فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شرح حال شهدا را بخوانید
🔸رهبر فرزانهی انقلاب امام خامنه ای عزیز :
🔸من نمیدانم شماها این کتابهای شرح حال شهدا را میخوانید یا نه؛ من میخوانم و اشک میریزم و استفاده میکنم؛ برای من حقیقتاً استفاده دارد
🔸 شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد که شرح حال این شهدای عزیز را،بخصوص بعضیشان را که خیلی معنویّت دارند، بخوانید
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تفسیر گوشه ای از کلماتِ زیارت عاشورا توسط استاد عباس موزون ...
خیلی زیباست ...
اینهمه زیارت عاشورا خوندیم به مفهومش اینجوری دقت نکردیم ...
و چه زیبا به صورت عملی بهمون نشون داد ،
انگار کلاس عملی آناتومی قلبه ... 🌱
....................
@madadazshohada
🪴 کانالتون رو با هزینۀ کم با مدداز شهدا می تونین رشد بدید 🌷
برای رزرو تبلیغات پرجذب 👇
.@yazaahrah
💜عاشق مهدی
(عجل الله تعالی فرجه شریف)
حاج شیخ احمد کافی
💟 مرحوم كافي كه مويههاي جانگدازش در فراق حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه شریف) تا هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنينانداز است وعدة ديدار او را به آن جهان برد. او بارها وصيّت كرده بود: «وقتي من مردم، اگر در بين هفته بود، جنازة مرا بگذاريد تو سردخانه باشد، تا صبح جمعه، رفقا دور جنازهام دعاي ندبه بخوانند و چند تا يا صاحب الزمان بگويند كه مردهام هم اين نالهتان را بشنود.»
🔮 سلام بر آن نالههاي عاشقانه كه قوام گردوناند و شفاي دل عشاق. روح مرحوم كافي شاد و جان او ميهمان معشوقش، مهدي(عجل الله تعالی فرجه شریف) باد.
#شهید_شیخ_احمد_کافی
یادشهداباصلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید کافی💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا 🌷قسمت ۷۵ و ۷۶ لبها كبود، صورت رنگپريده و مهتابي و مژگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا 🌷قسمت ۷۵ و ۷۶ لبها كبود، صورت رنگپريده و مهتابي و مژگان
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا
🌷قسمت ۷۷ و ۷۸
علي خشم آلود او را نظاره ميكند:
- دراز ديلاق !... خودشه ... بالاخره اومد... لعنتي !
به حميد نزديك و نزديكتر ميشود، حميد كنار ماشين رنو سفيد میايستد، علي با لحن آرامی كه رگه هايی از پوزخند دارد او را مخاطب ميسازد:
- آقاي لطفي ! سلام !
حميد رو به جانب او برمیگرداند
علي با همان پوزخند ادامه ميدهد:
-اميدوارم اونقدر حضور ذهن داشته باشين كه منو به جا بيارين
حميد بعد از كمي تأمل ، لبخندزنان ، دستش را پيش میآورد، علي دو دست درون جيب ميگذارد و به او خيره نگاه ميكند، حميد با تعجب دست لاي موهايش فرو برده از كنج چشم به او نگاه ميكند
اندكي درنگ كرده ، ميگويد:
- خب البته ... خانم اصلاني ، شما رو به ما معرفي كردن و من ...
علي به او اجازهی صحبت نميدهد، خود گوی سخن ميربايد
- حتماً هم گفته که من برادر شوهرشم ... علي ... ميخوام اين اسم تا مدتها... تاابدالدّهر، آويزهی گوشتون باشه
حميد ابرويی بالا انداخته ، ميگويد:
- منظورتون از اين حرفها چيه ؟
علي باخشم جواب ميدهد:
- منظورم اينه كه پاتو بكشي كنار، من خوش ندارم بچهی داداشم زير دست يک غريبه بزرگ بشه
حميد، قيافهی حق به جانبي گرفته و ميگويد:
- آقاي محترم ! منم بچه دارم ، يك پسري كه از وقتي دنيا اومد رنگ مادر به خودش نديد، اگه شما دل براي بچه برادرتون ميسوزونيد... منم پسرمو از تمام دنيا بيشتر دوستش دارم ... اگه پا جلو گذاشتم براي اين بوده كه هم به خودم اطمينان دارم و هم به ليلاخانم
علي دندان بهم ميسايد و میگويد:
- پس حدسم درست بود، مادرتون براي خواستگاري آمده بود نه احوالپرسي ... نميدونم ليلا ميدونه كه اونو واسه خاطر پسر خودت ميخواي ؟
حميد از سخن علي برآشفته شده ميگويد:
- علي آقا! شايد يكی از دلايل ازدواج من با ليلا خانم اين باشه كه البته كتمان هم نميكنم .. ولي همهاش اين نيست، ليلاخانم هم اگه بخواد با من ازدواج كنه حتماً امين رو هم مدّنظر داره، از آن گذشته من و ليلاخانم در شرايطي نيستيم كه به خاطر هوی و هوس ازدواج كنيم ، چون او مادره و منم پدر
🍃🇮🇷ادامه دارد...
🍃نویسنده رمان ؛ مرضیه شهلایی
🌷تقدیم به خانواده شهدای کشور عزیزمون بخصوص همسران🌷
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا
🌷قسمت ۷۹ و ۸۰
- اين همه دختر! اين همه زن ! چرا انگشت روي خانم داداش من گذاشتي ؟
حميد به طرف علي ميرود چشم در چشم او دوخته و باقاطعيت ميگويد:
- آقا! قباحت داره جلو دانشجوها داد و فرياد نكنيد...
آنگاه چشم به اطراف دوخته و بعد از كمی این پا و آن پا كردن ادامه ميدهد:
- بله ... من ليلا خانم رو انتخاب كردم و از انتخاب خودم هم پشيمان نيستم
علي پوزخندزنان ميگويد:
- آقا رو باش ! طوري حرف میزنه كه انگار ليلا جواب بله رو داده، خيلي ازخودت مطمئني ، مگه ميتوني ليلا رو مجبور كني كه از ياد حسين و از خاطرات حسين جدا بشه ...حسين يك پارچه آقا بود... گُل بود...
حميد نفسي بيرون داده با لحن آرامتری ميگويد:
- كسي نميخواد ليلا خانم رو از خاطرات شهيد جدا كنه
حميد درون ماشين مينشيند. ميخواهد حركت كند كه علي با پشت انگشت سبابه محكم به شيشهی ماشين كوبيده با فرياد ميگويد:
- اينو به تو قول ميدم كه ليلا به تو جواب نميده ، بيخودي خودتو خسته نكن
حميد شيشهی پنجره را پايين كشيده در جواب علي ميگويد:
- اين رفتار از شما پسنديده نيست ، شما كه وكيل وصي مردم نيستين، ليلاخانم عاقل و بالغند و حق دارن خودشون درمورد زندگيشون تصميم بگيرن
علي بیاعتنا به سخنان او ميگويد:
- ميرزا قلمدون ! اين خط ... اين نشون ... خلاصه گفته باشم اون طرفها آفتابي نشي كه با من طرفي
حميد پا روي پدال گاز فشار داده و به سرعت دور ميشود زير لب غرولند ميكند:
- عجب آدميه ! براي من شاخ شونه ميكشه ... مگه من بيدم از اين بادا بلرزم
پشت پنجره ايستاده است
پنجرهی خاطرات ، پنجرهی تنهايیها و سنگ صبور دلتنگیها به افق چشم دوخته و به آن زمان فكر ميكند كه درون لِنج ، دستهای كوچكش ميلههای عرشه را محكم ميفشرد
لِنج به آرامي با موجهای دريا بالا وپايين ميرفت و او در تلاطم امواج ، به كرانههای سراسر آبي مينگريست، نسيم دريا صورتش را نوازش ميداد و بر موهايش موج ميساخت احساس تنهايي ميكرد.
چرا مادر او را تنها گذاشته بود
پدر ميگفت :
-«مادر به يک سفر طولاني رفته »
ولي چرا با او خداحافظي نكرد، چرا صورتش را نبوسيد. چرا بیخبر رفت . مگر او را ديگر دوست نداشت
پدر كنارش آمد
و دست نوازش بر سرش كشيد، پهلويش نشست و دست به دور شانهاش حلقه كرد:
- ليلاجون ! بابا! دريا خيلي قشنگه ؟ ميبينی رنگش مثل رنگ آسمونه !
ليلا چشم در چشم پدر دوخت و به آرامي گفت
- باباجون ! مامان حوراء هم با كشتي رفته سفر، مامان حوراء هم اين دريا رو ديده ؟
اشك در چشمهاي پدر جمع شد
روي به سويي ديگر چرخاند و بعد از آن كه بغضش را فرو بلعيد، نگاه مهربانش را به او دوخت و گفت :
- آره دخترم ! مامان حوراء هم دريا رو ديده
ليلا هيجان زده رو به پدر كرد و گفت :
-بابا جون! پس ما داريم همان جايي ميريم كه مامان حوراء رفته ... داريم ميريم پيش مامان حوراء... آره باباجون ...؟
پدر ديگر طاقت نياورد،
بلند شد و ليلا را با دلخوشیهاي كودكانه اش تنها گذاشت
دست بر لبهی پنجره ميفشرد
چشم از افق برميگيرد و پلکها برهم مينهد:
-«خداي من ! اگه امين از من بپرسه بابا كو؟ كجارفته ؟
چي بهش بگم ؟
منم بهش بگم بابات رفته سفر، رفته به يك سفر طولاني ، خدايا! خدايا!»
مقابل عكس حوراء میايستد:
«مامان حوراء! ميگي من چكار كنم ، فرهاد هم مثل ليلاي توست ، مثل ليلاي تو كه قلب كوچكش شكست ،مثل ليلاي تو كه دوست داشت سر بر شانههايت بگذاره و تو براش لالايي بخوني ...»
🍃🇮🇷ادامه دارد...
@madadazshohada
🍃نویسنده رمان ؛ مرضیه شهلایی
🌷تقدیم به خانواده شهدای کشور عزیزمون بخصوص همسران🌷
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای این چله🌸
۱🌷شهید نوید صفری
۲🌷شهید علی رضا کریمی
۳🌷شهید مصطفی صدرزاده
۴🌷شهید احمد علی نیری
۵🌷شهید عباس ذوالفقاری
روز اول👈🏼 ۲۲ اسفند❇️
روز دوم👈🏼 ۲۳ اسفند❇️
روز سوم👈🏼 ۲۴اسفند❇️
روز چهارم👈🏼 ۲۵ اسفند❇️
روز پنجم👈🏼 ۲۶ اسفند❇️
روز ششم👈🏼 ۲۷ اسفند❇️
روز هفتم👈🏼 ۲۸ اسفند✅
روز هشتم👈🏼 ۲۹ اسفند✅
روز نهم👈🏼 ۱ فروردین✅
روز دهم👈🏼 ۲ فروردین✅
روز یازدهم👈🏼 ۳ فروردین✅
روز دوازدهم👈🏼 ۴ فروردین ✅
روز سیزدهم👈🏼 ۵ فروردین ✅
روز چهاردهم👈🏼 ۶ فروردین✅
روز پانزدهم👈🏼 ۷ فروردین✅
روز شانزدهم👈🏼 ۸ فروردین✅
روز هفدهم👈🏼 ۹ فروردین ✅
روز هجدهم👈🏼 ۱۰ فروردین✅
روز نوزدهم👈🏼 ۱۱ فروردین ✅
روز بیستم👈🏼 ۱۲ فروردین✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۳ فروردین✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱۴ فروردین✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۵ فروردین✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۱۶ فروردین✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۱۷ فروردین✅
روز بیست وششم👈🏼 ۱۸ فروردین✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۱۹ فروردین✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۲۰ فروردین✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۱ فروردین ✅
روز سی ام👈🏼 ۲۲ فروردین ✅
روز سی ویکم👈🏼 ۲۳ فروردین✅
روز سی دوم👈🏼 ۲۴ فروردین✅
روز سی سوم👈🏼 ۲۵ فروردین✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۲۶ فروردین✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۲۷ فروردین
روز سی وششم👈🏼 ۲۸ فروردین
روز سی وهفتم👈🏼 ۲۹ فروردین
روز سی وهشتم👈🏼 ۳۰ فروردین
روز سی ونهم👈🏼 ۳۱ فروردین
روز چهلم👈🏼 ۱ اریبهشت
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
جهت پیروزی رزمندگان اسلام این دعا را بخوانید:
"اللهمَّ اَنصُر عبادَك المؤمنين على الكافرين نصراً عزيزاً"
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاهی که در شبکه های مجازی عربی بسیار پربازدید شده است.
#انتقام_سخت
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای قوم کثیف یهود،به تلافی لرزش ناشی از ترس گلوله ،شماهم
تا صبح مثل سگ بلرزید
اینها همه آه این کودک است و لرزشهای فک کوچکی که جهان را لرزاند...😭
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🌹
🔴 این موشک هایی که شلیک شد فقط بخشی از موشک هایی بود که تو انبارها خیلی سال مونده بود و داشت تاریخ انقضاش تموم میشد و خمس بهش میخورد😂
خمسش رد کردیم دادیم مستحق😂😂😂
اصل کاری ها و جدید ها موندند برای دور بعدی 😉
🔺سیلی بعدی محکمتر است…
🔹دیوارنگاه جدید میدان فلسطین رونمایی شد.
@madadazshohada
پیام شما✅
سلام علیکم خانوم عزیز خانی عزیز
.عزیزم تبریک میگم به شما رشادت و قدرت نمایی جانانه ی شیر بچه های شیعه ی سپاه و ارتش رو با ارزوی سلامتی وطول عمر رهبر عزیز وحکیم وشجاع کشورمون رو .
دیشب پسر کوچیکه من با شنیدن خبر این حمله چفیه برداشته بود و پرچم مدام شعار میداد خیلی خوشحال بود تقریبا دیگه ساعت ۲ونیم بامداد که خوابش گرفته بود قبل از اینکه بخوابه گفت مامان اگه اسرائیل تهران و زد من شهید شدم تو زنده موندی بدون من خیلی تو رو دوست دارم تورو از همه بیشتر دوست داشتم
😭😭😭
اینا رو گفتم تا بگم دیشب وسط اون همه شادی جیگرم عمیقا سوخت و بغض و اشک و اه واینکه واقعا احساس خانواده های شهدا وقتی عزیزانشون رو در اون حال میبینن چیه ؟؟؟
شرمندگی واحساس کوچکی در مقابل بزرگیشون .فقط امید دارم شهدا حقشون رو به ما از روی بزرگواریشون ببخشن .
اینا همه در حالیه که بچه ی من سالم وزنده در ارامش و امنیت بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روی قبرم بنویسید: اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند...
#شهیدحسن_آقا_تهرانی_مقدم
#پدرموشکی_ایران
🇵🇸ای قدس به تو از جان سلام ...
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 ساعت ۱:۲۰دقیقه بامداد | یک دنیا نظارهگر ایران است
🍃🌹🍃
🌺 این جنگ را شاید شما شروع کنید، اما پایان اش را ما ترسیم میکنیم
@madadazshohada