اين دومين وصيّتِ امام عليه السلام است كه در بستر شهادت خود بيان فرموده (وصيّتِ پرمعناى ديگرى هم از آن حضرت در نامۀ 23 گذشت).
همانگونه كه اشاره شد امام عليه السلام اين سخنان را در بستر شهادت به عنوان وصيت بيان فرمود و مىدانيم انسان در چنين حالتى سعى دارد خواستههاى مهم خود را در عباراتى كوتاه بيان كند.
وصيت امام عليه السلام به چگونگى تقسيم اموال و ثروت او نيست، چون مال و ثروتى از خود به يادگار نگذاشت و اگر مقدارى مال داشت آنها را به صورت موقوفه در آورده بود.
وصيت او دربارۀ ارزشهاى اسلامى و فضايل انسانى و برنامههاى واجب دينى است.
گرچه مخاطب در اين بخش از وصيت تنها دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام هستند؛ ولى به قرينۀ بخش دوم اين وصيتنامه، ديگران نيز به اين خطاب مهم مخاطباند.
به هر حال امام عليه السلام در بخش اوّل اين وصيت فرزندانش را به هفت موضوع مهم سفارش مىكند: نخست مىفرمايد: «من شما را به #تقوا و پرهيزكارى (و ترس از مخالفت پروردگار) توصيه مىكنم»؛ (أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللّٰهِ). آرى همان گونه كه بارها گفتهايم تقوا يعنى احساس مسئوليت درونى در برابر فرمانهاى الهى كه خميرمايۀ تمام برنامههاى انبيا و اولياست و بدون آن، كسى از وسوسههاى شيطان و هواى نفس رهايى نمىيابد. كليد در بهشت تقواست و مركب راهوار براى قرب الى اللّٰه پرهيزكارى است.
حضرت در دومين و سومين توصيه مىفرمايد: «و سفارش مىكنم در پى زرق و برق دنيا نباشيد، هرچند دنيا به سراغ شما بيايد و بر آنچه از دنيا از دست مىدهيد تأسف نخوريد»؛ (وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا، وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا). البته دنيا بخشهايى دارد: بخشى براى زندگى انسان ضرورى است. بخش ديگرى رفاه معقولانه است؛ ولى بخشى بالاتر از اينها براى هواپرستى و تفاخر و مانند آن است. به يقين امام عليه السلام از بخش اوّل و دوم نهى نمىكند ...
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
امام عليه السلام در اين بخش از وصيتنامه مخاطبان خود را گسترش داده و افزون بر فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهما السلام، جميع فرزندان و خانواده و خويشاوندان و تمام كسانى را كه تا دامنۀ قيامت اين وصيتنامه به دست ايشان مىرسد، مخاطب قرار داده مىفرمايد: «من شما و تمام فرزندان و خاندانم و كسانى را كه اين وصيتنامهام به آنها مىرسد، به تقواى الهى و نظم در كارهاى خود و اصلاح ذاتالبين توصيه مىكنم؛ زيرا من از جدّ شما صلى الله عليه و آله شنيدم كه مىگفت: اصلاح ميان مردم از تمام نمازها و روزهها برتر است»؛ (أُوصِيكُمَا، وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي، بِتَقْوَى اللّٰهِ، وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ، وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ، فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلى الله عليه و آله يَقُولُ: «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»).
در اين بخش از نامه، امام عليه السلام به سه امر مهم سفارش فرموده است: نخست بار ديگر بر تقواى الهى و پرهيزكارى تأكيد نموده كه راه نجات، هميشه از آن مىگذرد و تنها زاد و توشۀ انسان در سفر آخرت و معيار شخصيت هر كَس و #كرامت او در پيشگاه خدا به مقتضاى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ» است.
در دومين سفارش به نظم كارها به صورت كلى و گسترده اشاره كرده كه شامل نظم و امنيّت اجتماعى، اقتصادى، سياسى و نظم در عبادات و امور مربوط به خانواده و تعليم و تربيت مىشود. مىدانيم بقاى عالم هستى در سايۀ نظمى است كه خدا براى آن مقرّر كرده است. اگر در كُرات و افلاك نظمى نبود به زودى از هم متلاشى مىشد و اگر دستگاههاى مختلف بدن انسان بر اساس نظم خاص خود حركت نكنند انسان به زودى بيمار مىشود و چشم از دنيا فرو مىبندد. هر جامعهاى كه فاقد نظم لازم شود منقرض مىگردد و هر انسانى راه بىنظمى را پيش گيرد هرگز به جايى نمىرسد، هرچند داراى استعداد فراوان و امكانات زياد باشد
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
امام عليه السلام در اين بخش از نامه، ده توصيۀ مهم دربارۀ مسائل اجتماعى و عبادى و اخلاقى مىفرمايد و در شش مورد، آن را با جملۀ «اللّٰه اللّٰه» كه دليل بر نهايت تأكيد است آغاز مىكند:
نخست از يتيمان شروع كرده مىفرمايد: «خدا را خدا را، كه يتيمان رعايت كنيد، نكند آنها گاهى سير و گاهى گرسنه بمانند و در حضور شما ضايع شوند»؛ (اللّٰهَ اللّٰهَ فِي الْأَيْتَامِ، فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ). دربارۀ اهتمام به امر يتيمان در قرآن مجيد و روايات، تأكيدهاى فراوانى شده است كه حكايت از سيطرۀ روح انسان دوستى و حمايت از ضعيفان در احكام اسلامى مىكند. در آيۀ 9 سورۀ نساء مىخوانيم: « «وَ لْيَخْشَ اَلَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعٰافاً خٰافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً» ؛ كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند (از ستم ديگران) به آنان مىترسند بايد (از ستم دربارۀ يتيمان مردم) بترسند و از (مخالفتِ فرمان) خدا بپرهيزند و سخن استوار بگويند (و با يتيمان مردم آن گونه كه لازمۀ محبّت است سخن بگويند)». در آيۀ بعد مىفرمايد: « «إِنَّ اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ اَلْيَتٰامىٰ ظُلْماً إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» ؛ كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مىخورند (در حقيقت) تنها آتش🔥 مىخورند و بهزودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند».
در حديث معروفى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است: «مَنْ مَسَحَ عَلىٰ رَأْسِ يَتيمٍ كٰانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ تَمُرّ عَلىٰ يَدِهِ نُورٌ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ؛ هركَس براى نوازش، دست بر سر يتيمى كشد به تعداد موهايى كه دست او از آن مىگذرد در روز قيامت نور (و حسنهاى) خواهد داشت».
آرى! روح يتيمان تشنۀ محبّت است و كارى كه محبّت و نوازش با آنها مىكند هيچ اكرام و احترامى نمىكند.
در حديث مشهور ديگرى از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «إنّ الْيَتيمَ إذٰا بَكىٰ اهْتَزَّ لِبُكٰائِهِ عَرْشُ الرَّحْمٰنِ؛ هنگامى كه يتيم گريه مىكند عرش خدا به سبب آن به لرزه درمىآيد»
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
در سومين توصيه امام عليه السلام سخن از قرآن به ميان مىآورد و مىفرمايد: «خدا را خدا را، كه عمل به احكام قرآن را فراموش ننماييد، نكند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند»؛ (وَ اللّٰهَ اللّٰهَ فِي الْقُرْآنِ، لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ). اين سخن اشاره به آن است كه نكند شما تنها به تلاوت قرآن و قرائت و تجويد آن قناعت كنيد و محتواى آن را به فراموشى بسپاريد در حالى كه بيگانگانِ از #اسلام به محتواى آن عمل كنند. مثلاً آنها در ارائۀ اجناس خود به بازار، صدق و #امانت را رعايت كنند؛ ولى شما چنين نباشيد و يا آنها به پيمانهاى خود عمل كنند و شما راه پيمانشكنى پيش گيريد. آنها در تحصيل علوم مختلف و نظم و انضباط بكوشند و شما بىاعتنا باشيد و عقب بمانيد. همانگونه كه امروز متأسفانه در بعضى از جوامع انسانى مشاهده مىكنيم كه حتى اجناس توليد شدۀ در كشور خود را با ماركهاى بيگانگان به بازار مىفرستند و اين بدان مفهوم است كه مردم به اجناس كشورهاى خارجى اعتماد دارند؛ ولى به اجناس خودشان اعتماد ندارند. آنها پيوسته براى پيشرفتهاى علمى نهايت تلاش و كوشش را دارند در حالى كه جمع كثيرى از مسلمانان در زمانى كه آنها نهضت علمى داشتند گويا در خواب فرو رفته بودند. اين امرى است بسيار دردناك.
در حديثى آمده است كه زياد بن لبيد نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود، حضرت مطلبى فرمود سپس اضافه كرد: اين موضوع هنگامى رخ مىدهد كه علم از ميان شما برچيده مىشود. زياد مىگويد: گفتيم چگونه علم برچيده مىشود در حالى كه ما قرآن مىخوانيم و فرزندان و فرزندان فرزندان ما تا روز قيامت قارى قرآن خواهند بود. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: واى بر تو زياد. من تو را از افراد با فضيلت مدينه مىدانستم (اين چه سخنى است كه مىگويى؟) آيا يهود و نصارا تورات و انجيل را نمىخوانند در حالى كه عمل به چيزى از دستورات آن نمىكنند!
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
سپس در ادامۀ سخن به چهار امر مهم ديگر توصيه مىكند.
نخست در بيان امر اوّل و دوم مىفرمايد: «و بر شما لازم است پيوندهاى دوستى و محبّت و بذل و بخشش را فراموش نكنيد»؛ (وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ). آنگاه در سومين و چهارمين توصيه مىافزايد: «و بر حذر باشيد از اينكه به يكديگر پشت كنيد و رابطۀ خود را با هم قطع نماييد»؛ (وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ).
💡«تواصل» از ريشۀ «وصل»، هرگونه ارتباط و پيوند معنوى و مادى و عقلانى و عاطفى را شامل مىشود و «تباذل» از ريشۀ بذل از قبيل ذكر خاص بعد از عام است؛ زيرا يكى از طرق پيوند افراد جامعه با يكديگر بذل كمكهاى مادى به افرادى است كه به هر دليل نيازمند شدهاند. 💡«تدابر» از ريشۀ «دبر» (بر وزن عبد) به معناى پشت كردن به هم و قهر كردن و دشمنى با يكديگر نمودن و «تقاطع» به معناى هرگونه قطع رابطه است. و اين دو واژه به عكس دو واژۀ اوّل از قبيل ذكر خاص بعد از عام است؛ زيرا تدابر به معناى جدايى كامل است و تقاطع هر نوع قطع پيوند را شامل مىشود.
مسألۀ پيوندهاى دوستى و محبّت كه گاه با زبان و از طريق ملاقات و امثال آن انجام مىشود در #اسلام بسيار مهم است همانگونه كه بى محبتىها و جدايىها و قطع پيوندها منفور است. احاديث بسيارى در نكوهش هجران و جدايى در منابع معتبر روايى ما آمده كه گاه پشت انسان را مىلرزاند.
در حديثى كه مرحوم كلينى در كتاب كافى از امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده است مىخوانيم: «أَيُّمَا مُسْلِمَيْنِ تَهَاجَرَا فَمَكَثَا ثَلَاثاً لَا يَصْطَلِحَانِ إِلَّا كَانَا خَارِجَيْنِ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمَا وَلَايَةٌ فَأَيُّهُمَا سَبَقَ إِلَى كَلَامِ أَخِيهِ كَانَ السَّابِقَ إِلَى الْجَنَّةِ يَوْمَ الْحِسَاب؛ هرگاه دو مسلمان از هم قهر كنند و سه روز بگذرد و آشتى نكنند اگر در آن حال از دنيا بروند خارج از اسلام خواهند بود و ولايت و پيوند اخوت اسلامى در ميان آنها قطع مىشود و به هنگام آشتى كردن هر كدام پيشى گيرد او در قيامت براى رفتن به بهشت پيشى خواهد گرفت»
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
امام عليه السلام در بخش آخر اين نامه، روى سخن را به خويشاوندان خود از فرزندان عبدالمطلب كرده سه دستور مهم دربارۀ سرنوشت قاتل خود به آنها مىدهد كه نشانۀ عظمت فوقالعادۀ امام و سعۀ صدر آن حضرت است.
نخست مىفرمايد: «اى فرزندان عبدالمطلب! نكند بعد از شهادتم (به بهانۀ قتل من) در خون مسلمانان فرو رويد و بگوييد: اميرمؤمنان كشته شد. آگاه باشيد جز قاتل من را بهسبب قتل من نكشيد»؛ (ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبِ، لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ». أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي).
اين قضيه در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده است كه وقتى شخص بزرگى يا پادشاه و سلطانى كشته مىشود گروهى از روى تعصب به كشتار وسيعى دست مىزنند و گروه ديگرى نيز فرصت را غنيمت شمرده و به تسويه حسابهاى شخصى مىپردازند و مخالفان خود را به اين بهانه به قتل مىرسانند.
همانگونه كه در تاريخ وارد شده است، به بهانۀ قتل عمر به دست ابولؤلؤ، بازماندگان و دوستان او جمعى را به قتل رساندند.
همچنين هنگامى كه مصعب، برادر عبيد اللّٰه بن زياد را كشت، عبيداللّٰه نذر كرد يكصد نفر از قريش را به قتل برساند. هشتاد نفر را به قتل رساند سپس با خبر شد كه مصعب كشته شده و سر او را براى عبدالملك بردهاند. در اين هنگام آرام گرفت؛
ولى امام عليه السلام با پيشبينى حكيمانهاش جلو اين كار را گرفت به همين دليل بعد از شهادت آن حضرت تسويه حسابهاى شخصى به نام مبارك آن حضرت صورت نگرفت و ناامنىهايى كه در اينگونه موارد پيش مىآيد، پيش نيامد.
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
آنگاه در ادامۀ اين سخن امام عليه السلام دستور دوم خود را صادر كرده مىفرمايد: «(درست) بنگريد هرگاه من از اين ضربت از دنيا چشم پوشيدم، او را تنها يك ضربت بزنيد تا يك ضربت در برابر يك ضربت باشد»؛ (انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ).
جالب اين است كه امام عليه السلام #عدالت را دربارۀ قاتل خودش حتى در كيفيت قصاص توصيه مىكند.
مبادا ناراحتىهاى شديد شيعيانش سبب شود او را به طرز غير عادلانهاى قصاص كنند.
حتى درنامۀ 23 خوانديم كه امام عليه السلام مىفرمايد: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّٰهُ لَكُمْ؛ اگر زنده بمانم، ولىّ خون خويشم (و مىتوانم قصاص يا عفو كنم) و اگر از دنيا چشم بپوشم فنا (در دنيا) ميعاد و قرارگاه من است و اگر عفو كنم، عفو براى من موجب قرب به خداست و براى شما (در صورتى كه از ميان شما بروم) حسنه و نيكى در نزد خداوند است؛ بنابراين عفو كنيد آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد».
از اين عبارت استشمام مىشود كه امام عليه السلام حتى مايل بود قاتلش عفو شود؛ ولى به يقين شرايط آن محيط هرگز آمادۀ پذيرش اين عفو نبود و لذا امام عليه السلام در اينجا به حدّاقل امر قصاص توصيه مىفرمايد.
قابل توجّه اينكه در تاريخ طبرى و همچنين در كامل ابن اثير آمده است كه قاتل على عليه السلام، عبدالرحمان بن ملجم پيش از آنكه مولا به شهادت برسد گفت: من چهل روز شمشير خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه بدترين خلقش با آن به قتل برسد. امام عليه السلام فرمود: (درست گفتى) تو را كه بدترين خلق خدا هستى با شمشير خودت قصاص خواهند كرد».
سپس امام عليه السلام در سومين و آخرين توصيۀ خود مىفرمايد: «و او را مثله نكنيد (گوش و بينى و اعضاى او را جدا نسازيد) كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم مىفرمود: از مثله كردن بپرهيزيد، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!»؛ (وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ: «إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ »)
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
مباحث
🅾 تعجب ندارد!!! ⭕️ اشکال از من انقلابی است که بعد از ۴۵ سال تازه آنهم باید با این عکسهای مبتذل متو
🔴 بعد میگید آقا تنها نیست در حالی که نزدیکان آقا حرفش رو گوش نمیدن !
۱۲ خرداد ۱۴۰۲