☆☆☆☆☆☆
🌹رو به قبله
سيد المرسلين سلام عليك سلام عليك
رحمه العالمين سلام عليك سلام عليك
سيدي مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
حضر ت فاطمه سلام علیک سلام علیک
مادر ما همه سلام علیک سلام علیک
نور چشم نبی سلام علیک سلام علیک
سیده مستجاب این دعا کن (جان مولا )
قسمت ماهمه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسن سلام علیک سلام علیک
ای شهید وطن سلام علیک سلام علیک
ای غریب در وطن سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
ای امام حسین سلام علیک سلام علیک
ای شه کربلا سلام علیک سلام علیک
ای سر از تن جدا سلام علیک سلام علیک
مشرق لاله ها سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن (جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن( جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
☆☆☆☆☆☆
🌹رو به حرم امام رضا
ای امام رضا سلام علیک سلام علیک
ای شه ارض طوس سلام علیک سلام علیک
ای انیس النفوس سلام علیک سلام علیک
ای حریم شفا سلام علیک سلام علیک
با غریب آشنا سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن (جان مولا)
قسمت ما همه شه رضا کن
☆☆☆☆☆☆
🌹رو به قبله
ای امام زمان سلام علیک سلام علیک
حجه ابن الحسن سلام علیک سلام علیک
صبح ظلمت شکن سلام علیک سلام علیک
مهدی فاطمه سلام علیک سلام علیک
یاور ما همه سلام علیک سلام علیک
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
رویت روی ماهت عطا کن
☆☆☆☆☆☆
☇ای اهل عزا اجر شما با علی اصغر
☇مهمان حسینیم بگو یا علی اصغر
☇این کودک شش ماهه گل باغ رباب است
☇پرپر شده درگلشن زهرا علی اصغر
☇ای سینه زنان دامن شش ماهه بگیرید
☇چون کرده به هر درد مداوا علی اصغر
☇طفلش مشماری که بود باب الحوائج
☇پرونده ما را کند امضاء علی اصغر
🔲 السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ..
المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ...
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ
⬅️بریم در خانه ی باب الحوایج ، شیرخواره ابی عبدالله ..
بریم کربلا...
کنار قبر شش گوشه ارباب بی کفن ...
اون آقایی که پایین پاش علی اکبر ع خوابیده...
آخ رو سینه اش علی اصغر ع ...
امان از دل حسین ...
یا حسین 3
⬅️در حالات میرزای قمی نوشتن گاهی 10 روز روضه میگرفت سفارش میکرد ..
میگفت هر 10 روز روضه علی اصغر رو بخونند ..
(گفتن آقا کسای دیگه هم بودند کربلا که شهید شدند.. علی اکبر بوده .. قاسم .. ابالفضل بوده چرا هر ده روز روضه علی اصغر (چرا؟؟))
فرموده بودند..برا اینکه علیاصغر مظلوم بود..
اونایی که تو کربلا بودن زبون داشتند.. از عطش ناله میکردند..
شمشیر داشتن جنگ میکردند..
اما علی اصغر شش ماهه زبون برای حرف زدن نداشت ...
آخ مرد جنگ نبود .. لباس رزم به تن نکرد..
تو آعوش ابی عبدالله پرپر شد..
🔰 بعد فرمودند اگه مشکل دارید اگه هر دری میزنید مشکلتون حل نمیشه..
روضه علی اصغر ع بگیرین ..
خیلی در خونه علی اصغر امام حسینو بزنید ..
امان از دل ابی عبدالله ..
بمیرم برا دل داغدارت یا حسین ..
🎇آی حاجت دارا... جوون دارا ..آی مریض دارا...
( یه لحظه رو یاد کنمو التماس دعا..)
☆هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
☆جزخداوند به عمرم به کسی رو نزدم
☆روی دستم گل بی برگ و برم را کشتن
☆رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن
☆حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
☆کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
⬅️(راوی میگه دیدم ابی عبدالله زیر عبا قنداقه ی خونی پنهان کرده ..متحیره)
آخ یه قدم سمت خیمه برمیداره دو قدم برمیگرده ..
(میگه اینقده دلم برای حسین سوخت منم براش گریه کردم)
با خودم گفتم چرا نمیره سمت خیمه ها ..
دیدم یه عده زن و بچه جلوی خیمه ها منتطرند .. چشم براهند علی برگرده ..
🍁بچه ها دست بابا خونی شده
🍁گمونم شیش ماهه قربونی شده
🍁عبارو طوری رو اصغر کشیده
🍁معلومه خیلی خجالت کشیده
⬅️میگه دیدم ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها با غلاف یه قبری کند ..
این بدن مطهرو دفن کرد..
(یه جمله بگم آقا جان یا اباعبدالله..)
آقا جان زخمی ندیده بود این بدن ..
(فقط یه تیر خورد ،، )
نخواستی این بدن رو کسی ببینه ،،
نخواستی خواهراش ببیننه ..
آقا جان نخواستی مادرش رباب ببینه ..
نخواستی عمه اش زینب ببینه ..
آقا جان ...
بمیرم برا اون ساعتی که همه ی این زن و بچه اومدن قتلگاه...
دیگه حرف یه زخم نبود..
(تو ناحیه مقدسه داریم)
فرقةٌ بالسيوفِ ..
فرقةٌ بالرماح ..
فرقةٌ بالحجارةِ ..
فرقةٌ بالخَشَبِ والعصا ..
یه عده با شمشير زدن، یه عده با نيزه، یه عده اى با سنگ، عده اى هم با چوب وعصا
چه کردند با عزیز برادر زینب ...
◾️خاک عالم به سرم کز اثر تیغ سنان
◾️جای یک بوسه ی من بر همه اعضای تو نیست
⚜صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
یا لیتنا کنا معک فافوز فوزا عظیما
دعا👇👇
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ
وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ
وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِه
ِوَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
وَ الفائزینَ بلِقائه
گریز کاربردی وسط زیارت عاشورا
دو تا قنداقه رو ملائکه به آسمونا بردند..
یکی قنداقه ابی عبدالله بود..
یه وقت بیبی دوعالم نگاه کرد دید حسینش تو گهواره نیست..
(مضطرب شد نگران شد..مادره دیگه دل نگران میشه)
⏺پیغمبر فرمود فاطمه جان نگران نباش، آسمونیا چشم انتظار حسینت بودن.. ملائکه عاشق زیارت پسرت بودند..آسمونیا میخواستن حسینتو ببینند..
بعد از سه روز قنداقه ابی عبدالله رو سالم آوردن برای مادرش، خانم فاطمه زهرا..
🍁(دومین قنداقه که به آسمان برده شد میدونی کدوم قنداقه بود)
⬅️قنداقهٔ نازدانهٔ امام عسکری و نرجس خاتون..
اصلا نازدانه همه عالمه..
ولی نعمت همه مونه...
قنداقه آقا صاحب الزمان رو هم به آسمان بردند،،
بعد مدتی برگردوندن..
اما اما اما..
(هااا...بعضیا فهمیدن چی می خوام بگم..جلو جلو رفتن تو روضه...)
⬅️آخ من یه مادری رو سراغ دارم تو خیمه.. رو خاک ها نشسته..هی دست رو دست میزنه..
میگه ای خدایی که یوسف رو به یعقوب برگردوندی، ،پسر منم بهم برگردون..
ای (رباب)3 ..
(امان دل از دل رباب)2
نام باب الحوائج علی اصغر امام حسینه..
🔆🔅به نیت اونایی که التماس دعا گفتن..
آی مریض دارا.. حاجت دارا.. آی جوون دارا..آی گرفتارا.. بندِ قنداقهٔ این آقازاده رو بگیر..
(علمای بزرگ وقتی حاجت بزرگی داشتن متوسل میشدن به روضهٔ علی اصغر ع)
آی آبرو دارا..آی آرزومندان کربلا..
اما یه وقت دیدن ابی عبدالله وسط میدان حیرانه..
♻️( خدا نیاره برا هیچکس به چه کنم ،چه کنم بیفته)
⏪آره والله،، همه کارهٔ عالم،، چاره ساز عالم،، ارباب من و شما نمی دونه چکار کنه..
یه قدم سمت خیمه برمی داره..
دوقدم برمی گرده..
نمی دونه چی جواب مادر علی اصغر رو بده..
اما دیدن قنداقهٔ علی اصغر رو زیر عبا پنهان کرد..
بجای اومدن به خیمه..
آخ رفت پشت خیمه..
داره برا علی اصغرش قبر آماده میکنه..
آاااخ..الهی هیچ بابایی به روز حسین نیفته..
الهی هیچ بابایی برا جگر گوشه اش قبر آماده نکنه..
⚜آخ گُلِ نشکفته ام راچید دشمن
⚜سپس براشک من خندید دشمن
⚜الهــــــی که نبیـــــند باغبانـــی
⚜شـــود یاس سپیدش ارغــوانی
⬆️(اوج)اومدن گفتن رباب..
اگه می خوای یه بار دیگه بچه تو ببینی.. زود برو پشت خیمه..
اما یه وقت رسید.. دید حسین، علی رو داخل یه قبر کوچولو گذاشته..
می خواد خاک بریزه..
صدا زد مهلا مهلا یابن الزهرا..
آقا جااان..
اجازه بده یه بار دیگه صورت قشنگ اصغرمو ببینم..
آقا جان مادرم طاقت ندارم..
بزار یه بار دیگه علی مو ببینم..
آخ مادر سیرابت کردند مادر..
با تیر سه شعبه آبت دادن مادر..
آخ علی جان..
🦋(دشتی)
🍂لالایی کودکِ ناخورده شیـــرم
🍂شدی سیرابِ خون طفلِ صغیرم
🍂دعا کــــن بعد تو مادر بمیـــــرد
🍂نباشــد قبـــر تو در بر بگیــــرد
✅خدابه حق ابی عبدالله ع..
به حق شیرخوارهٔ حسین...علی اصغرع..
به حق ناله های دل خانم رباب..
هرکسی با هر حاجتی اومده..
امروز کسی دست خالی برنگرده..
⏹همهٔ حاجات مد نظر، رأس همه حوائج فرج آقامون مولامون صاحب الزمان،از عمق وجودت ناله بزن..بگو..
آی حسینیا..آی ناله دارا..
قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه..
شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، میبرد در خانهٔ یتیما،،
میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟
گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام..
(آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟)
گفتم آقا اگه اجازه بدین..
این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم..
حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم..
میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم تو خونه اند..
میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره..
به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد..
میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند..
(سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد)
(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید
چرا اینکارو میکنید)
فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن..
میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند..
(میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند)
بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند..
آقا جان..
من یه نازدانه سراغ دارم..
من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد..
چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه..
یا حسین3
ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت..
همه اهل خرابه به گریه افتادند..
صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه..
چه خبره در خرابه؟
گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته..
صدا زد خب باباشو براش ببرید..
امان امان3
قربون دل داغدارت بی بی جان..
سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند..
مقابل سه ساله حسین گذاشتند..
صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه..
امان از دل زینب 3
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
بگمو نالشو بزنی..
وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید..
سر بابارو بغل گرفت...
سر بابا رو به سینه چسباند..
شروع کرد به درد دل کردن با بابا..
آخ ببین عمه امشب قمر آمده
پدر رفته با پا به سر آمده
ببین دل غمینم
مگو من یتیمم، پدر آمده
حسینم حسینم3 حسینم حسین
دلم عمه امشب خبر می دهد
شبم را امید سحر می دهد
دوچشمش نگویم چرا بسته است
پدر از سفر آمده خسته است
ببین دل غمینم
مگو من یتیمم، پدر آمده
حسینم حسینم3 حسینم حسین
️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا.
رخ من نیلی از سیلی ست بابا
لبان تو چرا نیلی ست بابا
مگر چوب جفا بوسیده بابا
که خون بر روی آن خشکیده بابا
️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند..
یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک
بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده..
یا ابتا من ذالذی قطع وریدک
بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی
بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا...
️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده..
فکر کردند خواب رفته
اومدن سر بردارند
آخ دیدن سه ساله حسین جان داده..
آخ
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خاری دوران یتیمی
اگر دست پدر بودی به دستم
چرا کنج خرابه می نشستم
هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو ..
یا_حسین..
بارنج وغمی رقیه س درشام خراب
چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب
ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب
روحش به جنان رفت برایش صلوات
⬅️گفت یه مرتبه دیدم، علی سراسیمه بلند شد..
گفت ابن عباس پاشو بریم خونه..
((گفتم آقا جان شما همیشه تا نیمه های دل شب کنار قبر زهرا می نشستید..))
(اگه درد نگفتنی داری بسم الله)
⏪میگه جریان رو از علی سوال کردم..
⬆️گفت ابن عباس، همین که کنار قبر زهرا خوابم برد، خانمم فاطمه رو به خواب دیدم..که نگرانه..
صدا زد، علی جان..
علی جااان.. تو کنار قبر من خوابیدی، آخ حسینم از خواب بیدار شده، بهانهٔ مادر گرفته، زینبم رو بیچاره کرده..
علی پاشو برو خونه، حسینم داره گریه میکنه.
✔️ابن عباس میگه، میگه دیدم امیرالمومنین دوان دوان به سمت منزل حرکت کرد..
منم دنبال امیرامومنین..
میگه اومدم خونهٔ علی..چه. صحنه ای دیدم..دلم آتش گرفت..
میگه دیدم امیرالمومنین، حسنین رو نشونده رو زانوها.
(آی دختر دارا)
میگه یه دفعه دیدم زینب سه چهارساله آمد..
با دستای کوچیکش اشک چشم بابا رو پاک میکنه
آخ بیا مادر که خونه سرد سرده
وای دل جمله یتیمان پُر زِ درده
بمیرم برا دل امیرالمومنین..
چه کشید امیرالمومنین..
ناله میکرد ..گریه میکرد..
گوشهٔ خانه نشستم چه کنم
همسرم رفته زِ دستم چه کنم
بودی چراغ خانه ام
یا زهرا 2
تاریکُ شد کاشانه ام
یا زهرا 2
ای نوگُلِ پژمرده ام
یا زهرا 2
نزد تو من شرمنده ام
یا زهرا 2
گوید حسین کو مادرم
یا زهرا 2
کو مادر غم پرورم
یا زهرا 2
.
#سرود_مسجدی
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان
#حاج_رضا_یعقوبیان
نیمه ی شعبان آمد
ماهی درخشان آمد
در شادی و شور و شعف سامراست
زینت مقدم او همه دنیاست
مهدی خوش آمد(۲)
عالم در سرور آمد
نور الا نور آمد
هدیهای از خلاق داور آمد
آخرین منجی و روشنگر آمد
مهدی خوش آمد
از سوی حی سرمد
با عطر و بوی احمد
یوسف فاطمه آمده از راه
نجل علی منتقم ثارالله
مهدی خوش آمد
داده ولایت ثمر
نرجس آورده قمر
آخرین نور رهبری آمده
پور امام عسکری آمده
مهدی خوش آمد
سامره گشته گلشن
عسکری چشمت روشن
آمده دنیا نور چشم همه
پسر نرجس و گل فاطمه
مهدی خوش آمد
کعبه ی دلها آمد
آرام جان ها آمد
آمده نور چشم منتظران
مهدی فاطمه صاحب الزمان
مهدی خوش آمد
#سرود_ولادت_حضرت_مهدی_علیه_السلام
#مشهد_مقدس
@yaghubianreza
.
#متن وصیت
#حضرت زهرا سلام الله علیهابه آقا امیرالمومنین علیه السلام
روزی زهرا(ع) فرا رسیدن مرگ خود را به علی(ع) اعلام کرد و در این بین سخنانی از روی صدافت با یکدیگر گفتند، و مهرو علاقه بی پایان خویش را نسبت به هم ابراز داشتند. در این جا بود که احساسات و عواطف آن دو یار مهربان و دو همسر نمونة اسلام چنان تحریک شد که نتوانستند از گریه خودداری کنند. ساعتی را با هم گریستند و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستی و پاکدامنی و فداکاری بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداکاری ها و گرفتاری های همدیگر ناله کردند، تا شاید به وسیله اشک های چشم، آتش درونی خود را که نزدیم بود کالبدشان را محترق سازد خاموش کنند.
بعد از ان که گریه شان آرام تر شد، علی بن ابی طالب سر همسرش را در دامن گرفت، فرمود: ای دختر پیغمبر! هر چه میل داری وصیت کن و مطمئن باش که از وصایای تو تخلف نخواهم کرد. فاطمه(ع) به موضوعاتی وصیت نمود که در این جا به سه مورد آن اشاره می کنیم:
1- ای پسر عمو! فرزندانم یتیم می شوند، با انان مدارا کن.
2- برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه، بدنم پیدا نباشد، و طرز ساختمانش چنین و چنان نباشد.
3- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و اجازه نده اشخاصی که حقم را غضب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند.»<1>
و نیز آمده که عرض کرد: برایم سورة یس بخوان! پس از ان که تمام شد، بدان که از این دنیا رفته ام!<2>
آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند. این اندوه ودردی که آمیخته با مهر و محبت فاطمه بود، به صورت اشک از چشم علی جاری می شد.
گریزی به کربلا
آری، زهرا(ع) وصیت می کند همسر مهربانش علی(ع) در کنار بسترش قران بخواند. تا صدای قرائت قران به او آرامش دهد.
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدنچ
به رخت نظاره کردن، سخن خود شنیدن
این جا صوت علی به زهرا آرامش می دهد، یک جایی هم سر بریدة حسین (ع) فراز نیزه ها برای آرامش و تسکین زینب(ع) قرآن می خواند.
با زبان حال، زینب گفت با راس حسین
خصم خواند خارجی ما را، اخاه قرآن بخوان
<1> - بانوی نمونه ی اسلام، ابراهیم امینی، ص 190. <2> - بحارالانوار، ج 43، ص 178. منبع: كتاب آتش در حرم
❣﷽❣
#روضه_حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
💠 #دفتری_ام_کلثوم_س
🔅بر أحمد و بر آل محمّد صلوات
🔅بر هشت و چهار نور سرمد صلوات
🔅هر کس صلوات می فرستد یکبار
🔅ده بار خدا بر او فرستد صلوات
⚜با مهر نبي دولت سرمد داريم
⚜با عشق علي عيش موبّد داريم
⚜هر نعمتي امروز خدا داده به ما
⚜از مرحمت آل محمد داريم
🍁[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]
🍂(السلام علیک یا ام کلثوم س
یا بنت امیرالمومنین ع
یا بنت فاطمه الزهرا س)
♦️ای آینه دار پنج معصوم
♦️در بحر عفاف دُر مکتوم
♦️پروردهٔ دامن ولایت
♦️مظلومهٔ خاندان مظلوم
♦️تو زینب دومی علی را
♦️نامند تو را به ام کلثوم
♦️آئینهٔ آفتاب و ماهی
♦️یا سیدتی به ما نگاهی
♦️تو محنت بی شماره دیدی
♦️غم، بیشتر از ستاره دیدی
♦️مه پاره ی دشت کربلا را
♦️در خاک، هزار پاره دیدی
♦️هم بردل پاره پاره اززهر
♦️هم پیکر پاره پاره دیدی
♦️پامال تن عزیز خود را
♦️ازمرکب ده سواره دیدیم
♦️بردست حسین غرق درخون
♦️قنداقه ی شیرخواره دیدی
♦️آئینهٔ آفتاب و ماهی
♦️یا سیدتی به ما نگاهی
⬅️امروز برا خانم ام کلثوم بلند بلند گریه کن..بخدا گریه هاش کم از زینب نبود..
قربون دلت برم خانم جان..
قربون غربتت بشم بیبی جان..
این خانم هم مثل بیبی زینب خیلی چیزهارو دیده..
خیلی مصیبت هارو دیده..
میخ در و آتش کشیدن در رو دیده..
اگه اونجا بیبی زینب دید مادر بین درو دیوار بوده این خانم هم دیده..
دیده مادر به بستر افتاده..
غسل شبانه مادر دیده..
🚩آخ گردیده بود قنفذ همراه با مغیره
🚩او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد..
⬅️بمیرم برا دردای دلت خانم جان..
(دیگه چی دیده)
سحری که امیرالمومنین ضربت به فرق مبارکشون اصابت کرد شب منزل خانم ام کلثوم بودند..
(دیگه چی؟)
اگه زینب پاره های جگر برادر دیده، خانم ام کلثوم هم دیده..
آی کربلائیا تو کربلا کنار زینب بوده حتما همه صحنه ها رو باه خانم زینب دیده..
اسارت دیده..
⏺خانم ام کلثوم دم دروازه کوفه وقتی اسرا رو وارد کردند..نگاه کرد دید مردم دارن نگاه میکنند..فریاد زد،
#غضواابصارکم
ای کوفیا چشماتونو ببندید..مارو نگاه نکنید.ای وای..
خطبه ایراد کردند..یه وقت نگاه کردند دیدند زنهای کوفه دارن ناله میکنند گریه میکنند..
فرمود وای بر شما..مردانتون تو کربلا مردای مارو کشتند..حالا شما دارید گریه میکنید..بخدا این اسارت و شهادت ذلت نیست..اینا مقامات و درجاته برا آخرت ما..
یه لحظه هم تو کربلا خانم گریه کرده..
⬅️شب عاشورا..ابالفضل نگهبان خیمه هاست..هی تو خیمه ها میگرده..هر کسی نوایی داره..
رباب بچه شو بغل گرفته،، میگه علی فردا ببینم برا بابات چه میکنی..
(اونطرف نجمه،،از این طرف دید اصحاب به هم میگن فردا اول من میرم اون یکی میگه نه من اول میرم)
بیبی زینب پسراشو آماده میکنه..
یه وقت آقا ابالفضل اومد جلو خیمه ام کلثوم..دید داره گریه میکنه..زانوای غم بغل گرفته
صدا زد خواهر چی شده چرا داری گریه میکنی..
فرمود عباس جان فردا عاشوراست هرکسی براحسین یه هدیه ای داره زینب بچه هاشو...
رباب علی اصغرو..
اما من دستم خالیه..فردا شرمندهٔ داداشم حسینم..
میگن عباس دستاشوانداخت گردن خواهر..
خواهرم گریه نکن منم غریبم..
فردا دست منو بگیر ببر محضر حسین.. بگو داداش اینم نوکر منه، غلام منه، هدیهٔ منه ازم قبول کن..
🔸گفت خواهر بگو به اهل حرم
🔸ام کلثوم یاور آورده
🔸ام کلثوم هم برای خودش
🔸یک ابالفضل لشکر آورده
⬅️(دیگه کجا گریه کرده خانم..)
بعد از شهادت سه ساله ابی عبدالله..تو خرابه..دیدن خانم ام کلثوم هی نشسته رو پا میزنه..گریه میکنه..بی قراری میکنه..
زینب صدا زد خواهر این همه راه اومدیم، ندیدم اینجور شیون کنی..
(چی شده خواهر)
(تو باید کمک من بچه هارو آروم کنی..باید بقیه رو ما آروم کنیم..چرا اینطور میکنی)
♻️صدا زد خواهر دست خودم نیست..میدونم داغ رقیه برا تو هم سنگینه..ولی یه چیزیه منو خیلی میسوزونه..
(چیه ام کلثوم)
صدا زد آخه دیشب رقیه اومد رو پام نشست..گفت عمه پاهام درد میکنه ..عمه گوشم درد میکنه..عمه اینقدر زدن بدنم درد میکنه..یاد درد دل های نازدانه حسینم می افتم نمیتونم گریه نکنم..
⬅️قربون ناله های دلت بیبی جان..
کنج خرابه ناله میکرد گریه میکرد..
▪️آخ به قربان سرت بابا
▪️بگردد دخترت بابا
▪️کدامین دست کین آخر
▪️بریده حنجرت بابا
▪️تُرا ای لالهٔ زهرا
▪️که از شاخه جدا کرده
▪️مرا چون بلبل شیدا
▪️به داغت مبتلا کرده
▪️الهی بشکند دستی
▪️که رگهای تو ببریده
▪️نداده گوئیا آبت
▪️ که لبهای تو خشکیده
☑️خدااا..به اشک. و آه و ناله خانم رقیه(باب الحوائجه) امید هیچ کسی رو ناامید نکن
دستتو بلند کن ناله بزن بگو یا حسین.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
یا بن الحسن...
ایام رحلت عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست...
کجایی پسر فاطمه...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
امام زمان... آقا
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
آقا بیا و ببین...
حرم عمه جانتون زینب رو دشمناتون محاصره کردند...
آقا بیا ببین...
جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... میرن و با بدنهای تکه تکه برميگردند..
آقا... بیا و ببین...
بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند...
ای... آقای مهربان...
بابای مهربان...
کجایی... کجایی...
آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه...
بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس...
آقا... بیا که دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم شیعه کجایی...
یا بن الحسن... آقا...
امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
آقا جانم... خودتون فرمودید...
هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
یا صاحب الزمان...
امشب اومدم بگیم...
خدا به ناله های زینب کبری...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
حالا امام زمانت رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
قسمت دوم :
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
حالا که امام زمانت رو دعوت کردی...
احترام کن... مودب بشین...
دستات رو بگذار روی سینه...
میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم...
از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش...
تصور کن الان ورودی حرم ایستادی...
میدونم این آرزو رو به دل داری...
میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی...
آماده ای سلام بدیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
🔸ای یادگار سه امام زینب
🔸بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
بلاکش دوران بی بی زینب...
چهار پنج سال بیشتر نداشت...
داغ جدش رسول خدا رو دید...
صبر کرد...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود...
پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند...
اما صبر کرد...
داغ مادرش رو از یاد نبرده...
فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد...
بمیرم برات بی بی جان زینب...
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید...
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا در نصف روز...
جلو چشمانش...
تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد...
تمام دلخوشی زینب حسین بود...
اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد...
خواهرم... زینبم...
منم میخوام برم میدان...
زینب جان... خواهرم... خدانگهدار...
زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره...
عرضه داشت...
حسینم برادرم...
برا من که دیگه کسی نمونده...
تو هم میخواهی بری...
زینبت رو تنها بگذاری...
ای یادگار مادرم حسین...
اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود...
بی بی زینب در کربلا جان میداد...
ابی عبدالله فرمود خواهرم...
انقدر بی تابی نکن...
تا صدای تکبیر من میاد...
(بدان) بدون من هنوز زنده ام...
ابی عبدالله رفت میدان...
تصور کن...
زینب کبری هم داخل خیمه...
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میگیره...
اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه...
میشینه زمین...
میگه برادرم... حسینم...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
در همون حالت...
یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد...
شاید خوشحال شده زینب...
برادرم حسین برگشته...
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد...
دید ذوالجناح برگشته...
اما...
یال اسب غرق خونه...
زین اسب واژگونه...
بی تاب شد زینب...
همینجا بود...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
یاصاحب الزمان منو ببخشید...
عمه جانتون زینب دوان دوان...
به سمت قتلگاه...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا رسید بالای تل زینبیه...
نگاه کرد دید...
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ...
شمشیر دارها با شمشیر میزنند...
نیزه دارها با نیزه میزنند...
یک عده ای هم که سلاح ندارند...
با سنگ میزنند...
خدا... چکار کنه زینب...
بی تاب شده زینب...
فقط دستاش رو گذاشت روی سر...
هی صدا میزد...
وامحمدا... واعلیا...
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
چیزی نگذشت دیدند...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین...
🔸حسین آرام جانم
🔸حسین روح و روانم