سـ🍁ـلام
روزتون پراز خیر و برکت 🍁
🗓 امروز پنجشنبه
☀️ ۱۹ مهر ١۴٠۳ ه. ش
🌙 ۶ ربیع الثانی ١۴۴۶ ه.ق
🌲 ۱۰ اکتبر ٢٠٢۴ ميلادی
🍁🍂https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
.
سفرههاشان خالی بود
اما دلهای بزرگی داشتند!
و غصهی نام و نان نداشتند ...
#شب_جمعه شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات تا آنها پیش اباعبدالله شما را یاد کنند.
☘ پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) :
🍁 مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📖 انوار الهدایه
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🖤اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🖤
❤️سلام
ما به نیابت شما ختم های درخواستیتون رو انجام میدیم
هدیه های دریافتی صرف تبلیغ کانال شهدا میشه
هر نفر که جذب شهدا بشه شما هم در ثوابش تا ابد شریکید
وخانمهایی که در اذکار و ختم ها شرکت میکنند در کارخیر شریکنند.
هدیه ختم قران ۴۰۰ تومن
ختم ۴۰ زیارت عاشورا ۷۰ تومن
ختم ۴۰ حدیث کسا ۷۰ تومن
ختم ۴۰ سوره یس ۸۰ تومن
ختم ۴۰ سوره ملک ۵۰ تومن
ختم۴۰ سوره الرحمن ۷۰ تومن
ختم ۴۰ سوره واقعه ۷۰ تومن
ختم ۴۰ سوره حشر ۷۰ تومن
ختم ۴۰ دعای توسل ۶۰تومن
ختم ۱۴۰۰۰ صلوات ۸۰ تومن
ختم ۱۴۰۰۰لا اله الا الله ۱۰۰تومن
ختم ۴۰ ایه الکرسی ۵۰ تومن
ختم ۴۰ دعای فرج ۵۰ تومن
ختم ۴۰ فاتحه کبیره ۵۰ تومن
ختم ۳۰۰۰۰ استغفار ۱۷۰ تومن
ختم ۳۰۰۰۰صلوات ۱۷۰ تومن
ختم ۱۸۰۰۰ صلوات ۱۲۰ تومن
💳6037691638770875
(زهرا عزیزخانی)
لطفاً بعد واریز خبر بدید
برای سفارش ختم به این ایدی پیام بدید👇👇👇👇👇👇👇
@yazaahrah
گروه ذکر هدیه به شهدا واهل بیت....👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3532783829C1350c5e044
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
⭕️سلام
دوستان مسجد حضرت ابوالفضل (ع) جارو برقی نیاز داره
میخایم نو تهیه کنیم
اگه به نیت باقیات وصالحات خودت
ویا ذخیره برزخ وقیامت خودت
ویا خیرات امواتت میخای کمک کنی بسم الله...👇👇👇
💳۶۰۳۷۶۹۱۶۱۸۱۷۹۶۲۶(زهرا عزیزخانی) روی شماره کارت کلیک کنید کپی میشه 💥بعد از واریز اطلاع بدید اگر کسی هم جاروبرقی نو داره ومیخاد اهدا کنه اطلاع بده 🍃تا وقتی که از اون جارو برقی استفاده میشه ونماز گزاران در اون مسجد نماز میخونن براتون ثواب نوشته میشه
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به زیارت آمدن خانمی از بانکوک که خواب حرم را دیده بود ...!
❗️ خانمم همیشه بهم میگفت
چرا فقط شما میروید زیارت.
🌱 تا اینکه خودشون خواب امام رضا(ع) را دیدن که امام بهشون فرموده بود اول بروید پیش مادرتون ...
#حتما_ببینید 👌👌
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
داستان عنایت به شهید برونسی:
وقتی شروع به تعریف ماجرا کرد، خیره صورت نورانی اش شده بودم. حال و هوایش آدم را یاد آسمان، و یاد بهشت می انداخت. می شد معنی از خود بیخود شدن را فهمید. با لحن غمناکی گفت: موقعی که عملیات لو رفت و توی آن شرایط گیر افتادیم، حسابی قطع امید کردم . شما هم که گفتی برگردیم، ناامیدی ام بیشتر شد و واقعاً عقلم به جایی نرسید. مثل همیشه، تنها راه امیدی که باقی مانده بود، توسل به واسطه های فیض الهی بود. توی همان حال و هوا، صورتم را گذاشتم روی خاک های نرم اون منطقه و متوسل شدم به وجود مقدس خانم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
چشم هام را بستم و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم. حقیقتاً حال خودم را نمی فهمیدم. حس می کردم که اشک هام تند و تند دارند می ریزند. با تمام وجود می خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی، که در نتیجه شکست در این عملیات دامنمان را می گرفت، نجاتمان بدهند.
در همان اوضاع، یک دفعه صدای خانمی به گوشم رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید. به من فرمودند: فرمانده!
یعنی آن خانم، به همین لفظ فرمانده صدام زدند و فرمودند: این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید، ما هم از شما دستگیری می کنیم، ناراحت نباش.
لرز عجیبی تو صدای عبدالحسین افتاده بود. چشم هاش باز پر از اشک شد. ادامه داد: چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان خانم بود. بعد من با
التماس گفتم: یا فاطمه زهرا (س)، اگر شما هستید، پس چرا خودتان را نشان نمی دهید؟!
فرمودند: الان وقت این حرف ها نیست، واجب تر این است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی.
عبدالحسین نتوانست جلو خودش را بگیرد. با صدای بلندی زد زیر گریه. بعد که آرام شد، آهی از ته دل کشید و گفت: اگر اون لحظه زمین رو نگاه می کردی، خاک های نرم زیر صورتم گل شده بود، از شدت گریه ای که کرده بودم... .
حالش که طبیعی شد، گف: سید، راضی نیستم این قضیه رو به احدی بگی.
گفتم: مرد حسابی من الان که با ظریف رفته بودیم جلو و موقعیت عملیات رو دیدیم، یقین کردیم که شما از هر جا بوده دستور گرفتی، فهمیدم که اون حرف ها مال خودت نبوده.
آقاي توني ميگويد: شهيد برونسي روز قبل از عمليات بدر روحيه عجيبي داشت. مدام اشك ميريخت، علت را كه پرسيدم آقاي برونسي گفت: دارم از بچهها خداحافظي ميكنم چرا كه خوابي ديدهام. سپس افزود: به صورت امانت براي شما نقل ميكنم و آن اينكه: در خواب بي بي فاطمه زهرا (سلام الله عليه) را ديدم كه فرمود: فلاني! فردا مهمان ما هستي، محل شهادت را هم نشان داد. همين چهارراهي كه در منطقه عملياتي بدر (پد)فرود هليكوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره ميرود و من در همين چهار راه بايد نماز بخوانم تا وقتي كه به سوي خدا پرواز كنم و بالاخره نيز اين خواب در همان جا و همان وقتي كه گفته بود، به زيبايي تعبير شد.💔
شهید عبدالحسین برونسی🌹
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4