُ اَلرَّحْمَة سَيِّدُ اَلْمُرْسَلِين رَسُولُ اَللهِ صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : تأوي اليه أمته كما يأوي النحل إلى يعسوبها  🟠 حضرت امامِ رحمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : امت مَهدی أرواحنا له الفداء به آن حضرت پناه می برند ، چنان که زنبور های عسل به ملکه پناه می آورند. 📚ملاحم الفتن ص ٧٠ 📚احقاق الحق ج ١٣ ، ص ١٥٤
🩸 ارواحنافداه 🩸 علیه‌السلام 🥀 حضرت امام رضا علیه‌السلام: 🥀 هنگامی که (عج) ما خروج می‌کند، اولاد قاتلان جدم علیه‌السلام را در عوض کرده‌های پدرانشان به قتل می‌رساند. 🥀 پس حضرت فرمود: 🥀 و این همان است که امام صادق علیه‌السلام فرموده است. 🥀 عرض کردند: یابن‌رسول‌الله؛ پس چه می‌شود معنای قول خداوند - وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری - هیچ‌کسی وزر و گناه دیگری را به گردن نمی‌گیرد؟! 🥀 فرمود: خداوند در همه فرموده‌هایش صادق است، ولی اولاد قاتلان جدّ ما علیه‌السلام به کرده‌های پدرانشان در خصوص آن حضرت راضی می‌شوند و به آن‌ها افتخار می‌کنند و هرکه به چیزی راضی شود، مانند کسی است که به آن مرتکب شده است و هرگاه مردی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب به کشته شدن او راضی شود، در نزد خداوند شریک قاتل است. و این‌که علیه‌السلام در وقت خروجش آنان را می‌کشد برای این است که آنان به کرده‌های پدرانشان راضی می‌باشند! 📕 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ترجمه: ارومیه‌ای، جلد ۵۳، صفحه ۵۷۵
. 🌻 مردی از همدان در محضر امام زمان (عج) طایفه‌ای در همدان به بنی راشد معروف بودند و همه شیعه و دوازده امامی هستند. پیر مردی از آن‌ها که آثار صلاح و نیکی در سیمای او نمایان بود، گفت: علت شیعه بودن ما این است که جد ما (راشد) که طایفه ما به او منسوب است سالی به زیارت مکه می‌رفت، نقل می‌کرد: هنگام بازگشت از مکه چند منزلگاه را در بیابان پیموده بودم مایل شدم از شتر پایین آمده و قدری پیاده راه بروم، از شتر پیاده شدم و راه زیادی را پیمودم. خسته و ناتوان شدم و با خود گفتم: اندکی می‌خوابم تا رفع خستگی شود وقتی که کاروان رسید بر می‌خیزم، خوابیدم ولی بیدار نشدم مگر آن وقتی که حرارت آفتاب را در بدنم احساس کردم. چون بر خواستم دیدم کاروان رفته است و کسی در آن بیابان نیست، به وحشت افتادم، نه راه را می‌شناختم و نه اثری از کاروان نمایان بود. به خدا توکل نمودم و گفتم: راه را می‌روم، هر کجا خدا خواست، ببرد. چندان نرفته بودم که ناگاه خود را در سرزمین سبز و خرمی دیدم که گویی تازه باران بر آن باریده است و خوش بوترین سرزمین‌ها بود. در وسط آن سرزمین قصری دیدم مانند برق شمشیر می‌درخشید. گفتم: ای کاش! می‌دانستم این قصر که همانند آن را تاکنون ندیده و نشنیده‌ام، چیست و از آن کیست؟ به طرف قصر حرکت کردم. وقتی به در قصر رسیدم، دیدم دو پیشخدمت سفید پوست ایستاده‌اند، سلام کردم و آن‌ها با بهترین وجه جواب سلام مرا دادند و گفتند: بنشین! که خدا سعادت تو را خواسته است. در آنجا نشستم. یکی از آن‌ها وارد قصر شد، پس از اندک زمانی بیرون آمد و به من گفت: برخیز داخل شو! وارد قصر که شدم، دیدم قصری بسیار باشکوه و بی نظیر است، پیشخدمت رفت پرده‌ای را که بر در اتاق آویزان بود، کنار زد، دیدم جوانی در وسط اتاق نشسته و بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان است، به طوری که نزدیک بود نوکش به سر وی برسد. جوان مانند ماه شب چهاردهی بود که در ظلمت شب بدرخشد. من سلام کردم و او با لطیف ترین و نیکوترین بیان، جواب داد. سپس فرمود: می دانی من کیستم؟ گفتم: نه، به خدا قسم! فرمود: من قائم آل محمد هستم، من همان کسی هستم در آخرالزمان با این شمشیر (اشاره کرد به همان شمشیر آویزان) قیام می‌کنم و سراسر زمین را پر از عدل و داد می‌کنم همان گونه که پر از جور و ستم شده. من بر زمین افتادم و صورت به خاک مالیدم. فرمود: چنین نکن! برخیز! تو فلانی از اهل شهر همدان هستی. گفتم: بلی ای سرورم! فرمود: میل داری نزد خانواده ات برگردی؟ گفتم: آری سرور من! میل دارم نزد آن‌ها برگردم و ماجرای این کرامتی را که خدا به من عنایت کرده به آن‌ها بازگو کنم و به آن ها مژده بدهم. در این وقت اشاره به پیشخدمت کرد و او هم دست مرا گرفت و کیسه پولی به من داد بیرون آمدیم، چند قدم برداشته بودیم، ناگاه چشمم به سایه‌ها و درخت‌ها و مناره مسجدی افتاد. پیشخدمت به من گفت: اینجا را می‌شناسی؟ گفتم: در نزدیکی شهر ما شهری بنام استاباد (اسد آباد) است اینجا شبیه آن شهر است. فرمود: این همان استاباد است، برو که به منزل می‌رسی! در این هنگام به هر سو نگاه کردم. دیگر آن بزرگوار را ندیدم، وارد استاباد شدم، کیسه را باز کردم، چهل یا پنجاه دینار در آن بود. از آنجا به همدان آمدم، خویشان خود را جمع کردم و آنچه را که به من رخ داده بود، برای آن‌ها نقل کردم، تا موقعی که دینارها را داشتیم همواره در آسایش و خیر و برکت زندگی می‌کردیم. 📔 بحار الأنوار، ج۵٢، ص۴١