و بالجمله از ( کتاب عیون المعجزات ) نقل شده که چون #حضرت_جواد علیه السلام وارد بغداد شد و معتصم انحراف ام الفضل را از آن حضرت دانست او را طلبید و به قتل آن حضرت راضی کرده زهری برای او فرستاد که در طعام آن جناب داخل کند. ام الفضل انگور🍇 رازقی را زهرآلود کرده به نزد آن امام مظلوم آورد و چون حضرت از آن تناول نمود اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد و ام الفضل از کرده خود پشیمان شد و چاره ای نمی توانست کرد، گریه و زاری میکرد، حضرت فرمود: الحال که مرا کشتی گریه می کنی، به خدا سوگند که به بلایی مبتلا خواهی شد که مرهم پذیر نباشد. چون آن نونهال جویبار امامت در اول سن جوانی از آتش زهر دشمنان از پا درآمد معتصم ام الفضل را به حرم خود طلبید و در همان زودی ناسوری در فرج او به هم رسید و هر چه اطباء معالجه کردند مفید نیفتاد تا آنکه از حرم معتصم بیرون آمد و آنچه داشت از مال دنیا صرف مداوای آن مرض کرد و چنان پریشان شد که از مردم سؤال می کرد و با بدترین احوال هلاک شد و زیانکار دنیا و آخرت گردید.
و مسعودی در ( اثبات الوصیه ) نیز قریب به همین نقل کرده الا آنکه گفته : معتصم و جعفر بن مأمون هر دو ام الفضل را واداشتند بر کشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزای این امر در حال مستی به چاه افتاد او را مرده از چاه بیرون آوردند.
و علامه مجلسی رحمه اللّه در( جلاءالعیون ) نقل کرده که چون مردم با معتصم بیعت کردند متفقّد احوال حضرت امام محمّد تقی علیه السلام شد و به عبدالملک زیات که والی مدینه بود نامه نوشت که آن حضرت را با ام الفضل روانه بغداد کند. چون حضرت داخل بغداد شد به ظاهر اعزاز و اکرام نمود و تحفه ها برای آن حضرت و ام الفضل فرستاد، پس شربت حماضی برای آن حضرت فرستاد با غلام خود استناس [یا ( اشناس ) ] نام و سر آن ظرف را مهر کرده بود. چون شربت را به خدمت آن حضرت آورد گفت : این شربتی است که خلیفه برای خود ساخته و خود با جماعت مخصوصان خود تناول نموده و این حصه را برای شما فرستاده است که با برف ❄️ سرد کنید و تناول نمایید و برف با خود آورده بود و برای حضرت شربت ساخت. حضرت فرمود که باشد در وقت افطار تناول نمایم، گفت : برف آب می شود و این شربت را سرد کرده می باید تناول نمود، و هرچند آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون مبالغه را زیاده کرد تا آنکه آن شربت زهرآلود را دانسته به ناکام نوشید و دست از حیات کثیر البرکات خود کشید.
و شیخ عیاشی روایت کرده از زرقان صدیق و ملازم ابن ابی داود قاضی که گفت: روزی [احمدی] ابن ابی داود [دُوٰاد] از مجلس معتصم غمگین به خانه آمد، از سبب اندوه او سؤال کردم گفت: امروز از جهت ابی جعفر محمّد بن علی چندان بر من سخت گذشت که آرزو کردم کاش بیست سال قبل از این فوت شده بودم. گفتم : مگر چه شده؟ گفت : در مجلس خلیفه بودیم که دزدی را آوردند که اقرار به دزدی خود کرده بود و خلیفه خواست حد بر او جاری کند، پس علما و فقها را در مجلس خود جمع کرد و محمّد بن علی را نیز حاضر کرد. پس پرسید از ما که دست دزد را از کجا باید قطع کرد؟ من گفتم : باید از بند دست قطع کرد. گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به جهت آیه تیمم ( فَامْسَحُوا بِوُجوُهِکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ ) ؛ چه آنکه خداوند در این آیه دست را بر کف اطلاق فرموده و جمعی از اهل مجلس نیز با من موافقت کردند و بعضی دیگر از فقها گفتند: باید دست را از مرفق قطع کرد و آنها استدلال کردند به آیه وضو و گفتند که خداوند فرموده ( وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِق ) ، پس دست تا مرفق است.
پس معتصم متوجه امام محمّد تقی علیه السلام شد و گفت : شما چه می گویید؟ فرمود: حاضرین گفتند و تو شنیدی . گفت : مرا با گفته ایشان کاری نیست آنچه تو می دانی بگو.
حضرت فرمود: مرا از این سؤال معاف دار.
خلیفه او را سوگند داد که البته باید بگویی.
حضرت فرمود: الحال که مرا سوگند دادی پس می گویم که حاضرین تمام خطا کردند در مسأله، بلکه حد دزد آن است که چهار انگشت او را قطع کنند و کف او را بگذارند.
گفت : به چه دلیل ؟
فرمود: به جهت آنکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده در سجود هفت موضع باید به زمین برسد که از جمله دو کف دست است پس هرگاه دست دزد از بند یا مرفق بریده شود کفی برای او نمی ماند که در عبادت خدا به آن سجده کند و مواضع سجده حق خدا است و کسی را بر آن حقی نیست که قطع کند چنانکه حق تعالی فرموده : ( وَ اِنَّ الْمَساجِدَ للّهِ )
معتصم کلام آن حضرت را پسندید و امر کرد که دست دزد را از همانجا که حضرت فرموده بود قطع کردند.
این هنگام بر من حالتی گذشت که گویا قیامت من برپا شد و آرزو کردم که کاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم.
زرقان گفت : بعد از سه روز دیگر ابن ابی داود نزد خلیفه رفت و در پنهانی با وی گفت که خیرخواهی خلیفه بر من لازم است و امری که چند روز قبل از این واقع شد مناسب دولت خلیفه نبود؛ زیرا که خلیفه در مسأله ای که برای او مشکل شده بود علمای عصر را طلبید و در حضور وزراء و مستوفیان و امراء و لشکریان و سایر اکابر و اشراف از ایشان سؤال کرد و ایشان به نحوی جواب دادند؛ پس در چنین مجلسی از کسی که نصف اهل عالم او را امام و خلیفه می دانند و خلیفه را غاصب حق او می شمارند سؤال کرد و او بر خلاف جمیع علماء فتوی داد و خلیفه ترکِ گفته همه علماء کرده به گفته او عمل کرد، این خبر در میان مردم منتشر شد و حجتی شد برای شیعیان و موالیان او، معتصم چون این سخنان را بشنید رنگ شومش متغیر شد و تنبهی برای او حاصل گردید و گفت خدا تو را جزای خیر دهد که مرا آگاه کردی بر امری که غافل از آن بودم .
پس روز دیگر یکی از نویسندگان خود را طلبید و امر کرد آن حضرت را به ضیافت خود دعوت نماید و زهری در طعام آن جناب داخل نماید، آن بدبخت حضرت را به ضیافت طلبید؛ آن جناب عذر خواست و فرمود می دانید که من به مجلس شما حاضر نمی شوم. آن ملعون مبالغه کرد که غرض اطعام شما است و متبرک شدن خانه ما به مقدم شریف شما و هم یکی از وزارء خلیفه آرزوی ملاقات شما را دارد و می خواهد که به صحبع شما مشرّف شود. پس چندان مبالغه کرد تا آن امام مظلوم به خانه او تشریف برد، چون طعام آوردند و حضرت تناول فرمود اثر زهر در گلوی خود یافت و برخاست و اسب خود را طلبید که سوار شود، صاحب منزل بر سر راه آمد و تکلیف ماندن کرد، حضرت فرمود: آنچه تو با من نمودی اگر در خانه تو نباشم از برای تو بهتر خواهد بود و به زودی سوار شد و به منزل خود مراجعت کرد؛ چون به منزل رسید اثر آن زهر قاتل در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب رنجور و نالان بود تا آنکه مرغ روح مقدسش به بال شهادت به درجات بهشت پرواز کرد. صلوات اللّه علیه . انتهی.
پس جنازه آن جناب را بعد از غسل و کفن آوردند در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگوارش امام موسی علیه السلام دفن نمودند، و به حسب ظاهر واثق باللّه بر آن حضرت نماز خواند و لکن در واقع حضرت امام علی النقی علیه السلام از مدینه به طیالأرض آمد و متصدی غسل و کفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.
و در ( کتاب بصائرالدرجات ) روایت کرده از مردی که همیشه با حضرت امام محمّد تقی علیه السلام بود گفت : در آن وقتی که حضرت در بغداد بود روزی در خدمت حضرت امام علی النقی علیه السلام در مدینه نشسته بودیم و آن حضرت کودک بود و لوحی در پیش داشت می خواند ناگاه تغییر در حال آن حضرت ظاهر شد پس برخاست و داخل خانه شد ناگاه صدای شیون شنیدیم که از خانه آن حضرت بلند شد، بعد از ساعتی حضرت بیرون آمد از سبب آن احوال پرسیدیم ، فرمود که در این ساعت پدر بزرگوارم وفات فرمود! گفتم : از کجا معلوم شما شده ؟ فرمود که از اجلال و تعظیم حق تعالی، مرا حالتی عارض شد که پیش از این در خود چنین حالتی نمی یافتم، از این حالت دانستم که پدرم وفات کرده و امامت به من منتقل شده است. پس بعد از مدتی خبر رسید که حضرت در همان ساعت به رحمت الهی واصل شده است.
و در تاریخ وفات حضرت جواد علیه السلام اختلاف است ، اشهر آن است که در آخر ماه ذی قعده سال دویست و بیستم هجری شهید شد و بعضی ششم ذی حجه گفته اند و این بعد از دو سال و نیم فوت مأمون بود چنانچه خود آن حضرت می فرمود: ( اَلْفَرَجُ بَعْدَ الْمَأْمُونِ بِثَلاثینَ شَهرا )
و مسعودی وفات آن حضرت را در پنجم ذی حجه سال دویست و نوزده ذکر نموده و در وقت وفات از سن شریفش بیست و پنج سال و چند ماهی گذشته بود.
_____________________
»» فصل ششم : در ذکر اولاد حضرت جواد علیه السلام است
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه | #حکمت ۴۶۳
🏷️ دنيا براى آخرت
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام اَلدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: دنيا براى رسيدن به آخرت آفريده شد، نه براى رسيدن به خود
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ دنيا) فرموده است: دنيا براى ديگرى آفريده شده است، و براى خود آفريده نشده است (دنيا راهى است بآخرت كه بايد آدمى در آن #بندگى كند تا پاداش يابد نه آنكه هميشگى باشد كه فقط در آن خوش بگذراند).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه موقعيت واقعى دنيا را در عبارت كوتاهى بيان كرده، مىفرمايد: «دنيا براى غيرش آفريده شده نه براى خودش. (هدف از آفرينش اين جهان، تكامل و آمادگى براى زيستن در جهان آخرت است)»؛ (الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا، وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا).
نكتۀ مهمى كه امام عليه السلام در اينجا #يادآورى مىكند نگاههاى مختلفى است كه به دنيا مىشود.
توضيح اينكه: گاه در نظر بعضى افراد، رواياتى كه در مدح دنيا آمده و آن را مزرعۀ آخرت يا دار عافيت و يا بهمنزلۀ دانشگاه شمرده، با رواياتى كه در ذم آن آمده متناقض است؛ در حالى كه هرگز چنين نيست.
اگر دنيا را براى دنيا بخواهيم، دنياى مذموم و نكوهيده است و اگر دنيا را ابزارى براى رسيدن به آخرت و مزرعهاى براى كِشت بذر نيكىها و معارف بدانيم ممدوح است و سراى نمونه.
امام عليه السلام در كلام گرانبهاى ديگرى در نهج البلاغه همين معنا را با تعبير ديگرى بيان كرده است؛ در خطبۀ 82 مىفرمايد: «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ؛ كسى كه دنيا را وسيلۀ #بصيرت قرار دهد او را بينا مىسازد و كسى كه به آن بهعنوان هدف نگاه كند نابينايش مىكند».
مرحوم سيد رضى در شرح اين كلام در خطبۀ هشتاد و دو تعبير جالبى دارد مىگويد: «وَ إذَا تَأَمَّلَ الْمُتَأَمِّلُ قَوْلَهُ عليه السلام: «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ» وَجَدَ تَحْتَهُ مِنَ الْمَعْنَى الْعَجِيبِ وَ الْغَرَضِ الْبَعِيدِ، مَا لا تُبْلَغُ غَايَتُهُ وَ لا يُدْرَكُ غَوْرُهُ، لا سِيَّمَا إِذَا قَرَنَ إِلَيْهِ قَوْلُهُ: «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ» فَإِنَّهُ يَجِدُ الْفَرْقَ بَيْنَ «أَبْصَرَ بِهَا» وَ «أَبْصَرَ إِلَيْهَا» وَاضِحاً نَيِّراً، وَ عَجِيباً بَاهِراً! صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْهِ؛ اگر به درستى انسان در اين سخن امام عليه السلام كه مىفرمايد: كسى كه با آن بنگرد بينايش مىكند، دقّت كند، در آن، معناى شگفتآور و مفهوم ژرفى خواهد يافت كه هرگز به عمق آن نتوان رسيد، به ويژه اگر جمله «مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ» (كسى كه به دنيا بنگرد و منتهاى آرزويش را دنيا قرار دهد كورش خواهد كرد) در كنار جملۀ قبل گذاشته شود؛ در اين صورت فرق واضحى ميان آن دو خواهد يافت، فرقى روشن و شگفتانگيز و آشكار.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#قرآن_کریم 224
💫 سوره مبارکه هود
[علی نبینا و آله و علیه السلام]
✨ آیات مبارکه 20 - 28
🎧 تلاوت 🎞 تصویری
🎙 تفسیر 📖 ترجمه
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✨ ثوابِ تلاوت این صفحه هدیه به محضر نورانی #امام_باقر [علیه آلاف التهیة و الصلوة و السلام]
✨ جهت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان (عجّل الله تعالی فرجه و علیهالسلام) و سلامتی و عزت و اقتدار نائب الامام امام خامنهای مدّظله العالی صلوات
═════❖•°🌸 °•❖════
✨ @Nafaahat
╰๛--- ‑ ‑ - -
┄═⊹❁❈【 ۲۲۴ 】 ❈❁⊹═┄
╔═════════
أُولَٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ۘ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ۚ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كَانُوا يُبْصِرُونَ ﴿ ۲۰ ﴾
آنها محال است با رفتار زشتشان حریف خدا در زمین شوند. در برابر خدا هیچ کَسوکاری ندارند و عذابشان دو برابر است. اگر بیدینی میکنند، برای این است که دیگر تحمّل شنیدن و دیدنِ آیهها و نشانههای ما را نداشتند!
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿ ۲۱ ﴾
آنها سرمایۀ عمرشان را از کف دادهاند و در قیامت، بتهای ساختگیشان از جلوی چشم آنها غیبشان میزند!
لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿ ۲۲ ﴾
بدون شک، ورشکستهترین مردم در آخرت همانهایند!
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۲۳ ﴾
در مقابل، کسانی که ایمان بیاورند و کارهای خوب بکنند و اطمینانشان به خدا باشد، بهشتیاند و آنجا ماندنی.
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَ فَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿ ۲۴ ﴾
حال و روز این دو گروه مثل وضعیت کر و کور است در مقایسه با بینا و شنوا. حال و روزشان یکی است؟! پس چرا بهخود نمیآیید؟!
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿ ۲۵ ﴾
نوح را برای راهنمایی قومش فرستادیم. به آنها میگفت: «من برایتان هشداردهندهای باصراحتم
أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ ﴿ ۲۶ ﴾
که جز خدا را نپرستید. من میترسم گرفتار عذابِ روزی زجرآور شوید!»
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ﴿ ۲۷ ﴾
در جواب دعوتش، خواصِ بیدینِ جامعه گفتند: «از نظر ما، تو فقط بشری هستی مثل خودمان! اینطور که ما میبینیم، از بین ما تنها مشتی پابرهنۀ زودباور دنبالت راه افتادهاند! تو و آنها امتیازی که نسبت به ما ندارید، هیچ؛ تازه فکر میکنیم که همهتان دروغگویید!»
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ﴿ ۲۸ ﴾
نوح گفت: «مردم! اگر معجزهای از طرف خدا داشته باشم و از طرف خودش به من حقایقی داده باشد که بهدلیل بیبصیرتی بر شما مخفی مانده باشد، بهنظرتان من و یارانم میتوانیم به پذیرفتنش مجبورتان کنیم؛ درحالیکه به آن حقایق میلی ندارید؟!
══════❖•° 𑁍 °•❖══════
#قرار_روزانه | #تلاوت | #قرآن_کریم
🔗 مبـاحـث | فـقه و احـکام | تـلاوت |
🖱️ فـهرسـت سـور قـرآن کـریـم
╭══════════
✨ @Nafaahat
╰๛--- ‑ ‑ - -
مباحث
#لغات | #قرآن_کریم ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ 68 اَلِف: یا ساکن است که به آن لَیِّنه گویند و یا متحرّک است که
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
76 اَللّه: عَلَمِ (اسم) خداوند تبارک و تعالی است.
«وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ» (3 / احزاب)، و توکّل بر خدا کن.
باید دانست: در این کلمه صفت به خصوصی از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط اسم ذات باری است، ولی التزاما به جمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفته اند: اللّه نام ذات واجب الوجودی است که جامع تمام صفات کمال است.
🔄 (تکرار: 2699).
┅───────────────┅
77 اَللّهُمَّ: اصل آن یا اللّه است، حرف نداء از اوّلش حذف شده و میم مشدّد در آخر جای آن را گرفته است.
در قرآن فقط در معنای نداء به کار رفته. «قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ (26 / آل عمران)، بگو: بار الها، مالک حکومت ها تویی، به هر کَس بخواهی، حکومت می بخشی».
🔄 (تکرار: 5).
┅───────────────┅
78 اَلْو: تقصیر، کوتاهی (مفردات).
«لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً» (118 / آل عمران)، از غیر خودتان همراز مگیرید که در تباهی شما کوتاهی نمی کنند.
🔄 (تکرار: 37).
┅───────────────┅
79 ایلاء: قسم خوردن. ایلاء در فقه اسلامی آن است که کسی قسم بخورد که با زن خود نزدیکی نخواهد کرد، زن او 4 ماه حقّ اعتراض ندارد، پس از چهار ماه اگر به حاکم رجوع بکند، حاکم شوهر او را میان دو چیز مُخَیّر می کند و آن این که یا طلاق بدهد و از زن جدا شود و یا کفّاره بدهد و به زن خود برگردد؛ در صورت امتناع وی را زندانی می کند، تا یکی از دو کار را اختیار نماید (شرایع).
(کفّاره اش کفّاره قَسَم است.)
قرآن مجید فرموده «لِلَّذینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ اَرْبَعَةِ اَشْهُرٍ، فَاِنْ فاءُوا فَاِنَّ اللّه غَفُورٌ رَحیمٌ وَ اِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَاِنَّ اللّه سَمیعٌ عَلیمٌ» (226 و 227/بقره)، یعنی: برای آنها که قسم می خورند از زنان خود دور شوند و مقاربت نکنند، چهار ماه انتظار هست، سپس اگر برگشتند خدا آمرزگار و رحیم است و اگر قصد طلاق کردند، خدا دانا و شنواست. (تکرار: 1).
┅───────────────┅
80 اِلی: حرف جرّ است، معنای مشهورش، دلالت به انتهای مکان یا زمان است.
مثل «سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَْقْصی» (1/اِسْراء)، یعنی: پاک و منزه است خدایی که بنده اش را دریک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصی برد.
اوّل مکانِ سیر مسجدالحرام و انتهای آن مسجد اقصی است و نظیر «ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّیامَ اِلَی اللَّیْلِ» (187/بقره)، سپس روزه را تا شب تکمیل کنید. که انتهای زمانِ روزه، رسیدن شب است.
🔄 (تکرار: 742).
┅───────────────┅
81 آلآءِ: نعمت ها، مفرد آن، اِلْی است (اقرب الموارد).
«فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّه لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (69 / اعراف)، نعمت های الهی را یاد کنید (پاس بدارید) تا رستگار شوید.
🔄 این کلمه به صورت جمع 34 بار در قرآن مجید آمده است.
━━━━━━•••••••••••••••••
#قرار_روزانه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این کلیپ رو کسانی که به آینده انقلاب شک دارند حتماً ببینند ...
🔻روایت حجت الاسلام #عالی از #امام_باقر علیهالسلام در مورد انقلاب اسلامی ایران 🇮🇷 و اتصالش به ظهور #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام)
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پست_ویژه
#امام_زمان علیه السلام
🔗 فقط یک پیوند ایجاد کن!
💬 حجتالاسلام والمسلمین #ناصری دام عزّه
⏱ یک دقیقه | @nasery_ir
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
پیام_رهبر_انقلاب_به_حجاج_بیتالله_الحرام.pdf
699.7K
📝 پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به حجاج بیتالله الحرام
https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=53212
🖼 #حج۱۴۴۴ | #وحدت_و_معنویت | #الکعبة_تجمعنا
💻 Farsi.Khamenei.ir
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────