#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت
آن شب صدای گریهٔ باران بلند بود
بر شانههای زخمی دریا، چو رود رفت
روشنتر از زلالی نور آمد و چه حیف
با چند یادگاری سرخ و کبود رفت
بال و پری برای پرستو نمانده بود!
آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود، رفت؟
رحمی به قبر خاکی او هم نمیکنند
این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت
مولا خوشی ندیده پس از او از این جهان
میگفت بعد فاطمهام هر چه بود رفت
هرشب کنار تربت او ياس کوچکش
دم میگرفت: مادر خوبم چه زود رفت
✍️ #یوسف_رحیمی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمیروی
حس میکنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول!
تلخست با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من
گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک
افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
اما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من
✍️مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
به چشمروشنیِ شام تار منتظرم
به صبح -آن قسم آشکار- منتظرم
بیا که عید بیاید به خانهی دل ما
حضور سبز تو را ای بهار! منتظرم
اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال
به حکم مطلقِ پروردگار منتظرم
تورا نخواستم آنگونهای که باید خواست
شبیه مردم اهل شعار منتظرم!
زمانه میگذرد نا امید؛ اما من
به رغم خستگی روزگار، منتظرم
هنوز آمدنت آرزوی عقربههاست
به دیرپایی* این انتظار منتظرم
تو را ندارم و از هرکسی ندارترم
کجاست آن کَرَم بیشمار؟ منتظرم
میان روضه هوای مدینه پیچیده
به خاکِ چادر آن بیمزار، منتظرم...
✍️ #محمدحسن_بیات_لو
* پایدار، بادوام (فرهنگ عمید)
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
✍️ #محمدجواد_غفورزاده
شهادت حضرت زهرا(س)
نوحه
یارجوانم رفته ای زدستم
یا فاطمه بودی تمام هستم
ای سوره ی کوثر
ای لاله ی پرپر
زینب زند ناله
مادر مرو مادر
یافاطمه یافاطمه مرو زهرا زهرا
بیمارمن آخرشفاگرفتی
جان دادی و جان مرا گرفتی
بشکسته پهلویت
شدارغوان رویت
کشته مرا زهرا
این زخم بازویت
یافاطمه یافاطمه مرو زهرا زهرا
شمع شب تارم خدانگهدار
تنها طرفدارم خدانگهدار
پشت وپناه من
ای تکیه گاه من
بودی علمدارم
تنها سپاه من
یافاطمه یافاطمه مرو زهرا زهرا
اجرا:کربلایی سعیدشعبانی
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
فاطمیه
واحد کند
حیدر می میره میبینه
خونه روی پیرهنت زهرا
پهلو به پهلو که میشی
خراب میشه روسرم دنیا
اشک چشام بی امونه
دوریه ازتو عذابه
زینب چندروزیه که
حال دلش خرابه
آه.کبوده دست وبازوی تو
خون میباره ازپهلوی تو
نیلی شده چرا روی تو
یافاطمه مرو بازهرا
حرفی نزن ازجدایی
خالی میشه جات توی خونه
یار و طرفدارحیدر
این خونه بی تو یه زندونه
وقتی چشاتو میبندی
بند دلم میشه پاره
این دنیای بی ارزش
بی تو صفا نداره
آه.قول دادی پیش من بمونی
پس چرا یار قدکمونی
عجل وفاتی رو میخونی
یافاطمه مرو یازهرا
بغضی گلوگیرم شده
این سینه ی من پره آهه
بعداز تو ای فاطمه جان
سنگ صبورعلی چاهه
شرمنده ام جلو چشمام
گشتی خمیده و مضطر
مابین در و دیوار
شدی فدای حیدر
آه.نرو امید آخر من
نرو تموم باور من
ببین چی اومده سرمن
یافاطمه مرو یازهرا
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت حضرت زهرا(س)
نوحه
درسقیفه باهم نشستند
رشته ی پیمان را گسستند
هر دو دست حبل المتین ازکینه بستند
همسرش را پهلو شکستند
اهل عالم درپشت درمحشر به پاشد
در ره دین زهرای مرضیه فدا شد
ای وای بسته شد دست علی
ای وای شد فدا هست علی
ای وای ازغریبی
حیدر روی خاک غم نشست
وقتی پهلوی زهرا شکست
ای وای ازغریبی
زهرا فاطمه یا فاطمه
پشت در با صوت حزینی
ناله زد یا فضه خزینی
غنچه ام را باضربه ای از شاخه چیده
با قساوت مرد لعینی
بین آتش یاسی درآن گلخانه می سوخت
بین آتش بال و پر پروانه می سوخت
ای وای خانه شد خاکستری
روی فاطمه نیلوفری
وای از این مصیبت
گشته آسمان غرق عزا
زهرا ناله زد بابا بیا
وای از این مصیبت
زهرا فاطمه یا فاطمه
گه به کوچه گاهی به خانه
دشمن او را زد تازیانه
وای ازاین غم ازضربه ی غلاف قنفذ
روی بازو دارد نشانه
قلب حیدر بادرد و ماتم همنشین شد
بین کوچه زهرای اونقش زمین شد
حیدر کعبه و او در طواف
حجش شد شکسته با غلاف
زهرا شد فدایی
گشته نوحه گر ارض و سما
گشته آیه از سوره جدا
محسن شد فدایی
زهرا فاطمه یا فاطمه
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت حضرت زهرا (س)
سبک ملا باسم کربلایی (تزورونی)
سنگین
پرستوی شکسته پر مرو زهرا
صفای خانه ی حیدر مرو زهرا
یتیمانم ببین با گریه میگویند
مرو مادر مرو مادر مرو زهرا
مرو صبر و قرار من
همه دار و ندار من
بگو زهرا چرا رویت شده نیلی
گرفتی رو نگفتی خورده ای سیلی
مرو زهرا
مرو زهرا مرو زهرا
بهار زندگانیم خزان گشتی
به هجده سالگی تو قدکمان گشتی
میان کوچه بین خیل نامحرم
به زیر تازیانه ناتوان گشتی
گل یاس کبود من
همه بود و نبود من
دوباره شانه کن موی سر زینب
ببین ازغم رسیده جان او برلب
مرو زهرا
مرو زهرا مرو زهرا
شبیه گل شدی بی جان و پژمردی
به پیش هر دوچشم من زمین خوردی
تمام باورحیدر خداحافظ
صفای خانه را بارفتنت بردی
علمدارم خداحافظ
کس وکارم خداحافظ
قرار و وعده ی ما کربلا گودال
همانجایی که زینب می رود از حال
حسین جانم2
حسین جانم حسین جانم
ابوذر رییس میرزایی (بهار)