امیر مؤمنان علی علیه السلام تقسیم کننده بهشت و جهنم!
🔹 وأخبرني محمد بن علي قال ثنا مهنى قال سألت أحمد قلت حدثني خالد بن خداش قال قال سلام وأخبرني محمد بن علي قال ثنا يحيى قال سمعت خالد بن خداش قال جاء سلام بن أبي مطيع إلى أبي عوانة فقال هات هذه البدع التي قد جئتنا بها من الكوفة قال فأخرج إليه أبو عوانة كتبه فألقاها في التنور فسألت خالدا ما كان فيها قال حديث الأعمش عن سالم بن أبي الجعد عن ثوبان قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم استقيموا لقريش وأشباهه قلت لخالد وأيش قال حديث علي أنا قسيم النار قلت لخالد حدثكم به أبو عوانة عن الأعمش قال نعم إسناده صحيح
📚السنة للخلال ج 3 ص 510
🔸خالد بن خداش مي گويد: سلام بن أبي مطيع به نزد أبو عوانة آمد و گفت: اين بدعت هايي كه از كوفه برايمان آورده اي را بده! أبوعوانة كتابش را به سلام بن أبي مطيع داد و سلام بن أبي مطيع آن را در تنور انداخت! يحيى مي گويد: از خالد پرسيدم در كتاب چه بود؟ خالد گفت: حديث أعمش از سالم بن أبي الجعد از ثوبان از رسول خدا (ص) فرمودند: «امر قريش را استوار مي سازيد» و مانند آن. به خالد گفتم ديگر در آن كتاب چه بود؟ گفت حديث علي بن أبي طالب (عليه السلام) كه فرمود: «من تقسيم كننده آتش جهنم هستم». به يحيى مي گويد به خالد گفتم: أبوعوانة آن را از أعمش برايتان نقل كرد؟ خالد گفت: بله.
دکتر عطیه زهرانی ذیل روایت می نویسد: اسناده صحیح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🌸 🌸
🌱 🌸 🌱 🌸 🌱
🌱 🌱
سلام
شنبه زیبـاتون بخیر🌸🍃
روزتون پراز مهربانی🌸🍃
الهی که
اول هفته تـون پـر از 🌸🍃
بـرکـت ، شـادی و آرامـش 🌸🍃
و دل خـوش باشـه
لطف خداوند نصیب حال تان باد🌸🍃
🗓 تقویم شیعه:
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Saturday - 20 May 2023
قمری: السبت، 29 شوال 1444
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️11 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️30 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️37 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️39 روز تا روز عرفه
افسانه عبد الله بن سبأ (قسمت دوم)
(احمد باقریان ساروی)
افسانه بودن ابن سبأ
علاّمه مرتضى عسكرى (رحمه الله) در كتاب «عبداللّه بن سبا و اساطير أخرى» دروغ بودن خبر طبرى را به اثبات رسانده و ثابت كرد كه داستان عبداللّه بن سبأ افسانهاى بيش نيست.
خلاصه موارد ضعف سيف بن عمر در سخن بزرگان اهل سنّت در منابع اهل سنّت كه در كتاب ياد شده آمده است عبارت است از: (الف). يحيى بن معين ت:233: ضعيف الحديث. (ب). ابوداود (ت:275): ليس بشىءٍ كذّاب. (ج). نسائى صاحب صحيح (ت:303): ضعيف متروك الحديث ليس بثقة و لا مأمون. (د). ابن ابو حاتم (ت:327): متروك الحديث. (ه). ابن سكن (ت:353): ضعيف. (و). ابن عدى (ت:365): ضعيف، بعض احاديثها مشهورة، عامّتها منكرة. (ز). ابن حِبّان (ت:354): يروى الموضوعات عن الاثبات، أُتّهِمَ بالزندقة، و قال: قالوا يضع الحديث. (ح). حاكم (ت:405): متروك أُتّهم بالزندقةِ. و موارد ديگر. ر.ك: عبداللّه بن سبأ و اساطير أخرى، ص 76 - 78.
ادعای شهرت و پاسخ
يكى از سلفيون مصرى به نام «ابوالحسن على بن احمد بن حسن رازحى» در مقام نقد بر كتاب ياد شده كتابى به نام «توضيح النبأ عن مؤسس الشيعه عبداللّه بن سبأ» به نگارش در آورد؛ ولى در اين اثر خود، به استدلالها و تحقيقات علاّمه مرتضى عسكرى رحمه الله نتوانست پاسخ قانع كنندهاى بدهد، بلكه در مقام پاسخ دو ادّعا كرده است:
ادّعاى اوّل [جبران ضعف سند]: رازحى روايات علاّمه عسكرى رحمه الله درباره ضعف سيف بن عمر راوى روايت عبداللّه بن سبا را پذيرفته و در مقام تصحيح روايت به نقل خبر سيف از طبرى، ابن عساكر، ابن جوزى، ذهبى، ابن كثير، ابن اثير، اجرى و ابن حجر پرداخته و گفته است از استناد اين افراد به حديث سيف شهرتى درست مىشود و اين شهرت ضعف سند خبر را جبران مىكند.().
پاسخ اوّل: آن شهرت كه ضعف سند را جبران مىكند در مسائل فرعى فقهى احكام است، نه در اعتقادات و مسائل تاريخى، در حالى كه سخن ما مسئلهاى اعتقادى مهمّ است، نه فقهى.
پاسخ دوّم: آن شهرتى ضعف سند را جبران مىكند كه شهرت عملى باشد؛ يعنى فقيهان در باره مسئلهاى طبق روايت ضعيف فتوا بدهند و سند فتوايشان تنها آن روايت ضعيف باشد و سند ديگر براى فتوا وجود نداشته باشد؛ امّا شهرت روايى - يعنى: روايتى در كتابهاى روايى مشهور باشد - حجّيت ندارد، در حالى كه شهرت مورد ادّعاى آقاى رازحى شهرت در منابع تاريخى است كه ارزش و اعتبار آن به ارزش شهرت روايى نيز نمىرسد، چه رسد به اينكه شهرت عملى باشد.
پاسخ سوّم: نقل قول از چند تن در برابر افراد فراوان كه آن چند تن، يكى از ديگرى نقل كند موجب تحقق شهرت روايى نيز نمىشود، چه رسد به شهرت فتوايى.
پاسخ چهارم: در برابر نقل طبرى و چند تن اشاره شده، در روايات و اخبار فراوان كه گوشهاى از آنها را در ادامه از منابع اهل سنّت مىخوانيد، نه تنها براى خبر ياد شده شهرت روايى تحقق پيدا نمىكند، بلكه شهرت در مقابل آن تحقق دارد؛ يعنى شهرت بر دروغ و افسانه بودن جريان عبداللّه بن سبأ استوار است و بر فرض دو شهرت تعارض كنند هر دو به سبب تعارض از اعتبار ساقط شده و نوبت به اقوال ديگر و ادلّه آنها مىرسد.
بر اين اساس، ضعف روايت سيف بن عمر به هيچوجه قابل جبران نبوده و خبر دروغ او در تأسيس مذهب بزرگ شيعه را كه مذهب اهل بيت است جبران نمىكند.
ادعای روایات فریقین بر وجود ابن سبأ و پاسخ
ادّعاى دوم [روايات سنّى و شيعه]: رازحى به پندار خود به اثبات ادعاى تأسيس شيعه به وسيله عبداللّه بن سبا پرداخته و براى اين هدف طبق ضربالمثل «الغريق يتشبّث بكلّ حشيش» از برخى از منابع اهل سنّت زمانهاى گذشته و معاصر و برخى از منابع اماميه نقل كرده است كه عبداللّه بن سبأ واقعيت داشته و فرقه سبئيه را تأسيس كرده و على[علیه السلام] او را به مدائن تبعيد كرده بود؛ سپس به نقل برخى از روايات ساختگى عليه شيعه كه در آنها عنوان «رافضه» آمده پرداخته است، تا آنجا كه سخنان سرزنش آميز امام على علیه السلام و امام حسن علیه السلام با مردم كوفه را به عنوان تضعيف شيعه نقل كرده و سرانجام قتل امام حسين علیه السلام را به شيعيان نسبت داده است.
نامبرده روايات ضعيفى را در مذمّت گروهى به نام رافضه نقل كرده است كه بر فرض صحيح بودن آنها ارتباطى به شيعه ندارد، چنانكه برخى از اخبار را از غير امامان معصوم؛ مانند عمرو بن على و حسين بن على، دو عموى جعفر در تضعيف وصايت و امامت نقل كرده است(ر.ك: توضيح النبا عن مؤسس الشيعه عبد اللّه بن سبا، ص 186) كه - بر فرض صحيح بودن - از نگاه شيعه حجّيت ندارد، چون افراد نامبرده در مذهب شيعه معصوم نيستند و بر فرض موثق باشند خبر واحد آنان در احكام فرعى در صورتى كه از معصوم علیه السلام نقل كنند حجت است، نه اينكه سخن آنان به عنوان نظر خود آنان حجت باشد و نه اينكه خبر آنان در اعتقادات نيز حجت باشد
در هر صورت: اين حديث تراشىها نمىتواند احاديث متواتر و فراوان دالّ بر وصايت على علیه السلام را خدشه وارد كند، اگرچه شايد تنها براى خودفريبى و عوام فريبى سلفيون وهابى فايدهاى داشته باشد؛ ولى براى خود سلفيون نيز اطمينان نفس پديد نمىآورد و پنج پاسخ به آنها داده مىشود:
(پاسخها در قسمت بعدی تقدیم میشود
فقه کتاب خمس شنبه 30 لزذیبهشت 1402 شمسی
و بعضی از آنها [اخبار تحلیل] بر تحليل مناكح دلالت دارد مانند خبر ضريس كناسي قال: قال ابو عبدالله (ع): «اتدري من اين دخل علي الناس الزنا؟» فقلت: لا ادري، فقال: «من قبل خمسنا اهل البيت الا لشيعتنا الاطيبين فانه محلل لهم و لميلادهم {وسائل الشیعه9: 544، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 4حديث3].
و خبر ابي خديجه عن ابي عبدالله (ع) قال: قال رجل و انا حاضر: حلل لي الفروج؟ ففزع ابو عبدالله فقال له رجل: ليس يسألك ان يعترض الطريق انما يسألك خادما يشتريها او امراة يتزوجها او ميراثا يصيبه او تجارة او شيئا اعطيه، فقال: هذا لشيعتنا حلال الشاهد منهم و الغائب و الميت منهم و الحي و ما يولد منهم الي يوم القيامة فهو لهم حلال اما و الله لا يحل الا لمن احللنا له و لا و الله ما اعطينا احدا ذمة و ما عندنا لاحد عهد و لا لاحد عندنا ميثاق». [وسائل الشیعه9: 544، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب 4، حديث4].
شاید مراد از ميراث و تجارت و آنچه را اعطا کرده است نیز خصوص اماء و فتيات باشد، به قرينه سؤال، و اگر مراد اعم باشد حمل میشود به چیزی که از کسی به او انتقال پیدا کرده که معتقد به خمس نیست، نه اینکه تخمیس نشود، بنا براین خمس متعلق به اموال خودش را شامل نمیشود.
و نیز از همین قبيل است خبر حرث بن مغيرة نصري عن ابي عبدالله (ع) قال: قلت له: إن لنا اموالا من غلات و تجارات و نحو ذلك و قد علمت ان لك فيها حقا قال: فلم احللنا اذا لشيعتنا الالتطيب ولادتهم و كل من والي آبائي فهو في حل مما في ايديهم من حقنا فليبلغ الشاهد الغائب». [وسائل الشیعه9: 547، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب4، حديث9[.
و خبر محمد بن مسلم عن احدهما(ع) قال: ان اشد ما فيه الناس يوم القيامة ان يقوم صاحب الخمس فيقول يا رب خمسي و قد طيبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم و لتزكو اولادهم». [وسائل الشیعه9: 545، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب4، حديث 5]. و غير این از اخبار ناظر به تحليل مناكح و لو به لحاظ تعليلات وارد شده در انها.
و بعضی از آنها حمل میشود بر تحليل چیزی که از غیر معتقد به خمس خریداری بشود، و یا از کسی که مالش را تخمیس نمیکند و یا بر تحليل در زمان خاص مانند بعضی از انچه که ذكر کردهاند، مانند روايت يونس بن يعقوب قال: كنت عند ابي عبدالله (ع) فدخل عليه رجل من القماطين فقال: جعلت فداك تقع في ايدينا الاموال و الارباح و تجارات نعلم ان حقك فيها ثابت و انا عن ذلك مقصرون؟ فقال ابو عبدالله (ع): «ما انصفناكم ان كلفناكم ذلك اليوم؟». [وسائل الشیعه9: 545، کتاب الخمس، ابواب الانفال، اباب4، حديث 6}. ظهوراین روایت در تحليل در زمان خاص ظاهر است، مانند ظهور آن در چیزی که خمس یا حق دیگر در دست غير به او تعلق گرفته و سپس به او منتقل شده است، بنا براین آنچه از حق که در دست او قرار دارد و به او متعلق شده را شامل نمیگردد.
و بعضی از آنها بر تحليل فئ و غنائم جنگی واصل شده به شيعه از دست مخالفان دلالت دارد مانند صحيحه فضلاء عن ابي جعفر(ع) قال: قال اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع): هلك الناس في بطونهم و فروجهم لانهم لم يؤدوا الينا حقنا الا و ان شيعتنا من ذلك و آبائهم في حل». [وسائل الشیعه9: 543، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب4، حديث1].
و خبر ابي حمزة عن ابي جعفر(ع) قال: ان الله جعل لنا اهل البيت سهاما ثلاثة في جميع الفئ فقال - تعالي -: "و اعلموا انما غنمتم ... «فنحن اصحاب الخمس و الفئ و قد حرمناه علي جميع الناس ما خلا شيعتنا و الله يا ابا حمزة ما من ارض تفتح و لا خمس يخمس فيضرب علي شئ منه الاكان حراما علي من يصيبه فرجا كان او مالا». [وسائل الشیعه9: 552، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب4، حديث19].
و در آن زمان غنائم جنگی و کنیزان اسیر شده فراوان شده بود و ابتلاء شيعه به آنها نیز فراوان بود، از اینرو مصلحت اقتضا میکرد تسهيل امر بر شيعه و تحليل آنها برای آنان را، پس عدم شمول این اخبار مثل ارباح مكاسب و ساير موضوعاتی را که خمس به انها تعلق نگرفته است نزد انسان جدا واضح است.
از جمله آنها چیزی است که بر تحليل اراضي و انفال دلالت دارد، مانند بسیاری از اخبار باب. ر.ک: {وسائل الشیعه9: 543، کتاب الخمس، ابواب الانفال، باب4].