‼️ فوری و مهم ‼️
سلام
الهی که نماز روزههای همه قبول درگاه حق باشه.
🔸 یکشنبۀ گذشته، مقام معظم رهبری، خطاب به همۀ جوونا در بارۀ ضرورت پرداختن به مبانی معرفتی حرفهای بسیار مهمّی زدند که در انتهای درس امروز اومده.
🔸 بنده با مشورتی که با دوستان انجام دادم، به این نتیجه رسیدیم که فضای کلاس مجازی رو باز کنیم و به هر کسی که احساس نیاز میکنه، اجازۀ ورود به این کلاس رو بدیم.
🔸 حالا از شما درخواست میکنم با توجّه به شناختی که از دوستانتون دارید، کسایی رو که احساس میکنید این مباحث براشون مفیده و بهش نیاز دارن، به کانال دعوت کنید.
🔻 نشانی کانال رو در ایتا و بله خدمتتون ارسال میکنم:
🌐 نشانی کانال در پیام رسان بله:
با عرض معذرت لینک کانال در پیام رسان بله، اشتباه بود که عذرخواهی می کنم:
نشانی کانال در پیام رسان بله و ایتا:
@mabaniroshd
محسن عباسی ولدی
موفق باشید
یاعلی
سلام علیکم.
با توجه به تاکید مقام معظم رهبری مبنی بر آشنایی با مبانی معرفتی در حوزه علوم انسانی_اسلامی و اهمیت وافر مبانی تربیت اسلامی، تصمیم گرفته شد فایلهای صوتی کلاس مبانی رشد و تربیت اسلامی حجت الاسلام و المسلمین عباسی ولدی و مطالبی که در کانال بارگزاری میشود، مورد استفاده عموم قرار گیرد تا کسانی که مشتاق به آشنایی با مبانی تربیت اسلامی هستند، از این مطالب استفاده نمایند.
از مخاطبین بزرگوار خواستاریم لینک کانال را در اختیار فعالین و مشتاقین در این حوزه قرار دهند.
لینک کانال در پیام رسان بله:
https://ble.ir/mabaniroshd
لینک کانال در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/mabaniroshd
خلاصۀ جلسۀ سی و ششم: 3/3/1399
تفسیر معنوی و هدف آفرینش
امروز انسانها از نداشتن تفسیر معنوی از جهان رنج میبرند. تفسیر معنوی از جهان، تنها یک آموزۀ ذهنی نیست. بدون این تفسیر، زندگی در دنیایی که پر از تضادّ و تزاحم است، جز افسردگی نتیجۀ دیگری ندارد.
انسان دنیای مدرن، به دنبال معنای آفرینش است. او نمیداند برای چه چیزی پا به این عالم گذاشته است. این ابهام به شدّت او را بیقرار کرده است.
بدون تفسیر معنوی از جهان، هیچ کسی قادر به برطرف کردن این ابهام نیست. نه این که میشود برطرف کرد؛ ولی توانایی آن وجود ندارد، اصلاً بدون تفسیر معنوی از جهان، سؤال معنای آفرینش، بیپاسخ است.
تفسیر معنوی و عطش کار معنوی
تفسیر معنوی از دنیا که باشد، عطش کار معنوی در انسان زیاد میشود. آن وقت کارهای خدا چه قدر معنادار میشود برایمان که برای کارهایمان دنیای و مادی ما هم جنبۀ معنوی تعریف میکند.
تفسیر معنوی و پیشرفت
وقتی از تفسیر معنوی عالم غافل میشویم و وقتی از حقیقت تمدّن غربی هم فاصله میگیریم، نتیجه آن میشود که «پیشرفت» را همان طوری معنا میکنیم که غرب میخواهد.
تفسیر معنوی و رمزآلودن بودن عالم
حقیقت عالم پر از رمز و رازهایی است که انسان با اتّصال به آموزههای وحیانی میتواند به بخشی از آنها دست پیدا کند و بخشی از آن هم از دست بشر عادی خارج است.
مکتبی که سعی دارد از عالم و قوانین حاکم بر آن، چهرهای مادّی به تصویر بکشد، بر خلاف مسیری که انسان درک میکند در حال حرکت است. چنین مکتبی نمیتواند مدیریت زندگی انسان را به دست بگیرد، زیرا نمیتواند اعتماد انسان را به خود جلب کند.
خلاصهای از بحث ربوبیت
_ خدا، خالقی است که رب است. رب در فرهنگ قرآنی، مالکی است که اختیاردار و تدبیرکنندۀ مربوب است.
_ در صورتی میتوان به قواعد بر خاستۀ از علوم انسانی غیر وحیانی در تربیت اعتماد کرد که رب این اختیار را به انسان واگذار کرده باشد. طبق آیات و روایات به راحتی میتوان گفت که این واگذاری انجام نشده است.
_ یکی از زیر مجموعههای بحث ربوبیت کلی عالم، سنتهای معنوی است. سنتهای معنوی، قانونهای حقیقی هستند و به صورت مستقیم در تربیت مؤثرند. نمیشود کسی در بارۀ سنتهای معنوی علم نداشته باشد و نقشۀ تربیت بریزد. سنتهای معنوی را نمیشود با تجربه به دست آورد. تنها راه آگاهی از سنتهای معنوی، وحی است.
_ انسان در زندگی خودش دارای روابط پنجگانه است: الف) رابطه با خدا؛ ب) رابطه با خودش؛ ج) رابطه با انسانهای دیگر؛ د) رابطه با طبیعت؛ هـ) رابطه با عالم فرشتگان و اجنّه.
_ کسی میتواند نقشۀ تربیت را بکشد که بتواند در میان این بینهایت، رابطههایی را در قانون تربیت بگنجاند که او را به نقطۀ کمال برساند. تنها کسی که میتواند این کار را انجام دهد، خالق و ربّ انسان است. تجربه و آزمون، توانایی استخراج این نقشه را ندارد.
_ قرآن تأکید زیادی روی علم وسیع الهی دارد. از کنار این تأکید نباید به راحتی رد شد. کسی میتواند نقشۀ تربیت انسان را طراحی کند که به گذشته و حال و آیندۀ او علم داشته باشد. این علم تنها در اختیار خداست. کسی میتواند نقشۀ تربیت انسان را طراحی کند که به شرایط روحی تک تک انسانها علم داشته باشد. این علم تنها در اختیار خداست.
_ کمی دقیقتر که به ربوبیت نگاه کنیم، باید بگوییم ربّ هم جعلِ نیاز میکند و هم راه پاسخگویی به نیاز را قرار میدهد، هم هدف را جعل میکند و هم راه رسیدن به هدف را معلوم میکند.
_ هر چیزی که خدا جعل میکند، میشود عین حقیقت دارد. حقی فراتر از رب نیست. وظیفۀ علم کشف حقیقت است. علم اگر از حقیقت حرف نزند، علم نیست.
_ شما اگر معتقد به جعل شدید، باید بروید ویژگیهایی را که خدا در مخلوقات خودش قرار داده و بیان کرده پیدا کنید. اگر رابطهای را پیدا کردید که خدا آن را نفی کرده، نمیتوانید آن را حقیقت بدانید؛ مثلاً خدا انجام گناه را برای درمان مسائل روحی جعل نکرده؛ پس کسی نمیتواند برای درمان، از گناه استفاده کند. یا این که خدا تکبّر را راه به دست جایگاه اجتماعی قرار نداده، در حالی که برخی از راهکارهایی که برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی معرّفی میشود، رسما تجویز تکبّر است.
خلاصۀ جلسۀ سی و هشتم: 17/3/1399
_ هدایت از شئون ربوبیت است.
_ هم راه و هم مقصد را خدا به عنوان رب جعل کرده است.
_ هدایت یعنی نشان دادن راهی که خدا جعل کرده است و انسان را به مقصدی میرساند که خدا جعل کرده است.
_ کسی جز خدا این هدایت را انجام نمیدهد. هر چیزی از طریقی غیر از خدا نشان داده شود، شایستۀ نام هدایت نیست.
_ فقط کسی هدایت یافته است که در راهی قدم بردارد که خدا تعیین کرده است.
_ اگر کسی از این هدایت محروم شد، هیچ گاه به مقصد نمیرسد.
_ سکولاریسم علمی یعنی محدودۀ نظرات علمی را طوری تعیین کنیم که زبان حال و قالش این باشد: دین حقّ دخالت در علم را ندارد.
سلام
وقت همگی بخیر
با توجه به تغییرات فنی که در پیام رسان ایتا انجام شده، ظاهرا فایلهای قدیمی قابل دریافت نیست. کسانی که با این مشکل مواجه شدهاند به کانال مبانی رشد و تربیت اسلامی در پیام رسان بله مراجعه کنند.
آدرس کانال در پیام رسان بله:
https://ble.ir/mabaniroshd
موفق باشید
یاعلی
خلاصۀ جلسۀ سی و نهم: 24/3/1399
_ خدا اراده کرده است که هدایت از طریق حجّت الهی به مردم منتقل شود.
_ محدودۀ هدایت الهی با توجه به آیات قرآن؛ مثل آیۀ 38 سورۀ بقره و آیۀ 17 محمّد؟صل؟، هم مدیریت حالات درونی است و هم مدیریت رفتار در سه حوزه ذهن، دل و اعمال ظاهری است؛ به همین دلیل هم محدوده هدایت گسترهاش به حدی وسیع است که به جرأت میتوان گفت، کل زندگی انسان را در بر میگیرد.
_ با این تفسیر از هدایت الهی باید گفت، آن محدوده ای که هدایت الهی آن را در بر میگیرد با محدوده ای که علوم تربیتی و روانشناسی غربی مدعی حکومت بر آن هستند، تداخل حداکثری دارد. پس باید بین این دو تا یکی را حاکم و فرمانده کرد و اصل قرار داد و دیگری اگر چیز قابل استفادهای داشت که در مسیر همان حاکم و فرمانده بود، میشود از آن استفاده کرد.