✅✅✅خلاصه مطلب گذشته
بیان شد اين سوره مطلب را با اشاره به داستان معراج رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و سير آن حضرت از مسجد الحرام به مسجد اقصى (كه همان بيت المقدس باشد و بنائى است مرتفع (هيكل ) كه داوود و سليمان (عليهمالسلام) براى بنى اسرائيل بنا نمودند، و خدا آن را خانّه مقدس ايشان قرار داد) شروع نموده و متذكر شده است.
آنگاه كلام را به مناسبت، به مقدرات بنى اسرائيل كشانده، از عزت و ذلت آنان به و اينكه خداوند در هر روزگارى كه او را اطاعت مى كردند سربلندشان مى كرده، و هر وقت كه از در عصيان در مى آمدند ذليل و خوارشان مى ساخته، سخن گفته و سپس به بیان نزول قرآن و امت پیامبر و ملاک قرار دادن همین رویه در همه دوره ها می پردازد.
🌗🌗🌙معراج سیری در تاریکی شب
کلمه "لیلا" نشان می دهد معراج سیری بود که همه آن در شب اتفاق افتاد و از محل مسجد الحرام سوار بر مرکبی به نام" براق" از طریق مسجدی در بیت المقدس که به دلیل دور بودنش از محل زندگی پیامبر اکرم صل الله علیه وآله در مکه به مسجد الاقصی شهرت یافته.
واژه "لنریه آیاتِنا"نشان از آن دارد که در این شب به شکل واقعی و نه در خواب و رویا و یا روحانی خدای متعال بخشی از وقایع عالم را که از نشانه های اوست به او نشان داده و این به علت تقاضای درونی پیامبر گرامی اسلام از خدای متعال بوده و خدای تبارک و تعالی می دانست که بنده اش، حضرت رسول شایسته چنین عنایت و نشان دادنی در آن شب با عظمت می باشد.
🤔🤔🤔اسرار معراج (آن شب تکرار نشدنی) بخش اول
مرحوم علامه طباطبایی به نقل از شیخ قمى در تفسير خود و ایشان به نقل از امام صادق علیه السلام بحث روایتی مفصلی از معراج را نقل می کند که بخشها و نکاتی از آن در چند جلسه در تفسير آیه اول بیان می گردد:
⁉️⁉️سه گروهی که پیامبر به آنها توجهی نکرد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل براق را براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) آوردند، يكى مهار آن را گرفت و ديگرى ركابش را و سومى جامه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را در هنگام سوار شدن مرتب كرد، در اين موقع براق بناى چموشى گذاشت كه جبرئيل او را لطمه اى زد و گفت: آرام باش اى براق، قبل از اين پيغمبر، هيچ پيغمبرى سوار تو نشده، و بعد از اين هم كسى همانند او، سوارت نخواهد شد.
آنگاه اضافه فرمود كه براق بعد از لطمه آرام شد و او را مقدارى كه خيلى زياد هم نبود بالا برد، در حالى كه جبرئيل هم همراهش بود، و آيات خدائى را از آسمان و زمين به وى نشان مى داد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) خودش فرموده: كه در حين رفتن ناگهان يك منادى از سمت راست ندايم داد كه هان اى محمد! ولى من پاسخ نگفته و توجهى به او نكردم.
منادى ديگر از طرف چپ ندايم داد كه هان اى محمد! به او نيز پاسخ نگفته و توجهى ننمودم، زنى با دست و ساعد برهنه و غرق در زيورهاى دنيوى به استقبالم آمد و گفت اى محمد به من نگاه كن تا با تو سخن گويم به او نيز توجهى نكردم و همچنان پيش مى رفتم كه ناگهان آوازى شنيدم و از شنيدنش ناراحت شدم، از آن نيز گذشتم، اينجا بود كه جبرائيل مرا پايين آورد و گفت اى محمد، نماز بخوان من مشغول نماز شدم سپس گفت هيچ مى دانى كجا است كه نماز مى خوانى ؟ گفتم نه، گفت: طور سينا است، همانجا است كه خداوند با موسى تكلم كرد، تكلمى مخصوص، آنگاه سوار شدم،
👌👌👌خدا مى داند كه چقدر رفتيم كه به من گفت پياده شو و نماز بگزار.
من پايين آمده نماز گزاردم، گفت: هيچ مى دانى كجا نماز خواندى ؟ گفتم نه، گفت اين بيت اللحم بود، و بيت اللحم ناحيه ايست از زمين بيت المقدس كه عيسى بن مريم در آنجا متولد شد.
آنگاه سوار شده براه افتاديم تا به بيت المقدس رسيديم، پس براق را به حلقه اى كه قبلا انبياء مركب خود را به آن مى بستند بسته، وارد شدم در حالى كه جبرئيل همراه و در كنارم بود، در آنجا به ابراهيم خليل و موسى و عيسى در ميان عده اى از انبياء كه خدا مى داند چقدر بودند برخورد نمودم كه همگى به خاطر من اجتماع كرده بودند و مهياى نماز بودند و من شكى نداشتم در اينكه به زودى جبرئيل جلو مى ايستد و بر همه ما امامت مى كند ولى وقتى صف نماز مرتب شد جبرئيل بازوى مرا گرفت و جلو برد و بر آنان امامت نمودم و البته غرور و عجبى نيست.
... جبرئیل از من پرسيد در مسيرت چه ديدى ؟ گفتم صداى هاتفى را شنيدم كه از طرف راستم مرا صدا زد. پرسيد آيا تو هم جوابش را دادى ؟ گفتم نه و هيچ توجهى به آن نكردم گفت او مبلغ يهود بود اگر پاسخش گفته بودى امتت بعد از خودت به يهودى گرى مى گرائيدند، سپس پرسيد ديگر چه ديدى ؟ گفتم هاتفى از طرف چپم صدايم زد، پرسيد آيا تو هم جوابش گفتى ؟ گفتم نه و توجهى هم نكردم، گفت او داعى مسيحيت بود اگر جوابش مى دادى امتت بعد از تو مسيحى مى شدند آنگاه پرسيد چه كسى در روبرويت ظاهر شد؟
گفتم زنى ديدم با بازوانى برهنه كه همه زيورهاى دنيوى بر او بود به من گفت: اى محمد به سوى من بنگر، تا با تو سخن گويم، جبرئيل پرسيد آيا تو هم با او سخن گفتى ؟ گفتم نه سخن گفتم و نه به او توجهى كردم، گفت او دنيا بود اگر با او همكلام مى شدى امتت دنيا را بر آخرت ترجيح مى دادند.
آنگاه آوازى هول انگيز شنيدم كه مرا به وحشت انداخت جبرئيل گفت اى محمد مى شنوى ؟ گفتم آرى، گفت اين سنگى است كه من هفتاد سال قبل از لب جهنم به داخل آن پرتاب كرده ام الان در قعر جهنم جاى گرفت و اين صدا از آن بود...
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیخ مرتضی اعتمادیان
تبیین عروج جسمانی رسولالله(ص) در شب معراج و نفی عروج روحانی آنحضرت
سه دقیقه و 45 ثانیه
پروردگارا ما نیز از امت پیامبریم از تو می خواهیم ما را در انجام اعمال شایسته موفق تر نمایی و لایق بصیرت بیشتر و نشان دادن آیات خود، بر ما نیز نمایی🙏🙏🙏
السلام علیک یا صاحب امام زمان
با عرض سلام بسیار و تبریک به مناسبت آغاز ولایت و امامت آقا و مولای ما حضرت صاحب الزمان عج الله الله تعالی فرجه الشریف
ادامه تفسیر سوره اسراء
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
🌺🌺🌹🌼🌸🌺🌼🌸🌺
پاک و منزّه است آن(خدایی)که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه بُرد،تا از نشانه های خود به او نشان دهیم.همانا او شنوا و بیناست.
🤔🤔🤔اسرار معراج (آن شب تکرار نشدنی) بخش دوم
صعود پيامبر اكرم (صل الله عليه واله) با جبرئيل به آسمان دنيا
پیامبر اکرم صل الله علیه واله فرمود: جبرئيل بالا رفت و من هم با او بالا رفتم تا به آسمان دنيا رسيديم و در آن فرشته اى را ديدم كه او را اسماعيل مى گفتند
و همان صاحب خطفه بود که كه خداى عزوجلّ درباره اش در قرآن فرموده : (الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب - مگر كسى كه خبر را بربايد پس تير شهاب او را دنبال مى كند)
توضیح اینکه در سوره صافات داریم شیاطینی هستند که گاهی اخبار عالم را می ربایند اما ملائکه ای هستند که مانند شهابی مانع این کار می شوند این همان ملک است که البته این موضوع بحث مفصلی دارد.
.. و او هفتاد هزار فرشته زير فرمان داشت كه هر يك از آنان هفتاد هزار فرشته ديگر زير فرمان داشتند فرشته مذكور پرسيد اى جبرئيل، اين كيست همراه تو؟ گفت اين محمد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، پرسيد: مبعوث هم شده ؟ گفت آرى، فرشته در را باز كرد من به او سلام كردم او نيز به من سلام كرد من جهت او استغفار كردم او هم جهت من استغفار كرد و گفت مرحبا به برادر صالح و پيغمبر صالح
سپس ملائكه يكى پس از ديگرى به ملاقات مى آمدند. تا به آسمان دوم وارد شدم
.
🔴🔴دیدار با فرشته ای غضبناک
در آنجا هيچ فرشته اى نديدم مگر آنكه خوش و خندانش يافتم تا اينكه فرشته اى ديدم كه از او مخلوقى بزرگتر نديده بودم، فرشته اى بود كريه المنظر و غضبناك او نيز مانند سايرين با من برخورد نمود، هر چه آنها گفتند او نيز بگفت و هر دعا كه ايشان در حقم نمودند او نيز كرد، اما در عين حال هيچ خنده نكرد، آنچنان كه ديگر ملائكه مى كردند، پرسيدم: اى جبرئيل اين كيست كه اين چنين مرا به فزع انداخت ؟ گفت: جا دارد كه ترسيده شود خود ما هم همگى از او مى ترسيم او خازن و مالك جهنم است، و تاكنون خنده نكرده، و از روزى كه خدا او را متصدى جهنم نموده تا به امروز روز به روز بر غضب غيظ خود نسبت به دشمنان خدا و گنهكاران - مى افزايد، و خداوند به دست او از ايشان انتقام مى گيرد، و اگر بنا بود به روى احدى تبسم كند، چه آنها كه قبل از تو بودند و چه بعديها قطعا به روى تو تبسم مى كرد، پس من بر او سلام كردم
پس من بر او سلام كردم و او بر من سلام كرده به نعيم بهشت بشارتم داد.
پس من به جبرئيل گفتم آيا ممكن است او را فرمان دهى تا آتش دوزخ را به من نشان دهد؟ جبرئيل (يعنى همان كسى كه خداوند در باره اش فرمود (مطاع ثمّ امين ) گفت آرى، و به آن فرشته گفت:
اى مالك، آتش را به محمد نشان بده، او پرده جهنم را بالا زد، و درى از آن را باز نمود لهيب و شعله اى از آن بيرون جست و به سوى آسمان سر كشيد و همچنان بالا رفت كه گمان كردم مرا نيز خواهد گرفت، به جبرئيل گفتم دستور بده پرده اش را بيندازد، او نيز مالك را گفت تا به حال اولش برگردانيد.