🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید مشلب💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا 🌷قسمت ۷۹ و ۸۰ - اين همه دختر! اين همه زن ! چرا انگشت روي خ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا 🌷قسمت ۷۹ و ۸۰ - اين همه دختر! اين همه زن ! چرا انگشت روي خ
🇮🇷 رمان عاشقانه، جذاب و شهدایی #لیلا
🌷قسمت ۸۱ و ۸۲⭕️ (قسمت آخر)
چشم از عکس مادر برميگيرد
دست بر حلقهی ازدواج ميلغزاند با حسين نجوا ميكند، بغض آلود:
«حسين ! حسين ! كجايي !
به امين چي بگم ...
چه جوري جاي خالي تو رو براش پُر كنم ...»
@madadazshohada
اصلان وارد اتاق ميشود
دست دور شانهی ليلا حلقه ميكند و همسو با ليلا برعكس حوراء نگاه ميريزد از بهر دلداري ليلا ميگويد:
- دادم تابلوي حسين رو بكشن ، ميخوام عكسش بزرگ شده تو مغازم باشه
ليلا باخوشحالي به پدر نگاه ميكند.
اصلان به رويش لبخند ميزند، به طرف پنجره ميرود.
ليلا نيز او را همراهي ميكند
صداي خندهی امين كه با سهراب و سپهر بازي ميكرد، نگاه مشتاق آن دو را به خود جلب ميكند
اصلان نفسي به راحتي كشيده و بیآنكه به ليلا نگاه كند با آرامشي كه در سخن گفتنش حاكم است ميگويد:
- ليلا! اونا منتظر جوابن ... تا كِي ميخواي دستشونو تو حنا نگه داري ؟
صدايي در گوش جان ليلا ميپيچد:
- ليلاجون ! من آفتاب لب بومم ... آفتاب لب بوم ... به خاطر امين ... به خاطرفرهاد...
سر بر چهارچوب پنجره تكيه ميدهد، چشمها نگران به افق خيره ميماند.
*
مهرماه سال ۱۳۶۶
آرام از كنار قبرها ميگذرد.
امين نيز همراه اوست.مثل هميشه .
امين هم براي پدر حرفهايي دارد، ميخواهد از اولين روز مدرسهاش با پدر سخن بگويد. از اولين روز مهر.
امين نزديك مزار پدر از مادر جدا شده ، شتابان به آن سو ميدود. كنار عكسی میايستد
و با دستهای كوچكش آن را نوازش ميكند و مرتب ميبوسد
ليلا بر سر مزار ايستاده است
فاتحه و اخلاصي ميخواند براي او كه سنگ صبور غصههايش بود، قطرات اشك بر گونه هايش آرام آرام ميغلتد..
دست بر سنگ قبر ميكشد.
سرش به نرمی تكان ميخورد. صداي لرزانش درگلو خفه مانده است :
«حسين ! ميبيني ...
امين بزرگ شده ... ميره مدرسه ...
جات خالي بود...
نبودی كه مدرسه رفتن پسرتو ببيني و مثل من آن قدر ذوق زده بشي كه اشكت دربياد.»
قطرات گرم اشک همچنان برصورت منجمدش سرازير است و سخنانش دربغض گلوگيرش ، خفه ، سوزناك ، آه برآورده باشدت بيشتري گريه سر ميدهد
امين چادر از صورت مادر كنار ميكشد
نگاه معصومش از چشمهای باران زدهی ليلا روی گردان نيست
ليلا با اشتياق فراوان او را در آغوش ميكشد و محكم به سينه ميفشرد،
پلک ميگشايد و دوباره به عكس نگاه ميكند، احساسي لطيف نرم نرمك در وجود متلاطمش رخنه ميكند،
احساسي آشنا وناآشنا كه چون سايه ، بر سرتاسر وجودش چتر ميگستراند، آوای درون را ميشنود كه بر ذهنش انگشت ميزند:
«تا شقايق هست ... زندگي بايد كرد...»
🍃🇮🇷 #پایان
🍃نویسنده رمان ؛ مرضیه شهلایی
🌷تقدیم به خانواده شهدای کشور عزیزمون بخصوص همسران🌷
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#پیام_شما
با عرض سلام
چند وقتی بود پسرم با دوستایی می چرخید که از نظر جو خانوادگی و فرهنگی با هم فرق داشتیم و من از این موضوع بسیار ناراحت بودم.
متوسل شدم به شهدا و ام البنبن.
و گفتم خدایا به آبروی این عزیزان دوستای خوب سر راهش قرار بده.و اونو به راه راست هدایت کن .
به آبروی این عزیزان این اتفاق افتاد😍
چند روز پیش فهمیدم که امسال تصمیم گرفته روزه هاش رو بگیره و مطمئنم اتفاقات بهتری هم براش میافته فقط باید صبور باشم و به توسلاتم ادامه بدم 😊
البته من همیشه برای سر به راه شدن همه جوون ها دعا میکنم چرا که عاقبت بخیر شدن بچه هام در گروه داشتن جامعه خوب هست.
@madadazshohada
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای این چله🌸
۱🌷شهید نوید صفری
۲🌷شهید علی رضا کریمی
۳🌷شهید مصطفی صدرزاده
۴🌷شهید احمد علی نیری
۵🌷شهید عباس ذوالفقاری
روز اول👈🏼 ۲۲ اسفند❇️
روز دوم👈🏼 ۲۳ اسفند❇️
روز سوم👈🏼 ۲۴اسفند❇️
روز چهارم👈🏼 ۲۵ اسفند❇️
روز پنجم👈🏼 ۲۶ اسفند❇️
روز ششم👈🏼 ۲۷ اسفند❇️
روز هفتم👈🏼 ۲۸ اسفند✅
روز هشتم👈🏼 ۲۹ اسفند✅
روز نهم👈🏼 ۱ فروردین✅
روز دهم👈🏼 ۲ فروردین✅
روز یازدهم👈🏼 ۳ فروردین✅
روز دوازدهم👈🏼 ۴ فروردین ✅
روز سیزدهم👈🏼 ۵ فروردین ✅
روز چهاردهم👈🏼 ۶ فروردین✅
روز پانزدهم👈🏼 ۷ فروردین✅
روز شانزدهم👈🏼 ۸ فروردین✅
روز هفدهم👈🏼 ۹ فروردین ✅
روز هجدهم👈🏼 ۱۰ فروردین✅
روز نوزدهم👈🏼 ۱۱ فروردین ✅
روز بیستم👈🏼 ۱۲ فروردین✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۳ فروردین✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱۴ فروردین✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۵ فروردین✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۱۶ فروردین✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۱۷ فروردین✅
روز بیست وششم👈🏼 ۱۸ فروردین✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۱۹ فروردین✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۲۰ فروردین✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۱ فروردین ✅
روز سی ام👈🏼 ۲۲ فروردین ✅
روز سی ویکم👈🏼 ۲۳ فروردین✅
روز سی دوم👈🏼 ۲۴ فروردین✅
روز سی سوم👈🏼 ۲۵ فروردین✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۲۶ فروردین✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۲۷ فروردین✅
روز سی وششم👈🏼 ۲۸ فروردین
روز سی وهفتم👈🏼 ۲۹ فروردین
روز سی وهشتم👈🏼 ۳۰ فروردین
روز سی ونهم👈🏼 ۳۱ فروردین
روز چهلم👈🏼 ۱ اریبهشت
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
📌 ارتباط با امام زمان (عج)
✅ گفتن ذکر ﴿مُستَغاثُ بِک یَابنَ الحَسَن﴾
گفتن این ذکر به صورت مستمر و با توجه، محبت و میل انسان را به امام زمان علیه السلام شدید میکند، و این محبت دو طرفه است.
✍ ️#استاد_سپیدنامه
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#امام_زمان
@nooranamazashab
سـ🌸ـلام
روزتون پراز خیر و برکت 💐
🗓 امروز دوشنبه
☀️ ۲۷ فروردین ١۴٠۳ ه. ش
🌙 ۶ شوال ١۴۴۵ ه.ق
🌲 ۱۵ آوریل ٢٠٢۴ ميلادی
@madadazshohada🌸🍃
هرگُلیبویِخودشراداردامادرکَرَم
مثلِآقایمحسندربیناینگلخانهنیست💚
#السلامعلیڪیاحسنبنعلی
دوشنبه های امام حسنی💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 این فیلمو ذخیره کنیم و هر روز یک بار نگاه کنیم ...
یادآوریِ قشنگیه ...🍃
...................
@madadazshohada
بسم الله الرحمن الرحیم
#دعای عظیم الشان جوشن کبیر فقط مختص شب های قدر و ماه مبارک رمضان نیست بلکه....👇
دستورالعملی از آیه الله شیخ عبدالقائم شوشتری برای بهره مندی از برکات اسماءالهی
اهل ذکر که میخواهند واقعأ از برکات اسماء الله بهره مند شوند این روش را انشاالله یک سال رجاءً انجام دهند:
در طول روز یا شب ها قبل از خواب هر شب به مدت تقریبی ده دقیقه،ده فراز از جوشن کبیر ،با همان ذکر مشترک « سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب » خوانده شود، درنتیجه هر ده شب یک دور کامل جوشن کبیر خوانده می شود.بنابراین در نهایت یک ماه سه دورکامل جوشن کبیر خوانده می شود و درکل یک سال سی و شش مرتبه می شود.در حدیث آمده است که هر کس در هر ماهی سه مرتبه جوشن کبیر بخواند ،خدای تعالی او را می آمرزد و شرح فضیلت آن زیاد است
دعای جوشن کبیر فقط به ماه رمضان اختصاص ندارد،بلکه در این ماه دستورش به گونۀ دیگر است.ماه رمضان دستورش در یک شب خواندن است؛در شب نوزدهم یک مرتبه،شب بیست و یکم یک مرتبه،شب بیست و سوم هم یک مرتبه،ولی با تأمّل و توجه و محبت و شوق و رجا باید بخوانید.
بنده یک شبی داشتم جوشن کبیر می خواندم رسیدم به این اسم: « یا خیر ذاکرٍ و مذکور»؛ای بهترین کسی که تا کنون مرا یاد کردی و ای بهترین کسی که من او را یاد کردم.ای بهترین ذاکرها و ای بهترین مذکورها!این اسم مرا تکان داد و به قول معروف برق این اسم مرا گرفت،دیگر رها نکردم همان جا محکم چسبیدم.در این گونه موارد باید مانند طفل شیرخوار گرسنه که به سینه پر شیر مادر می رسد،با حرص و ولع چسبید و جدا نشد؛آنقدر باید این اسم را تکرار کرد تا دل را سیراب کند؛من نیز با عطش فراوان،وقتی برق این اسم مرا گرفت،رهایش نکردم؛ « یا خیر ذاکرٍ و مذکور ، یا خیر ذاکرٍ و مذکور ، یا خیر ذاکرٍ و مذکور... » تکرار کردم؛حالا چه چیزهایی خدا به واسطۀ این ذکر مرحمت کرد به هیچ کس نگفتم،اگر به کسی هم گفته باشم،گفته ام خیلی چیزها مرحمت کرد.اگر بگویم تعجب می کنید،باور نمی کنید،خودتان شروع کنید نتیجه اش را بگیرید.ما را هم دعا کنید.
یک وقت دیگر داشتم دعای مَشلول می خواندم،رسیدم به این اسم که در جوشن کبیر نیست : « یا جاری اللصیق » ؛ یعنی ای همسایه دیوار به دیوار من !چطور خداوند همسایۀ دیوار به دیوار ماست؟ دیوار ظاهری که نیست،دیوار باطنی است.خطاب به خدا عرض می کردم:ای نزدیک ترین موجودات به من !ای همسایۀ چسبیده به دیوار خانۀ دل من ! « یا جاری اللصیق » .این جا برق این اسم مرا گرفت،محکم چسبیدم،تکرار کردم.این جا هم چشمۀ جوشان این اسم مرا سیراب کرد و همان قصه هایی که آن جا پیش آمده بود پیش آمد.
📚کتاب غم عشق صفحه ۲۷۹
شایسته است حداقل بغیر ازماه مبارک رمضان دعای جوشن کبیر را درهرماه یکبار زمزمه ومانوس شوید و قربه الی الله جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات الله علیه ونثار ارواح طیبه محمد وآل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و به نیابت از جمیع شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام و...و...جمیع نیت های خيران شا الله تعالی....اهدا کنید
#صلوات ختمکنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
سه شب قبل از شهادت، سردار شهید محسن صداقت خواب سردار شهید سلیمانی را در محل کارش می بیند.
شهید گلایه می کند که دوستانم رفتند و من تنها موندم.سردار سلیمانی هم در پاسخ فرموند:
نگران نباش تو هم بزودی به ما ملحق می شوی و شهید چقدر زود به آرزوی قلبی اش رسید.
خاطره از همسر شهید
#شهید_محسن_صداقت
@madadazshohada
رفیقِ #شهید که داشته باشی
میدونی که یکی هست
بعد خدا
باهاش دردودل کنی..:)♥️
#شهید_ابراهیم_هادی
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
✨کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
🌺 فرهاد کاظمی (عبدالمهدی) در سال ۱۳۶۳ در یک خانواده مذهبی و اهل تقوا ار استان اصفهان به دنیا آمد. فرهاد کاظمی با اینکه دروس مدرسه را میگذراند ، با وجود اینکه در زمینه فوتبال مهارت خاصی داشت ، وارد تیم نوجوانان سپاهان اصفهان شد و پس از مدتی فعالیت ورزشی ،تصمیم گرفت که وارد حوزه علمیه شود و به مدت دوسال دروس طلبگی را در محضر آیت الله ناصری می خواند.
🌼 فرهاد کاظمی پس از مدتی از تحصیل در حوزه علمیه ، خوابی را مشاهده کرد و پس از راهنمایی گرفتن از آیت الله ناصری ، تصمیم گرفت تا به محضر آیت الله بهجت شرفیاب شود و خواب خود را تعبیر کند. پس از تعبیر خواب توسط آیت الله بهجت ، فرهاد کاظمی نام خود را به عبدالمهدی تغییر داد و از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف داد و وارد سپاه شد.
🌺عبدالمهدی کاظمی در سال ۸۴ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ، دو فرزند با نام های فاطمه و ریحانه به یادگار مانده است.
🌼فرمانده گروهان پیاده گردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه ناحیه خمینی شهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی، مسئول جنگ نوین در گردان های سپاه از جمله مسئولیت های عبدالمهدی کاظمی در سپاه است.
🌺پس از حضور داعش در منطقه ، عبدالمهدی کاظمی فرصت را غنیمت شمرد و بعنوان رزمنده مدافع حرم وارد سوریه شد و وی در اواخر آذر ۹۴ در جبهه مقاومت اسلامی و حق علیه باطل در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
💖 کانال مددازشهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋 ماجرای ازدواج شهید
🌸واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدی كاظمی و همسرش مرضيه بديهی، شهيد سيد مجتبی علمدار بود.
🌸هر دو به اين شهيد متوسل ميشوند تا همسری متدين نصيبشان شود و طی يك رؤيای صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی ميكند. به اين ترتيب ازدواج خوبان شكل ميگيرد و ۹ سال ادامه می يابد. يك زندگی شيرين كه با شهادت عبدالمهدی در سوريه در تاريخ ۲۹ دی ماه ۹۴، به سرنوشتی زيباتر ختم ميشود.
🌸 به نقل از همسر شهید: يك شب خواب شهيد سيد مجتبی علمدار را ديدم كه از داخل كوچهای به سمت من می آمد و يك جوانی همراهشان بود.
شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان می آيد.نذرتان را ادا كنيد.
وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان می آيد.😳 مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند.
شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم.
خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.
💖 کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@madadazshohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌸 همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم! طورب كه يادم رفت سلام بدهم.
ياد خوابم افتادم🌺
@madadazshohada
🌸او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام.
خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن.
گفتم چرا گريه ميكنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت.
🌸همسرم تعريف كرد: من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهای شد تا سر مزار ايشان برويم.
با بچهها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند.
🌸تعدادی از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي ۱۰ دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم.رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا ۱۰ دقيقهای مهمان خانه شوند.
🌸 مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم.
سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد.
عدهای ميخواهند به منزل ما بيايند.
🌸 مادر شهيد استقبال گرمی از همسرم و دوستانش كرده بود. با گريه گفته بود شماها خيلی برايمان عزيزيد. شما مهمانهای سيد مجتبی هستيد.
در همان جلسه خواستگاری و بعد از آن همسرم خيلی از معجزههای اين شهيد برايم تعريف كرد. ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهای از فرزند شهيدش روايت كرد.
🌺مادر شهيد علمدار گفته بود: من از سيد مجتبی گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكی بگو يك علامتی، چيزیكه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبی در خواب مادرش گفته بود مادر جان! من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتری به دست مادرگذاشته بود.
وقتی مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايی شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود.
مادر شهيد انگشتری را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسری خوب ميخواهند و كمی بعد هم به خواستگاری من می آيند.🌺
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@madadazshohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامات_شهید عبدالمهدی کاظمی
💖 کانال مدداز شهدا 💖
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋 ماجرای کادوی تولد دختر شهید والامقام عبدالمهدی کاظمی
🌼پدرم در زمان حیات به من یاد داده بود که شهدا پس از شهادت نمرده و زنده و در نزد خدا روزی میخورند.
🌼فاطمه کاظمی افزود: من باوجود سن کم این جمله پدرم که برگرفته از آیات قران بود را ملکه ذهنم کرده و در عالم دلتنگی آیه را میخواندم و مطمئن بودم پدرم پیش من است.
🌼دختر شهید کاظمی ادامه داد: با توجه به سفارش پدرم برای قرائت این آیه در شب تولدم به او گفتم اگر کنارم هستی برای کادوی تولد یک دوچرخه برایم بگیر، شب تولدم خیلی ناراحت بودم، همه سؤال میکردند که بااینهمه کادوی رنگارنگ تولد چرا ناراحتی؟، در پاسخ گفتم بابایم اگر هست باید برایم دوچرخه بیاورد.
🌼فاطمه کاظمی گفت: حدود ساعت ۱۲ شب زنگ خانه را زدند و یک دوچرخه آوردند و گفتند شهید کاظمی به خوابمان آمده و سفارش کرده برای دخترش امشب دوچرخه هدیه ببریم.
💖 کانال مدداز شهدا 💖
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»