eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
32.7هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه 23ذی القعده دوم تیرماه روز زیارتی خاص آقا علی بن موسی الرضا ست. خدایا زیارت بما و دوستان ما عنایت بفرما و دعایمان را مستجاب بگردان به برکت بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكمت‌آميز خود به نكتۀ مهمى اشاره مى‌كند و آن عموميت امتحان براى همۀ انسان‌ها و حتمى بودن آن در هر شرايط است. نخست مى‌فرمايد: «هيچ كَس از شما نگويد خداوندا! به تو پناه مى‌برم از اين‌كه امتحان شوم»؛ (لَا يَقُولَنَّ‌ أَحَدُكُمْ‌: «اللَّهُمَّ‌ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ‌ مِنَ‌ الْفِتْنَةِ‌») سپس به ذكر علت آن پرداخته مى‌فرمايد: «به اين دليل كه هيچ كَس نيست مگر اين‌كه امتحانى دارد»؛ (لِأَنَّهُ‌ لَيْسَ‌ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ‌ عَلَى فِتْنَةٍ‌) اصولا دنيا دار امتحان، تكاليف و مسئوليت‌هاست و بشر براى تكامل آفريده شده و تكامل‌ها از مسير امتحانات مى‌گذرد و بى امتحان راهى به سوى كمال نيست؛ بنابراين چنين دعايى مثل اين است كه انسان بگويد: خداوندا مرا به هيچ تكليفى مكلّف نكن. بديهى است چنين دعايى دور از استجابت است. آن‌گاه امام در ادامۀ اين سخن راه صحيح كردن و پناه بردن را دربارۀ امتحانات به انسان‌ها مى‌آموزد و مى‌فرمايد: «ولى اگر كسى مى‌خواهد به خدا پناه ببرد و دعا كند، از امتحانات گمراه كننده به خدا پناه ببرد»؛ (وَ لَكِنْ‌ مَنِ‌ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ‌ مُضِلَّاتِ‌ الْفِتَنِ‌). به بيان ديگر از خدا پيروزى در امتحانات را بخواهد و از ذات پاكش در اين راه يارى بطلبد تا توفيق الهى شامل حال او گردد و در آزمايش‌هاى الهى رو سفيد شود. 👈 آن‌گاه امام در ادامۀ اين سخن به دو دليل نقلى و عقلى تمسك مى‌جويد: ✓ نخست مى‌فرمايد: «زيرا خداوند سبحان مى‌گويد: بدانيد اموال و اولاد شما وسيلۀ آزمايش شما هستند»؛ (فَإِنَّ‌ اللَّهَ‌ سُبْحَانَهُ‌ يَقُولُ‌: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا أَمْوٰالُكُمْ‌ وَ أَوْلاٰدُكُمْ‌ فِتْنَةٌ‌» ). 👈 لازم به ذكر است كه «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در كوره است تا ناخالصى‌هاى آن گرفته شود و خالص از ناخالص شناخته گردد سپس به هرگونه آزمايش اطلاق شده البته اين واژه گاه به معناى شكنجه، گمراه ساختن و ايجاد مشكلات اجتماعى و آشوبگرى نيز استعمال شده است.
💠 توصیه‌ای به طلاب حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری دام عزّه 🔻 «طلبگی» نامی است که (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برای برخی افراد در لیست روحانیون می‌نویسند. 🔸 اگر کمی پرت بروید و خطاهای مکرر داشته باشید، نام شما را خط می‌زنند؛ منتهی الآن نمی‌فهمید ولی بعد از یک سال می‌بینید که نمی‌شود خواند. دائم به امتحانات نمی‌رسید، صبحتان هم از دست می‌رود و دائم مشکلات شما زیاد می‌شود. اینطوری حذف می‌کنند. 🔹 به خودتان برسید. تا است، نام شما از این دفتر - یعنی دفتر نوکری و (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - حذف نشود. همیشه هم به کسی فرصت نمی‌دهند. 🔸 فرصت‌ها کوتاه است، فکر نکنید که هر چه طول دهید، طول می‌کشد؛ نه، در یک جایی، یک‌دفعه فرصت کم می‌شود. ما بعضی افراد را داشتیم که درس زیادی هم خوانده بودند، ولی از آنها گرفته شده است. باید به خداوند پناه برد. 🔹 و اصلاً انسان باید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) التماس کند که آقا! نام من را در این دفتر بنویسید و آن را حذف نکنید. 🔸 طلبگی به تعداد نیست، طلبگی به این است که یک نفر فهم داشته باشد و رشد کند. یک مجموعه‌ی پنجاه نفری مفید، از یک مجموعه‌ی هزار نفری فلّه‌ای، بهتر است. 🔹 اگر می‌بینید که این‌کاره هستید، ثابت بمانید و زحمت بکشید. آن زمان خدای متعال به دست شما برکات زیادی اجرا می‌کند. هم به دنیای شما و هم به آخرت شما عزّت می‌دهد و دنیا و آخرت شما را آباد می‌کند. ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
مباحث
📿 #استغفار_امیرالمومنین صلوات الله علیه ─┅•═༅ بند پنجاهم ༅═•┅─ 🤲 اللَّهُمَّ وَ أَسْت
📿 صلوات الله علیه ─┅•═༅ بند پنجاه و یکم ༅═•┅─ 🤲 اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْهَانِی عَمَّا هَدَیْتَنِی إِلَیْهِ أَوْ أَمَرْتَنِی بِهِ أَوْ نَهَیْتَنِی عَنْهُ أَوْ دَلَلْتَنِی عَلَیْهِ فِیمَا فِیهِ الْحَظُّ لِبُلُوغِ رِضَاکَ وَ إِیْثَارِ مَحَبَّتِکَ وَ الْقُرْبِ مِنْکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ ┅───────────────┅ ❖ «بار خدایا، از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که مرا غافل کرده از آنچه به سوی آن هدایتم کردی یا به آن امر نمودی یا از آن نهی فرمودی، یا راهنمایی کردی به سوی آنچه که در آن رسیدن به خشنودیت یا برگزیدن و قُربت می‌باشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این مرا بیامرز، ای بهترین آمرزندگان» @ostadelahi
49 - توفیق توبه و نیز جناب آقا میرزا ابوالقاسم مزبور از مرحوم اعتمادالواعظین تهرانی - علیه الرحمه - نقل نمود که فرمود در سالی که نان در تهران به سختی دست می آمد، روزی میرغضب باشی ناصرالدین شاه به طاقِ آب انباری میرسد و صدای ناله سگهایی را می شنود؛ پس از تحقیق می بیند سگی زاییده و بچه هایش به او چسبیده و چون در اثر بی خوراکی پستانهایش شیر ندارد، بچه هایش ناله و فریاد می کنند. میرغضب باشی سخت متأثر می شود. از دکان خبازی که در نزدیکی آن محل بود ، مقداری نان می خرد و جلوش می اندازد و همانجا می ایستد تا سگ می خورد و بالاخره پستانهایش شیر می آورد و بچه هایش آرام می گیرند و سرگرم خوردن شیر از پستانهای مادر می شوند. میرغضب باشی مقدار خوراک یک ماه آن سگ را از آن نانوایی می خرد و نقداً پولش را می پردازد و می گوید هر روز باید شاگردت این مقدار نان به این سگ برساند و اگر یک روز مسامحه شود از تو انتقام می کشم. در آن اوقات با جمعی از رفقایش میهمانی دوره ای داشتند به این تفصیل که هر روز عصر، گردش می رفتند و تفرّج می کردند و برای شام در منزل یکی با هم صرف شام می نمودند تا شبی که نوبت میرغضب باشی شد، زنی داشت که تقریبا در وسط شهر تهران خانه اش بود و وسایل پذیرایی در خانه اش موجود بود و زنی هم تازه گرفته بود و نزدیک دروازه شهر منزلش بود. به زن قدیمی خود پول می هد و می گوید امشب فلان عدد میهمان دارم و برای صرف شام می آییم و باید کاملا تدارک نمایی، زن قبول می کند و طرف عصر با رفقایش بیرون شهر رفته تفرج می کردند . تصادفاً تفریح آن روز طول می کشد و مقدار زیادی از شب می گذرد ، هنگام مراجعت، رفقایش می گویند دیر شده و سخت خسته شدیم، همین در دروازه که منزل دیگر تو است می آییم. میرغضب باشی می گوید اینجا چیزی نیست و در خانه وسط شهری، کاملاً تدارک شده باید آنجا برویم. بالاخره رفقا راضی نمی شوند و می گویند ما امشب در اینجا می مانیم و به مختصری غذا می کنیم و آنچه در آن خانه تدارک کرده ای برای فردا. میرغضب باشی ناچار قبول می کند و مقداری نان و کباب می خرد و آنها می خورند و همانجا می خوابند . هنگام ، از صدای ناله و گریه بی‌اختیاری میرغضب باشی همه بیدار می شوند و از او سبب انقلاب و گریه اش را می پرسند ، می گوید در خواب ، امام چهارم علیه السلام را دیدم به من فرمود احسانی که به آن سگ کردی مورد قبول خداوند عالم شد و خداوند در مقابل آن احسان، امشب جان تو و رفقایت را از حفظ فرمود؛ زیرا زن قدیمی تو از غیظی که به تو داشت، سمّی تدارک کرده و در فلان محل از آشپزخانه گذاشته بود تا داخل خوراک شما کند، فردا می روی آن سمّ را برمی داری و مبادا زن را اذیت کنی و اگر بخواهد او را به خوشی رها کن . دیگر آنکه : خداوند تو را توبه خواهد داد و چهل روز دیگر به سر قبر پدرم حسین علیه السلام مشرف می شوی. پس صبح با رفقا می گوید برای تحقیق صدق خوابم بیایید به خانه وسط شهری برویم، با هم می آیند چون وارد می شود زن تعرّض می کند که چرا دیشب نیامدی؟ به او اعتنایی نمی کند و با رفقایش به آشپزخانه می روند و به همان نشانه ای که امام علیه السلام فرموده بود، سم را بر می دارد و به زن می گوید دیشب چه خیالی در باره ما داشتی؟ اگر امر امام علیه السلام نبود از تو تلافی می کردم لکن به امر مولایم با تو احسان خواهم کرد، اگر مایلی در همین خانه باش و من با تو مثل اینکه چنین کاری نکرده بودی رفتار خواهم کرد و اگر میل فراق داری تو را طلاق می دهم و هرچه بخواهی به تو می دهم، زن می بیند رسوا شده و دیگر نمی تواند با او زندگی کند، طلب طلاق می کند او هم با کمال خوشی طلاقش می دهد و خوشنودش کرده رهایش می کند . از شغل خودش هم استعفا می دهد و استعفایش مورد قبول واقع می شود آنگاه مشغول و ادای حقوق و مظالم گردیده و پس از چهل روز به کربلا مشرف می شود و همانجا می ماند تا به رحمت حق واصل می گردد . آثار احسان به مخلوقات خداوند عالم هرچند حیوانی مانند سگ باشد در روایات بسیار است و گاه می شود که آن احسان سبب و الهی می گردد. شواهد این مطلب بسیار است از آن جمله در جلد 14 بحار از کتاب (حیوه الحیوان) دمیری نقل کرده از رسول خدا صلی الله علیه وآله که فرمود زنی در بیابانی می رفت و سخت تشنه شده بود تا به چاهی رسید که در آن آب بود ، خود را به قعر آن رسانید و آب آشامید و سیراب شد، بیرون آمد دید سگی از شدت تشنگی خاکهایی که نمدار شده می خورد . به خود گفت این سگ بیچاره مانند من تشنه است، بر او رقّت کرد و به زحمت خود را به آب رسانید و موزه پایش را پر از آب کرد و به دندان گرفت و بالا آمد و سگ را سیراب نمود . خداوند این کارش را پذیرفت و تلافی فرمود و او را آمرزید .
هدایت شده از مباحث
علیه السلام در روز و روز (۱) خداوندا؛ این، روزی با برکت و میمون است و مسلمانان در هر جای زمین تو در آن اجتماع دارند، سؤال کننده و خواهنده و امیدوار و ترسنده حضور دارند و تو، ناظر در حوائجشان هستی، پس به جود و کَرمت و آسانی مسئلتم نزد تو، از حضرتت می‌خواهم که بر محمد و آلش درود فرستی (۲) و خداوندا‌؛ ای پروردگار ما، که پادشاهی زیبنده توست و سپاس، حضرتِ تو را سزد و خدایی جز تو نیست، بردبار و بزرگوار و مهربان و دارای عطای گسترده‌ای و خداوند جلال و اکرام و پدید آورنده آسمان‌ها و زمینی، هر چه میان بندگان مؤمنت قسمت کرده‌ای از خیر یا یا یا یا طاعت، یا خیری که بر اهل انعام می‌کنی و به سبب آن، به سوی خود هدایتشان می‌نمایی، یا در پیشگاهت، مقام آنان را به آن بلند می‌کنی، یا بدان سبب، خیر دنیا و آخرت به آنان می‌بخشی، از تو می‌خواهم که بهره و نصیب مرا از آن فراوان کنی. (۳) و بار خدایا؛ که پادشاهی و حمد توراست و معبودی جز تو نیست، از تو می‌خواهم که بر محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده و دوست و برگزیده و اختیار شده از خَلقت و بر آل محمد(صلوات الله علیهم)، نیکوکاران و پاکان و اخیار، درود فرستی، چنان درودی که جز تو احدی را قدرت شمردنش نباشد و ما را در دعای شایسته هریک از بندگان با ایمانت که در این روز تو را خوانده است - شریک سازی،‌ای پروردگار عالمیان و ما و ایشان را مورد قرار دهی، که تو بر هر چیز توانایی. (۴) الهی؛ نیازم را به درگاه تو آوردم و بار فقر و فاقه و تهیدستی خود را بر در خانه‌ات نهادم و من به مغفرت و رحمتت مطمئن ترم تا به عمل و کار خود و آمرزش و رحمتت از گناهان من وسیع‌تر است، پس بر محمد و آلش درود فرست و خود عهده‌دار روا کردن هر حاجتی که مرا هست باش به خاطر قدرتی که بر روا کردن آن داری و آسان بودنش بر تو و به خاطر نیازم به حضرتت و بی‌نیازیت از من، زیرا من هرگز به خیری نرسیده‌ام مگر از جانب تو و هرگز احدی از من شری را برنگردانده غیر تو و در امر آخرت و دنیایم به کسی جز تو امید ندارم. (۵) الهی هر کَس برای حرکت به سوی مخلوقی به امید صله و بخشش و جایزه او مهیا شد و بار بست و ساز و برگ فراهم آورد و آماده سفر شد و مهیا شدن امروز من - و بار بستنم و ساز و برگ فراهم آوردن و آماده شدنم به امید و صله تو و درخواست جایزه و عطایت به سوی توست. (۶) بارالها؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و امروز این امید را از من مگیر،‌ای کسی که خواهش - هیچ درخواست کننده‌ای او را به رنج نمی‌افکند و هیچ بخششی از او کم نمی‌کند، زیرا من از باب اطمینان به عمل شایسته‌ای که از خود پیش فرستاده باشم، یا به شفاعت مخلوقی جز محمد و اهل بیت او - که صلوات و سلام تو بر او و بر آنان باد - که امید داشته باشم، به جانب تو نیامدم (۷) بلکه در حالی به سویت آمدم که به گناه و بدی در حق خود اقرار دارم، به سویت آمدم درحالی که به عفو عظیمی که شامل حال خطاکاران کرده‌ای چشم دوخته ام، که ادامه دادنشان بر بزرگ، حضرتت را از آن باز نداشت که آنان را مشمول رحمت و مغفرت قرار دهی (۸) پس ای کسی که رحمتت وسیع و عفوت عظیم است،‌ای عظیم؛ ‌ای عظیم،‌ای کریم‌؛ ای کریم، بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت بر من تفضل کن و به فضلت بر من شفقت نما و به مغفرتت بر من گشایش ده. (۹) الهی؛ این مقام که مخصوص خلفای تو و برگزیدگان توست و جایگاه امنای تو در درجه بلندی که ایشان را به آن اختصاص دادی، غاصبان آن را به غارت برده‌اند - و تقدیر آن به دست توست، فرمانت مغلوب نشود و از تدبیر حتمی تو هر گونه که بخواهی و هر زمان که بخواهی فراتر نتوان رفت و به خاطر آنچه تو بهتر می‌دانی و در آفریدنت و اراده‌ات متهم نیستی چنین کردی - تا آنجا که برگزیدگان و خلفای تو مغلوب و مقهور و جدای از حق خود شدند، حُکمت را مبدل و کتابت را دور انداخته و واجباتت را از مسیر شرایعت منحرف، و سنت‌های رسولت را متروک می‌بینند. (۱۰) بارالها؛ دشمنان ایشان را از اولین و آخرین و هر که به کردارشان راضی شده و دنباله روها و پیروانشان را لعنت کن. (۱۱) خداوندا؛ بر محمد و آلش درود فرست، که تو ستوده و بلندپایه‌ای، مانند درودها و برکت‌ها و تحیت‌هایی که بر برگزیدگانت ابراهیم و آل ابراهیم فرستاده‌ای، و در گشایش و آسایش و یاری و تمکین و تأیید ایشان تعجیل کن. (۱۲) بارالها؛ و مرا از اهل و به خود، و تصدیق به پیامبرت، و امامانی که طاعتشان را واجب کرده‌ای قرار ده، از جمله کسانی که توحید و ایمان به سبب آنان و بر دست آنان اجرا می‌شود، آمین رب العالمین. 👇🏼👇🏼👇🏼
┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: سرمايه‌اى از عقل سودمندتر نيست و تنهايى ترسناك‌تر از خودبينى و عقلى چون دورانديشى و بزرگوارى چون تقوى و همنشينى چون اخلاق خوش و ميراثى چون و رهبرى چون الهى و تجارتى چون عمل صالح و سودى چون پاداش الهى و پارسائى چون پرهيز از شبهات و زهدى چون بى‌اعتنايى به دنياى حرام و دانشى چون انديشيدن و عبادتى چون انجام واجبات و ايمانى چون و صبر و خويشاوندى چون فروتنى و شرافتى چون دانش و عزّتى چون بردبارى و پشتيبانى مطمئن‌تر از كردن نيست. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در ترغيب بصفات پسنديده و نكوهش خودپسندى) فرموده است: (۱) هيچ دارائى پرسودتر از خِرَد نيست (زيرا خرد سعادت دنيا و آخرت را در بر دارد) (۲) و هيچ تنهائى ترسناكتر از خود پسندى نيست (زيرا خود پسند مردم را از خود پست‌تر پنداشته آنها هم از او دورى كنند و تنها ماند) (۳) و هيچ عقلى چون تدبير و انديشه نيست (زيرا انديشه راه را آماده و استوار مى‌سازد) (۴) و هيچ جوانمردى مانند پرهيزكارى نيست (زيرا پرهيزكار نزد خالق و خلق عزيز و ارجمند است) (۵) و هيچ همنشينى چون خوى نيكو نيست (زيرا خوى نيكو دلها را بدست آورد) (۶) و هيچ ميراثى مانند و آراستگى نيست (زيرا آراستگى شخص را محبوب مى‌سازد) (۷) و هيچ پيشوايى مانند توفيق و دست يافتن بكار نيست (زيرا توفيق، شخص را براه راست و خدا پسند مى‌كشاند) (۸) و هيچ تجارت و بازرگانى مانند كردار پسنديده نيست (زيرا نيكبختى هميشگى را در بر دارد) (۹) و هيچ سودى مانند پاداش (الهىّ‌) نيست (زيرا سودى است هميشگى) (۱۰) و هيچ اجتناب و دورى چون ماندن در جلو شبهه (چيز نامعلوم) نيست (زيرا اقدام در شبهه بحرام مى‌كشاند) (۱۱) و هيچ پارسائى مانند بى‌رغبتى در حرام نيست (زيرا بى‌رغبتى در حرام مستلزم آراستگى و پاكى است) (۱۲) و هيچ دانشى مانند و پيش‌بينى نيست (زيرا بر اثر آن به مبدأ و معاد راه بُرده از گمراهى برهد) (۱۳) و هيچ عبادتى مانند انجام واجبات نيست (زيرا پاداش آن بيشتر از مستحبّات و در ترك آن عذاب و كيفر است) (۱۴) و هيچ ايمانى مانند شرم و شكيبائى نيست (زيرا باين دو، كامل مى‌گردد) (۱۵) و هيچ بزرگوارى و سرفرازى مانند فروتنى نيست (زيرا فروتن را همه از دل دوست دارند) (۱۶) و هيچ شرافت و بزرگى مانند دانش نيست (زيرا دانش راهنماى شخص است) (۱۷) و هيچ ارجمندى مانند بردبارى نيست (زيرا بردبارى موجب سرفرازى است) (۱۸) و هيچ پشتيبانى استوارتر از كنگاش كردن نيست (زيرا مشورت سبب پى بردن بپايان كار و سود و زيان آنست).
55 - عنایت علوی (علیه السلام) جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام - اعلی اللّه مقامه - که داستان 37 و 38 از ایشان نقل گردید فرمودند هنگامی که مرحوم حاج قوام الملک شیرازی مشغول ساختمان حسینیه بود، سنگهای آن را به یک نفر سید حَجّار که در آن زمان استاد حجارهای شیراز بود ، کنترات داده بود و آن سید در این معامله دچار زیان سختی شد به طوری که مبلغ سیصد تومان مدیون گردید و البته این مبلغ در آن زمان زیاد بود، خلاصه پریشان حال و بیچاره شد. را می خواند و حضرت علیه السلام را برای گشایش کارش به درگاه الهی وسیله قرار می دهد و همچنین شب جمعه دوم تا شب جمعه سوم حضرت امیر علیه السلام به او می فرمایند فردا برو نزد حاج قوام که به او حواله کردیم . چون بیدار می شود متحیّر می شود چگونه به حاج قوام حرف بزنم در حالی که نشانه ای ندارم شاید مرا تکذیب کند. بالاخره در حسینیه می آید و گوشه ای با همّ و غم می نشیند و ناگاه می بیند حاج قوام با فرّاشها و ملازمانش آمدند در حالی که آمدنش در چنان موقعی غیر منتظره بود. همینطور نزدیک می آید تا برابر سید حجار می رسد ، می گوید مرا به تو کاری است بیا منزل . وقتی که حاج قوام به منزلش برمی گردد سید می آید و ملازمان با کمال احترام او را نزد حاج قوام حاضر می کنند . چون وارد می شود و سلام می کند حاج قوام بدون پرسش از حالش بلافاصله سه کیسه که در هر یک یکصد اشرفی یک تومانی بود تقدیمش می کند و می گوید بدهی خودت را بپرداز و دیگر حرفی نمی زند . از این داستان دانسته می شود که متمکنین سابق در کارهای خیر تا چه حد دارای صدق و بودند تا اندازه ای که مورد عنایت و التفات بزرگان دین قرار می گرفتند و همراه خود می بردند و در این دوره اولاد ثروتمندان غالباً در فکر زیاد کردن ثروت خود هستند و صرف کردن در امور خیریه نصیب آنها نیست. و ثانیا هرگاه مختصری از دارائی خود را صرف خیری کنند نوعاً از صدق و اخلاص محرومند و به خیال مدح خلق و ستایش دیگران، کار خیری انجام می دهند و چون برای خدا خالص نیست نتیجه باقی هم برای آنها نخواهد داشت و بحث در اطراف ریا کردن در اعمال خیر که سبب بطلان عمل می شود در رساله گناهان کبیره مفصلا ذکر شده. 🤲 خداوند ثروتمندان ما را موفق بدارد که از اندوخته خود نتیجه بگیرند واز آنچه جمع آوری کرده اند بهره های باقی ببرند : شعر : مال را کز بهر حق باشی حَمول نِعْمَ مالٌ صٰالحٌ گفتش رسول
71 - وفائی عجیب مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم میداد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه میکند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است. در اوقاتی که لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم. سگ جلو مرا گرفت و نمیگذاشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم. پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشته ام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد. به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کرده ام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد. چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است. دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگذران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت ناراحت نباشم؟ اینجا است که باید اهل بکوشند در وفاداری، کم از سگی نباشند! راستی جای تأسف است که بعضی، نعمتها و احسانهای بی پایان خداوند را هنگام رسیدن مصیبتی (که در آن هم حقیقتش نعمت است) نادیده میگیرند. ولی ناگفته نماند در بین اهل ایمان افرادی با وفا و ثابت قدم در زندگی و طرفداری حق بوده اند و اسماء و حالات بعضی از ایشان هم در کتب ثبت است که نقل آنها از وضع این کتاب خارج است، لکن از همه بالاتر اصحاب الشهداء علیه السلام هستند چنانچه خود آنحضرت فرمود «من اصحابی را باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم و نه بستگانی نیکوکارتر و صله کننده تر و با فضیلت تر از بستگان خودم). و این معنی پس از تأمل در حالات آن بزرگواران و مقایسه کردن با حالات اصحاب سایر بزرگان بخوبی ظاهر است. 📖 برای مزید اطلاع به کتاب نفس المهموم و سایر کتب مقاتل مراجعه شود. چیزیکه در این داستان موجب حیرت و مورد است، آن سگ است در حفظ مال صاحبش پس از بی‌مهری بلکه سخت ترین دشمنیها که از او دیده و آن تیر انداختن و کشتن آن حیوان در برابر او است؛ زیرا جلوگیری کردنش از حرکت صاحب خود، تنها برای حفظ مالش بود که برگردد و کیف خود را بردارد. الحال خواننده عزیز قیاس کن حال این سگ را با حالات و رفتار بشر که خود را اشرف مخلوقات می پندارد مثلاً فرزندی که سالها مرتباً مورد و محبت و إنعام و والدین بوده هرگاه از طرف آنها ناراحت شود (با اینکه آن ناراحتی در اثر خیرخواهی یا تأدیب او بوده) به کلی احسانهای بیشمار گذشته را فراموش کرده و با و خود در مقام دشمنی کردن بر می آید و آنانرا می آزارد. با اینکه احسان صاحب آن سگ به او، نسبت به احسانهای پدران و مادران به فرزندان نسبت قطره به دریا و ریگ به بیابان است. آیا نباید بشر از حال خود خجل و شرمسار شود؟ و حال بشر در ناسپاسی و حق ناشناسی بطوری است که گویند اگر بخواهی دشمن برای خودت درست کنی «أحسن و اقطع» به کسی احسان کن و بعد ترک کن آن احسان را و ببین چگونه دشمنت میشود و احسانهای گذشته را نادیده میگیرد و چون توقع احسان جدید داشته و به آن نرسیده با او دشمنی میکند. اینست حال بشر در برابر بشری که به او احسان کرده است.
77 - بدگمانی به عزادار حسین (علیه السلام) آقای سید محمود عطاران نقل کرد که سالی در ایام عاشورا جزء دسته سینه زنان محله سردزک بودم، جوانی زیبا در اثنای زنجیر زدن، به زنها نگاه می کرد. من طاقت نیاورده کردم و او را سیلی زدم و از صف خارج کردم. چند دقیقه بعد دستم درد گرفت و متدرّجاً شدت کرد تا اینکه به ناچار به دکتر مراجعه کردم. گفت اثر درد و جهت آن را نمی فهمم ولی روغنی است که دردش را ساکن می کند. روغن را به کار بردم نفعی نبخشید بلکه هر لحظه درد شدیدتر و ورم و آماس دست بیشتر می شد. به خانه آمدم و فریاد می کردم. شب نرفتم، آخر شب لحظه ای خوابم برد حضرت_شاهچراغ علیه السّلام را دیدم فرمود باید آن جوان را راضی کنی. چون به خود آمدم دانستم سبب درد چیست، رفتم جوان را پیدا کردم و معذرت خواستم و بالأخره راضیش کردم، در همان لحظه درد ساکت و ورمها تمام شد و معلوم شد که خطا کرده ام و سوء ظن بوده است و به عزادار علیه السّلام توهین کرده بودم. این داستان به ما می فهماند که أذیت و اهانت به مؤمن و وابسته به خدا و رسول و امام علیه السّلام خطرناک و موجب نزول بلا و قهر الهی است. و چنانچه سابقاً به آن اشاره ای شد، دو فریضه مهمّه عالیه است که با اجتماع شرائط آن بر عموم مسلمانان واجب است و کیفیت امر و نهی هم در شرع بتفصیل بیان شده و مراتبی برای آن بیان گردیده که بر مسلمانان واجبست آنرا بدانند؛ زیرا اگر برنامه اجراء نهی از منکر را ندانند ممکن است دچار منکر شدیدتر و گناه بزرگتری گردند مانند آقای عطاران در این داستان؛ بنابر این لازم است این مطلب به طور خلاصه گردد: هرگاه از شخص مسلمانی منکری دیده شد اگر منکر بودن آن قطعی باشد باید اقدام بنهی کرد؛ پس اگر احتمال هرچند ضعیف داده شود بر منکر نمودن آن عمل نمیتواند او را نهی کند مثل اینکه ظرف شراب را در دست او میبیند ولی احتمال میدهد مایع دیگری باشد یا اینکه میبیند نظر به أجنبیّه میکند و احتمال میدهد شاید مَحرم او است یا اینکه نظر از روی ریبه و شهوت نیست و خلاصه عمل مسلمان تا قابل حمل به صحّت باشد، نهی از آن جایز نیست و همین است اگر احتمال جهل او را دهد، یعنی شاید نمیداند که این عمل حرام است در این صورت نهی جایز نیست؛ بلکه ارشاد لازم است یعنی بطور نرمی او را به کم آن عمل آشنا کند مثلا می بیند شخصی رو به قبله بول میکند و احتمال دارد سمت قبله را نمیشناسد یا حرام بودن آنرا نمیداند یا اینکه فراموش کرده، در تمام این موارد نهی کردن -یعنی زجر نمودن- او را از این عمل جایز نیست بلکه باید بطور نصیحت و خیرخواهی او را دانا نمود یا یادآوری کرد و نیز نهی از منکر در صورتیست که فاعل منکرش خودش آن منکر را ترک نکرده و بر آن مُصِرّ باشد؛ پس اگر منکَری بجا آورد و دیگر آنرا تکرار نکرد نهی از منکر دیگر مورد ندارد. بلی باید او را امر به کرد و پس از اجتماع این دو شرط یعنی مُسلَّم بودن منکر و تکرار و اصرار بر آن واجب است نهی کردن با رعایت مراتب به این تفصیل: در مرتبه اول باید از روی خیرخواهی و دلسوزی و با نرمی کلام او را اندرز دهد و از آن گناه بازدارد. و اگر ترک نکرد مرتبه دوم تندی در کلام با رعایت اینکه حرامی نگوید مانند سبّ و فحش و دروغ و فاش کردن عیب دیگر او و هتک او(ریختن آبرو). و اگر به کلام تند هم بازداشته نشد پس بوسیله نگاه تند به او نظر کردن یا رو از او برگردانیدن و اعراض از او کردن و اگر بهیچ یک از آنچه گفته شد ترک نکند و احتمال دهد که بوسیله اقدام عملی بازداشته میشود پس با رعایت امن از ضرر اقدام کند. مثل اینکه صورت او را از نظر کردن به حرام برگرداند یا شیشه شراب را از دستش بگیرد و خالی کند و شیشه را به او ردّ کند و مثل اینکه دست او را بگیرد از زدن مظلوم و مانند اینها. و اگر بوسیله آنچه گفته شد دست برندارد از آن گناه و بوسیله زدن ممکن است بازداشته شود پس؛ اولاً سیلی بصورت زدن بطور کلی در جمیع موارد حرام است و اما غیر از صورت از سایر اعضاء پس زدن بطوریکه موجب دیه شود یعنی جای زدن قرمز یا سیاه شود یا زخم یا شکسته گردد آنهم حرام است (مگر در بعض موارد به اذن فقیه عادل) و باید دانست تا بتواند ار مرتبه پائین به مرتبه سخت تر تجاوز ننماید و تفصیل بیشتر در این مسئله در کتب فقهیه باید مراجعه شود. در آنچه گفته شد دانسته گردید که صاحب داستان مزبور در اثر ندانستن مسئله در مقام نهی از منکر خودش مبتلا به منکراتی شد و چون سید و مورد لطف حضرت آفریدگار بود خداوند او را مبتلا فرمود و در خواب هم او را به گناهش آشکار کردند و راه توبه اش که علاوه بر عذرخواهی از خداوند از آن شخصی که او را سیلی زده پوزش خواستن و رضای قلبی او را بدست آوردن راهنمائی فرمودند. خداوند ما را به گناهانمان آشنا فرماید و توبه به ما عنایت فرماید.
(۶) آگاه باش اينجا علم فراوان هست - و بدست مبارك به سينۀ خود اشاره فرمود - اگر براى آن ياد گيرندگان مى‌يافتم (اگر بودند زيركانى كه توانائى فهم آنرا داشتند آشكار مى‌نمودم (در اينجا امام عليه السّلام از نبودن كسانيكه لياقت توانائى فهم الهيّه را دارند تأسّف مى‌خورد) آرى مى‌يابم تيز فهم را كه از او (بر آن علوم) مطمئنّ‌ نيستم (زيرا) دست افزار دين را براى دنيا بكار مى‌برد و به نعمتهاى خدا ( بدست آوردن علم و ) بر بندگانش و به حجّتهايش (عقل و خرد) بر دوستانش برترى مى‌جويد (چون چنين كس آراسته نيست؛ اگر علم حقيقى را بدست آرد وسيلۀ جاه و رونق بازار دنيا و برترى بر بندگان خدا قرار دهد و به پشتيبانى آن نعمتها و حجّتها ابواب زحمت و گرفتارى بروى مردم بگشايد) يا مى‌يابم فرمانبرى را براى ارباب دانش (مقلّد و پيرو در گفتار و كردار) كه او را در گوشه و كنار خود (تقليد و پيروى از داننده) بينائى نيست، به اوّلين شبهه‌اى كه رو دهد شكّ‌ و گمان خلاف در دل او آتش مى‌افروزد (اين صفت كسانى است كه پيرو دين حقّ‌ هستند ولى فهمشان كوتاه است؛ پس با آنها جز مسائل ظاهرى از قبيل صورت و و و نتوان گفت و در حقائق و معارف اعتماد بفهم آنان نيست) بدان كه نه اين (مقلّد بى‌بصيرت) اهل (امانت و علم حقيقى) مى‌باشد و نه آن (تيز فهم)، يا مى‌يابم كسى را كه در لذّت و خوشى زياده روى كرده و به آسانى پيرو شهوت و خواهش نفس ميشود، يا كسى را كه شيفتۀ گرد آوردن و انباشتن (دارائى و كالاى دنيا) است، اين دو هم از نگهدارندگان دين در كارى از كارها نيستند، نزديكترين مانند باين دو، چهارپايان چرنده مى‌باشند‌. در چنين روزگار (كه حَمَلۀ علم يافت نمى‌شود) علم به مرگ حمَله و نگهدارش مى‌ميرد (از بين مى‌رود). (۷) بار خدايا آرى (اللّهمّ‌ بلى در اينجا به منزلۀ كلمۀ استثناء است) زمين خالى و تهى نمى‌ماند از كسيكه به حجّت و دليل دين خدا را بر پا دارد (و آن كَس) يا آشكار و مشهور است (مانند يازده امام عليهم السّلام) يا (بر اثر فساد و تباهكارى) ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم عجّل اللّه فرجه) تا حجّتها و دليلهاى روشن خدا (آثار نبوّت و دين و علم و معرفت) از بين نرود (باقى و برقرار ماند (ابن ميثم «رحمه اللّه» مى‌فرمايد: اين فرمايش تصريح است باينكه وجود امام در هر زمانى بين مردم چندان كه تكليف باقى است واجب و لازم است) و ايشان چندند و كجايند (يا تا چه زمانى ترسان و پنهانند)؟ بخدا سوگند از شمار، بسيار اندك هستند و از منزلت و بزرگى نزد خدا بسيار بزرگوارند، خداوند بايشان حجّتها و دليلهاى روشن خود را حفظ‍‌ ميكند تا آنها را بمانندانشان سپرده و در دلهاشان كشت نمايند (تا دنيا از دين و علم و تهى نماند) (۸) علم و دانش با بينائى حقيقى بايشان يكباره رو آورده و با آسودگى و خوشى يقين و باور بكار بسته‌اند و سختى و دشوارى اشخاص به ناز و نعمت پرورده را سهل و آسان يافته‌اند (براى خوشنودى خدا با همۀ سختيهاى دنيا ساخته و پارسائى پيش گرفته، دلبستگى بدنيا ندارند) و بآنچه (بى‌كسى و رنج و تنگدستى و گرفتارى كه) نادانان دورى گزينند انس و خو گرفته‌اند و با بدنهائى كه روحهاى آنها بجاى بسيار بلند (رحمت خدا) آويخته در دنيا زندگى ميكنند، آنانند در زمين خلفاء و نمايندگان خدا كه (مردم را) بسوى دين او مى‌خوانند، آه آه بسيار مشتاق و آرزومند ديدار آنان هستم (پس فرمود:) اى كميل اگر مى‌خواهى برگرد.
ترجمه مقدمه : بدان كه خدا را بر تو حقوقى است كه تو را در هر جنبش و آرامش و هر جا باشى فرا گرفته‌‏اند و در هر اندامى بچرخانى و هر ابزارى بگردانى. بعضى از حقوق بر بعضى بزرگترند؛ بزرگترين حقوقى كه خدا بر تو واجب كرده حق او است تبارك و تعالى كه آن پايه همه حقوق است و همه از آن بازگرفته شوند، آنگاه واجب نموده براى تو بر عهده تو از سر تا قدمت با اعضاى مختلفت حقوقی را؛ براى ديده‌ات👀 بر تو حقى است و براى گوشت👂 بر تو حقى است؛ زبانت👅 به تو حق دارد و دستت🖐️ به تو حق دارد و پايت به تو حق دارد و شكمت به تو حق دارد و فرجت به تو حق دارد، اين هفت عضو تو است كه با آنها كار كنى. سپس خدا عزّوجلّ حقّى هم براى هر كار تو بر تو قرار داده، نمازت بر تو حقى دارد و روزه‌‏ات بر تو حقى دارد و زكاتت بر تو حقى دارد و قرباني‌ات بر تو حقى دارد و كارهايت بر تو حقى دارند. سپس دائره حق از تو به ديگران رسد كه بر تو حق واجب دارند و واجب‏‌ترين همه اين حقوق بر تو حق پيشوايان تو است و سپس حقوق رعيتت و سپس حقوق خويشانت. اين‌ها حقوقى است و حقوقى هم از آنها منشعب گردد، و حق پيشوايان كه بر تو است سه گونه است واجب‏‌ترشان حق سلطانست كه تدبير كار تو به دست اوست؛ سپس حق آموزگار و سپس حق آقائى كه مالک تو است، هر تدبيركننده و سرپرستى پيشوا است. حقوق زير دست هم بر سه گونه است؛ حق زير دست حكومت تو و سپس حق شاگرد و دانشجوى تو؛ زيرا نادان زير دست و رعيت دانا است، و حق زير دستى كه صاحب اختيار او هستى مانند زوجه و مملوک و حقوق خويشان فراوان است و پيوسته به اندازه پيوستِ رَحِم در خويشى، واجب‌تر همه بر تو حق تو است و سپس حق تو و سپس حق فرزندانت، سپس حق برادرت، سپس به ترتيب هر خويشى كه نزديك‌تر است، سپس حق آزادكننده و ولی تو، سپس حق آزادشده‌‏ات كه ولی نعمت اوئى، سپس حق هر كه به تو كرده، سپس حق اذان‌گوى نمازت، سپس حق پيش‌نمازت، سپس حق همنشين تو، سپس حق همسايه‌‏ات، سپس حق شريكت، سپس حق مالت، سپس حق بدهكارت، سپس حق بستانكارت، سپس حق معاشرت، سپس حق مدعى بر تو، سپس حق كسى كه به او ادعا دارى، سپس حق كننده با تو، سپس حق آنكه با او مشورت كنى‏، سپس حق اندرزجويت، سپس حق بزرگ‌تر از تو، سپس حق خردسال‏‌تر از تو، سپس حق سائل از تو، سپس حق كسى كه از او سؤال كنى، سپس حق كسى كه به تو بدى كرده به گفته يا كرده يا به شادى كردن عليه تو به گفتار يا كردار، به تعمّد يا غير تعمد، سپس حق همه همكيشانت، سپس حق كفّار ذمى، سپس حقوقى كه در تغيير احوال و باسباب پديد آيند، خوشا بر كسى كه خدايش يارى دهد تا هر حقى بر او واجب كرده ادا كند و او را دهد و نگهدارد.
مباحث
📹 ببینید | فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت. 🏷 #دیدار_هیئت_دولت
.🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت ۱۴۰۱/۰۶/۰۸ ❇️ یاد این دو شهید عزیز، و را گرامی میداریم. حقّاً و انصافاً این دو نفر، دو مدیر تراز انقلاب اسلامی بودند. 💠 مسائلی درباره 🏷 توفیقات دولت سیزدهم 1️⃣ مهم‌ترین این دولت: زنده کردن امید و اعتماد در مردم است. 2️⃣ حادثه درخشان سفرهای استانی 3️⃣ سرعت عمل در قبال حوادث پیش‌بینی نشده 👈 اینهایی که من عرض میکنم به عنوان توفیقات، فقط تمجید شما مورد نظر نیست؛ آنچه مورد نظر است این است که این سبْک کار را مواظب باشید که از دست نرود؛ این را حفظ کنید. 4️⃣ زدودن رقابتهای منفی از روابط بین قوای سه‌گانه 5️⃣ جوان‌گرایی در مجموعه‌ی اجرائی کشور 6️⃣ خارج کردن جامعه از حالت چشم‌انتظاری و نگاه به بیرون 7️⃣ مسئولیّت‌پذیری و احتراز از فرافکنی و بهانه‌تراشی 8️⃣ رویکردهای خوب در زمینه‌ی سیاست خارجی و 9️⃣ برجسته شدن شعارهای انقلاب و 🏷 توصیه ها و نکاتی خطاب به دولت 📍 ها 1️⃣ شکرگزاری از خداوند بابت خدمت به مردم [از طریق:] 🔸 تقویت ارتباط با خدا 🔸 تلاشِ جهادی برای مردم 2️⃣ در کارها و پرهیز از کارِ نمایشی 🔴 کار نمایشی، کار را بی‌برکت میکند. ☑️ [البته] اطّلاع‌رسانی منافات با اخلاص ندارد. 3️⃣ رفتن به میان مردم و جلب مشارکتهای مردمی در زمینه‌های گوناگون ✅ کیفیّت جلب مشارکت مردم را برنامه‌ریزی کنید، تعریف کنید که چه جور میشود مشارکت مردم را جلب کرد؛ 🔅 چه در زمینه‌های مالی و اقتصادی، چه در زمینه‌های سیاسی، ❓چگونه میشود از فکر مردم و از نظر مردم استفاده کرد. 4️⃣ عمل به وعده‌ها 📌 این را یک فریضه بدانید، مثل . 💎 همچنان که رفتن در میان مردم و کار کردنِ برای مردم امید ایجاد میکند، اعتماد ایجاد میکند، عمل نکردن به وعده، درست نقطه‌ی مقابل [آن] است: مردم را ناامید میکند. 🚨 یک جبهه‌ی وسیعِ دشمن از کوچک‌ترین تخلّف وعده‌ی شما استفاده میکنند، بنا میکنند تبلیغات پُرحجم. 🗣 به اعتماد مردم لطمه میزنند، به همکاری مردم با شما لطمه میزنند. 👈 بنابراین، وعده‌ی غیر عملی ندهید، و وعده‌هایی را که میدهید حتماً عمل بکنید. 5️⃣ کار بر اساس طرح و نقشه‌ی کلّی 🔴مراقب باشید کارهای روزمرّه، شما را غرق نکند در خودش! 📑 یک طرح کلّی روشنی که قابل توضیح برای مردم هم باشد، در مقابل شما باید وجود داشته باشد در زمینه‌ی مسائل کلان کشور و بر اساس آن طرح پیش بروید. 6️⃣ رعایت اولویّتها امروز مسئله‌ی اصلی و اولویّت‌دار، مسئله‌ی اقتصاد است. 📎 به مسئله‌ی اقتصاد جدّاً باید برسید؛ البتّه با پیوست فرهنگی 📍چند نکته درباره مسائل زیرمجموعه‌ی سرفصل اقتصاد 👈 مجموعه‌ی مدیران اصلی اقتصاد کشور باید منسجم عمل کنند. ❎ این نباشد که فرض کنید مثلاً در مسئله‌ی حذف کسی یک‌ جور بگوید، کسی یک ‌جور دیگر بگوید. 👈 در خود اقتصاد، اولویّتها مشخص بشود. 👈 تمرکز روی نقاط اساسی اقتصاد ⏫ خود محترم روی این نقاط اصلی تکیه کنند، سؤال کنند و گزارش بخواهند، تا پیشرفتها را مشاهده کنند: 1️⃣ شاخص‌های اساسی 2️⃣ مسئله‌ی تولید 📦 حقیقتاً بهبود مردم، مسئله‌ی اشتغال، مسئله‌ی قدرت خرید، مسائل گوناگون دیگر اقتصادی، وابسته‌ی به است. ⚔️ با هر چیزی که تولید داخلی را به زانو درمی‌آورد و شکست میدهد، باید با جدّیّت مقابله کرد؛ چه در صنعت، چه در کشاورزی. 📍مسئله‌ی خیلی اهمّیّت دارد. ⬅️ بانک‌ها بایستی نگذارند که واحد‌های تولیدی از لحاظ سرمایه‌ در گردش، دچار مضیقه بشوند. ↙️ موارد دارای اولویت در سرفصل اقتصاد 🏘️ بخش ما در قضیّه‌ی مسکن خیلی عقبیم، نتایجش را هم دارید می‌بینید: قیمت خانه و اجاره‌ی خانه سرسام‌آور است، مردم واقعاً در زحمتند. 🏭 پتروپالایشگاهها در بخش انرژی 🔸 بخش معدن 🔸 تکمیل مسیرهای حیاتی در بخش حمل و نقل 🔸 مسئله‌ دریا ❇️ توصیه پایانی ❌ نگذارید ظرفیتهای طبیعی و انسانی عظیمی که در کشور هست هرز برود. ❌ نگذارید کارها نصفه کاره بماند. ☘️ در مقابل مشکلاتِ متراکم شده صبر و استقامت داشته باشید. ان‌شاءالله با یک حرکت جهادی همه‌ی اینها را انجام بدهید. 🔺اگر این حرکتهایی که عرض شد انجام بگیرد : ✅ ثابت خواهد شد که دولت سیزدهم یک دولت کاملاً کارآمد و فعّال و برطرف کننده‌ی مشکلات زندگی مردم خواهد بود. ✅ هم خدا را راضی میکنید، هم مردم را ان‌شاءاللّه راضی میکنید. 🤲 ان‌شاءاللّه خداوند روح مطهر امام بزرگوارمان را، ارواح مطهر شهدای عزیزمان را از شما، از ما راضی کند، ما را موفق بدارد که بتوانیم به وظائف‌مان در قبال اینها و در قبال مردم عزیزمان به بهترین وجهی عمل کنیم.
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتۀ مهمى در مورد و مقايسۀ آن با توبه از گناه اشاره كرده مى‌فرمايد: «ترك گناه آسان‌تر از تقاضاى توبه است»؛ (تَرْكُ‌ الذَّنْبِ‌ أَهْوَنُ‌ مِنْ‌ طَلَبِ‌ التَّوبةِ‌) امام عليه السلام فرمود ترك گناه از تقاضاى توبه آسان‌تر است، اين نكته دلايل زيادى دارد؛ - زيرا از يك سو ممكن است انسان پس از ارتكاب گناه توبه نيابد و از دنيا برود به خصوص اگر توبه را به تأخير بيندازد آن‌گونه كه سيرۀ بسيارى از غافلان است. - از سوى ديگر توبه شرايط زيادى دارد پشيمانى قطعى از گناه و تصميم بر ترك در آينده و پرداخت حق الناس و قضاى عبادات و پرداختن كفاره اگر عملى است كه داراى قضا و كفاره بوده مانند ترك روزۀ واجب و جبران كردن خطاهاى گذشته با اعمال صالح آينده، زيرا در قرآن مجيد كرارا بعد از جملۀ «تابُوا» واژۀ «اَصْلَحُوا» ذكر شده است. از همۀ اينها گذشته، گناه رسوباتى در روح انسان از خود بجاى مى‌گذارد كه برطرف ساختن آن بسيار مشكل است و درست به اين مى‌ماند كه به كسى بگويند مراقب باش بدنت مجروح نشود و دست و پايت نشكند! او بگويد مهم نيست اگر مجروح شد مداوا مى‌كنم و اگر شكست به شكسته‌بند مراجعه مى‌نمايم در حالى كه بعد از مداواى جراحات و جبران استخوان‌هاى شكسته آثارى از آن در ظاهر يا در باطن باقى مى‌ماند كه گاه تا آخر عمر همراه انسان است. مرحوم در روضۀ بحار الانوار در حديث معروف «هشام بن حكم» از امام موسى بن جعفر عليه السلام جمله‌اى از (علی نبینا و آله و علیه السلام) نقل مى‌كند و آن جمله اين است: «بِحَقِّ‌ أقُولُ‌ لَكُمْ‌ إنَّ‌ مَنْ‌ لَيْسَ‌ عَلَيْهِ‌ دَيْنٌ‌ مِنَ‌ النّاسِ‌ أرْوَحُ‌ وَ أقَلُّ‌ هَمّاً مِمَّنْ‌ عَلَيْهِ‌ دَيْنٌ‌ وَ إنْ‌ أحْسَنَ‌ الْقَضاءَ‌ وَ كَذلِكَ‌ مَنْ‌ لَمْ‌ يَعْمَلِ‌ الْخَطيئَةِ‌ أرْوَحُ‌ هَمّاً (مِمَّنْ‌) عَمِلَ‌ الْخَطيئَةَ‌ وَ إنْ‌ أخْلَصَ‌ التَّوْبَةَ‌ وَ أنابَ‌ ؛...
108 - معجزه (علیه السلام) و شفای مریض حقیر سید حسن برقعی مدتی است که تشرّف به مسجد صاحب الزمان ارواحنا فداه معروف به قم نصیبم می شود. سه هفته قبل ( شب چهارشنبه پنجم ربیع الثانی 1390 ) مشرّف شدم در قهوه خانه مسجد که مسافرین برای رفع خستگی می نشینند و چای می خورند، به شخصی برخورد کردم به نام ( احمد پهلوانی ) ساکن امامزاده عبداللّه ، کبابی توکل، سلام کرد و علی الرسم جواب و احوالپرسی شروع شد. گفت من چهار سال تمام است شبهای چهارشنبه به ( مسجد جمکران ) مشرف می شوم. گفتم قاعدتا چیزی دیده ای که ادامه می دهی و قاعدتا کسی که در خانه صلوات اللّه علیه آمد ناامید نمی رود و حاجتی گرفته ای ؟! گفت آری اگر چیزی ندیده بودم که نمی آمدم، در سال قبل شب چهارشنبه ای بود که به واسطه مجلس عروسی یکی از بستگان نزدیک در تهران نتوانستم مشرف شوم، گرچه مجلس عروسی گناه آشکاری نداشت، موسیقی و امثال آن و تا شام که خوردم و منزل رفتم خوابیدم؛ پس از نیمه شب از خواب بیدار شدم تشنه بودم خواستم برخیزم دیدم پایم قدرت حرکت ندارد، هرچه تلاش کردم پایم را حرکت بدهم نتوانستم. را بیدار کردم گفتم پایم حرکت نمی کند ، گفت شاید سرما خورده ای گفتم فصل سرما نیست ( تابستان بود ) بالأخره دیدم هیچ قدرت حرکت ندارم، رفیقی داشتم در همسایگی خود به نام ( اصغرآقا ) گفتم به او بگویید بیاید. آمد گفتم برو دکتری بیاور گفت دکتر در این ساعت نیست. گفتم چاره ای نیست، بالاخره رفت دکتری که نامش دکتر شاهرخی است و در فلکه مجسمه ( حضرت عبدالعظیم علیه السلام) مطب دارد آورد. ابتدا پس از معاینه، چکشی داشت روی زانویم زد، هیچ نفهمیدم و پایم حرکت نکرد، سوزنی داشت در کف پایم فرو کرد، حالیم نشد، در پای دیگرم فرو کرد درد نگرفت ، سوزن را در بازویم زد، درد گرفت. نسخه ای داد و رفت، به اصغرآقا در غیاب من گفته بود خوب نمی شود سکته است. صبح شد بچه ها از خواب برخاستند مرا به این حال دیدند شروع به گریه و زاری کردند . مادرم فهمید، به سر و صورت می زد. غوغایی در منزل ما بود ، شاید در حدود ساعت نُه صبح بود ، گفتم ای امام زمان(علیه السلام) ! من هر شب چهارشنبه خدمت شما می رسیدم ولی دیشب نتوانستم بیایم و گناهی نکرده ام توجهی بفرمایید ، گریه ام گرفت خوابم برد ، در عالم رؤیا دیدم آقایی آمدند عصایی به دستم دادند فرمودند برخیز ! گفتم آقا نمی توانم. فرمود می گویم برخیز . گفتم نمی توانم . آمدند دستم را گرفتند و از جا حرکت دادند . در این اثناء از خواب برخاستم دیدم می توانم پایم را حرکت دهم ، نشستم سپس برخاستم ، برای اطمینان خاطر از شوق، جست و خیز می کردم و به اصطلاح پایکوبی می کردم ولی برای اینکه مبادا مادرم مرا به این حال ببیند و از شوق سکته کند خوابیدم . مادرم آمد. گفتم به من عصایی بده حرکت کنم ، کم کم به او حالی کردم که در اثر به ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف بهبود یافتم‌. گفتم به اصغرآقا بگویید بیاید ، آمد. گفتم برو به دکتر بگو بیاید و به او بگو فلان کَس خوب شد. اصغرآقا رفت و برگشت گفت دکتر می گوید است خوب نشده! اگر راست می گوید خودش بیاید. رفتم با اینکه با پای خود رفتم ، گویا دکتر باور نمی کرد با اینحال سوزن را برداشت و به کف پای من زد ، دادم بلند شد ، گفت چه کردی؟ شرح حال خود و توسل به علیه السلام را گفتم. گفت جز معجزه چیز دیگر نیست، اگر اروپا و آمریکا رفته بودی معالجه پذیر نبود .
🍃 بهترین همسفر کم می‌شود که ما تنهایی به برویم. حال و هوای زیارت گویی به جمعی زیارت رفتن است. تو هم مثل مایی آقا!؟ تنها می‌روی به زیارت یا با ملازمانت؟ کسی غیر از ملازمانت را همراه خود می‌بری؟ اگر آری، می‌گذاری تو را بشناسند یا نه؟ می‌شود بگویی ملاک انتخابت چیست؟ من باید چه کار کنم تا همراهی با تو را داشته باشم؟ التماس می‌کنم به اندازۀ فاصلۀ دو عمود توفیق همراهی بده به من. نه، به اندازۀ یک قدم. بگذار در نامۀ عملم بنویسند: همراهی با ولی خدا در مسیر کربلا! @abbasivaladi
┈┄┅═✾ ترجمه ✾═┅┄┈ ✨ و أمّا حق مادرت اينست كه بدانى او تو را در درون خود برداشته كه أحدى، أحدى را در آنجا راه ندهد و از ميوه دلش بتو خورانيده كه أحدى از آن بديگرى نخوراند و اوست كه تو را با گوشش و چشمش و دستش و پايش و مويش و سراپايش و همه اعضايش نگهدارى كرده و بدين فداكارى خرّم و شاد و مواظب بوده و هر ناگوارى و دردى را و گرانى و غمى را تحمل كرده تا دست قدرت، او را از تو دفع نموده و تو را از او بر آورده تو را بروى زمين آورده و باز هم خوش بوده است كه تو سير باشى و او گرسنه و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سيراب كند و خود تشنه بماند، تو را در سايه بدارد و خود زير آفتاب باشد و با سختى كشيدن تو را بنعمت اندر سازد و با بيخوابىِ خود تو را بخواب كند، شكمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسايشگاه تو و پستانش مشك آب تو و جانش فداى تو و بخاطر تو و بحساب تو گرم و سرد روزگار را چشيده، باين اندازه قدرش بدانى و اين را نتوانى جز به يارى خدا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | کار، امید، اعتماد 🔻 : به نظر من مهم‌ترین این دولت، زنده کردن امید و اعتماد در مردم است؛ این بزرگ‌ترین توفیق شما است. مجموع عملکرد دولت ــ چه شخص رئیس‌جمهور محترم، چه مسئولین در بخشهای مختلف ــ به مردم این احساس را داد که دولت وسط میدان است، مشغول کار است، دارد تلاش میکند و برای آنها خدمت میکند، میخواهد خدمت‌رسانی بکند؛ این [کار]، امید مردم را و اعتماد مردم را تا حدود زیادی احیا کرد. 🗓️ ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
127 - سقوط از مقام رفیع مخلص متقی و صفی زکی، مرحوم حاج غلامحسین(معروف به تنباکو فروش به مناسبت شغلش) رحمة اللّه علیه تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود که من به مرحوم آیت اللّه سید ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معرکه خانه(مسجد نور فعلی) به جماعت ایشان حاضر می شدم. مدتی طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعی از مؤمنین چند مسئله می گفتم و قدری از معجزات ائمه علیهم السّلام را از روی کتاب می خواندم. به تدریج زیادی حاضر می شدند تا اینکه حالت وسوسه در نیت من پدید آمد و از ریاکاری و نمایش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناک بودم و چون در عمل خود در شک بودم آن مجلس را ترک کردم. شبی در عالم واقعه دیدم مرکبی از نور برایم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس به سمت آسمانها به سرعت نور حرکت می کرد و بهجت و سرور و لذتی که در آن طیران و مشاهده عجایب خلقت پیدا کردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسیدم ناگاه مَرکب از من جدا شد و از همانجا سقوط کردم تا وسط مسجد معرکه خانه افتادم، در نهایت سختی و زحمت و غصه و در همان حال صدایی شنیدم که صعود تو از اینجا بود و سقوط تو هم از اینجاست و اگر باز صعود می خواهی باید از همین جا باشد. چون از خواب بیدار شدم پی به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترک آن مجلس ملامت کردم؛ پس تصمیم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمایم و همه روز در همان موقع عصر می رفتم لکن جمعیت نمی شد و مردم حاضر نمی شدند. خلاصه دیگر موفق به تجدید آن خیر بزرگ نشدم و از آن فیض عظیم بی بهره گشتم. توفیق را غنیمت شمارید غرض از نقل این آن است که مؤمن عاقل هرگاه کارِ خیری نصیبش شد، باید مزبور را بزرگ داند و از آن قدردانی کند و در ادامه آن کوشا باشد و از زوال توفیق ترسناک و به خداوند پناهنده باشد؛ مثلاً اگر توفیق پیدا کرد آن را از دست ندهد و اگر شبی خوابش برد تا صبح، پس از ادای نماز واجب، آن را قضا نماید یا مثلاً توفیق قرائت قرآن مجید یا دعایی روزانه دارد آن را از دست ندهد یا توفیق انفاق روزانه یا هفتگی یا ماهانه دارد مواظب باشد ترک نگردد، همچنین است توفیق اقامه و حضور در مجالس دینی. از اینجاست که در روایات امر شده کار خیر را ادامه دهند تا جایی که حضرت صادق علیه السّلام می فرماید : (کمی که با دوام است بهتر از زیادی است که دوام ندارد)¹ شواهد این مطلب زیاد و تنها به نقل یک روایت اکتفا می شود : در کتاب کافی به سند صحیح از یعقوب الأحمر روایت کرده که به علیه السّلام گفت فدایت شوم! به من هجوم و گرفتاریهایی رسیده ( و در نسخه دیگر از روایت : بدهکاری بسیار پریشانم کرده ) که هر خیر و نیکی را از دستم ربوده تا برسد به قرآن که قسمتی از آن یادم رفته است. گوید آنحضرت در هنگام این گزارش چون به نام قرآن رسید در هراس شد سپس فرمود : ( راستی شخص سوره ای از قرآن را فراموش می کند و آن سوره نزد او می آید تا اینکه یکی از درجات بهشت بر او مشرف شود؛ پس بر او سلام کند و او جواب گوید و می پرسد تو کیستی؟ گوید من فلان سوره ام که مرا ضایع گذاشتی و ترک کردی و اگر مرا ترک نمی کردی تو را به این درجه می رسانیدم. سپس فرمود : بچسبید به قرآن و آن را بیاموزید، به راستی برخی از مردم قرآن را یاد می گیرند برای شهرت تا بگویند فلانی قرآن دانست و برخی آن را برای آوازه خوانی یاد گیرند تا گویند فلانی خوش آواز است و در این آموزش خیری نیست و برخی آن را یاد گیرند و در شب و روز آن را به کار بندند و توجه ندارند کسی این مطلب را بداند یا نداند) ---------------------------------------------------- 1- قلیلٌ یَدوُمٌ خَیْرٌ مِنْ کَثیرٍ یَزُولُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | رهبر انقلاب: امنیّت ما درون‌زا است. 🔹️ ما به هیچ کَس برای خودمان متّکی نیستیم. 🔹️ ما با نیروی خداداد، به لطف الهی، به پروردگار، به پشتیبانی ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه)، به پشتیبانی ملّت، با ایستادگی مسئولان نیروهای مسلّح، این امنیّت را توانسته‌ایم به وجود بیاوریم و حفظ کنیم. 🔹️آن که به نیروی خارجی متّکی است، همان نیروی خارجی او را در روز مبادا وا خواهد گذاشت؛ نه میتواند و نه میخواهد از او حراست کند و حفاظت کند. 🗓️ ۱۴۰۱/۷/۱۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir
مباحث
🚨 خواص اگر نفهمیدند، بفهمند 👈 اگر فهمیدند، باید جبران کنند 📥 مجموعه سخن‌نگاشت از بیانات اخیر رهبر ا
💬 : اعتراض با اغتشاش تفاوت دارد... 🔹 تردید نباید داشت که بین اعتراض که حق قانونی هر شهروند است، با اغتشاش که ریشه در دسیسه‌های دشمنان مردم دارد، تفاوت وجود دارد. رسانه‌هایی که امروز میدان‌دار ایجاد شقاق در میان ما شده‌اند یا تاریخی سراسر دشمنی با ما دارند و یا از جایی ارتزاق می‌کنند که همواره ایران و ایرانی را ضعیف و زبون خواسته است. 🔹همه ما با هر سلیقه و نگاهی، یک ملتیم؛ با سلایق متفاوت و با هدفی واحد. سربلندی کشورمان، با زندگی مسالمت‌آمیز با هم و ایستادگی در مقابل آنان که ذلت ما را می‌خواهند محقق می‌شود. 🔹 حفظ و چشم نبستن بر اشکالات و در عین حال دفاع از حقیقت ناب آن، وظیفه تمام کسانی است که خود را وامدار این اتفاق بی‌بدیل می‌دانند. برای جان‌باختگان حوادث اخیر طلب رحمت، برای آسیب‌دیدگان آرزوی سلامت، برای و برای همه مردم روزهای بهتر و شادتر مسألت می‌نمایم. ____ ✍️ اولین بازتاب فرمایش رهبری مبنی بر ضرورت اظهار ندامت موضع غلط خواص درباره درگذشت یک دختر جوان. امید که سایرین نیز موضع صریح خود را اعلام و با برنامه دشمن مخالفت و از رهبر و ملت ایران عذر خواهی و در پیشگاه الهی کنند. @jahad_14
مباحث
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر تحصیلی. ۱۴۰۱/۷/۲۷ 🏷 #دیدار
🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی ۱۴۰۱/۰۷/۲۷ 💠 درباره نخبگان 💎 نخبه یکی از مهم‌ترین ثروتهای انسانی کشور است. 📊 یک رکنِ مهمّ پیشرفتِ کشور، دانشگاه و در دانشگاه هم عمدتاً نخبگان علمی هستند. 📌 دانشگاه یکی از بزرگ‌ترین موانع در مقابل سلطه‌ی استکبار است. 👨‍🎓 عناصر ایجاد نخبگی: 📍 استعداد و فکر خدادادی 📍 همّت و تلاش 📍 هدایت و الهی ✴️ زمینه‌های نخبه‌پروری پس از پیروزی انقلاب اسلامی: 👈 توسعه‌ی دانشگاه‌ها 👈 گسترش دامنه‌ی دانشگاهی؛ چه دانشجو، چه استاد 👈توسعه‌ی علم و پژوهش 💪 در هر مسئله‌ای که دانشمندان ما ورود کردند و متمرکز شدند، کاری کردند که در محافل علمیِ جهان مورد تحسین واقع شد [مانند]: 🔸 تحقیقات و دستاوردهای پژوهشگاه رویان ⚗️ پیشرفت در بیوشیمی و دست یافتن به کرسی یونسکو در این رشته 🚀 پرتاب ماهواره به فضا 🤖 ساخت ربات‌های انسان‌نما در دانشگاه تهران ⚛️ دستاوردهای بنیادین در صنعت هسته‌ای 🔹 ساخت تجهیزات پیشرفته‌ی موشکی و پهپادی 💉 ساخت واکسن‌های پیچیده، بخصوص ❇️ نخبه به عنوان یک توصیف ارزشی، آن انسانِ صاحب استعدادِ پُرکارِ پُرتلاشی است که از هدایت الهی بهره گرفته باشد. 💠 انتظارات از نخبگان ♦️ به‌کارگیری توانایی و ظرفیّت شخصی برای حلّ مشکلات کشور ♦️عدم غفلت از توانایی‌های خود و ظرفیّتهای کشور ♦️ عدم غفلت در برابر دشمن 💠 انتظارات از دستگاه‌ها در قبال نخبگان ✅ در یک کلمه: از دستگاه‌ها توقّع داریم که از نخبگان حمایت کنند. ✖️حمایتْ همیشه، به معنای پول دادن نیست. ⭕️ حمایت [باید]: 📌 عاقلانه 📌 بخردانه 📌 با توجّه به جوانب گوناگون باشد. 1️⃣ این دو توقّع را برآورده کنیم برای [نخبگان]: ➕ [ایجاد] اشتغالِ مناسب با دانش[آنها] ➕ [ایجاد] امکان ادامه‌ی تحقیقات [و] ارتباط با مراکز علمی دنیا ♻️ در این زمینه هر چه خرج کنیم، این هزینه نیست، سرمایه‌گذاری است. 🔍 در مورد ارتباط با مراکز علمی دنیا هم وزارت خارجه میتواند فعّال باشد. 2️⃣ تغییر شاخص ارزیابی نخبگی از مقالات به حلّ مسئله برای دستگاه‌های ذی‌ربط 3️⃣ نشان دادن افق روشن به نخبگان 🔻هم استاد، 🔻هم مدیران آموزش عالی، 🔻هم فعّالانی که در رسانه‌ها کار میکنند، 🔻چه صاحبان صنایع و شرکتهای دانش‌بنیان، 👈 فضا را فضای شوق‌انگیزی برای نخبه‌ها قرار بدهند. 🚨 امروز ناامید کردن نخبه‌ها و بی‌آینده نشان دادن نخبه‌ها به نظر من بخشی از جنگ نرم دشمن است. 🏷 درباره‌ تصحیح افق دید 📡 از اوایل انقلاب اسلامی، غربی‌ها در تبلیغاتشان این جور وانمود میکردند که نظام جمهوری اسلامیِ بر اثر انقلاب به‌وجودآمده، رو به زوال است. 🗣یک عدّه‌ای هم متأسّفانه در داخل ــ حالا یا از روی غفلت، بعضی‌ها هم از روی بدخواهی ــ همین را ترویج میکردند. ☝️آنچه به نظر من در این زمینه ما بایستی نگاه کنیم، این است که ببینیم تحلیلمان از اوضاع چیست؟ 🔻دو نظامِ تحلیلی از اوضاع کشور: 1️⃣ همراهی با هنجارهای همه‌گیر و سلطه‌گر جهانی 👈 آن کسانی که این تحلیل را میکنند، دیگران را متوهّم تصوّر میکنند! 2️⃣ تحلیل انقلاب 👈این تحلیل، واقعیّات را میبیند؛ 🔺نه فقط واقعیّات خوب را، [بلکه] واقعیّات بد را هم میبیند. ⏫ با گذشت چهار دهه میتوان فهمید که کدام یک از این دو تحلیل، واقع‌بینانه است؛ ✖️تحلیل غرب‌گراها و غربی‌ها واقع‌بینانه است و ما متوهّمیم؟! ✅ یا نه، تحلیل انقلاب واقع‌بینانه است، آنها متوهّمند. 👌نخبه‌های بزرگ، معتقد به انقلاب،‌ معتقد به این راه، در حال تلاش و جدّیّت، 🔻 بعد از گذشت چهار دهه و بعد از این همه دشمنی و بعد از این همه تبلیغات؛ ✔️ دلیل بهتری از این وجود دارد برای اینکه نشان بدهد آن تحلیل، تحلیل غلطی است و تحلیل درست، تحلیل انقلاب است؟ 🤲 پروردگارا! ما را در راه خودت ثابت‌قدم بدار. 🤲 پروردگارا! ما را با هدایت خودت و با توفیق خودت به راه راست، در حرکت کامل دربیاور. 🤲 پروردگارا! دشمنان ملّت ایران را منکوب و مغلوب ملّت ایران کن. متن کامل بیانات
سلام الله علیها 💠 عنایت و شفاعت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🔻در زمان رضاشاه که عمامه برداري بود، پدربزرگ ما به قم مي آيد. ايشان نقل مي‌كرد -در کتاب ها هم به همين مضمون نقل شده است- خشکسالي و قحطي شده بود. علماء به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها مي روند بست مي نشينند. 🔸 يکي از آنها، آیت الله ميرزاي قمي را در خواب مي‌بيند. ميرزا مي فرمايد: «اين حوائج را از ما بخواهيد، [اگر] شفاعت عالم را خواستيد، سراغ حضرت معصومه سلام الله عليها برويد.» 🔹 اين مضمون در روايات هم هست، حتي قبل از تولد حضرت معصومه علیهاالسلام، امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «تدخل بشفاعتها شيعتي الجنة بأجمعهم» شيعيان به شفاعت اين بانوي گرامي وارد بهشت مي شوند. 🔸 خدا ما را قدرشناس اين نعمت قرار دهد و فهيم نسبت به عنايات آن بزرگوار، كه‌ باعث ما مي شود. ما گاهي خلط و خبط در ذهنمان اتفاق مي افتد و اين عنايات و اين دعوتنامه را نمي‌بينيم، از بس که خودمحوريم و سعي خودمان را مي‌بينيم. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ @nasery_ir ‌ ‌
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكتۀ لطيفى در مورد حُسن ظنّ مردم نسبت به انسان مى‌كند، مى‌فرمايد: «كسى كه به تو گمان خوبى دارد گمانش را (با عمل) تصديق كن»؛ (مَنْ‌ ظَنَّ‌ بِكَ‌ خَيْراً فَصَدِّقْ‌ ظَنَّهُ‌) . اشاره به اين‌كه، بسيار مى‌شود افراد به سبب خاطرۀ خوبى كه از كسى دارند و او را با سخاوت و خيّر و مثبت مى‌دانند گمان مى‌برند حل مشكل آن‌ها - خواه مشكل مالى باشد يا جز آن - به دست اوست و به سراغ وى مى‌روند. امام عليه السلام مى‌فرمايد: در اين‌گونه موارد بايد به حل مشكل آن‌ها پرداخت و حسن ظن آن‌ها را عملاً تصديق كرد. اين كار از يك‌سو سبب حل مشكلات مردم مى‌گردد و از سويى ديگر بر شخصيت انسان مى‌افزايد و گمانى را كه مردم در حق او دارند تثبيت مى‌كند و اصولاً اين‌گونه حسن ظن‌ها نوعى اجبارى است كه براى نيكوكاران حاصل مى‌شود. بعضى از دانشمندان گفته‌اند: «هر گاه نقطۀ مقابل آن براى انسان رخ دهد؛ يعنى كسى به او سوءظن پيدا كند كه مثلا آدمى بخيل و تندخو و بداخلاق است در اين‌جا با اعمال نيك بايد سوء ظن آن‌ها را تكذيب كرد، همان‌گونه كه با اعمال نيك، حسن ظن را عملاً تصديق مى‌كند». اين كلام حكيمانه - همان‌گونه كه در بحث سند اشاره شد - پيش از اين در لابه‌لاى نصيحت امام عليه السلام به فرزند دلبندش امام حسن عليه السلام آمده است. در آن‌جا گفتيم: اشاره به اين است كه اگر كسى مثلاً تو را اهل خير و بذل و بخشش و سخاوت مى‌داند و از تو چيزى مى‌خواهد به او كمك كن تا گمان او را تصديق كرده باشى و بزرگوارى تو تثبيت شود. اين‌گونه رفتار دو مزيّت دارد؛ هم خوش‌بينى و حسن ظن مردم را تثبيت مى‌كند. و هم با اين خوش‌بينى‌ها انسان به راه خير كشيده مى‌شود. بسيار اتفاق مى‌افتد كه افرادى نزد انسان مى‌آيند و مى‌گويند مشكلى داريم كه گمان مى‌كنيم تنها به دست تو حل مى‌شود... ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
| ۲۸۸ 🏷️ ارزش علم و عالم ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام إِذَا أَرْذَلَ اَللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ اَلْعِلْمَ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه خدا بخواهد بنده‌اى را خوار كند، دانش را از او دور سازد. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (در زيان نافرمانى) فرموده است: هر گاه خداوند بنده‌اى را (بر اثر گناه) پست گرداند، علم و دانش را بر او منع كند (او را ندهد تا از علم دين و احكام الهىّ‌ كه موجب سعادت و نيكبختى است بهره‌مند گردد. اين فرمايش دليل است بر اينكه نادانى بدترين بيچارگى‌ها است). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳