🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید سنوار 💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیست و یکم ▫️به خاطر تهمتی که عامر زده بود، هنوز از ابوزینب خجالت میکشیدم و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیست و یکم ▫️به خاطر تهمتی که عامر زده بود، هنوز از ابوزینب خجالت میکشیدم و
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت بیست و دوم
▫️دلم میخواست کلامی بگوید که این سکوت سنگینش نفسم را بند آورده و ابوزینب دست دلم را گرفت:«ما همه مدیونت هستیم..» ولی اجازه نداد حرفش به انتها برسد و از تمام قصه تنها به منجی آن شب اشاره کرد:«هر چی بود لطف امام زمان بود.»
▪️نورالهدی اشاره میکرد حرفی بزنم و تا خواستم لب از لب باز کنم،با جدیت کلامش جانم را گرفت:«ما بریم مزاحم شما نباشیم.»
▫️از لحنش دلخوری میبارید و دیگر نمیخواست حتی لحظهای اینجا بماند که بلافاصله دست ابوزینب را گرفت و او را هم دنبال خودش از چادر بیرون برد.
▪️خنده روی صورت نورالهدی ماسید و من نمیخواستم این فرصت از دستم برود که به سمت در فتم و همانجا صدایش را از پشت چادر شنیدم:«برای چی منو اوردی اینجا؟»
▫️از آنچه میشنیدم، قدمهایم متوقف شد و دیگر جرأت نکردم از چادر بیرون روم و او همچنان با صدایی آهسته ابوزینب را سرزنش میکرد:«نباید این کارو میکردی! این دختر از من خجالت میکشه! اون شب از اینکه فکر کرده بود..»
▪️نمیشد حرفش را ادامه دهد که کلافه شد:«چرا ما رو با هم روبرو کردی که بیشتر اذیت بشه؟»
@madadazshohada
▫️و نمیدانست این رنگ پریده و نفس بریدۀ من از دریای احساسی است که در دلم موج میزند و نمیتوانم حرفی بزنم که درماندهتر از من دلیل آورد: «نمیبینی بنده خدا چه حالی داشت؟از اینکه دوباره با من روبرو شده بود،حالش بد شد!»
▪️ابوزینب ساکت مانده و شاید خیال میکرد حق با اوست اما من میفهمیدم دست و دلم برای چه میلرزد و میدانستم اگر اینبار او برود، دیگر دیداری در کار نخواهد بود که دل به دریای جنون زدم و از چادر بیرون رفتم.
▫️چند قدم دورتر از چادر روبروی هم ایستاده و تا چشمش به من افتاد، ساکت ماند و من مردانه به میدان زدم:«من فقط میخواستم تشکر کنم.»
▪️از اینکه دوباره همکلامش شده بودم، طوری به هم ریخت که دیگر نگاهش به زمین نیفتاد و سرگردان در آسمان پرستاره این شب رؤیایی میچرخید.
▫️اعتراف میکنم برای گفتن این جملات حتی نفسهایم میلرزید و قلب کلماتم از هیجان میتپید:«من این مدت همیشه به یاد محبتی که در حقم کردید بودم و همیشه دعاتون میکنم.»
▪️نورالهدی هم پشت سرم از چادر بیرون آمده بود و میدید دیگر نفسی برایم نمانده که به جای من ادامه داد:«خدا خیرتون بده،حاج قاسم و شما برادرهای ایرانی خیلی به ما کمک کردید.»
▫️چشمانم به انتظار یک نگاهش پلکی نمیزد و او انگار در هوایی دیگر نفس میکشید که در پاسخ نورالهدی با متانت تشکر کرد:«ما از شما ممنونیم که الان اومدید اینجا و دارید به مردم ایران کمک میکنید.»
▪️اما نورالهدی این بخش از نقشه را از من هم پنهان کرده بود و با یک جمله همۀ ما را غافلگیر کرد:«ابوزینب یه دقیقه بیا کارت دارم!» و بلافاصله خودش داخل چادر شد و ابوزینب هم رفت تا ما در پهنۀ این زمینهای غرق آب و گِل تنها بمانیم.
▫️در تاریکی و نور ملایم لامپ مهتابی که مقابل چادر بهداری کشیده بودند، صورتش به خوبی پیدا بود و شاید در این تنهایی بهتر میتوانست حرفش را بزند که دوباره نگاهش به زمین افتاد و زیر لب زمزمه کرد:«من امشب شرمندۀ شما شدم.اگه میدونستم ابوزینب داره منو کجا میاره،نمیاومدم..»
▪️از اینهمه مهربانی بیمنتش، به وجد آمدم و معصومانه میان حرفش پریدم: «من خودم خواستم شما رو ببینم تا ازتون تشکر کنم.»
▫️همانطور که سرش پایین بود، لبخندی مردانه لبهایش را ربود و با لحنی دلنشین دلم را حواله به حضرت کرد:«من یادم نرفته اون لحظهای که حضرت صاحبالزمان رو صدا زدید!طوری آقا رو صدا زدید که دل من لرزید!پس مطمئن باشید من کاری نکردم و فقط امام زمان (علیهالسلام) شما رو نجات داده!»
▪️هر کلامی که میگفت نبض نفسهایم آرامتر میشد و تپش قلبم کمتر و حرفی که در تمام این سالها در دلم مانده بود،سرانجام بر زبان آوردم: «دوست دارم یه کاری برای شما انجام بدم،میخوام یجوری جبران کنم!»
▫️انگار انتظار شنیدن چنین حرفی را نداشت که سرش را بالا گرفت؛قلب چشمانش شکست و عطر خنده از صورتش پرید.
▪️شاید برای نخستین بار بود که برای چند لحظه نگاهمان در هم نشست و او با لحنی مردد حرف دلش را زد:«برای حاجت دلم دعا کنید!»
▫️سر و صدای ماشینهایی که از صبح برای جمع کردن آب و گِل،بیوقفه کار میکردند در این ساعت از شب ساکت شده و همهمه مردم ساکن در چادرها هم آرام گرفته و در این سکوت و تاریکی، انگار صدای نفسهایش را هم میشنیدم و او با همین نفسهای غمگین از من تمنا کرد:«دخترم یک ماهشه! نارسایی قلبی داره،دعا کنید زنده بمونه!»
▪️آنچه در مورد بیماری سخت یک نوزاد یک ماهه میشنیدم بینهایت غمگین بود و این غم کنج دلم کِز کرد که از همین جملاتش،جریان خون در رگهایم بند آمد و به سختی لب از لب گشودم:«شما..بچه..دارید؟»
📖 ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🔆رؤیا صالحه
▫️خبری که شهید سنوار به مادرش داد
یحیی السنوار در رمان خار و میخک، در زندان صهیونیستی نوشته است:
مادرم میعاد فرارسید! خودم را دیدم که بر پایگاههایشان حمله میکنم و سپس به شهادت میرسم و آنگاه من را در جوار پیامبر میبینی که ندایم میدهد: شاد و خوشدل باش..
🌹شادی ارواح طیبه شهدا خصوصا شهدای مقاومت صلوات🌹
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷شهدای گمنام✅
۲- 🌷شهید محسن حججی✅
۳- 🌷شهیدمحمد رضا کاظمی✅
۴-🌷شهیدیوسف الهی✅
۵- 🌷شهید محمد اسدی✅
۶_ 🌷شهید محمد رضا الوانی✅
۷- 🌷شهید حسین معز غلامی✅
۸- 🌷شهید بهنام محمدی✅
۹- 🌷شهید سید مجتبی صالحی✅
۱۰- 🌷شهید مرتضی محمد باقری✅
۱۱- 🌷شهیدسیدغلامرضامصطفوی✅
۱۲- 🌷شهیدعلی اکبر موسی پور ✅
۱۳--🌷شهید سجاد عفتی✅
۱۴--🌷شهیدحسین عرب نژاد✅
۱۵-🌷شهید حسن ربیعی✅
۱۶-🌷شهیدهدایت الله طیب✅
۱۷-🌷شهیدمرتضی عطایی✅
۱۸-🌷شهید عبدالرضا عابدی✅
۱۹-🌷شهیدمحمود رادمهر✅
۲۰-🌷شهیدمحمود سماواتی✅
۲۱-🌷شهید سید رضا طاهر✅
۲۲-🌷شهید علی عابدینی✅
۲۳-🌷شهیدحاج رحیم کابلی✅
۲۴-🌷شهید عبدالصالح زارع✅
۲۵-🌷شهید محمد رضا احمدی✅
۲۶-🌷شهید حسین ولایتی فر✅
۲۷-🌷شهید محمد رضا شفیعی✅
۲۸🌷-شهیدصادق انبار لویی✅
۲۹-🌷شهیدایمان خزاعی نژاد✅
۳۰-🌷شهیدرجب علی ناطقی✅
۳۱-🌷شهیدسید جلیل ساداتی✅
۳۲-🌷شهید رضا حاجیان✅
۳۳-🌷شهید مجیدقربانخانی✅
۳۴-🌷شهید رضا حاجی زاده✅
۳۵-🌷شهید محمد مهدی زارع✅
۳۶-🌷شهید ابو مهدی مهندس✅
۳۷-🌷شهید حسن رجائی فر
۳۸-🌷شهید سید رضا حسینی
۳۹-🌷شهیدعلی وردی
۴۰-🌷شهدای مدافع حرم(جمیعا)
روز اول👈🏼 ۲۵شهریور✅
روز دوم👈🏼 ۲۶شهریور✅
روز سوم👈🏼 ۲۷شهریور✅
روز چهارم👈🏼 ۲۸شهریور✅
روز پنجم👈🏼 ۲۹شهریور✅
روز ششم👈🏼 ۳۰شهریور✅
روز هفتم👈🏼 ۳۱شهریور✅
روز هشتم👈🏼 ۱ مهر ✅
روز نهم👈🏼 ۲ مهر ✅
روز دهم👈🏼 ۳ مهر ✅
روز یازدهم👈🏼 ۴ مهر ✅
روز دوازدهم👈🏼 ۵ مهر✅
روز سیزدهم👈🏼 ۶ مهر✅
روز چهاردهم👈🏼 ۷ مهر✅
روز پانزدهم👈🏼 ۸ مهر✅
روز شانزدهم👈🏼 ۹ مهر✅
روز هفدهم👈🏼 ۱۰ مهر✅
روز هجدهم👈🏼 ۱۱ مهر✅
روز نوزدهم👈🏼 ۱۲ مهر✅
روز بیستم👈🏼 ۱۳ مهر✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۴ مهر✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱۵ مهر✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۶ مهر✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۱۷ مهر✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۱۸ مهر✅
روز بیست وششم👈🏼 ۱۹ مهر✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۲۰ مهر✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۲۱ مهر✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۲ مهر✅
روز سی ام 👈🏼 ۲۳ مهر✅
روز سی ویکم👈🏼 ۲۴ مهر✅
روز سی دوم👈🏼 ۲۵ مهر✅
روز سی سوم👈🏼 ۲۶ مهر✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۲۷ مهر✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۲۸ مهر✅
روز سی وششم👈🏼 ۲۹ مهر✅
روز سی وهفتم👈🏼 ۳۰ مهر
روز سی وهشتم👈🏼 ۱ ابان
روز سی ونهم👈🏼 ۲ آبان
روز چهلم👈🏼 ۳ آبان
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
#بیاد_یار_حاج_قاسم_و_اسماعیل_دقایقی...🌷🕊
(( او یک عراقی بود اما بیشتر از خیلی ایرانی نماها به مملکت ما خدمت کرد...))
.
▪️ابو مهدی از اول فعالیت حزبی و گروهی داشت و از اعضای حزب الدعوه اسلامی بود و به کار های فرهنگی داخل عراق اهتمام داشت. تا زمان حمله وحشیانه دهه ۸۰ میلادی علیه مجاهدان داخل عراق که کل دوستانش یا زندانی و یا شهید شدند و خود او نیز مجبور به ترک عراق به سمت کویت شد.
.
▪️در دوران دفاع مقدس ایشان در سپاه بدر فعال بودند و در بخش مهندس رزمی کار کرده و سر رشته داشت. شهید اسماعیل دقائقی فرمانده تیپ بدر بودند و از طرف شهید دقایقی حاج ابومهدی به عنوان مسوولیت تبلیغات بدر منصوب شد.
.
▪️بعد از جنگ او به عنوان مسوول ستاد بدر و جانشین فرماندهی منصوب شد. در سال های ۹۵ و ۹۶ میلادی به عنوان جانشین فرمانده بدر که آن زمان آیت الله حکیم بود به فعالیت مشغول شد.🚩یکی از کارهایی که در آن نقش مهمی داشت، ترور عدی پسر صدام بود. ابتدا ابو مهدی جوان های منطقه هور را جذب کرد و با ساماندهی و هدایت آنها عملیات مهمی را انجام دادند و آن ترور عدی پسر صدام بود.
.
شادی روح پاک همه شهیدان صلوات
💚 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدامروزمون#_شهیدابو مهدی مهندس
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
#نکته_مهدوی
پیغمبر فرمودن که من و علی ع پدران امتیم و همه اهل بیت ع یک نور واحد هستند
اگر به این نقطه برسیم که امام زمان ع بابای ماست ، اونوقت خیلی از کارها حل میشه
آدم هر جا تو زندگیش کم میاره به باباش پناه میبره
پدر هم هر کاری از دستش بربیاد انجام میده
ته تهش نتونه کاری انجام بده ، برات دعا میکنه
حالا سوال اینجاست :
کاری هست که امام زمان عج قدرت انجامش رو نداشته باشن؟
اگر امام زمان دعامون کنه چی میشه؟
و یک نکته خیلی مهمتر اینکه امیرالمومنین علی ع فرمودن : محبت ما به شما ۷۰ برابر پدرانتونه
رفیق امام زمان عج رو فراموش نکن
وقتی حرم مشرف شدید و خیلی شلوغ
بود 🥲
ذکر ِ(یا نورُ ویاقُدُوس) بگید و جلو برید ، به طور معجزه آسایی جلو خلوت میشه و به ضریح مطهر میرسید🌹
شخصا بارها امتحان کردم...
💸 اگه میخواهی وضع مالیت خوب
بشه،زیارت امام رضا(ع) مشرف شدید
حتما به نیابت از حضرت عبدالمطلب
و حضرت ابوطالب وحضرت عبدالله
زیارتنامه بخونید ‼️
✍🏻استاد الهی:اگر کسی حاجت مالی
دارد و دوست دارد وضع مالی اش بهتر
شود، در حرم مطهرامام رضا علیه السلام
یک زیارتنامه به نیابت از حضرت
عبدالمطلب، حضرت ابوطالب و حضرت
عبدالله و سپس دو رکعت نماز زیارت
بخواند
ان شاءالله حاجتش برآورده میشود.
🕌حرم مطهر امام رضا،
برای دیگرانم ارسال کنیم ☺️
#ذکر_مجرَّب | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💢 نماز توسل به امام رضا علیه السلام 😍
✍🏻امام رضا (ع) فرمودند:هرگاه دچار امر
دشواری شدی دو رکعت نماز بخوان .در
رکعت اول بعد از حمد آیه الکرسی، در
رکعت دوم بعد از حمد سوره قدر بخوان.
🔰بعد از نماز قرآن را بر روی سر بگیر و بگو :
أَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلی خَلْقِکَ، وَ بِحَقِّ
کُلِّ ایَةٍ فیهِ، وَ بِحَقِّ کُلِّ مَنْ مَدَحْتَهُ فیهِ
عَلَیْکَ، وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِ، وَ لا نَعْرِفُ أَحَداً
أَعْرَفَ بِحَقِّکَ مِنْکَ🌱
🔰سپس ده مرتبه ذکر : «یا سَیِّدی یا اَللَّهُ» ده مرتبه:بِحَقِّ مُحَمَّدٍ ده مرتبه:بِحَقِّ
عَلِیٍّ ده مرتبه:بِحَقِّ فاطِمَةَ، ده مرتبه: بِحَقِّ
الْحَسَنِ، ده مرتبه: بِحَقِّ الْحُسَیْنِ، ده مرتبه:بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ده مرتبه: بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه:بِحَقِّ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه:بِحَقِّ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ
ده مرتبه:بِحَقِّ عَلِیّ بْنِ مُوسی،
ده مرتبه:بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ،
ده مرتبه:بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ،
ده مرتبه:بِحَقِّ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ،
ده مرتبه:بِحَقِّ الْحُجَّةِ.
🌹اگر چنین کنی پیش از آن که از جایت
برخیزی خداوند حاجتت را برآورده می کند🌸
📘منبع:مستدرک الوسائل:ج6، ص315
مکارم الأخلاق:ج2،ص 112؛ بحار
الأنوار:ج91،ص 353)
برای دیگرانم ارسال کنیم☺️
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📣نماز توسل امام رضا(ع) براتون
نایب بشیم هدیه ۱۰۰هزارتومان
نام خودتون ونام پدربفرستید
💳
۶۰۳۷۶۹۱۶۳۸۷۷۰۸۷۵عزیزخانی روی شماره کارت کلیک کنید کپی میشه. 👉 @yazaahrah 🚫نمازبه نیت هرفردی جداگانه و تکی انجام میشه.
شاگرد برق کار قزوینی شاگرد جنگ های نامنظم چمران شد
📌شهید محمدرضا حاجیمحمدیکشمرزی، ۱۰ خرداد ۱۳۴۰ در شهر قزوین دیده به جهان گشود، پدرش محمدحسین، کارمند بود و مادرش زینب نام داشت.
🔸این شهید گرانقدر که تا پایان دوره متوسطه در رشته ساختمان درس خواند و دیپلم گرفت، تعمیرکار لوازم برقی بود.
🔹شهید حاجیمحمدی از سوی ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران (جمعیت حافظ وحدت) در جبهه حضور یافت، ۲۱ مهر ۱۳۵۹ در سرپلذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و پیکر او را در صحن امامزاده حسین (ع) زادگاهش به خاک سپرده شد.
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید حاجی محمدی 💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیست و دوم ▫️دلم میخواست کلامی بگوید که این سکوت سنگینش نفسم را بند آورده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیست و دوم ▫️دلم میخواست کلامی بگوید که این سکوت سنگینش نفسم را بند آورده
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت بیست و سوم
▫️نفهمید چرا به لکنت افتادم و غصۀ نوزادش، قاتل جانش شده بود که سرش را کج کرد و بیخبر از حال خرابم التماسم کرد: «براش دعا کنید. مادرش خیلی بیقراره، این هفته باید جراحی بشه!»
▪️دیگر نمیتوانستم حتی یک کلمه بگویم که با همین حرفها، تا انتهای زندگیاش رفتم و در خلائی از خاطراتم سقوط کردم.
▫️از آنچه در انتظار نوزاد معصومش بود و از این چشمان شکستهاش، جگرم آتش گرفته و حالا فهمیده بودم او همسر دارد و نمیدانستم از این لحظه با این دل چه کنم؟
▪️نورالهدی به خیال خودش زمان کافی برای صحبت ما ایجاد کرده و دیگر نمیشد بیش از این معطل کند که ابوزینب از چادر بیرون آمد و مهدی انگار منتظر او بود: «بریم؟»
▫️نورالهدی دوباره از چادر بیرون آمد و مهدی نمیدانست با دل من چه کرده که رو به ما دو نفر خداحافظی کرد: «اجرتون با حضرت زهرا! در پناه خدا باشید!»
و به همراه ابوزینب هر دو به راه افتادند و بهخدا با هر قدم که از ما فاصله میگرفتند، دلم بیشتر یخ میزد.
▪️چشمانم از پشت به قامتش مانده و باورم نمیشد سه سال در خیال کسی بودم که همسر داشته و حالا از خودم متنفر شده بودم!
▫️نورالهدی میخواست بداند بین ما چه گذشته و نگاه من در این تاریکی هنوز به مسیر رفتنش بود و با همان نگاه مات و لحن مبهوتم خبر دادم: «گفت برای دخترش دعا کنم!»
▪️آنچه میشنید باورش نمیشد و دیگر از دست او هم کاری برای این دل درماندۀ من ساخته نبود که در سکوتی غمگین برگشتم و کنج چادر روی زمین چمباته زدم.
▫️دیگر حتی نمیخواستم نورالهدی حرفی بزند که حوصله هیچکس حتی خودم را نداشتم.
▪️هرچه کرد برای استراحت به موکب نرفتم و فقط میخواستم کسی اطرافم نباشد که التماسش کردم به تنهایی برود.
▫️او رفت و من ماندم و این چادر که تا همین چند دقیقه پیش او اینجا بود و حالا حتی باید خیالش را از خاطرم بیرون میکردم.
▪️از اینکه بخواهم به مردی متأهل فکر کنم، حالم از خودم به هم میخورد و باید همین امشب همه چیز از خاطره و فکر و احساسش را به آتش میکشیدم و خاکستر آن را هم به باد میدادم.
▫️زیر همین چادر با خدای خودم خلوت کرده و التماسش میکردم تا به دادم برسد که من به تنهایی مردِ خاموش کردن این آتش نبودم.
▪️تا سحر یک لحظه پلکم روی هم نرفت، بیوقفه گریه میکردم و حتی جرأت نمیکردم برای نوزادش دعا کنم مبادا همین دعا کردن دوباره احساس او را در جانم زنده کند.
▫️دیگر حتی نمیخواستم در خوزستان بمانم که هوای اینجا حالم را بد میکرد و میترسیدم دوباره چشمانش را ببینم و همان فردا صبح، ساکم را بستم.
▪️نورالهدی نمیدانست باید چه کند و من میدانستم فقط باید از اینجا بروم که خواهرانه خواهش کردم: «ابوزنیب میتونه منو برگردونه؟»
▫️نگاهش مستأصل شده بود، میخواست برای اینهمه آشفتگیام کاری کند و بهترین چاره بهانه کردن دلتنگی برای پدر و مادرم بود که با ابوزینب تماس گرفت: «آمال دیگه خسته شده،میخواد برگرده فلوجه. کسی از بچهها برنمیگرده؟»
▪️خدا خواسته بود جانم را از مهلکۀ عشق بیسرانجامم نجات دهد که همان روز یک گروه از امدادگران به بغداد بازمیگشتند و من هم همراهشان شدم.
▫️برای سوار شدن باید تا جادۀ اصلی روستا پیاده میرفتیم و در همین مسیر دیدم کنار یکی از خانههای روستا چند نفر ایستادهاند.
@madadazshohada
▪️دیگر نایی به نگاهم نمانده بود که دیشب تا صبح در دریای اشک دست و پا زده و با همین چشمان زخمی دیدم حاج قاسم برای دلجویی و پیگیری مشکلات به درِ خانۀ یکی از روستاییان آمده است.
▫️چند لحظه ایستادم که انگار نورانیت چهره و آرامش چشمانش آرامم میکرد و لحن گرم کلامش که از دور به گوشم میرسید، عین مرهم بود.
▪️هر کدام از مردهای روستا نزدیکش میرفتند و رویش را میبوسیدند و او با این درجۀ نظامی و شهرتی که در دنیا داشت، از اینهمه مهربانی خسته نمیشد.
▫️ابومهدی هم چند قدم آن طرفتر ایستاده و انگار میخواستند با هم به منطقهای دیگر بروند که تویوتایی کنار جاده توقف کرد و یکی از نیروهای ایرانی صدا رساند: «حاجی بریم؟ بچهها منتظرن!»
▪️حاج قاسم و ابومهدی به همراه چند نفر از همراهان به سمت تویوتا میآمدند و شنیدم یکی از همین پاسداران ایرانی رو به رفیقش میگفت: «بهخدا از وقتی حاج قاسم اومد تو منطقه، ورق برگشت! شنیده بودم هر جا حاجی باشه طوری روحیه میده که کارها یدفعه جلو میره اما الان به چشم خودم دیدم!»
▫️گوشم به حرف آنها بود و چشمم به حاج قاسم و ابومهدی که میان سایر نیروها بدون هیچ تشریفاتی روی بار تویوتا سوار شدند.
▪️بین اینهمه مرد، نمیشد نزدیکشان شوم و از همان فاصله با حاج قاسم در دلم نجوا کردم: «ایکاش میشد با منم حرف بزنی و یجوری بهم روحیه بدی که بتونم فراموشش کنم...»
📖 ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷شهدای گمنام✅
۲- 🌷شهید محسن حججی✅
۳- 🌷شهیدمحمد رضا کاظمی✅
۴-🌷شهیدیوسف الهی✅
۵- 🌷شهید محمد اسدی✅
۶_ 🌷شهید محمد رضا الوانی✅
۷- 🌷شهید حسین معز غلامی✅
۸- 🌷شهید بهنام محمدی✅
۹- 🌷شهید سید مجتبی صالحی✅
۱۰- 🌷شهید مرتضی محمد باقری✅
۱۱- 🌷شهیدسیدغلامرضامصطفوی✅
۱۲- 🌷شهیدعلی اکبر موسی پور ✅
۱۳--🌷شهید سجاد عفتی✅
۱۴--🌷شهیدحسین عرب نژاد✅
۱۵-🌷شهید حسن ربیعی✅
۱۶-🌷شهیدهدایت الله طیب✅
۱۷-🌷شهیدمرتضی عطایی✅
۱۸-🌷شهید عبدالرضا عابدی✅
۱۹-🌷شهیدمحمود رادمهر✅
۲۰-🌷شهیدمحمود سماواتی✅
۲۱-🌷شهید سید رضا طاهر✅
۲۲-🌷شهید علی عابدینی✅
۲۳-🌷شهیدحاج رحیم کابلی✅
۲۴-🌷شهید عبدالصالح زارع✅
۲۵-🌷شهید محمد رضا احمدی✅
۲۶-🌷شهید حسین ولایتی فر✅
۲۷-🌷شهید محمد رضا شفیعی✅
۲۸🌷-شهیدصادق انبار لویی✅
۲۹-🌷شهیدایمان خزاعی نژاد✅
۳۰-🌷شهیدرجب علی ناطقی✅
۳۱-🌷شهیدسید جلیل ساداتی✅
۳۲-🌷شهید رضا حاجیان✅
۳۳-🌷شهید مجیدقربانخانی✅
۳۴-🌷شهید رضا حاجی زاده✅
۳۵-🌷شهید محمد مهدی زارع✅
۳۶-🌷شهید ابو مهدی مهندس✅
۳۷-🌷شهید حسن رجائی فر✅
۳۸-🌷شهید سید رضا حسینی
۳۹-🌷شهیدعلی وردی
۴۰-🌷شهدای مدافع حرم(جمیعا)
روز اول👈🏼 ۲۵شهریور✅
روز دوم👈🏼 ۲۶شهریور✅
روز سوم👈🏼 ۲۷شهریور✅
روز چهارم👈🏼 ۲۸شهریور✅
روز پنجم👈🏼 ۲۹شهریور✅
روز ششم👈🏼 ۳۰شهریور✅
روز هفتم👈🏼 ۳۱شهریور✅
روز هشتم👈🏼 ۱ مهر ✅
روز نهم👈🏼 ۲ مهر ✅
روز دهم👈🏼 ۳ مهر ✅
روز یازدهم👈🏼 ۴ مهر ✅
روز دوازدهم👈🏼 ۵ مهر✅
روز سیزدهم👈🏼 ۶ مهر✅
روز چهاردهم👈🏼 ۷ مهر✅
روز پانزدهم👈🏼 ۸ مهر✅
روز شانزدهم👈🏼 ۹ مهر✅
روز هفدهم👈🏼 ۱۰ مهر✅
روز هجدهم👈🏼 ۱۱ مهر✅
روز نوزدهم👈🏼 ۱۲ مهر✅
روز بیستم👈🏼 ۱۳ مهر✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۴ مهر✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱۵ مهر✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۶ مهر✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۱۷ مهر✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۱۸ مهر✅
روز بیست وششم👈🏼 ۱۹ مهر✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۲۰ مهر✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۲۱ مهر✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۲ مهر✅
روز سی ام 👈🏼 ۲۳ مهر✅
روز سی ویکم👈🏼 ۲۴ مهر✅
روز سی دوم👈🏼 ۲۵ مهر✅
روز سی سوم👈🏼 ۲۶ مهر✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۲۷ مهر✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۲۸ مهر✅
روز سی وششم👈🏼 ۲۹ مهر✅
روز سی وهفتم👈🏼 ۳۰ مهر✅
روز سی وهشتم👈🏼 ۱ ابان
روز سی ونهم👈🏼 ۲ آبان
روز چهلم👈🏼 ۳ آبان
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫