eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
به تو سلام میدم، درمونِ دردامی به تو سلام میدم، همیشه باهامی به تو سلام میدم، به تو که آقامی به تو‌سلام میدم، بغض دلم واشه به تو سلام میدم، میدونم این راشه به تو سلام میدم،جواب نده باشه تکلیفمو روشن کن یک کاری واسه من کن پس کِی به گدات میگی از کربلا دیدن کن ” ای آقام3 من کرببلا میخوام3 “ دستتو میگیرم، هرچی بگم داری آخه همه میگن، دست کرم داری هرچی بخوام ازت، بهترشم داری دستمو میگیری، هرجا که افتادم پایِ قرارمون، مردونه ایستادم پیاده اربعین، نمیره از یادم روضه میرم هر هفته آدم با تو خوش بخته پیر غلام نشم حیفه با تو جَوونیم رفته ” ای آقام3 من کرببلا میخوام3 “ بیا ما رو آقا، از گناها دور کن با علی اکبرت ماها رو محشور کن با جوونا بیا دستمونو جور کن یه ساله که همه یک دلو یک رنگیم یه ساله که داریم با دوری میجنگیم یه ساله واسه تو‌ بدجوری دلتنگیم با اسمِ تو همواره چه شوری لبم داره حاجت میگیرم من از شش ماهه و گهواره ” ای آقام3 من کرببلا میخوام3
1539937263166.mp3
16.13M
🥀🌾🥀🌾🥀🌾🥀 مریثه خوانی بسیار زیبای جواد مقدم🎤 🎧 عرض سلام خدمت آقای خودم، عرض ارادت به مولای خودم، نمیدونم از کجا سر حرفو وا کنم؟، با چه رویی تو چشاتون آخه من نگاه کنم؟ ... تعجیل فرج امام زمان علیه‌السلام 🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀
❣﷽❣ ⬅️➡️ ⬅️➡️ بازم دوباره دل تا مدینه زائره انگاری باز مسافره تو سینه دل آروم نداره بازم مدینه و غم و غصه ی مرد بی حرم من غصه دار غربت و غم عزای باقرم قبر تو بی چراغ و هیچ کسی نیست بالا سرت تو هیئت بهشت برات روضه گرفته مادرت ⬅️ غریب آقام ، غریب آقام ➡️ آتیش گرفته آقا تموم پیکرت زخمی شده بال و پرت از زهر کینه بیقراری از بغض و کینه ی شام نمونده جونی به تنت خون جگر داری به لب پُر خون شده پیرهنت اگه چشات بارونیه از شعله ی زهر جفا ولی به سینه میزنی برا شهید کربلا ⬅️غریب آقام ، غریب آقام➡️ خاطره دارم از سوز زخم سلسله از خنده های حرمله از خاطرات کوفه و شام سرای روی نیزه رو دیدم با چشمای ترم آتیش زدن به خیمه ها آتیش گرفت بال و پرم دیدم به روی نیزه ها رأس پُر از خون عمو کبودی سه ساله ای که خورده سیلی از عدو ⬅️غریب آقام ، غریب آقام➡️ ⬅️ هدیه محضر شفیع الجنه خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)➡️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣ 🎧 🎤 یادگار(کربلایم)3 رد زنجیر(روی پایم)3 منم اسیر غصه و درد بهارمه زمستون سرد گلایه از زمونه دارم به یاد کربلا میبارم دیدم/همه شنیده هارو دیدم/غروب کربلا رو دیدم/ذبیح مصطفی رو الشمر جالس/علی صدرالحسین دیدم که میبرید/سر از نور دو عین ☑️(آه و واویلتا) جامونده ای(بیقرارم)3 روضه خونه(شیره خوارم)3 یادمه تو کویر دلگیر ناله ی مادری بی تقصیر لالایی میخوند برا طفلش اما امون نداد بهش تیر دیدم/به حرمله کمون داد دیدم/حنجرشو نشون داد دیدم/علی یه دفعه جون داد الشمر جالس علی صدر الحسین دیدم که میبرید سر از نور دو عین ☑️(آه و واویلتا) دیدم خزون(باغ لاله)3 دیدم داغه(یک سه ساله)3 منو همیشه میده آزار سیلی به دختری تو بازار توی محله ی یهودی عمه بود و یه عده خونخوار دیدم/چشمای بی حیارو دیدم/خنده ی شامیارو دیدم/دختر بی بابا رو الشمر جالس/علی صدرالحسین دیدم که میبرید/سر از نور دو عین 🌸(آه و واویلتا) ☑️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)☑️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠عظمت روز عرفه باشد که ناگهی ، نِگَهی هم بما کنی .. ✅ فردی در روز عرفه ، می کرد. امام سجاد علیه‌السلام به او فرمودند: «آیا در مثلِ چنین روزی ، از غیرِ خدا درخواست می‌کنی؟! درحالی که در این روز ، برایِ بچه‌هایی که در مادران هستند هم ، با اینکه عملی انجام نداده‌اند ، امیدِ سعادت و خوشبختی می‌رود» 📚بحارالانوار، جلد ۹۶، صفحه ۲۶۱
🔴روز عرفه، تنها روزی که همه از محل اقامت آقا امام زمان عج خبر دارند! (قسمت اول) ✳️جناب حجت الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى میفرمايد: 🔰من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه میگفت: 💠 من از اول جوانى مقيّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولايم حضرت بقيةاللَّه، روحى فداه، مشرف گردم. 🍃 لذا سالها به همين آرزو به مكه معظمه مشرف میشدم. در يكى از اين سالها كه عهده دار پذيرايى جمعى از حجاج هم بودم، ✨شب هشتم ماه ذيحجه با جميع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بيايند، براى زوارى كه با من بودند جاى بهترى تهيه كنم. ♻️تقريباً عصر روز هفتم بارها را پياده كردم و در يكى از آن چادرهايى كه براى ما مهيا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم كه غير از من هنوز كسى به عرفات نيامده است. 🌙آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آنكه نيمه هاى شب ديدم 🌷سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به در خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام عليكم. ☘️ من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ايشان وارد خيمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسيدند. 🔆من ابتدا مقدارى از آنها ترسيدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد كردم. 🔷جوانها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود. 🌸ايشان به من رو كرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟.. 🌸حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده اى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه الحسين(علیه السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. 💠 من گفتم: در اين شب چه بايد بكنيم؟ 🌹فرمودند: دو ركعت نماز میخوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل هواللَّه بخوان. 🔰لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. ☘️ حال خوشى داشتند و اشك از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. 🌺ولى حضرت فرمودند: اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.(و من همچنان متوجه منظور ایشان نمی شدم!!) ♻️سپس به حضرت گفتم: 🔴به نظر شما الآن حضرت امام زمان(علیه السلام) در كجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خيمه است. 💠دوباره سؤال كردم: روز عرفه، كه میگویند حضرت ولیعصر(علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات میباشند؟ 🌷فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر كسى آنجا برود آن حضرت را میبيند؟ فرمود: بله، او را میبيند ولى نمى‌شناسد. 🔆گفتم: آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیعصر(علیه السلام) به خيمه هاى حجاج تشريف می آورند و به آنها توجهى دارند؟ 🌻 فرمود: به خيمه شما می آيد؛ زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل مى‌شويد. 💥در اين موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آورده ام ولى چاى نياورده ام. ❄️عرض كردم: آقا اتفاقاً چاى نياورده ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد؛ زيرا فردا میروم و براى مسافرين چاى تهيه مى‌كنم. 🌺حضرت فرمودند:چای با من. ✍️ادامه دارد..
🔴روز عرفه،تنها روزی که همه مردم از محل اقامت آقا امام زمان عج باخبر هستند! (قسمت آخر) 💚حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم كرديم، به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چاي هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. ✨من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: غذايى دارى، بخوريم؟ گفتم: بلى نان و پنير هست. فرمودند: من پنير نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بياور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند. 🌸سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) میدهم، تو براى پدر من يك عمره به جا بياور. 💠عرض كردم: اسم پدر شما چيست؟ 🌹فرمودند: اسم پدرم "سيد حسن" است. گفتم: اسم خودتان چيست؟ فرمودند: سيد مهدى. 🍃 من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. 🌟وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم. 🔰پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! 🌟 يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص كه اسم مرا میدانستند و فارسى حرف میزدند! ❤️نامشان مهدى(علیه السلام) بود و پسر امام حسن عسكرى(علیه السلام) بودند... 🔰نشستم و زارزار گريه كردم. شرطه ها فكر میکردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا برده اند، دور من جمع شدند. ♻️اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گريه ام شديد شد. 💠فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد. 🌟اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آنكه من به آنها نگفته بودم كه آقا فرموده اند: »فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل مىشويد 🍃« خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند، 🌹ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةاللَّه، روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم. 🔆بالاخره نزديك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولیعصر(علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده اند و به روضه گوش میدهند و گريه میكنند... 🔴 خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو... ▪️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةاللَّه، روحی فداه، آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گريه میكرديم و من قدرت نداشتم كه حتى يك قدم به طرف حضرت ولىعصر(علیه السلام) حركت كنم. 🌹بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.... 🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴 📙برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين(علیه السلام)، ص23، قضيه 5. منبع: موعود؛ شماره چهل و دو
‍ شور زیبا _ ویژۀ ایامِ ماه ربیع ، عید غدیر و ولادتِ امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری باده ی ناب میطلبم جام شراب میطلبم جام شراب را فقط از ابوتراب میطلبم رویت رویت رویت جلوه نماست یاعلی کویت کویت کویت قبله نماست یاعلی خیبر شکن یاعلی مولای من یاعلی اسدالله الغالب ابالحسن یاعلی مولا مولا یاعلی نغمه ی دلپذیر علی دلبر بی نظیر علی من الاذل الی الابد زمزمه ی غدیر علی نامت نامت نامت عقده گشاست یاعلی بامت بامت بامت عرش خداست یاعلی جانم قربان نجف هستم حیران نجف ناد علی میخوانم روبه ایوان نجف مولا مولا یاعلی ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دار ____