✨ خدا به ما میگه، هر جا کم آوردی،
هر وقت مشکلی داشتی، از صبر و نماز کمک بگیر
اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة
👀 نماز نگاه انسان رو متحول میکنه
نگاهی که به آسمونه ...
و تو رو هم همراه خودش به آسمون میبره🕊
اون وقت، وقتی از آسمون به زمیـ🌍ـن نگاه میکنی ...
فقط یه تـ⚽️ـوپ بزرگ میبینی ...
✅ و میفهمی اصلا این توپ خونهی تو نیست
که از دست دادنش ناراحتت کنه ...
👌 یادت باشه
😔 هر جا کم آوردی،
😫 هر وقت مشکلی داشتی
💪 نماز هست...
ازش کمک بگیر
رفیق #نمازت_رو_دریاب
#فوروارد_یادتون_نره 🌺
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹🕊
#شهید_زین_الدین
هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله (علیه السلام) یاد میکنند...
🌹شب جمعه و یاد شهدا با صلوات🌹
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
💠شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
🌷ماشین سپاه را سوار بودند.
سرعت که زیاد میشد،مسلم تذکر میداد
به دست انداز ها که میرسید،تذکر میداد
چراغ قرمز،تذکر میداد.
همه اش با خنده وشوخی بود اما حساسیتش را میرساند.
همیشه میگفت:فکر کن ماشین خودت را سوار هستی همان طور و حتی بیشتر! آرام و با دقت رانندگی کن.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
audio_2018-09-07_11-23-33.ogg
904.1K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_77 قرآن کریم
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹💕💕🌺
﷽
#مشارطه 🔖
📝روز سی و چهارم
دوستان عزیز🌹
بیایم امروز به ایـن فکر کنیم که چقدر آرزوی اومدن امام زمانمون رو داریم؟!
نکنه ادعامون برای یاوریِ امام عصر(عج) گوش فلک رو کر کنه اما موقع عمل که می شه جا بزنیم.😔
🔴حاضریم به خاطر امام زمان(عج) کدوم گناهـمون رو ترک کنیم؟
حاضریم پا روی نفسـمون بذاریم و از چیزی که فقط اسمش رو گذاشتیم خوش گذرونی به خاطر امام زمانـمون بگذریم؟!
نکنه با عمل اشتباهمون ظهور مولامون رو عقب بندازیم.
اگه گاهی خیلی احساس تنهایے می کنیم،
یا فکر می کنیم کسی حرف دلمون رو نمی فهمه.😔
چاره ی این تنهایی ها حرف زدن با امام زمان عزیزمونه.
یه کاری کن نشم دلیل طول غیبتـت...
👈 #فوروارد_یادتون_نره 🌹
📥 ورُود بِه معبر شُّہَدٰاء
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
💕🕊💕🕊💕
💔 دلی ڪہ گناه آن را سخت و سنگ ڪرده
دیگر توانایی جذب باران رحمت خدا را ندارد
باید دوباره نرم شود...
🌦 تا قطره قطرهے باران مغفرت الهی بر عمقش بنشیند
و باز شڪوفا شود
و بوے خـ✨ـدا بگیرد
💞 و یاد خداست ڪہ دلہاے سخت را دوباره نرم میڪند
💞اللّٰہ اڪبر💞
#نمازت_رو_دریاب
#التماس_دعا❤️
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🌹🕊 🌹🕊توبه نامه یک نوجوان شهید: خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله... 🌺🍃 @mab
علیرضا محمودی پارسا روز ۲۳ تیرماه سال ۱۳۴۸ در کرج متولد شد
و در حالی که فقط 13 سال داشت با آغاز حمله نظامی عراق به کشور ایران،
داوطلبانه پنج بار در جبهه کردستان حضور مییابد.
در روز26 دی ماه سال 61 عازم جبهه اندیمشک شد و از آنجا به منطقه عملیاتی «فکه» رفت.
حضور او در جبهه فقط 33 روز دوام داشت
چرا که علیرضا در روز ۲۷ بهمن ماه همان سال
بر اثر اصابت ترکش گلوله خمپاره از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد.
🌹مادرش در همین رابطه روایت کرده است:
«زمانی که به بیمارستان رسیدیم، دیدیم یکی صدا میزند مامان، مامان.
برگشتم به طرف صدا . از شدت جراحت ابتدا صورتش را نشناختم
ولی از صدایش فهمیدم فرزندم است.
گفت: تو را به خدا بگذارید من برگردم به جبهه. من باید برگردم.
بابا را راضی کنید اجازه بدهد من به جبهه برگردم.»
این نوجوان قهرمان توانست دو روز با درد و رنج بجنگد
و سرانجام روز 29 بهمن ماه سال 61 به شهادت رسید.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
[WWW.FOTROS.IR]ma96070409 - Copy~1.mp3
6.1M
🕊🇮🇷🕊
عجب محرمی شد امسال
شهید بی سرم برگشته
بیاید بریم به استقبالش
مدافع حرم برگشته
🎤با نوای حاج #محمود_کریمی
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
audio_2018-09-08_10-56-32.ogg
778.9K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_78 قرآن کریم
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
دلمان تنگ؛
زمین ننگ؛
زمان پر حسرت!
تو دلت شاد
چہ آرام
در آغوش #خدا
ــــ برایم #دعا کن ای #شهید
#روزتون_شهدایی 🌺
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌹💕💕🌺
﷽
#مشارطه 🔖
📝روز سی و پنجم
سلام عزیزان و همراهان همیشگی🌹
امروز بیایم فکر کنیم دیروزمون چجوری بود؟🤔
امروزمون چی؟🤔
فردا رو میخوایم چجوری بسازیم؟🤔
همه شون مث همن؟😢
تو همه ی این روزها اشتباهمون رو تکرار کردیم😓
عمرمون هدر رفت...
امام على(علیه السلام) : {🌺هر كه دو روزش يكسان باشد، مغبون است
🌺و هر كه فردايش بدتر از ديروز او باشد، محروم است}
[الأمالي للصدوق : 477/644]
یکی از کارهای عجیب ما مسلمانان اینه که
👈ازخواندن روزانه 10 آیه ازقرآن عاجز هستیم،....❗️
📵اما روزانه صدها پیام و مسیج را براحتی میخوانیم..❗️
❌و به بهانه نداشتن وقت،
⚠️برای خواندن آیاتی و یا صفحاتی ازکلام پروردگارمان میگیم وقت نداریم..😐❗️
بیایم از امروز یه تغییر [خوب ✅] تو زندگیمون ایجاد کنیم☺️
اول هفته تون سرشار از یاد و عطر خدای مهربون🌹
فوروارد_یادتون_نره
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌷🕊🍃🕊🌷
#هفده_شهریور
راوی: امیرمنجر
🌷صبح روز هفدهم شهریور بود. رفتم دنبال ابراهیم. با موتور به همان جلسه مذهبی رفتیم. اطراف ژاله (شهدا)
جلسه تمام شد. سرو صدای زیادی از بیرون می آمد. نیمه های شب حکومت نظامی اعلام شده بود. بسیاری از مردم هیچ خبری نداشتند . سربازان وماموران زیادی در اطراف میدان مستقر بودند.
جمیعت زیادی هم به سمت میدان در حرکت بود. مأمورها با بلندگو اعلام می کردند که متفرق شوید. ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت امیر بیا ببین چه خبره؟
آمدم بیرون تا چشم کار می کرد ازهمه طرف جمیعت به سمت میدان می آمد. شعارها از درود بر خمینی به سمت شاه رفته بود. فریاد مرگ بر شاه طنین اندازشده بود جمیعت به سمت میدان هجوم می آورد بعضی ها می گفتند ساواکی هاازچهار طرف میدان را محاصره کرده اند و...
لحظاتی بعداتفاقی افتاد که کمتر کسی باور می کرداز همه طرف صدای تیر اندازی می آمد.حتی از هلی کوپتری که در آسمان بود ودورتر از میدان قرار داشت.
سریع رفتم وموتوررا آوردم از یک کوچه راه خروجی پیدا کردم. مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروح ها را آورد..
باهم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان وسریع برگشتیم.
تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان. مجروح ها را می رساندیم و بر می گشتیم. تقریبا تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود.
یکی از مجروحین نزدیک پمپ بنزین افتاده بود. مأمورها از دور نگاه می کردند. هیچکس جرأت برداشتن مجروح را نداشت.
ابراهیم می خواست به سمت مجروح حرکت کند. جلویش را گرفتم. گفتم: آن ها مجروح را تله کرده بودند. اگه حرکت کنی با تیر می زنند. ابراهیم نگاهی به من کرد وگفت اگه برادر خودت بود همین رو می گفتی!؟
نمی دانستم چه بگویم فقط گفتم خیلی مواظب باش.
صدای تیراندازی کمترشده بود. مأمورها کمی عقب تر رفته بودند.ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت داخل خیابان خوابید کنار مجروح بعد هم دست مجروح را گرفت وآن جوان را انداخت روی کمرش. بعدهم به حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد.
بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد وحرکت کردم در راه برگشت مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامی شدیدتر شد.
من هم ابراهیم را گم کردم! هرطوری بود برگشتم به خانه.
عصر رفتم منزل ابراهیم. مادرش نگران بود. هیچکس خبری از او نداشت. خیلی ناراحت بودیم. اخر شب خبر دادند ابراهیم برگشته. خیلی خوشحال شدم. با آن بدن قوی توانسته بود از دست مأمورها فرار کند...
#خاطرات_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
⏫⏫⏫
🌹یک قرار قشنگ🌹
قرار گذاشته بودند هرجا کسی داره غیبت می کنه صلوات بفرستند...
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺