🌺 مدد از شهدا 🌺
#مدافع_عشق #قسمت_چهل_و_ششم ❤️ هوالعشـــق❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ با گوشه ی روسری اشک روی گونه ام را پاک میکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
#مدافع_عشق #قسمت_چهل_و_ششم ❤️ هوالعشـــق❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ با گوشه ی روسری اشک روی گونه ام را پاک میکن
#مدافع_عشق
#قسمت_چهل_و_هفتم
@madadazshohada
❤️ هوالعشـــق❤
❣❤️❣❤️❣❤️❣
چند تقه به در میزنم و وارد اتاق میشوم. روی تخت دراز کشیده و سرم دستش را نگاه میکند. با قدم های آهسته سمت تخت مےآیم و کنارش می ایستم.از گوشه ی چشمش یک قطره اشک روی بالش آبے رنگ بیمارستان مےافتد. با سر انگشتم زیر پلکش را پاک میکنم. نفس عمیق میکشد و همانطور که نگاهش را از من میدزدد زیر لب آهسته میگوید
_ همه چیزو گفت؟...
_ کی؟...
_ دکتر!...
بسختی لبخند میزنم و روی ملافه ی بدرنگی که تا روی سینه اش بالا آمده دست میکشم...
_ این مهم نیست...الان فقط باید بفکر پس گرفتن سلامتیت باشی ازخدا... تلخ میخندد
_ میدونی...زیادی خوبی ریحانه!..زیادی!
چیزی نمیگویم احساس میکنم هنوز حرف دارد.حرفهایی که مدتهاست درسینه نگه داشته است...
_ تو الان میتونی هر کار که دوست داری بکنی...هر فکری که راجب من بکنی درسته! من خیلی نامردم که روز خواستگاری بهت نگفتم...
لبهایش را روی هم فشار میدهد
_ گر چه فکر میکردم...گفتن با نگفتنش فرق نداره! به هرحال وقتی قضیه صوری رو پذیرفته بودی...یعنی...
بغضش را فرو میخورد.
_ یعنی...بلاخره پذیرفتی تا تهش کنار هم نیستیم... و همه چیز فیلمه...
من...همون اوایلش پشیمون شدم!از اینکه چرا نگفتم!؟ در حالیکه این حق تو بود!...ریحانه!...من نمیدونم با اینهمه حق الناسی که....چجور توقع دارم...منو....
اینبار بغض کار خودش را میکند و مژه های بلند و تیره رنگش هاله شفافی از غم را بخود میگیرد
_ نمیدونی چقد سخته که فکر کنی قراره الکی الکی بمیری... دوست نداشتم ته این زندگی اینجور باشه! میخواستم ....میخواستم لحظه آخر درد سرطان جونمو تو دستاش خفه نکنه!..ریحانه من دلم یه سربند میخواست رو پیشونیم...که به شعاع چند میلی متری سوراخ شه!...دلم پرپر زدن تو مرز رو میخواست...یعنی...دلم میخواد!
اقدام من برای زود اومدن جلو،بدون فکر و با عجله...بخاطر همین بود.فرصتی نداشتم...فکر میکردم رفتنم دست خودمه! ولی الان...الان ببین چجوری اینجا افتادم...قرار بود یک ماه پیش برم...
قراربود...
دیگر ادامه نمیدهد و چشمهایش رامیبندد.چقدر برایم شنیدن این حرفها و دیدن لحظه درد کشیدنش سخت است. سرم را تکان میدهم و دستم را روی موهایت میکشم...
_ چرااینقدر ناامید...عزیزم تو آخرش حالت خوب خوب میشه...
نمیگم برام سخت نبود! لحظه ای که فهمیدم بهم نگفتی... ولی وقتی فکر کردم دیدم میفهمیدنم فرقی نمیکرد! به هرحال تو قرار بود بری...و من پذیرفته بودم! اینکه تو فقط فقط میخوای نود روز مال من باشی....
❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مدافع_عشق
#قسمت_چهل_و_هشتم
@madadazshohada
هوالعشـــق ❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣
با کناره کف دستم اشکم را پاک میکنم و ادامه میدهم
_ ما الان بهترین جای دنیاییم...پیش آقا!میتونی حاجتت رو بگیری...میتونی سلامتیت رو...
بین حرفم میپری
_ ریحانه حاجت من سلامتی نیست...
حاجت من پریدنه....پریدن....
بخدا قسم سخته هم کلاسیت دیرتر از تو قصد بستن ساکش کنه و تو کمتر از سه هفته خبر شهادتش بیاد...
بابا کسی که هم حجره ایت بود،کسی که توی یه ظرف با من غذا میخورد... رفت!...ریحان رفت...
بخدا دیگه خسته شدم. میترسم میترسم آخر نفس به گلوم برسه و من هنوز تو حسرت باشم...حسرت...
میفهمی!؟...بابا دلم یه تیر هدف به قلبم میخواد...دلم مرد بخدا ....مرد...
ملافه را روی سرش میکشد و من از لرزش بدنش میفهمم شدت گریه کردنش را. کنارش مینشینم و سرم را کنارش روی تخت میگذارم...
" خدایا !....
ببین بنده ات رو....
ببین چقدر بریده....
تو که خبر داری از غصه هر نفسش...
چرا که خودت گفتی
" نحن اقرب الیه من حبل الورید..."
💞
گذشتن از مسئله پیش امده برایم ساده نبود... اما عشقی که از تو به درون سینه ام به ارث رسیده بود مانع میشد که همه چیز را خراب یا وسط راه دستت را رها کنم. خانواده اش هم ازبیماری اش خبر نداشتند و اصرار داشت که هیچ وقت بویی نبرند. همان روز درست زمان برگشت بود، اما با یک صحبت مختصر و خلاصه اعلام کردم که سه چهار روز بیشتر میمانیم... پدرم اول بشدت مخالفت کرد ولی مادرم بہ راحتی نظرش را برگرداند. خانواده هر دو یمان شب با قطار ساعت هشت و نیم به تهران برگشتند. پدرش در یک هتل جدا و مجلل برایمان اتاق گرفت...میگفت هدیه برای عروس گلم!هیچ کس نمیدانست بهترین اتاقها هم دیگر برای ما دلخوشی نمیشوند.حالش اصلاً خوب نبود و هر چند ساعت بخشی از خاطرات مربوط به اخیر را میگفت..
اینکه شیمی درمانی نکرده بخاطر ریزش موهایش...چون پزشکها میگفتند به درمان کمکی نمیکند فقط کمی پیشروی راعقب میندازد.اینکه اگر از اول همراه ما به مشهد نیامده چون دنبال کارهای آخر پزشکی اش بوده..اما هیچ گواهی وجود نداشت برای رفتنش! همه میگفتند انقدر وضعیتش خراب است که نرسیده به مرز برای جنگ حالت بد میشود و نه تنها کمکی نمیتوانی کنی بلکه فقط سربار میشوی...واین علی اکبر را میترساند.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
ازحمام بیرون می آیـد ومن درحالیڪه جانماز کوچکم را در کیفم میگذارم زیر لب میگویم
_ عافیت باشه آقا!غسل زیارت کردی؟
سرش را تکان میدهد و سمتم می آیـد...
_ شماچی؟ غسل کردی؟
_ اره...داشتم!
دستم را دراز میکنم ،حوله کوچکی که روی شانه اش انداخته برمیدارم و به صندلی چوبی استوانه ای مقابل دراور سوئیت اشاره میکنم
_ بشین...
مبهم نگاهم میکند
_ چیکار میخوای کنی؟
_ شما بشین عزیز
مینشیند، پشت سرش می ایستم ،حوله را روی سرش میگذارم و آرام ماساژ میدهم تا موهایش خشک شود.
دستهایش را بالا می آورد و روی دستهای من میگذارد
_ زحمت نکش خانوم
_ نه زحمتی نیست اقا!...زود خشک شه بریم حرم...
سرش را پائین میندازد و در فکر فرو میرود. در آینه به چهره اش نگاه میکنم
_ به چی فکر میکنی؟...
_ به اینکه اینبار برم حرم...یا مرگمو میخوام یا حاجتم....
و سرش را بالا میگیرد و به تصویر چشمانم خیره میشود.
دلم میلرزد این چه خواسته ای است...
از تو بعید است!!
کار موهایش که تمام میشود عطرش را از جیب کوچک ساکت بیرون می آورم و به گردنش میزنم...چقدر شیرین است که خودم برای زیارت آماده ات کنم
❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
❌سلام
عزیزان برای یک بنده خدایی که با ماشین اسنپ کار میکرده وگوشیش رو دزدیدن گوشی نیاز داریم
نون اور خانواده است وبدهکار
اگه کسی گوشی دست دو هم داره که کار این بنده خدارو راه بندازه اطلاع بده 👇 👇
@yazaahrah
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷سردار عزیزمون حاج قاسم سلیمانی✅
۲- 🌷شهید بهشتی و ۷۲ تن✅
۳- 🌷شهید رجایی وباهنر✅
۴- 🌷شهید صدر زاده ✅
۵- 🌷شهید صیاد شیرازی✅
۶_ 🌷شهید آوینی ✅
۷- 🌷شهید سرلشکر همدانی ✅
۸- 🌷شهید ابراهیم همت
۹- 🌷شهید حسن باقری
۱۰- 🌷شهید مجید ومهدی زین الدین
۱۱- 🌷شهید جواد الله کرم
۱۲- 🌷شهید چمران
۱۳--🌷شهید حمیدو مهدی باکری
۱۴--🌷شهید نوید صفری
۱۵-🌷شهیداحمد کاظمی
۱۶-🌷شهید خرازی
۱۷-🌷شهید امیر حاج امینی
۱۸-🌷شهید پلارک
۱۹-🌷شهید ابراهیم هادی
۲۰-🌷شهید سید مجتبی علمدار
۲۱-🌷شهید هادی ذو الفقاری
۲۲-🌷شهیداحمد علی نیری
۲۳-🌷شهید طهرانی مقدم
۲۴-🌷شهید سردار زاهدی
۲۵-🌷شهید یوسف قربانی
۲۶-🌷شهید ثابت وثاقب شهابی
۲۷-🌷شهید محمد خوانی
۲۸🌷-شهیدمحمد حسین یوسف اللهی
۲۹-🌷شهید سجاد زبر جدی
۳۰-🌷شهید محمد جواد حسن زاده
۳۱-🌷شهید رجبعلی ناطقی
۳۲-🌷شهید مرتضی عطایی
۳۳-🌷شهید محسن حججی
۳۴-🌷شهید آرمان علی وردی
۳۵-🌷شهید بابک نوری
۳۶-🌷شهید علی خلیلی
۳۷-🌷شهید محمد بلبا سی
۳۸-🌷شهید بابایی
۳۹-🌷شهید شیرودی
۴۰-🌷شهید مجید قربانخانی
روز اول👈🏼 ۱۵ اردیبهشت✅
روز دوم👈🏼 ۱۶ اردیبهشت✅
روز سوم👈🏼 ۱۷اردیبهشت✅
روز چهارم👈🏼 ۱۸ اردیبهشت✅
روز پنجم👈🏼 ۱۹ اردیبهشت✅
روز ششم👈🏼 ۲۰ اردیبهشت✅
روز هفتم👈🏼 ۲۱ اردیبهشت✅
روز هشتم👈🏼 ۲۲ اردیبهشت
روز نهم👈🏼 ۲۳ اردیبهشت
روز دهم👈🏼 ۲۴ اردیبهشت
روز یازدهم👈🏼 ۲۵ اردیبهشت
روز دوازدهم👈🏼 ۲۶ اردیبهشت
روز سیزدهم👈🏼 ۲۷اردیبهشت
روز چهاردهم👈🏼 ۲۸ اردیلهشت
روز پانزدهم👈🏼 ۲۹ اردیبهشت
روز شانزدهم👈🏼 ۳۰اردیبهشت
روز هفدهم👈🏼 ۳۱ اردیبهشت
روز هجدهم👈🏼 ا خرداد
روز نوزدهم👈🏼 ۲ خرداد
روز بیستم👈🏼 ۳ خرداد
روز بیست ویکم👈🏼 ۴ خرداد
روز بیست دوم👈🏼 ۵ خرداد
روز بیست وسوم👈🏼 ۶ خرداد
روز بیست وچهارم👈🏼 ۷ خرداد
روز بیست وپنجم👈🏼 ۸ خرداد
روز بیست وششم👈🏼 ۹ خرداد
روز بیست وهفتم👈🏼 ۱۰ خرداد
روز بیست وهشتم👈🏼 ۱۱ خرداد
روز بیست ونهم👈🏼 ۱۲ خرداد
روز سی ام 👈🏼 ۱۳ خرداد
روز سی ویکم👈🏼 ۱۴ خرداد
روز سی دوم👈🏼 ۱۵ خرداد
روز سی سوم👈🏼 ۱۶ خرداد
روز سی وچهارم👈🏼 ۱۷ خرداد
روز سی وپنجم👈🏼 ۱۸ خرداد
روز سی وششم👈🏼 ۱۹ خرداد
روز سی وهفتم👈🏼 ۲۰ خرداد
روز سی وهشتم👈🏼 ۲۱ خرداد
روز سی ونهم👈🏼 ۲۲ خرداد
روز چهلم👈🏼 ۲۳ خرداد
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
💞 باشهدا گم نمی شویم 💞
🕊💫سردار حسین همدانی
مشهور به حاج حسین
که از او به عنوان «بزرگترین فرماندهان جنگ سوریه»،
«نابغه جنگهای ناهمتراز در غرب آسیا» و «مرد شماره ۲ سپاه» یاد میشود،
در کنار حاج احمد متوسلیان، شهید محمدابراهیم همت و شهید محمود شهبازی از بنیانگذاران تیپ ۲۷ محمد رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شناخته میشود.
✅ حاج حسین همدانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در امر مبارزه فعال بود،
در دوران پس از جنگ تحمیلی،
مسئولیتهای متعددی در سپاه و بسیج داشته است؛
فرماندهی سپاه پاسداران استان همدان، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
سپاه پاسداران تهران و
مشاور فرمانده کل سپاه، بخشی از مسئولیتهای او بوده است.
ایشان در سال ۱۳۹۰ به عنوان فرمانده راهبردی در میدان نبرد سوریه حاضر شد.
شهید همدانی در آنجا به «ابووهب» معروف بود.
تشکیل گروههای دفاع مردمی ایده او برای نجات سوریه از بحران بوده است.
🌷 حاج حسین همدانی سرانجام روز ۱۶ مهر ۱۳۹۴ در مسیر استان حماء در جنوب شرقی حلب به شهادت رسید.
#شهید_مدافع_حرم 💫🌱
#شهید_حسین_همدانی🌷
@madadazshohada