.
#زمینه_مناجاتی
#شب_قدر
منکه از تو نا امید نمیشم
میدونم که باز هوامو داری
ممنونم که میشنوی صدامو
ممنونم بهم محل میزاری
کی مثل تو اینقَدَر کریمه
کی مثل تو با گدا رفیقه
خیرت همّیشه بمن رسیده
هرجا هرثانیه هر دقیقه
اغفرلنا،من با پای خودم اومدم اقرار کنم
یا ربنا،واسه اینکه باشم پیش تو اصرار کنم
انا الحقیر، یه بزرگی کن و دستمو بگیر
....
هرجا سفره ی تو پهنه اونجا
خیر از توی آسمون می ریزه
هرکس دعوته تو این ضیافت
معلومه که پیش تو عزیزه
با خوب و بدیم همیشه ساختی
نعمت هاتو کم نکردی اصلا
ممنونم که آبرو خریدی
تو بد تا نکردی هیچ جا با من
نعم الحبیب،کی مثل تورفیق میشه با این بیچاره
نعم الطبیب،جز تو کی خبر از این دل زارم داره
انا الفقیر،به حسین بیا و دستمو بگیر
.......
فورا یاد کربلا میفتم
وقتی تشنگی میده عذابم
یاد خشکیه لبای اصغر
یاد اشکای بی بی ربابم
اطفال حرم چیا کشیدن
شرمش موند برا عموی خیمه
گفتن ماها دیگه آب نمیخایم
کاشکی برگرده به سوی خیمه
ماه حرم،رفتی چشمای اهل حرم و تر کردی
صاحب علم،بی توخیمه زمین میخوره کاش برگردی
انا الصغیر، به ابالفضل بیا دستمو بگیر
....
وقتی عاشق علی و زهرام
دنیا واسه من همش به کامه
حب حیدره که تو قیامت
مثل نوره هر کجا باهامه
روز تنهاییو وحشت و ترس
ایشالله که دستمو میگیره
برگه ی امان من از آتیش
تو دستای حضرت امیره
شاه نجف،خوشبختم که تورو دارمو بت مدیونم
ای باشرف،یک وقت از در خونت نکنی بیرونم
انا الحقیر، به علی بیا و دستمو بگیر
رمضان ۱۴۴۳
هاشم محمدی آرا
👇
#شب_قدر
شب قدر است و قدرش را بدانید
ز عفو و بخشش فارغ نمانید
بیایید جوشن و قرآن بخوانید
که امشب جام می را سر کشانید
شب آمرزش و عفو گناه است
شب ناله شب زاری و آه است
بیایید زیر چتر این شب قدر
که عالم را در این شبها پناه است
قسم بر دین و بر راه سلامت
قسم بر رهبر باغ امامت
که امشب را اگر با توبه آیی
خدا دستت بگیرد در قیامت
اگر مست و اگر هم نیمه خوابی
بیا تا زین شبی خود را بیابی
ندانی کی رسد عمرت به پایان
که شاید فرصتی دیگر نیابی
بپا خیز امشبی را کن دعایی
بگو بر حق که مسکین و گدایی
طلب کن هرچه خواهی نیمه ی شب
که امشب زیر لطف کبریایی
بگو یا رب که من غرق گناهم
بگو یارب که عبد رو سیاهم
ولیکن آمدم در این شب قدر
مرا امشب ببخشا ده پناهم
بگو یارب که من بیچاره هستم
بسی گم گشته ام آواره هستم
مرا امشب نجاتم ده خدایا
اسیر فتنه ی اماره هستم
اگر امشب به درگاهش نشستی
و یا بغض گلویت را شکستی
خدا بس توبه ات را می پذیرد
بدان قدرش به آن عهدی که بستی
همی ترسد(تراب)روزی بمیرد
ولی حاجت ز این شبها نگیرد
اگر اینگونه باشد روزگارش
همان بهتر خدا جانش بگیرد
رضا ترابی گیلده
#شب_قدر
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر
سرهای بینوازش بسیار مانده است
آرامتر نفس بکش آرامتر بگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دستهای تو انگار مانده است
میدانی ای شکستهسر آل هاشمی!
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
محسن عرب خالقی
.
#شب_قدر
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است
استاد غلامرضا سازگار
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
.
﷽؛
#نوزدهم_ماه_رمضان
✅ ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه السلام
📝 در 19 ماه رمضان سال 40 هـ در نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیری مسموم به دست ناپاک ابن ملجم منافق بر فرق مبارک امیر المؤمنین علیه السلام ضربت وارد شد. (1)
📝 در 13 ماه رمضان سال 40 هـ حضرت مولی الموحّدین علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام بعد از فارق شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند. (2)
📝 در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بیان کلماتی دُرَر بار در حقایق اسلام، در آخر بیانات شریف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند :
«تا امروز چند روز از ماه مبارک رمضان می گذرد» ؟
امام مجتبی علیه السلام فرمود :
«13 روز گذشته است».
از امام حسین علیه السلام پرسیدند :
«چند روز باقی مانده است» ؟
امام حسین علیه السلام فرمود :
«17 روز باقی مانده است».
در این هنگام امیر المؤمنین علیه السلام دست به محاسن مبارک گرفتند و فرمودند :
«نزدیک است این موی من به خون سرم خضاب شود».
📝 در شب 16 ماه رمضان سال 40 هـ امیر المؤمنین علیه السلام در خواب پیامبر صلّی الله علیه و آله را دیدند، و آن حضرت به نزدیک شدن ملاقاتشان در بهشت به امیر المؤمنین علیه السلام بشارت دادند، و امیر المؤمنین علیه السلام به دخترشان امّ کلثوم علیها السلام خبر دادند. در شب نوزدهم امیر المؤمنین علیه السلام روزه را در منزل امّ کلثوم علیها السلام افطار نمودند. (3)
📝 در شب 19 ماه رمضان سال 40 هـ وردان و شبیب که با ابن ملجم در شهادت امیر المؤمنین علیه السلام همراه بودند، در حین در گیری کشته شدند. (4)
📝 در سال چهلم گروهی از خوارج در مکّه جمع شدند و بر کشتگان نهروان گریستند. سه نفر از آنان با هم پیمان بستند که در یک شب امیر المؤمنین علیه السلام و عمرو عاص و معاویه را بکُشند.
📝 ابن ملجم کشتن امیر المؤمنین علیه السلام را بر عهده گرفت و وارد کوفه شد و با کمک قُطام بنت اخضر که ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت، و با همدستی شبیب بن بجره و وردان بن مجالد تصمیم خود را عملی کرد.
📝 در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح، امیر المؤمنین علیه السلام وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به «یا أیُّهَا النّاس، الصَّلاة» بلند شد.
📝 سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامی که در رکعت اوّل سر از سجده برداشت شبیب بر آن حضرت حمله ور شد، ولی شمشیرش خطا کرد.
📝 بلا فاصله ابن ملجم لَعَنَهُ الله حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت را شکافت و محاسن شریفش به خون فرق مبارکش خضاب شد، و صدای مبارکش بلند شد :
«بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله، فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَةِ».
صدای جبرئیل بلند شد :
«تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکانُ الهُدی وَ انطَمَسَت وَ اللهِ نُجُومُ السَّماءِ اَعلامُ التُّقی وَ انفَصَمَت وَ اللهِ العُروَةُ الوُثقی، قُتِلَ ابنُ عَمَّ مُحَمَّدِ المُصطَفی، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبی، قُتِلَ عَلیٌ المُرتَضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقیاء». (5)
📚 منابع :
1. ارشاد : ج 1، ص 19. و ... .
2. الوقایع و الحوادث : ج 1، ص 241. مستدرک سفینة البحار : ج 5، ص 213.
3. ارشاد : ج 2، ص 16 ـ 15. و ... .
4. بحار الأنوار : ج 42، ص 298. نفائح العلام : ص 410.
5. بحار الأنوار : ج 42، ص 282، 285. انوار العلویّة : ص 377، 379.
.
#شهادت_امام_علی
میری مسجد امشب بابا حیدر بی قرار زینب بابا حیدر
امشب خیلی چشمات غربت داره آسمونم داره خون میباره
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
آروم آروم میری بابا حیدر از دنیا دلگیری بابا حیدر
میری تا راحت شی از این مردم از زمونه سیری بابا حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
دل زینب به شور افتاده بابا چرا خوندی زیر لب یا زهرا
هوای خونه مون سرد و دلگیره بدون تو بدون زینب میمیره
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
ایون طلاتو عشقه حیدر حیدر پایین پاتو عشقه حیدر حیدر
عشق تو توو خونمه حیدر حیدر داوا و درمونمه حیدر حیدر
مظلومِ دنیایی حیدر حیدر آقایی و مولایی حیدر حیدر
ای عشق پیغمبر حیدر حیدر تو جانِ زهرایی حیدر حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
.
تفسیر عشق، درس الفبای کربلاست
لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست
«باز این چه شورش است که درخلق عالم است»
نیل فرات تشنۀ موسای کربلاست
عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت
عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست
باید علی شود زکریای کربلا
وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست
مجنون کجاست تا که ببیند چه چشم ها
دنبال ردّ محمل لیلای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
ای با خبر ز سرّ معما! شما بگو!
ای روضه خوانِ ناحیه! آقا! شما بگو
*
آهی بکش، به باد بده دودمان ما
شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
صمصام انتقام خدا صبرمان دهد
یک شب اگر شما بشوی روضه خوان ما
تاریخ را ورق بزن، از کربلا بگو
برگرد چارده سده پیش از زمان ما
این خون نوشته ای که تو خواندیش «ناحیه»
این بی کسی که باد فدایش کسان ما
این روضه های باز که با السلام هاش
لکنت گرفته است سراپا زبان ما
شأن نزول کیست که خون گریه می کنی؟
ای کاش کارد بگذرد از استخوان ما
ارباب مقتل، عازم آن سوی نیزه هاست
ای وای بر دلم... سندش روی نیزه هاست
*
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت!
از پایکوب اسب سواران شنیده ام
بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت
پیچیده بود در خودش از آتش عطش
داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت
انگشتری که با خودش آورده بود کو؟
ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت
چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت
حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید
جای سرشک خون جگر، گریه می کنید...
.
#روضه_امام_علی ( علیه السلام )
استاد #میرزامحمدی
شکر خدا که نام علی در اذان ماست
ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست
ذکر علی عبادت مختص شیعه است
این اسم اعظم است که ورد زبان ماست
با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام
این یاعلی همیشه رفیق لبان ماست
از یا علی زبان و دهان خسته کی شود؟
اصلا زبان برای همین در دهان ماست
شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست ...
*
*شب آخر عمر مولا علی ... دیگه همین ساعتا بود همه دور بسترشو گرفتن ... شب یتیمی من و تو هم هست ... چه جوری باهاش حرف زدند برات میگم ... هم دخترا آمدن ... هم حسنین اومدن ... قمربنی هاشم اینجاست همه دور بسترش حلقه زدند ...*
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
* ها!! کیه گل پرپر ؟! *
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
حرف سفر و داغ مکرر گل پرپر
*چقدر برای بچه ها تداعی شده خاطره ی شب آخر مادرشون ...*
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
حرف سفر و داغ مکرر شب آخر
اشکی شده نذر غم فاطمه سی سال
انگار شده چند برابر شب آخر
*
*اومد خدمت امام صادق علیه السلام گفت : آقاجان خضاب کردن مگر سنت پیغمبر نبوده ؟ فرمود: بله ... آقا پیغمبر خودش خضاب کرده امام مجتبی،ابی عبدالله ... اما هر چی نگاه کردم دیدم امیرالمومنین خضاب نمی کرد علتش چیه آقا؟! فرمود:از اون روزی که پیغمبر بهش فرمود : علی جان به زودی محاسنت به فرق سرت خضاب میشه حضرت دیگه با چیزی غیر از خون خضاب نکرد ... همه ی محاسنش سفید شده برخلاف پیغمبر ، که وقتی از امام صادق پرسیدند آقاجان هم پیغمبر ۶۳سالگی از دنیا رفت هم جدتون علی ؛ اما نوشتند پیغمبر فقط 17 تار موی سپید در محاسنش بود اما جدت علی همه ی محاسنش سپید شده بود ... ان شاالله هیچ وقت چه در جوانی چه در پیری خجالت ناموس نکشی ....*
***
حالا شب وصل است ولی با سر خونی
شرمنده نمانده ست ز همسر، شب آخر ...
با اشک غریبانه ی خود گفت سخن ها
از بی کسی آل پیمبر ، شب آخر ...
از کرب و بلا گفت و حکایات غریبش
از داغ برادر به برادر شب آخر ...
آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت
گویی سخن از بوسه ی زیر گلو داشت ...
*شب زیارتی ابی عبدالله هستا ...*
آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت
گویی سخن از بوسه ی زیر گلو داشت ...
آن شب حکایت از یزید و ملک ری بود
صحبت ز قرآن خواندن بالای نی بود ...
*حسین ...*
#شهادت_امام_علی
.
.
#وصیت #امام_علی
شعر شهادت اميرالمومنين (ع)
راز مگو
دیشب فضا را غرق ِ سوز و ساز می کرد
گه دیده را میبست و گاهی باز می کرد
دیشب علی با فرق تا ابرو شکسته
می رفت نزد همسر پهلو شکسته
دیشب کنار حجره زینب زار می زد
از فرط غم سر بر در و دیوار می زد
دیشب علی بوسید چشم مست عباس
دست حسینش را سپرده دست عباس
دیشب علی با زینبش راز مگو داشت
گویا سخن از بوسه ی زیر گلو داشت
دیـشب حکـایت از یزید و ملک ری بود
صحبت ز قرآن خوانـدنِ بالای نی بود
حسن فرح بخشیان✍
#شب_قدر
.
.
#امام_علی
#شهادت_امام_علی
دیشب اجل در کوفه دق الباب میکرد
بـــر بــاب شهر علم فتح الباب میکرد
دیشب علـــی با فرق تا ابرو شکسته
میخواند شعــــر همسر پهلو شکسته
از فــــرط غم در حال اغماء بود دیشب
مشــتاق وصل و روی زهرا بود دیشب
دیشب پدر بهر پسر چشمان تر داشت
گویی خبر از طشت و از لخت جگر داشت
دیشب حکـــایت از یزید و ملک ری بــــود
صحبت ز قرآن خواندن و سر روی نی بود
دیشب علــــــی با زینبش راز مگو داشت
گویی سخـــــــن از بوسه و زیر گلو داشت