eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
521 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
875 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
عِلــم یعنے خاڪِ ڪفشِ زائرت تاج ســرم ... دُڪترای عشـــــق دارد ڪـفــشدار این حـــرم... ♥️ علیک یا علی ابن موسی الرضا .✋🕌 🌼بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم🌼 اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائک🌷 التماس دعـــا... ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
#دختر_شینا #رمان #قسمت_ششم 🔹معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس ها هم مختلط بودند. مادرم می گفت: «همین م
🔹فصل دوم خانه ی عمویم دیوار به دیوار خانه ی ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه ی آن ها می رفتم. گاهی وقت ها مادرم هم می آمد. آن روز من به تنهایی به خانه آن ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد، پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه ی کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه ی خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه ی زن برادرهایم به من نزدیک تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسرندیده!» پسر دیده بودم. مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آن ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد. از نظر من، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می کردیم، همین که به ذهنم می رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می زدم زیر گریه. آن قدر گریه می کردم که از حال می رفتم. همه فکر می کردند من برای مرده ی آن ها گریه می کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با اینکه چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می کرد و موهایم را می بوسید. آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه ی عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😌 دوست داشتنِ تو در وجود من است خاکش، آبش، نورش، زندگی و خیالش با عشق با هم آمیخته است. تو همچو نفسی هستی که در جانم همان سویی هستی که در چشمم همان تپشی هستی که در قلبم و همان فکری هستی که در سرم جریان دارد. محبوب من! به هرچه بیندیشم به تو فکر می‌کنم به هرچه می‌نگرم تو را می‌بینم.... اللهم عجل لولیک الفرج ‌
تلاش کن و نگران نباش. جایی که دستت نمی‌رسه، خدا شاخه رو میاره پایین. ایمان داشته باش و با پشتکار پیش برو. همیشه به یاد داشته باش که سختی‌ها فقط مقدمه‌ای برای موفقیت‌های بزرگ‌ترند. هر قدمی که برمی‌داری، نزدیک‌تر به اهدافت هستی. پس ادامه بده و نذار هیچ چیزی مانعت بشه ↶【به ما بپیوندید 】↷↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
💐 امروز ۲۵ مهر ماه سالروز شهادت هفت مدافع حرم گرامی باد. 🕊شهید مدافع حرم کمیل قربانی(۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم حسن احمدی(۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم مجتبی کرمی(۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم مجید صانعی (۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم رضا دامرودی (۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم مهدی علیدوست (۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم سیدمیلادمصطفوی (۱۳۹۴) این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم...(تصاویر مشاهده شود) 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺