ناله و فریادشکنجهشوندگان،روزها گوشهایمان را میآزرد و در برخی شبها نیز تا صبح ادامه مییافت.روش شکنجهی آنهاهم حسابشده ودقیق بود.دراین زندان،همه چیزدرجهت خردکردن شخصیّت فردبودتاازنظر روحی فرو بریزد.حتّی دربردن افرادبه دستشویی نیزچنین بود.دستشوییهادرداخل سالن زندان بود.هنوززندانی وارددستشویی نشده بود،صدای نگهبان بلند میشدکه:یالّا...زودباش...بیابیرون...زودبیابیرون...!وگاهی درِدستشویی راهم فشارمیدادندتابازشودوزندانی دستپاچه شودوزودتربیرون بیاید!نگهبانان زندان انواع اهانتهارابادست وزبان نسبت به زندانیان اعمال میکردند.حرف زدن زندانیان باهم درداخل یک سلّول نیزممنوع بود؛لذاگفتوگوها گاهی باپچپچ ودرگوشی ویابااشاره انجام میشد.اگرنگهبان صدای پچپچ مارامیشنید،باصدایی خشمآلودونابهنجارسرمان دادمیزد.غذااغلب از نامرغوبترین نوع ممکن بود.اگراتّفاق میافتادکه آشپزتکّهای گوشت درغذامیگذاشت،نگهبانان آن رابرای خودشان برمیداشتند!نحوهی غذادادن به زندانیان نیزباتوهین فراوان توأم بود؛گویی به حیوانات غذامیدهند!باآنکه بیشتر زندانیان ازعلما،اندیشمندان ودانشگاهیان بودند.
زندانی،جزبرای رفتن به دستشویی ویااتاق بازجویی،اجازهی خروج ازسلّول نداشت.گفتم که رفتن به دستشویی،فاجعه بود.امّا بازجویی،دیگرقابل توصیف نیست.گفتم که یکروز درسلّول ماندن،برابریک ماه ماندن دربندعمومی است.حالامیگویم یک روزبازجویی شدن،برابرِگذراندن یک ماه درسلّول انفرادی است.
@salehinhoze
فصل سیزدهم:کُد رمز
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
یک بار من را برای بازجویی فراخواندند؛در سلّول سه نفر همراه من بودند.من را صبح بردند وتا عصر به سلّولم برنگشتم.همسلّولیهایم گمان کرده بودند که من زیر شکنجه مردهام و خیلی نگران شده بودند.جالب اینکه وقتی پیش آنها برگشتم، من را نشناختند؛ چون آنها را با محاسن(ریش)بلند ترک کردم و بدون محاسن(ریش)برگشتم.وقتی شروع کردم به حرف زدن،تازه من را شناختند و بعضیشان گریه کردند.
من یک همسلّولی داشتم به نام احمد احمدی_نوادهی عالم شهیر شیخ محمّدعلی شاهآبادی،استاد فلسفه و عرفان امامخمینی_که پس از بازگشت از بازجویی،قدرت راه رفتن را از دست داده بود و روی باسن خود میخزید! آنقدر به شکنجهی او ادامه دادند تا در همین زندان به شهادت رسید. وقتی او به سلّول بازمیگشت،غمی سخت بر ما مستولی میشد و دلمان را به درد میآورد. امّا او فوراً میکوشید درد ما را تسکین بخشد و ما را تسلّی دهد و در دلهایمان اعتماد و آرامش برانگیزد.
من صحنههای رفتار وحشیانه را به یاد میآورم، امّا نمیتوانم عمق فاجعه را تصویر کنم. مسئولان این زندان در مرتبهی بالایی از خباثت و پستی قرار داشتند. صدای شکنجهی زندانیان تا صبح شنیده میشد.تا میخواست خوابم ببرد، با صدای نالهای بیدار میشدم و نمیدانستم که آیا این صدای واقعی است یا نوار ضبط صوت است.
@salehinhoze
فصل سیزدهم : کُد رمز
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حلقه_نوجوان_سطح2
🕊⚘ تهیه کلیپ زیبا به مناسبت هفته بسیج توسط دختر گل خانم دیانا ویسی متربی حلقه نوجوان سطح ۲ شهید سلیمانی #پایگاه_شهیده_آشتیانی ⚘
🌸 با تشکر از دختر گلمون دیانا ویسی.
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_شهیده_آشتیانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#حلقه_نوجوان_سطح1
#جامعه_قرآنی
🍄 برگزاری آنلاین حلقه نوجوان سطح ۱ شهید سلیمانی #پایگاه_شهیده_افضل .
روز دوشنبه ۹۹.۸.۲۶
🍄 این هفته ادامه بحث سوره مبارکه حمد
و در مورد بخشندگی خداوند و
درخواست از خداوند برای راه راست و مورد خشم قرار نگرفتن صحبت شد
و آمادگی برای هفته آینده که بچه ها باید کاردستی درست کنند و فیلم یا عکس از کاردستی بفرستند
و با دعای فرج به پایان رسید .
🍄 با تشکر از فرمانده پایگاه و سرگروه محترم خواهر مطیعی .
#پایگاه_شهیده_افضل
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#حلقه_کودکان
#مهارتی
🏵 نمد دوزی زیبا ، کاردستی دختر هنرمندمون رقیه نجفی ۱۰ ساله متربز حلقه کودک #پایگاه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها .
🏵 با تشکر از دختر گلمون رقیه خانم
و سرگروه محترم خواهر قرهخانی .
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#حلقه_نوجوان_سطح2
#جامعه_قرآنی
🌸 برگزاری آنلاین حلقه نوجوان سطح ۲ شهید ابراهیم هادی #پایگاه_شهیده_افضل .
روز سه شنبه ۹۹.۸.۲۷
🌸 حلقه با صوت قرآن و ذکر صلوات آغاز شد .
تفسیر آیات ۱۶ تا ۴۷ سوره مبارکه قلم و بحث درباره این سوره
و استفاده صحیح از فضای مجازی صحبت شد .❤
حلقه با دعای فرج به پایان رسید 🌸❤
🌸 با تشکر از سرگروه محترم خواهر سنجابیان
و مسئول تعلیم و تربیت پایگاه خواهر محمدی .
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_شهیده_افضل
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#حلقه_میانسال
🌺 برگزاری آنلاین حلقه میانسال #پایگاه_شهیده_رزمی موضوع با محوریت آموزش احکام .
🌺 شروع جلسه با یک سوره کوچک قرآن و دعای فرج و یک حکمت از نهج البلاغه
احکام شرعی (امر به معروف و نهی از منکر )
و سوال از متربیان از مباحث هفته گذشته و پاسخ متربیان بزرگوار
ختم جلسه با دعا و صلوات برای شادی شهدا
🌺 با تشکر از سرگروه محترم خواهر بهرامی .
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_شهیده_رزمی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#حلقه_میانسال
💮 حلقه میانسال شهدای مدافع حرم
#پایگاه_شهیده_قزوینی .
سه شنبه۹۹/۸/۲۷
💮 جلسه با تلاوت سوره مبارکه حمد آغاز شد .
موضوع : احکام ، در مورد روزه های قضا و شرایط آن .
نهج البلاغه ؛ حکمت ۱۴۴ و ارتباط آن با مشکلات روز و دلیل اطاعت از فرامین حضرت آقا .
با دعای سلامتی آقا امام زمان عج و قرائت آیه شریفه امن یجیب جلسه خاتمه یافت .
💮 با تشکر از سرگروه محترم خواهر آبرودی .
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_شهیده_قزوینی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#جامعه_قرآنی
🏵 برگزاری کلاس آموزش مفاهیم قرآن #پایگاه_شهیده_افضل توسط مربی قرآنی خواهر رمضانلو .
چهارشنبه ۹۹.۸.۲۸
🏵 آیات موضوعی جهنم تلاوت شد و در مورد اعمالی که باعث بهشتی شدن انسان میشود و نکته احکامی مباحثی مطر شد .
🏵 با تشکر از فرمانده محترم پایگاه خواهر مطیعی بابت ارسال گزارش .
#شجره_طیبه_صالحین
#پایگاه_شهیده_افضل
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
در این زندان مشکل بزرگ من مادرم بود.ایشان_همانگونه که گفتم_از شجاعتی فوقالعاده و استقامتی تزلزلناپذیر برخوردار بود؛امّا کمی پیش از این بازداشت،به من مطلبی گفت که نشان میداد به علّت تحمّل مصائب بسیارِ فرزند خود،کاسهی صبرش لبریز شده است.یک روز که در خانهشان بودم،به من گفت:اگر بار دیگر زندانی شوی،من خواهم مرد!در آن روز کوشیدم به ایشان اطمینان خاطر بدهم ... امّا دیدم در کلام خود جدّی است.از وقتی که بازداشت شدم،سخنان مادر در گوشم طنین میانداخت و دلم را نگران میساخت.مدّت شش ماه در این وضع ماندم و نمیدانستم بر سر مادرم چه آمده است.پس از شش ماه به من اجازه دادند تنها یک تماس تلفنی داشته باشم.ترجیح دادم به منزل پدرم تلفن کنم.پدرم گوشی را برداشت.نخستین سؤالی که از او کردم،این بود: حال مادرم چطور است؟ پاسخ داد: خوب است. اطمینان نیافتم.پرسیدم: کجا رفته؟ گفت: به جلسهی روضهای در خانهی فلانی رفته است. مجلس روضهای را که مادرم مقیّد به شرکت در آن بود،به یاد آوردم و خیالم راحت شد و دلم آرام گرفت.بعد راجع به همسر و فررندان پرسوجو کردم.
در واقع من با قدرت بیانی هم که دارم،هرگز نمیتوانم آنچه را که در این زندان بر انسان میگذشت،وصف کنم.من در این زندان شاهد چیزهای زشت و نفرتانگیزی بودم که تا به امروز مانند آن را ندیدهام.
@salehinhoze
فصل سیزدهم : کُد رمز
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران