درس فقه کتاب خمس 29 آبان 1402 شماره 106 دو شنبه
و اگر آنچه را گفته ایم نپذیرید می توانیم ان را از راه دیگر مستحکم کنیم، و ملخص آن این است که خمس مال مخلوط – چنانکه تفصیلا در جای خود بیان کردیم - از سنخ خمس غنايم نیست، بلکه از قبيل صدقات در اموالي است که صاحبش معلوم نیست، از اینرو به بني هاشم اختصاص ندارد. و خمس زمین کافر ذمي نیز از قبيل زكوات است، نه از قبیل اخماس، زیرا خمس به رقبه زمین تعلق نمی گیرد، بلکه به چیزی تعلق می گیرد که از زمین حاصل می گردد. پس این خمس در حقيقت عشر است، ولی بر کافر ذمي به عنوان مجاز مضاعف شد. فراجع ما حررناه في المسألة.
معادن و كنوز و آنچه در قعر دریاها باشد نیز از انفال مختص به امام است. و به عبارت دیگر: از اموال عمومي اي است که زمام اختيار آنها در دست امام قرار دارد، پس امام (ع) به عنوان امام و حاكم تصرف در ایسن اموال عمومی را در برابر اداء خمس آنها اجازه داده است، پس خمس در آنها از قبيل حق اقطاع و تقبيل مجعول از ناحيه مالك است، بنا براین خمس در آنها به بني هاشم اختصاص ندارد، بلکه همه اش برای منصب امامت و حكومت است، و به عبارت دیگر: از اموال عمومي است، از اینرو واجب است در مصالح عمومي مصرف شود.
و اما خمس ارباح مکاسب پیش از این در صدر مسأله دانستی که با كثرت ابتلاء به آن از چیزهایی است که در عصر پیامبر (ص) و ائمه متقدم (ع) متداول نبود، و در تواريخ و روايات فريقين اسم و رسمی از آن به چشم نمی خورد، و در اخبار تقسيم و تسهيم اصلا از آن ذکری نشد، و تنها در اعصار ائمه متأخر حادث شد، بنا براین آنچه جدا به ذهن نزدیک می آید این است که این نوع خمس از مالیاتهای مرسوم از جانب ائمه متأخر (ع) به خاطر احساس احتياج به آنها بعد از قطع دستانشان از مالياتهای اسلامي اصلي بوده باشد و امام و حاكم این قبيل از امور را بر اساس احتياجات عارضی وضع کرده اند، چنانکه برای پیامبر (ص) نیز این حق ثابت بوده است، به دلیل قول خداوند متعال: «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» [احزاب:6]. پس این خمس نیز به امام اختصاص دارد و لذا در روايات آن به چیزی تعبیر شد که بر اختصاص آن به او دلالت دارد، مانند قول امام (ع) در روايت ابن شجاع نيسابوري: «لي منه الخمس مما يفضل من مؤونته» [وسائل الشیعه9: 186، کتاب الزکاة، ابواب الغلات، باب5، حدیث2 و صفحه 500، کتاب الخمس، أبواب ما یجب فیه الخمس، باب8، حدیث2] و در روايت ابي علي بن راشد: قلت له: امرتني بالقيام بامرك و اخذ حقك الحديث» [وسائل الشیع9: 500، کتاب الخمس، أبواب ما یجب فیه الخمس، باب8، حدیث3] و غير این از اخبار فراجع [وسائل الشیعه9: 499، کتاب الخمس، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب8].
و در الحدائق از منتقي الجنان در مقام جواب از اشكالات وارده بر صحيحه ابن مهزيار [وسائل الشیعه9: 499، کتاب الخمس، أبواب ما یجب فیه الخمس، باب8]، احتمال اختصاص این خمس به امام و استظهار او از بعضی از اخبار باب و از جماعتی از قدماء نقل شده است. [الحدائق الناضرة12: 355 – 356؛ ر.ک: منتقی الجنان2: 443 - 444].
و در جواهر از كفايه [سبزواری] و ذخيرة المعاد ميلشان به اختصاص خمس مطلقا به امام نقل شده است. [جواهر الکلام16: 129 و ر.ک: کفایة الأحکام1: 217 و ذخیرة العباد: 486].
و در اواخر خمس از کتاب جواهر در مسأله رابعه گفته است: «بل لو لا وحشة الانفراد عن ظاهر اتفاق الاصحاب لامكن دعوي ظهور الاخبار في ان الخمس جميعه للامام و ان كان يجب عليه الانفاق منه علي الاصناف الثلاثة الذينهم عياله و لذا لو زاد كان له و لو نقص كان الاتمام عليه من نصيبه و حللوا منه من ارادوا». [جواهر الکلام16: 155].
حاصل بحث تا اینجا این است که خمس مال مخلوط و خمس ارض ذمي از سنخ ساير اخماس نیستند، و لذا در بیشتر اخبار حاصره متعرض ان دو نشده است، و خمس كنوز و معادن و غوص و ارباح مکاسب نیز مختص به امام است، بنا براین باقی می ماند خمس غنایم جنگی برای تقسيم و تسهيم بخ شش سهم.
و مخفي نیست که این موارد خمس اموال از ساير اموال این امتیاز را دارد که اینها – به خاطر پیروزی بر دشمنان - از اول امر در اختيار رسول یا امام قرار داشتند و شاید تأمين شؤون سادات از آنها، نه از زكوات و ساير مالیاتها برای رفع تهمت از او (ص) بود، تا نو رسیده ها در اسلام توهم نکنند که اصرار او (ص) بر اخذ زكوات و ساير مالیاتهای اسلامي برای تأمين خانواده خود و عشيره است، پس برای رفع توهم آنان را از آن اموال محروم کرد، و تعبير به اوساخ در زكوات نیز برای اشمئزاز خانواده خود از آنها و عدم اصرارشان برای شركت در آنها بود، و الا چه فرقی است بين زكوات و بين اخماس ماخوذ از مردم و چرا اوّلي اوساخ شمرده شد نه دومی؟!
مگر اینکه بین آن دو فرق بگذاریم، چنانکه گفته اند: زكوات مستقیما از مردم برای فقرا و مساكين گرفته می شود، چون برای فقرا و مساکین این گونه جعل شده است، لذا اوساخ خوانده شد، و اما أخماس اولا و بالذات همه اش برای خداوند متعال و چنانکه بیان کردیم از ناحيه خدای متعال به رسول و ذي القربي و ذوي الحاجات از بني هاشم منتقل می شود به تبع انتقال حكومت از جانب خداوند متعال به رسول و ذي القربي، بنا براین فقراء مردم عيال مردم و فقراء بني هاشم عائله خداوند و از شؤون امامت و حكومت اسلامي است.
اشکال: آری اینجا یک اشكال باقی می ماند، و آن این است که تمايز بين بني هاشم و غير آنان خلاف مقتضاي طبع و روح اسلام است که بر پایه مساوات بين طبقات و عناصر و انهدام اساس امتيازات ملی و قومیتگرایی بنا نهاده شد.
پاسخ: اكرام و احترام انسان در میان عشيره و خانواده اش امر عرفي و موافق روح اجتماع است و احترام ذريه رسول (ص) و اقرباء او احترام به او شمرده می شود، بنا براین چه مانعی دارد که اداره آنان از مالیات وضع شده برای اداره حكومت اسلامي باشد از این جهت که آنان از اغصان شجره نبوت و حكومت الهي هستند، و این تمايز دنيوي است، و الا اكرم الناس عند الله اتقيهم.
اشکال: مخفي نماند که ما گرچه بيان کردیم که تقسيم و تسهيم به خمس غنائم اختصاص دارد، ولی بعد اللتيا و التي ممكن است بر آنچه ذكر کردیم اشکال بشود که مرسله طولانی حماد که متعرض تقسيم خمس به شش سهم بود در صدرش ذکر شده است که خمس از پنج چیز گرفته می شود از غنائم و غوص و كنوز و معادن و ملاحه [الکافی1: 539/ 4؛ تهذیب الأحکام4: 128/ 336 و وسائل الشیعه9: 513، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث8]، و مانند ان مرفوعه احمد بن محمد. [تهذیب الأحکام4: 126/ 364 و وسائل الشیعه9: 514، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث9]، و نیز ما رواه في المحكم و المتشابه عن تفسير النعماني عن علي (ع) [المحکم والمتشابه: 57 و وسائل الشیعه9: 489، کتاب الخمس، أبواب ما یجب فیه الخمس، باب1، حدیث2].
از این روایات فهمیده میشود که تقسيم در همه این موضوعات جریان دارد، نه در خصوص غنایم جنگی. بنا براین تخلص از اشكالات وارد شده جدا مشكل است. و عليك بالتأمل التام .
قال الصادق علیه السلام:
🔹إنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَرْزَاقَ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا لَمْ يَعْرِفْ وَجْهَ رِزْقِهِ كَثُرَ دُعَاؤُهُ.
🔸خداوند روزى مؤمنان را از جايى مىرساند كه گمان نمىكنند. چرا که هرگاه بنده نداند روزىاش از كجا مىرسد بسيار دعا مىكند.
📚مکارم الاخلاق (باب فضیلت دعا)
جلد ۱ صفحه ۲۰
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد،
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صميمانه به او گفت سلام...
"گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
👈زندگی،
👈 عشق،
👈اسارت،
همه بی معنا بود"
فریدون مشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸ســلام و درود به عزیزان
🍃🌸صبح سه شنبه تون زیبـا
🍃🌸امـیدوارم تـوشه
🍃🌸امروزتون پُر باشه
🍃🌸از سلامتی، نشاط
🍃🌸دل خـوشی
🍃🌸عـاقبت بـخیری
🍃🌸عــشق و مـحبت
🍃🌸وخـوشبختی و شـادی
🍃🌸شروع صبحتون پُـر بـرکت
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۳۰ آبان ۱۴۰۲
میلادی: Tuesday - 21 November 2023
قمری: الثلاثاء، 7 جماد أول 1445
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️26 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️36 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️43 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
درس فقه کتاب خمس 30 آبان 1402 شماره 107 سه شنبه
تقسیم خمس
متن عروه (ادامه مساله 1): «و هذه الثلاثة الان لصاحب الزمان |1| - ارواحنا له الفداء و عجل الله تعالي فرجه - و ثلاثة للايتام و المساكين و ابناء السبيل |2|
|1| شرح: اینکه سه سهم خدا و رسول و امام در این زمان باید در اختیار صاحب الزمان قرار داشته باشد مقتضاي اخبار مسأله است، در مرسله طوانی حماد آمده است: «فسهم الله و سهم رسول الله لأولي الامر من بعد رسول الله (ص) وراثة و له ثلاثة اسهم: سهمان وراثة و سهم مقسوم له من الله و له نصف الخمس كملاً». [الکافی1: 539/ 4؛ تهذیب الأحکام4: 128/ 336 و وسائل الشیعه9: 513، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث8].
و در صحيحه بزنطي عن الرضا(ع) في تفسير الاية: «فقيل له فما كان لله فلمن هو؟ فقال: لرسول الله و ما كان لرسول الله فهو للامام» وسائل الشیعه9: 512، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث6]. و مانند آن مرفوعه و مرسله ابن بكير [وسائل الشیعه9: 510 و 514، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث2 و 9]. و غير این دو از اخبار.
بلکه سابقا دانستی که خمس باجمعه برای امام است، ولی بر امام تأمين حوائج ذريه واجب است.
و شاید ظاهر تعبير مصنف این باشد که سهم امام یا خمس ملك شخصي صاحب الامر(ع) است و حيثيت امامت حيثيت تعليليه است، بنا براین به سبب امامت شخص او نصف خمس یا تمام آن را مالک می شود. ولی سابقا مرارا از ما دانستید که ظاهر این است که حيثيت تقييديه است، بنا براین خمس و نیز انفال ملك برای منصب حكومت و امامت است.
آری حكومت نزد ما برای صاحب الزمان (ع) است، ولی نصب فقهاء عدول از جانب او است، برای اینکه در زمان غیبت متصدی حکومت شوند، بنا براین فقهای عادل مرجع مصرف خمس و ساير مالياتهای اسلامي هستند، و این مالیاتها از املاك ثابت شده برای شخص امام زمان (ع) نیست تا برای او حفظ شود و یا در مصرف انها رضایت او حاصل گردد.
|2| شرح: سه سهم دیگر برای ایتام و مساکین و ابناء السبیل از میان هاشميين بنا بر قول مشهور بين اصحاب ما و بر خلاف عامه که حيث اصناف ثلاثه را برای هاشميين و غير آنان تعمیم دادند و ابن جنيد از میان امامیه فی الجمله با آنان موافقت کرد، شیخ طوسی در الخلاف گفت: «الثلاثة اسهم التي هي لليتامي و المساكين و ابناء السبيل من الخمس يختص بها من كان من آل الرسول (ص) دون غيرهم و خالف جميع الفقهاء في ذلك ... دليلنا اجماع الفرقة و اخبارهم». [الخلاف4: 217 – 218 مساله41].
و علامه حلی در مختلف گفته است: «المشهور ان المراد باليتامي و المساكين و ابن السبيل في آية الخمس من قرابة النبي (ص) من بني هاشم خاصة ذهب اليه الشيخان و ابن ابي عقيل و ابو الصلاح و باقي فقهائنا الاابن الجنيد فانه قال: و اما سهام اليتامي و المساكين و ابن السبيل و هي نصف الخمس فلاهل هذه الصفات من ذوي القربي و غيرهم من المسلمين اذا استغني عنها ذوو القربي و لا يخرج عن ذوي القربي ما وجد منهم محتاج اليها الي غيرهم». [محتلف الشیعه3: 201 مساله158].
در هر حال در مسأله بعد از اجماع مورد ادعا و شهرت، به أخبار مستفيضه استدلال کرده اند، در مرسله حماد آمده است: "و نصف الخمس الباقي بين اهل بيته فسهم ليتاماهم و سهم لمساكينهم و سهم لابناء سبيلهم» [ر.ک: ابتدای تقسیم خمس]، و در مرفوعه احمد بن محمد: «و النصف لليتامي و المساكين و ابناء السبيل من آل محمد الذين لا تحل لهم الصدقة و لا الزكاة عوضهم الله مكان ذلك بالخمس» و در مرسله ابن بكير: «و اليتامي يتامي الرسول و المساكين منهم و ابناء السبيل منهم فلا يخرج منهم الي غيرهم» [وسائل الشیعه9: 510، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث2]. و مثل آن خبر سليم بن قيس عن علي (ع) {وسائل الشیعه9: 511 – 512، کتاب الخمس، ابواب قسمة الخمس، باب1، حديث 4 و7].
و مروي در المحكم و المتشابه عن علي (ع) [وسائل الشیعه9: 516، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث12]، و خبر محمد بن مسلم عن احدهما [وسائل الشیعه9: 516، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث13] و منهال بن عمرو عن علي بن الحسين [وسائل الشیعه9: 518، کتاب الخمس، أبواب قسمة الخمس، باب1، حدیث20].
ولی وجود ضعف در سند بعضی از این اخبار مخفی نیست، اگر نگوییم در جميع آنها، مگر اینکه یا شهرت محققه و اجماع منقول جبران بشود.
در هر حال مسأله بر اساس موازين استدلال واضح است، ولی جواب از اشكالات سابقي که بیان کرده ایم باقی می ماند.
اجمال پاسخ به اشکالات: ممکن است اشکال بشود:
(اولا): موضوع در آيه خمس گرچه بر اساس لفظ عام است، ولی مورد آیه غزوه بدر است که در سال دوم هجری واقع شده بود و در آن وقت برای بني هاشمی که اسلام آورده بودند ايتام و مساكين و ابن سبيل که غنيمت در میان آنان توزیع گردد وجود نداشتند ولی این عناوين در میان غير بنی هاشم از مسلمانان مخصوصا در میان مهاجرين اخراج شده از ديار و اموالشان فراوان بود، در این صورت چگونه مقصود از این عناوين ثلاثه خصوص بني هاشم باشد؟! و در رساله امام صادق (ع) درباره غنائم و وجوب خمس برای اهلش که با همه طولانی بودنش در تحف العقول نقل کرده درباره تقسيم غنائم بدر آمده است: «فخمس رسول الله (ص) الغنيمة التي قبض بخمسة اسهم فقبض سهم الله لنفسه يجبي به ذكره و يورث بعده و سهما لقرابته من بني عبدالمطلب و انفذ سهما لايتام المسلمين و سهما لمساكينهم و سهما لابن السبيل من المسلمين في غير تجارة [تخف العقول:341، مستدرك الوسائل7: 205، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب5].
(ثانيا): آيه خمس مماثل آيه فئ در خصوصيات و الفاظ و ذكر مصارف شش گانه است، در حالی که فئ نزد ما از انفال مختص به امام است و او در هر چیزی و به هر گونه که بخواهد در میان بني هاشم و غير آنان مصرف می کند، و لذا بعد از آیه بلا فاصله قوله (تعالی): «للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم» [الحشر: 8] ذکر شده و مورد آن اموال بني النضير است و در روايات و تواريخ [تاریح الطبری3: 19 «ذکر مقاسم خیبر و أموالها» و معجم البلدان1: 44] ذکر شده است که رسول الله (ص) آن را بين مهاجرين و سه یا دو تن از انصار تقسیم کرد و در بین تعينی برای بني هاشم نبود.
و تعجب از بعضی از مفسران مانند صاحب مجمع البيان است که اصناف ثلاثه در آيه فئ را نیز به بني هاشم اختصاص داده و آیه را به آنان تفسیر کرده و در آنجا اخبار تخصيس را نقل کرده است. [مجمع البیان9: 391].
🌱الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام
اللّهُمَّ إنّي أسْألُكَ أنْ تَملَأَ قلبي حُبّا لكَ ، و خَشْيَةً مِنكَ ، و تَصْديقا لكَ ، و إيمانا بكَ ، و فَرَقا مِنكَ ، و شَوْقا إلَيكَ .
امام سجاد عليه السلام
الهى! از تو مى خواهم كه دلم را از محبّت به خودت و بيم از خودت و باور به خودت و ايمان به خودت و هراس از خودت و شوق به خودت ما لا مال كنى.
الإقبال : 1/173 .🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 تنها چیزی که از فردا میدانم
💫این است که
🌸خدا قبل از خورشید بیدار است
🌸از او میخواهم که
💫قبل از همه در کنار تو باشد
🌸و راه را برایت هموار کند
🌸 فردایتان سپید
💫و شبتان پر ستـاره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🍂 🌱 🍂 🍂 🍃
🍂 🌱 🍃 🍎 🍃 🍎
🍃 🍎 🍂 🍂
🍂 🍎 🍎
🍎
سلام🕊🍎
به اول آذر ماه خوش آمدید
صـبح زیـبـای
چهار شنبه تان بـخیـر 🕊🍎
زندگیتون سرشاراز
عــشـق و سـلامتـی
لبخـنـد روی لبـاتـون 🕊🍎
شـادی تـوی دلهاتـون
آرامش تـوی قلبهاتـون
بـرکـت تـوی کـارهـاتـون 🕊🍎
و خــداونـد متعال یـارو یـاورتـون🕊🍎
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۱ آذر ۱۴۰۲
میلادی: Wednesday - 22 November 2023
قمری: الأربعاء، 8 جماد أول 1445
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️25 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️35 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️42 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
➖حق کوچکترها بر بزرگترها چیست؟
قال الامام زین العابدین علیه السلام:
🛑«أَمَّا حَقُّ الصَّغِيرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِيفُهُ وَ تَعْلِيمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَيْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْكُ مُمَاحَكَتِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ.»
🔰امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق:
«...اما حق خردسال این است که:
با او مهربانی نمایی،
او را بهخوبی تربیت کنی،
(آنچه نیاز دارد را) به او بیاموزی،
از (اشتباهاتِ) او درگذری،
کاستیهایش را (از چشم دیگران) بپوشانی،
با ملایمت با او رفتار کنی،
(در کارهایی که باید انجام دهد و نیاز به کمک دارد،) او را یاری نمایی،
جرمهایی که از روی خامی انجام داده را بپوشانی؛ چراکه اینکار موجب توبه(بازگشت) او میشود و مدارا با اوست،
با او لجبازی نکنی؛ چراکه (رعایت این مسأله) به هدایت او نزدیکتر است.»
📚تحفالعقول، ص۲۷۰
درس فقه کتاب خمس اول اذر 1402 شماره 108 چهار شنبه
(ثالثا): معروف در بين اصحاب ما وجوب زكات در نه چیز و وجوب خمس در هفت چیز از جمله معادن و ارباح مکاسب با كثرت و وفورش است، و واجب در اموال زكوي عشر یا نصف یا ربع و یا قریب به آن است و این به مراتب کمتر از خمس است، در حالی که فقراء غير سادات و محتاجانشان چند برابر بیش از سادات هستند، در این صورت چگونه نصف خمس در حالی که كثرت موضوعی و مقداری دارد برای سادات فقیر تشریع شد در حالی که نسبت به دیگران اندکند، و غير آنان با آنان شریک نباشند ولی زكات با اینکه موضوعا و مقدارا اندک است برای مصارف ثمانيه از جمله راه های خير و مشاريع عامه با شعبش و فقراء غير سادات با كثرتشان تشریع شده باشد و با این حال فقراء سادات نسبت به مشاريع عامه و زكوات سادات با آنان شریک باشند؟! آیا این ظلم و زور در مرتبه جعل و تشريع شمرده نمی شود؟!
[تذکر: فعلا آنچه اندکی از مردم آن هم ناچیز می پردازند خمس ارباح مکاسب است که برای کمک هزینه طلاب حوزه های علمیه کافی نیست در حالی که زکات فراوان پرداخت می شود، ولی این اشکال در مقام اجرا است در حالی که محل نزاع مقام تشریع است]
(رابعا): تخصيص سادات به خمس با این عذز و بهانه که زكات از اوساخ اموال مردم است اعتبار بخشیدن به امتيازات نژادی و نسبي است که مخالف روح اسلام است و آیا قرآن كريم و اخبار متواتر امأثور با این امتيازات جنگ نکردند؟ و سپس اگر فرض شود اخذ اموال از مردم از جانب حاكم اسلام پس چرا زكوات را او ساخ نامیدند نه غیر آنها را؟
پاسخ کلی به چهار اشکال: ولی پیش از این از ما دانستی تأسيس اساس دیگر را غير از آنچه قوم بر آن هستند، از اینکه همه خمس به مقام امامت تعلق دارد و موارد ذکر شده در قران بیانگر اولویت است و متعین نیست، و با این اساس عمده اشكالات وارد شده دفع می شود. فراجع ما حررناه و تامل فيه تخلص منها. .
شرط ایمان در مصرف خمس
متن عروه (ادامه مساله 1) و يشترط في الثلاثة الاخيرة الايمان |1|
|1| شرح: در غنيه آمده است: «و لابد فيهم من اعتبار الايمان او حكمه و ذلك بدليل الاجماع الماضي ذكره» [غنیة النزوع 1: 130]. و در جواهر: «لا اجد فيه خلافا محققاً». [جواهر الکلام16: 115].
و ممکن است به قاعده اشتغال استدلال بشود، و به اینکه خمس كرامتی است که غير مؤمن استحقاق آن را ندارد، و به اینکه خمس عوض زكات است که در آن ايمان اعتبار دارد به دلیل اجماع و اخبار مستفيضه بلکه متواتره اجمالا، و به دلیل قول امام (ع) در روايت ابراهيم اوسی: «ان الله (تعالي) حرم اموالنا و اموال شيعتنا علي عدونا ...». [وسائل الشیعه9: 223، کتاب الزکات، ج 6 ابواب المستحقين للزكات، باب5، حديث8].
ولی بر دلیل اول اشکال می شود به عدم جريان قاعده اشتغال در قبال عموم كتاب و سنت، و بر دلیل دوم اشکال بشود به اینکه انتساب به پیامبر (ص) برای استحقاق كرامت کافی است، و بر دلیل اخير اشکال بشود به ضعف سند روایت و اشتمال آن بر چیزی که التزام به آن ممکن نیست از اینکه زكات را در داخل کیسه هایی قرار داده و به دریا بیندازیم. مگر اینکه بر نوعی از مبالغه حمل بشود.
آری واضح بودن حكم در باب زكات به سبب اجماع و اخبار كثيره [وسائل الشیعه9: 221ف کتاب الزکاة، ابواب المستحقين للزكاة، باب5]. و اینکه زكات و خمس مانند دو پستان یک شیر دهنده هستند، افزون بر عدم خلاف در مسأله كافي در استدلال است. فتدبر و عليك بمراجعة اخبار الباب في الزكاة.
اشتراط فقر در ایتام و نیاز در ابنا ء السبیل
متن عروه (ادامه مساله 1): «و في الايتام الفقر |1| و في ابناء السبيل الحاجة في بلد التسليم |2| و ان كان غنيا في بلده».
|1| شرح: این حکم مشهور است، دلیل بر آن فقراتی از مرسله حماد و مرفوعه احمد بن محمد است [پیش از این ذیل عنوان «تقسیم خمس» نقل شد]، بلکه از آن استفاده می شود که ثبوت خمس برای اصناف ثلاثه با ملاك واحد است و آن این است که آنان فقراء آل رسول (ص) بوده و انتسابشان به پیامبر (ص) سبب منع آنان از زكات و جعل خمس عوض زکات شده است به گونه ای که اگر انتسابشان به او نبود استحقاق زكات را داشتند. و مقابله در آیه شريفه و روايات بين يتامي و مساكين به خاطر عدم اعتبار فقر در يتامي نیست، بلکه برای اظهار شدت عنايت به آنان است.
ولی در المبسوط و السرائر آمده است: «و اليتامي و ابناء السبيل منهم يعطيهم مع الفقر و الغني لان الظاهر يتناولهم» [المبسوط1: 262 و السرائر1: 496]، و جواب آن را قبلا دانستید. فتدبر.
|2| شرح: دلیل این حکم درباره راه مانده ها از آنچه درباره يتیمان گفته شد ظاهر می شود، بلکه ظاهر این است که مستفاد از لفظ "ابن السبيل" این است که شخص منقطع از غير سبيل باشد، بنا براین عنوان بر شخص واجد زاد و راحله و یا متمكن از استفاده از اموال موجودش در شهر خود به وسیله بيع یا استقراض و بدون رنج و دشواری عنوان ابن السبیل اطلاق نمی شود.
متن عروه (ادامه مساله 1): و لا فرق بين ان يكون سفره في طاعة او معصية |1| و لا يعتبر في المستحقين العدالة |2| و ان كان الاولي ملاحظة المرجحات».
|1| شرح: این عدم فرق بین دو صورت به دلیل اطلاق است، ولی مقتضاي بدليت خمس از زكات مستفاد از روايات و متسالم عليها بين اصحاب عبارت از اعتبار قصد طاعت در سفر است، و مصنف (ره) نیز آن را در باب زكات معتبر دانسته است، به دلیل آنچه را که شيخ از علي بن ابراهيم در تفسيرش از عالم (ع) روایت کرده است قول او را: «و ابن السبيل ابناء الطريق الذين يكونون في الاسفار في طاعة الله فيقطع عليهم و يذهب مالهم». [تهذیب الأحکام4: 49 – 550/ 129؛ تفسیر القمی1: 229 و وسائل الشیعه9: 212، کتاب الزکات، ابواب مستحقين زكات، باب 1، حديث7].
بنا براین – اگر نگوییم اقوی - احوط این است که در سفر قصد معصیت نباشد.
آری، اگر از معصیت توبه کند و در هنگام بازگشت فقیر شود بعید نیست که اعطاء او از خمس جایز باشد، چون سفر او به طاعت تبدیل می گردد، زیرا مراد از طاعت فقط عدم معصيت است، نه خصوص اطاعت امر منحصر در وجوب و استحباب.