🌺 مدد از شهدا 🌺
قسمت ۱۴ فصل دوم : آن دو چشم آبی! قسمت ششم https://eitaa.com/madadazshohada رجب گارسون یک هتل مجلل
قسمت۱۵
https://eitaa.com/madadazshohada
فصل دوم : آن دو چشم آبی!
قسمت هفتم
با اخلاق رجب کنار آمده بودم. وقتی از گذشتهی تلخی که پشت سر گذاشته بود باخبر شدم، به او حق میدادم محبت کردن بلد نباشد و با من تندی کند. رجب چهار پنج سال بیشتر نداشته که پدرش را از دست میدهد، بیبی خانم بهاجبار برادرش ازدواج مجدد میکند و از روستا میرود. ناپدری رجب اجازه نمیدهد او با مادرش زندگی کند. بین آنها جدایی میافتد. رجب زیر دست داییاش بزرگ میشود و محبت نمیبیند. هفتهای یک بار با پای برهنه و لباسهای پاره خودش را به چند روستا آن طرفتر میرسانده تا برای ساعتی کنار مادرش باشد. بیبی خانم شلوار پارهاش را وصله میزده و نوازشش میکرده. قبل از اینکه شوهرش برگردد، باید رجب را میفرستاده خانهی برادرش تا هفتهی بعد دوباره همدیگر را ببینند. رجب تا روزها جای وصلهی شلوارش را بو میکرده و اشک میریخته تا دلتنگیاش کم شود. خیلی مصیبت و سختی میکشد، بی مادر و پدر بزرگ میشود تا میتواند روی پای خودش بایستد. جدایی از مادر و رفتارهای تند دایی برایش عقده شده بود؛ اما هیچوقت دنبال خلاف و نان حرام نرفته بود. هروقت من را زیر مشت و لگد میگرفت، فوری معذرت میخواست و سعی میکرد از دلم دربیاورد. میدانستم دست خودش نیست و روزگار با او بد تا کرده؛ باید تحمل میکردم.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
💖 کانال مددار شهدا 💖
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
قسمت ۱۶
https://eitaa.com/madadazshohada
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار
قسمت اول
وحشتزده چشمانم را محکم بستم و روی هم فشار دادم. در تمام عمرم چنین نوری ندیده بودم. نور شمشیر ذوالفقار همهجا را گرفته بود. از خواب پریدم. تمام لباسهای تنم خیس عرق بود، آبی به دست و صورتم زدم و به خانه دایی رفتم. زن دایی مرا با آن حال که دید، هُرّی دلش ریخت. پای برهنه به طرفم دوید و گفت: «زهرا! مامان چیزیش شده؟! رجب خوبه؟! چرا حرف نمیزنی؟!» زبان در دهان چرخاندم و خوابم را برایش تعریف کردم. نفس راحتی کشید. خندید و گفت: «خیر ببینی دختر! داشتم سکته میکردم. خواب دیدی، حالا چرا مثل بید داری میلرزی؟!»
- نمیدونم زن دایی! شاید من اشتباهی کردم که خواب دیدم! شاید باز رجب از من دلگیر شده.
- بیا بریم تو. چرا رنگ و روت زرد شده دختر؟! ناهار خوردی یا نه؟!
با بیحالی جوابش را دادم: «نه زن دایی! گلاب به روت، از صبح چند بار بالا آوردم.» خنده به صورتش نشست و گفت: «بهبه! مبارکه زهرا جان! از حال و روزت معلومه بارداری! پس چرا نمیای تو؟!»
از شنیدن این خبر خشکم زد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨امروز چهارشنبه
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
۱۹ رجب ۱۴۴۵
✨✨✨✨✨
🔴محکم ترین دستگیره ایمان
🔹تا آخر هیچ یک از شاگردان نتوانستند به سوالی که معلم عالیقدر رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم طرح کرده بود جواب درستی بدهد، هر کس جوابی داد و هیچ کدام مورد پسند واقع نشد.
سوالی که #رسول_خدا صل الله علیه و اله و سلم در میان اصحاب خود طرح فرمودند این بود: در میان دستگیره های #ایمان کدام یک از همه محکم تر است؟.
یکی از اصحاب گفت: #نماز.
رسول خدا فرمودند: نه.
دیگری گفت: #زکات .
رسول خدا فرمودند: نه.
سومی گفت: #روزه.
رسول خدا فرمودند: نه.
چهارمی گفت: حج و عمره
رسول خدا فرمودند: نه.
پنجمی گفت: #جهاد .
رسول اکرم فرمودند: نه.
عاقبت جوابی که مورد قبول واقع شود از میان جمع حاضر داده نشد، بلکه خود حضرت فرمودند:
تمام اینهائی که نام بردید کارهای بزرگ و با فضیلتی است ولی هیچکدام از اینها آن که من پرسیده ام نیست.
🔅حضرت فرمودند: محکم ترین دستگیره های ایمان #دوست داشتن به خاطر #خدا و #دشمن داشتن به خاطر خدا است.
📚 کافی ج 2، ص 25 - وسائل الشیعه: ج 2، ص 497 / داستان راستان 77
https://eitaa.com/madadazshohada
❣سلام امام زمانم❣
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا
در قنوت دلمان خواهش باران داریم
ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم
السلام علیک اباصالح المهدی عج روحی ونَفسی فِداک ..🪴
#تلنگرمهدوی
زمانی که گمانش را نمی کردید او را دیده اید
ولی نشناخته اید!
👈 او ( امام زمان ارواحنافداه ) از کنار شما عبور کرده و با نگاه پدرانه برای شما دعا کرده است و خداوند به برکت دعای آن پدر مهربان ، خطرات را از شما دور کرده است.
❓او هر روز منتظر شماست ، آیا شما منتظرش هستید؟
https://eitaa.com/madadazshohada
💥عملی بدتر از گناه :
حال نداری ثواب کنی ، گناه نکن
می خوای گناه کنی ؟؟
حداقل توجیه نکن
به خودت رحم کن راه توبه را باز بزار
به دیگران رحم کن کسی را شریک گناهت نکن ..
🎙الهی قمشه ایی
https://eitaa.com/madadazshohada
✨﷽✨
🔴#نماز_هر_شب_ماه_رجب
✍ مستحب است که در هر شب از این ماه،#دو_رکعت نماز بخواند در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره کافرون و یک مرتبه سوره توحید بخواند بعد از خواندن این دو رکعت نماز دست ها را بلند کند و بگوید
لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ آلِهِ
سپس دست ها را به صورت بکشد
#پیامبر گرامی اسلام فرمودند(کسی که این نماز را در هر شب از این ماه به جا بیاورد خداوند متعال، دعای او را به اجابت برساند و ثواب شصت حج مقبول و شصت عمره مقبول را در نامه عمل او ثبت می کند
✅ وقت خواندن این نماز در کل شب است یعنی از بعد از خواندن نماز مغرب تا قبل از اذان صبح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ﴿٤﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦}
https://eitaa.com/madadazshohada
🌙نماز شب بیستم #ماه_رجب
💠رَوَاهَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ عَنِ النَّبِيِّ (ص) روایت کرده اند از سلمان فارسی از پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله- که فرمودند:
🌼 لِكُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ لَيَالِيهِ صَلَاةٌ مُنْفَرِدَةٌ فَمَنْ صَلَّى فِي الْعِشْرِينَ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ[1] وَ الْقَدْرِ[2] خَمْساً أُعْطِيَ ثَوَابَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى (ع) وَ أَمِنَ مِنْ شَرِّ الثَّقَلَيْنِ وَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ.
👈برای هر شب از شب های این ماه به طور جداگانه نمازی ذکر گردیده پس هر کس در شب بیستم این نماز را بخواند، دو رکعت در هر رکعت -یک بار سوره حمد و پنج بار سوره قدر- قرائت شود،
ثواب و پاداش حضرت ابراهيم، موسى، و عيسى -عليهم السّلام- را به او عطا مىكند و نيز هيچ گزندى از جنّيان و انسانها به او نمىرسد و خداوند با ديدهى آمرزش و مغفرت به او مىنگرد.
[1] سوره الحمد(فاتحه)
[2] سوره القدر
📕منبع: کتاب بلدالامین
https://eitaa.com/madadazshohada
Reza Narimani - Emam Reza.mp3
4.18M
🔹تو چه کردی با قلبم
🔸که به عشق تو مانوسه
🔹همه دل خوشی سالم
🔸یه زیارت مخصوصه
#امام رضا
🚨https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ذکر بسیار مهم برای بانوان مومن مشغلهدار
🎙حجتالاسلامفرحزاد
بفرستید برای همه ی مامانا و خانما❤️
https://eitaa.com/madadazshohada
🌺توسل به امام جواد در روز چهارشنبه🌺
سلام🌷
.
https://eitaa.com/madadazshohada
.
دوستای خوبم،امروز یه توسل خیلی مجرب به امام جواد داریم😍خودم که عاشقشم😁😉
.
.
🤔حالا چطوریه این توسل؟
.
👈در روز چهارشنبه
.
👈بعد از نماز ظهر وعصر
.
👈دورکعت نماز به نیت هدیه به امام جواد خونده بشه
(دقیقا مثل نماز صبحه فقط نیتش فرق داره)
.https://eitaa.com/madadazshohada
👈بلافاصله بعد از نماز،۱۴۶مرتبه این ذکر گفته بشه:
.
👈ماشاالله لاحولَ ولا قوةَ الّا بالله
.
👈وبعدش حاجتتون رو میخواید.
.
.https://eitaa.com/madadazshohada
✅بچه ها این توسل به امام جوادخیلی خیلی مجربه وخیلیا ازش حاجت گرفتن،حتما بخونید 🤗
.
✅این پست رو سیو کنید تا گمش نکنید،برای دوستای گُلتون هم بفرستید.
.
✅من هرهفته چهارشنبه ها یاداوری میکنم تا هممون بخونیمش هرهفته.
.
✅بچه ها امام جواد خیییییلی مهربوووووونه ،مطمئن باشید توسل کنید نتیجه میگیرید،پس با ناامیدی نخونید،با امیدواریِ کامل متوسل بشید😍😍😍
.
.
دعا برای سلامتی وظهور امام مهربونمون یادمون نره♥
#امام_جواد
#چهارشنبه
https://eitaa.com/madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور رهبر انقلاب برسر مزار شهید «صمدی»
🔹شهید «محمد امین صمدی» اخیرا در حمله رژیم صهیونیستی به دمشق به شهادت رسید.
https://eitaa.com/madadazshohada
#خاطرات_شهید 💌
خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...
#شهید_رحیم_کابلی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/madadazshohada
🍃شهید رسول خلیلی ارادت ویژه ای به "چهارده معصوم(علیهم السّلام)" بویژه "حضرت زهرا(سلام الله علیها)، امام رضا(علیه السّلام) و امام زمان(عج)" داشت بطوری که در ایام زیارتی "امام رضا(علیه السّلام)"، در هر جایی که بود، خود را به مشهد می رساند در حد یک شبانه روز به زیارت می پرداخت.
📻بخشی از گفتگوی پدرشهید رسول خلیلی
#خاطرات
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید رسول خلیلی💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
قسمت ۱۶ https://eitaa.com/madadazshohada فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت اول وحشتزده چشمانم را محکم
قسمت۱۷
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار
قسمت دوم
آرام در حیاط قدم برداشتم تا به اتاق رسیدم. از بوی غذا عُق میزدم! به اصرار زن دایی چند قاشق خوردم و برگشتم خانه. مریم، زن داداشم، مشغول پهن کردن لباس بود. چشمش که به من افتاد، گفت: «کجا بودی زهرا؟! سید خانوم اومده بود کارت داشت!» سید خانم همسایه دیوار به دیوار خانهی مادرم بود. دست و صورتم را شستم. برگ درختان از سوز سرمای پاییز زرد شده بود؛ اما من از درون گُر گرفته بودم. با جوراب رفتم داخل آب و لب حوض نشستم. مریم دستم را گرفت، گفت: «چقدر تنت داغه! حالت خوبه؟! سرما نخوری؟!» گفتم: «خوبم. سید خانوم چیکار داشت؟» بلند شد و به طرف لباسهای داخل تشت رفت و گفت: «خواب دیده یه آقایی با اسب سفید اومده طرف تو و یه بچه گذاشته بغلت. بعدش گفته: این پسر شماست دخترم، اسمشم امیره. زهرا! نکنه خبریه؟!» رفتم توی فکر. یاد خواب دیشبم و حرف زن دایی افتادم، گفتم: «خیر باشه انشاءالله! نمیدونم، شاید.» صبح زود همراه رجب رفتم دکتر و بارداریام را تأیید کرد. خواب سید خانم را برای رجب تعریف کردم؛ خیلی خوشحال شد. برادر تنی نداشت و تنها بزرگ شده بود؛ برای همین هم عاشق پسر بود. خدا میداند بعد از شنیدن این خوابها در خیال خودش چه نقشههایی برای پسرش کشید!
https://eitaa.com/madadazshohada
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
قسمت ۱۸
https://eitaa.com/madadazshohada
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار
قسمت سوم
یکی از شبهای تابستان رجب با پاکتی بزرگ که به دست داشت به خانه برگشت. پاکت را باز کرد و گذاشت جلوی من و گفت: «بخور زهرا. خودت و اون بچه باید جون بگیرید.» کمی به جلو خم شدم و داخل پاکت را نگاه کردم؛ پسته بود. از ظاهرش معلوم بود مرغوب و گران قیمت است. درشت و یکدست، دهان باز کرده بودند تا با آدم حرف بزنند!
- اینا خیلی گرونه رجب! پولش رو از کجا آوردی؟!
- چیکار به پولش داری؟! تو فقط بخور. امشب بعد از مهمونی هتل، صاحب مراسم اینا رو بین کارگرا تقسیم کرد.
کمی عقب رفتم و گفتم: «پس نمیخورم!»
- چرا؟!
- از کجا معلوم حلال باشه؟!
با ناراحتی گفت: «دزدی که نکردم، با رضایت خودش داده. این اداها چیه درمیاری؟!»
- من از کجا بدونم با پول حلال خریده؟! اصلا شاید اهل خمس دادن نباشه! من نمیخورم. ببر پسشون بده.
عصبانی شد و پاکت را از جلوی من برداشت. سر مسائل بهظاهر کوچک خیلی با هم درگیر میشدیم. همین که مال دزدی نباشد، برای او کافی بود؛ اما من نصیحتهای مادرم را آویزهی گوشم کرده بودم. حرام که جای خود داشت، شبههناک هم نمیخوردم! واقعا از لقمه حرام میترسیدم. جز حلال از گلویم پایین نرفته بود. بهخاطر یک ویار زنانه نمیخواستم عاقبت امیرم خراب شود. میدانستم مال شبههناک در آینده و نسل تأثیر مستقیم دارد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»