🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
تـو سرشارترینی؛ خدای من🤍
این را از ریزش مداوم مهربانی ات دریافته ام!
آن هم، زمانیکه
پشت کرده ایم به تو، و به سرعت دور میشویم
آرام به شانه مان میزنی، و میگویی
برگردید، راه بن بست است..
صبح تنها با نـام تـو آغاز میگردد..
« یا قاضی الحاجات »ڪلیڪ ڪنید 👇
ڪانال برتــر ⏬⏬
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
____🍃🌸🍃____
#خاطرات_شهید
💠خط شکنی از جنس علم
¤در یک مسأله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمیکردیم. گفتیم رضایینژاد میتواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم.
¤بیتوجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم میخوره؟
ما هم گفتیم: نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل میکنه.
داریوش گفت:
¤من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچگوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مسألهای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده.
✍راوی: همکارشهید
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#شهید_علم_و_ترور
#سالروز_ولادت
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#عارف_مجاهد
#حجت_الاسلام
#عبدالله_میثمی
ماه های آخر می گفت : از خودم بدم می آید . خسته شدم از بس برای مجلس شهدا سخنرانی کرده ام . از وقتی آمده ام جبهه ، ماه ها را می شمرم که سر سی ماه جواب و مزد کارهایم را از خدابگیرم .
قبل از عملیات ،خانم و بچه هایش از اصفهان آمدند اهواز دیدنش . هادی کوچولو تا او را دید ، پرید بغلش و گفت : "بابا! چراصدام هنوز شما را نکشته ؟" حاجی غش رفت برای هادی .
قبل از رفتن ، زیارت حضرت زهرا (س) خواند . ایام فاطمیه بود . رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! عملیات که شروع شد، حاجی گفت : فلانی! من در اين عمليات اجر خودم را از خدا ميگيرم .
شب دوم عملیات بود . حاجی از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد،اما دیگر بر نگشت . تركش خورده بود به سرش . بردنش بیمارستان . چند روز بعد 12 بهمن 65، شهید شد . آن روز، روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@mabareshohada
🍁 #یه_سلام_دوباره
آسمون قلب آدمهای پاک،
وسعتی داره
به اندازه دلتنگیها ...
به اندازه آرزوهای قشنگ ... 💕
برای همین،
کافیه دلت، هواییِ
یه حرم پر از نور بشه تا
با پَر محبت، سمتش
پرواز کنی 🕊
امروز
با یه سلام ساده،
همسفر مهربون ما باش:
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇 📥
🍃🌸🍃
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
❄️🍃💞🍃❄️
👌زندگیتو بیشتر بگرد
☝️ خدا کجای زندگیته؟
🔔 نکنه این ناآرومیها
به خاطر نبودِ #عشقِ_خدا تو زندگیت باشه...
❄️🍃💞🍃❄️
🔷🔸ڪانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر #ایتا ⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌺یا صاحب الزمان عج..
🍀ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
🍀ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
🍀ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
🍁صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت...
به رسم هرشب انتظار میخوانیم...الهی عظم البلاء..
@mabareshohada
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_259
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
.❣️#سلام_امام_زمانم
لحظههایی در زندگی هست
که تنهای تنهایم،
تنهایی مطلق...
لحظههایی که
جهان سراسر بیگانه میشود!
من میمانم و
تو که آشنا ترینی؛
من می مانم و
دنیا و خیال شیرین آمدنت!!
که جهان
با امید تو مرا کافیست ...
#امام_عصر علیه السلام
⚘درمان دل شکسته ما برگرد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🔷🔸ڪانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر #ایتا ⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
❄️🍃💞🍃❄️
.
.
و باز هم یڪ روز دیگر . 🌤
بـہ وقت فصل سرما آغاز مے شود 🍂
و تو چـہ میدانے چـہ در انتظار توست 🌱
فقط بدان خداوند نظارہ گر توست 😍
پس قدر لحظات زندگے ات را بدان 👍🏻
و بـہ بهترین شڪل ممڪن از انها استفادہ ڪن ☺️
#روزتون_پر_از_نگاه_خـــــدا
┈┉┅━❀🌼❀━┅┉┈
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada
┈┉┅━❀🌼❀━┅┉┈
🍃🌸
✅هر چیزی سر جای خودش
💓به روایت همسر #شهید_برونسی:
در یکی از عملیاتها، 💍انگشترم را #نذر کردم و گفتم «اگر انشاءالله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو میاندازم تو ضریح امام رضا (ع)». شهید برونسی در همان عملیات مجروح شد، اما زخمش زیاد کاری نبود و سالم به خانه برگشت.
جریان نذر انگشتر را برایش گفتم خندید و گفت «وقتی نذر میکنی، برای جبهه نذر کن»
پرسیدم «چرا؟!» گفت «چون امام هشتم احتیاجی ندارند، اما جبهه الان خیلی احتیاج داره؛ حالا هم نمیخواد انگشترت رو ببری حرم بندازی».
از دستش دلخور شدم😕😔 اما چیزی نگفتم...
عبدالحسین در عملیات بعدی به سختی مجروح شد، او را به بیمارستان کرج برده بودند؛ از همان جا به ما اطلاع دادند و فهمیدیم که حالش اصلا خوب نیست بطوریکه اصلا نمیتوانست صحبت کند.
فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. زود پرسیدم «چه خبر، حالش خوبه؟» گفت «خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی الان هم یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت،اولاً که سلام رساند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی، همین حالا برو حرم، بندازش در ضریح»
گیج شده بودم😢، حساب کار از دستم در رفته بود؛ گفتم «او که میگفت این کار را نکنم!» گفت:
💫 «وقتی ما رسیدیم بالای سرش، هنوز به هوش نیامده بود. هم تختیهاش میگفتند توی عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (ع) حرف میزد، آن هم با چه سوز و گدازی! تکتک آن بزرگوارها را به اسم صدا میزد…
وقتی به هوش آمد، جریان را از خودش پرسیدیم. اولش که طفره رفت، بعد خیلی غمگین شروع کرد به گفتن؛ توی عالم بیهوشی، دیدم #پنج_تن_آل_عبا(ع) بالای سر من تشریف آوردند. احوالم را پرسیدند و دست میکشیدند روی زخمهای من و میفرمودند عبدالحسین خوشگذشته(به خیر گذشته)، انشاءالله زود خوب میشه. بعد یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر خانمم را نشانم دادند و فرمودند👈 بگویید آن انگشتر💍 را بیندازند توی ضریح».
فهمیدم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح؛ فرمایش همانهایی بود که به خاطرشان میجنگید و شاید هم یادآوری این نکته که هر چیز به جای خودش نیکوست…
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#نذر
#امام_رضا_علیه_السلام
📚 کتاب خاک های نرم کوشک
🍃🌸
@mabareshohada