.
#سرود_شور
یادواره #میلاد_حضرت_رقیه
سبکِ آقایِ ما سرور و سالاره ....
ملیکهیِ سهسالهیِ عشقه
به رنگِ یاسه لالهیِ عشقه
یه گوشهیِ نگاهِ این بیبی
امضا پایِ حوالهیِ عشقه
دخترِ سالاره رو دستایِ یاره
مرکبِ بازیهاش دوشِ علمداره
گلِ ثاراللّه نوهیِ مولا
قابی از زهرا حلِّ مشکلها بیبی رقیّه
مولاتی رقیّه بیبی رقیّه /۴/
رشتهیِ دل به عشقِ تو گیره
عاشقت از جونِ خودش سیره
یه روزی تو روضهیِ اربابش
ایشااللّه مثلِ بیبی میمیره
آئینهیِ یاسه تصویرِ احساسه
ستاره رو ماهه رو دوشِ عبّاسه
جلوهیِ مادر دخترِ دلبر
بیبیِ محشر ذکرِ هر نوکر بیبی رقیّه
مولاتی رقیّه بیبی رقیّه /۴/
بیبیِ ما قبلهیِ حاجاته
تصویری از مادرِ ساداته
مدد رقیّه جادّهیِ عشقی
روبهسویِ ماهِ مناجاته
دخترِ اربابه راهی تا محرابه
رو دستِ بابا با یاعلی میخوابه
نغمهیِ لبها تپشِ دلها
نقلِ محفلها نالهیِ طاها بیبی رقیّه
مولاتی رقیّه بیبی رقیّه /۴/
تویِ تبِ عشقِ تو میسوزم
حسین حسینه ذکرِ هر روزم
اگه بیام زیارتت ارباب
به پرچمت چشمامو میدوزم
دخیلتم ارباب غلامتو دریاب
باز منو راهی کن تا نجف و سرداب
گلِ پیغمبر پسرِ حیدر
یوسفِ کوثر دلبر و سرور یا ثاراللّه
اربابم حسین اربابم حسین /۴/
#شور #میلاد #یادواره
#سرود_حضرت_رقیه
#حسین_ایمانی ✍
.👇
810163971_-2141437590.mp3
2.2M
ملیکهیِ سهسالهیِ عشقه
1. دوباره امشب.mp3
1.08M
#سرود_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعلیلی
( سبک لری ، گوشه داد )
#دستگاه_ماهور
دوباره امشب ، دلم میخونه
« مدد رقیه »
ذکرِ تمومه ، فاطمیونه
« مدد رقیه »
خونه ی ارباب
پُر از نشاط و ..
پُر از سُروره
رو دست ارباب
یه گُل خوابیده ،که مثل نوره
#ملودی_دوم
فدای اون طرزِ نگاهش
دل میبره چشم سیاهش
عمو اباالفضل زده بوسه
به دستا و صورت ماهش
( خوش اومدی
بی بی رقیه ... ) تکرار
#بند_دوم
شبیه زهرا ، چه با حیا و..
چه با وقاره
شبیه حیدر ، توو کودکی هم
با اقتداره
حسین مینازه، به خنده ها وُ
به اون کمالش ...
زینب عوض شد
با خنده ی اون
دوباره حالش ...
#ملودی_دوم
حال گدا هاشو ببینید
بِرید سرِ راهش بشنید
اگر میگید مدد رقیه ..
شما توو عالم برترینید
( خوش اومدی
بی بی رقیه ... ) تکرار
#بند_سوم
دست کوچیکش ، بزرگ ترینه
گِره رو وا کرد
بی بی رقیه است ،
که ما رو با ار باب آشنا کرد
از بس خدا هم
دوست داره اونو
مارو خریده
اصلاً بهشت و.. ، خدا برایِ
اون آفریده ..
#ملودی_دوم
سوگُلیِ اربابِمونه
بهشت ما ، اهل جنونه
شب ولادت از دمشقش
کربلا مارو می رسونه
( خوش اومدی
بی بی رقیه ... ) تکرار
#بند_چهارم
جا داره امشب ، بگیریم لعنِ
زجر و سنان و ..
شادی قلبِ ، رقیه خاتون
بگیم زِ جان و..
به خولی و شمر، به عمرِ سعد
میگم با نفرت
به حرمله و.. ، به شبَث پَست
لعنت و لعنت
#ملودی_دوم
میگم توو شادی و توو گریه
لعنتِ بر « بنی اُمیه »
لعنِ به دشمنایِ مولا
همَش میگه بی بی رقیه
( خوش اومدی
بی بی رقیه ... ) تکرار
#شاعرمجتبی_دسترنج
#سرود_ماهور
9/12/1402
#میلاد_حضرت_رقیه
(سرود۵٩)
امشب شب میلاد گل و نور دو عین است
میلاد رقیه گل گلزار حسین است
آمد امشب به جهان رقیه ی بنت حسین پیچیده عطر و بوی غنچه ی شاه عالمین مولاتی_یا رقیه۲
امشب همه جا از قدمش غرق سرور است
در قلب محبان حسین شادی و شور است
آمده رقیه امشب گل باغ کربلا
منشأ عشق و وفا، جود و کرامات و سخا
مولاتی_یا رقیه۲
عالم ز گل باغ حسین گشته معطر
سر زد ز کرامات خدا ماه منور
نور حق جلوه گر از شهر مدینه اومده
بر حسین بن علی سرور سینه اومده
مولاتی_یا رقیه۲
آمد به جهان آن که بود کوه شهامت
سرتا به قدم دخت حسین جود و کرامت
غنچه ای وا شده امشب ز گلستان حسین
می بره دل از همه چهره ی خندان حسین مولاتی_یا رقیه۲
امشب همه عالم شده مهمان رقیه
از لطف و کرم ریزه خور خوان رقیه
یا رقیه تو چنان فاطمه ای خیر کثیر
صاحب جود و کرم دست مرا هم تو بگیر مولاتی_یا رقیه۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_هرکس_دل_دیوونه_داره_بکف_بگیره
#یادبود_ولادت_حضرت_رقیه_س
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#سرود_مسجدی
یادواره #میلاد_حضرت_رقیه
(سرود۵۶)
مدینه غرق نور
گردیده همچون طور
حسین گل زهرا
امشب بود مسرور
بر یوسف زهرا
نور دو عین آمد
دختر ثارالله
بنت الحسین آمد
رقیه
(مولاتی رقیه)۳
گلی عیان گشته
زیب جهان گشته
بر یوسف زهرا
روح و روان گشته
جهان شده زیبا
حسین شده بابا
بنت الحسین امشب
آمده در دنیا
رقیه
(مولاتی رقیه)۳
هدیهای از سرمد
زیبا گلی سر زد
بود رقیه جان
از نسب احمد
حسین زند بوسه
بر روی ماه او
دل برد از بابا
نیم نگاه او
رقیه
(مولاتی رقیه)۳
ز مقدم این گل
مدینه شد جنت
آمده در دنیا
شفیعه ی امت
گل ولا آمد
روح سخا آمد
بر دین ثارالله
رمز بقا آمد
رقیه
(مولاتی رقیه)۳
هستم گدای تو
غرق ولای تو
رقیه محتاجم
به یک دعای تو
چه بی نظیری تو
خیر کثیری تو
بر تو شدم مهمان
دستم بگیری تو
رقیه
(مولاتی رقیه)۳
#رضا_یعقوبیان ✍
#سبک_شب_شبه_میلاده
#ولادت_حضرت_رقیه
.👇
مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط ره:
در #بیداری_سحر و #ثُلث_آخر_شب، آثار عجیبی است.
🍃 هر چیزی را که از خدا بخواهی در بیداری سحرها می توان حاصل نمود. از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هر چه هست، در آن است. عاشق خواب ندارد و جز وصال محبوب چیزی نمی خواهد.
👈🏻 وقت ملاقات و رسیدن به وصال، هنگام سحر است.
🌹اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرم خدا نیامرزدت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
🔷 #پنج_تن 🔷
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
بالهای ما، خدا هم شاهد است
پر نزد غیر از هوای پنج تن
رفت و آمدهای ما در روضه ها
هست مرهون دعای پنج تن
نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند
ایل ما اصلا گدای پنج تن
ما مریض معصیت هستیم، پس
آمدیم دارالشفای پنج تن
با دعای فاطمه قد می کشیم
روز و شب تحت لوای پنج تن
سینه ی ما گنج علم اهل بیت
دیده ی ما خاک پای پنج تن
هیئتی که فاطمه دارد نظر
می شود غار حرای پنج تن
مادرم در روضه ها فریاد زد
زندگیِ ما برای پنج تن
می رسد هر روز رزق ما از آن
عطر ناب ربنای پنج تن
پای میزان عمل که می شود
خوش به حال آشنای پنج تن
با دمِ مظلوم بر پا می شود
کربلا در روضه های پنج تن
می شود شبهای جمعه، کربلا
غرق آه و نینوای پنج تن
چشم من دارد خجالت می کشد
اشک می خواهم خدای پنج تن
با نوای (یابُنَیَّ) می شود
نینوا در کربلای پنج تن
روضه خوان می گفت زینب پیر شد
در کنار ماجرای پنج تن
آه، از گودال دارد می رسد
گریه های، های هایِ پنج تن
این صدای وای وایِ زینب است
یا صدایِ وای وایِ پنج تن
کاش عاشورا بمیرم از غمِ
زخم های ناخدای پنج تن
📚 #پنج_تن
...................
#حدیث_کسا
▪️در حدیث شریف کساء آمده که رسول اکرم صلیاللهعلیهواله به درِ خانهی دخترشان حضرت زهرا سلاماللهعلیها میآیند، (آن عقل کل، آن اول مخلوق خدا، آن اعظم و اشرف و اکبر خلائق، آن حبیب خدا )
وقتی ضعفی بدنشان را میگیرد درِ خانهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها میآیند.
(میخواهند به ما و همه خلائق بفرمایند که آن جایی که برای حاجت میخواهید بروید کجاست)
وارد میشوند، میفرمایند: دخترم!
«اِنّي اَجِدُ في بَدَني ضُعْفاً»
بدن مرا ضعف گرفته،
بیبی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نمیفرمایند پدر جان شما خودتان رسول خدا هستید، من که هستم، میفرماید:
«اُعيذُكَ بِاللهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْف»
یعنی من تو را پناه میدهم، من تو را به خدا واسطه میشوم.
ما که دیگر جای خود داریم.
▫️هر کس در هر موردی و در هر جنبهای از زندگیاش ضعف دارد، در بُعد مادّی، در مسائل روحی، تزکیه نفس، غم و غصّه، هر چه دارید به در خانهی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بروید.
◾️استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
.
.
#پنج_تن
حاج سعید حدادیان
این #حدیث_کسا از جابر بن عبدالله انصاری رسیده، کساء به عبای یمانی میگن ِ * عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ*حضرت زهرا داره برا ما حرف میزنه،چقدر خوبه امشب بریم پا صحبت حضرت زهرا بشینیم* عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ،وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ*حضرت زهرا سلام الله علیها میگه که: یه روز بابام بر من وارد شد"بعد پیغمبر که داره سلام میده ما داریم سلام پیغمبر رو به حضرت زهرا میدیم،یه نکته بگم:" "رسول مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم روحی فداه فرمودند: اگر کسی سه روز به من و فاطمه ام سلام کنه اهل بهشته" حالا پیغمبر:* فَقالَ:*بابام فرمود:* السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ، فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً* "فرمود: دخترم من توی بدنم احساس ضعف می کنم" الله اکبر، پیغمبر اسلام وقتی احساس ضعف میکنه میره در خونه ی فاطمه،پیغمبر مسجد میخواست بره اول می رفت دیدن زهرا،از مسجد میومد اول می رفت دیدن زهرا* قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً ، فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ*فرمود دخترم تو بدنم احساس ضعف می کنم،فاطمه عرض کرد بابا،از این ضعفی که دارید،پناهت میدم به خدا*فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ*آقا رسول الله فرمود:اون عبای یمانی رو برام بیار* فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ*عبارو آوردم،کساء رو آوردم انداختم رو بابام* وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ* اون وقت شروع کردم به نگاه کردن به بابام"حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: از همه ی این دنیا سه چیز رو دوست دارم،انفاق کردن،قرآن خواندن،نگاه کردن به صورت بابام" چی میشد امشب ما نگاه می کردیم به صورت امام زمان(عج)؟* وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ*نگاه کردم دیدم صورت بابام مثل ماه شب چهارده داره میدرخشه* فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى* دیری نگذشت حسنم اومد،سلام کرد،گفتم:سلام نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ*مادر یه بوی خوشی میاد تو خونه،مثل بوی جدم ِ انگار؟* فَقُلْتُ نَعَمْ*آره پسرم* اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ*اومد مقابل پیغمبر مؤدب ایستاد،سلام کرد * اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امام حسن میگه:اجازه میدید منم بیام کنار شما زیر عبا؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیاصاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ *اجازه داد حسنم رفت زیر عبا*فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى*سلام پسرم،نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ*حسین اومد، سلام و جواب سلام،همون حرفایی که امام حسن زد،فرمود:آره جدت و برادرت زیر کساء هستند، اومد سلام داد به پیغمبر،اجازه میدید منم بیام؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى*یه کارایی می کرد پیغمبر با حسین همه تعجب می کردند،در روایت اومده: از همسران پیغمبر نگاه می کرد دید که پیغمبر دوتا انگشت بزرگ هر دست حسین رو گرفته،امام حسین کم سن و ساله،کوچیک بود،این دوتا انگشت رو گرفته،نگه داشته،خودش رو دو کنده زانو نشسته هی داره دست و بدن و پای حسین رو می بوسه،گلوش رو می بوسه.سئوال کردند:یا رسول الله؟ فرمود: این جای زخم های نیزه و شمشیر و ... بعد فرمود: حسینم شهید میشه،هر کسی حسین مرا زیارت کند،ثواب یک حج من برا اونه،سئوال کردند:یک حج؟ حضرت فرمود: دو حج. باز سئوال کردند:دو حج؟ حضرت فرموند:چهار حج. هی تعجب کردند،تا حضرت فرمودن:تا هفتاد حج امشب می نویسی ما بریم کربلا
.
* گرد حرم دویده ام،صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من،کرب و بلا نمی شود *سلام کرد،پیغمبر جوابش رو داد* وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى* کم سن و ساله امام حسین،اولین روزی است که روزه ی مستحبی گرفته ابی عبدالله،حالا میخواد افطار کنه،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:پسرم افطار کن،عرض کرد مادر جان به من چی میدید روزه گرفتم؟ فرمود:ثواب نصف عبادت های من مال دوستان تو.افطار نکرد،باباش اومد،فرمود:بابا اولین روزِ که من روزه ی مستحبی گرفتم،چی به من میدید؟فرمود:پسرم! نصف عبادت های من ثوابش مال محبین تو. علی که:" ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین"بازم نخورد، حسن آمد،فرمود:برادر جان افطار کن، فرمود:حسن جان! چی به من میدی من روزه گرفتم؟ هدیه؟ فرمود: نصف عبادت های من ِ حسن." مرحوم سراج یک از وعاظ برجسته ی تهران می فرمود: آی مردم ثواب یه تازیانه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها در راه علی خوردن رو بدهند،همه عالم رو بسه" امام حسن فرمود: ثواب نصف عبادتهام مال محبینت، پیغمبر اومد،همین سئوال، همین جواب،بازم نخورد،جبرئیل نازل شد یا رسول الله!،خدا میگه بخور، پرچم شفاعت اُمت رو به تو دادم."گریه کن هات رو می بخشم" "آقا! هیچکی دلش نیومد لب های امام حسین رو خشک ببینه، اما هلال میگه: دیدم این لب ها به هم میخوره به سختی باز میشه،رفتم آب بیارم،سپرم پر بود،دویدم،تا رسیدم بالا دیدم قاتل اومد، دستش رو نگاه کردم، دیدم سر رو گرفته، آب رو دید به من خندید، گفت:سیرابش کردم، گلوش رو ببین* وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ*سلام دختر پیغمبر* فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ*تا امیرالمؤمنین سلام کرد،تا وارد شد فاطمه زود جواب داد،آخه یه روز امیرالمؤمنین از در اومد،هی گفت:دختر پیغمبر سلام، مادر بچه هام سلام،پاره ی تن پیغمبر، اومد بالا سرش،دید دیگه هیچی از زهرا نمونده،شروع کرد گریه کردن،این اشکا که ریخت،کم کم چشم های فاطمه باز شد،چشمش به اشک علی افتاد، این دست ها درد می کرد،یواش یواش این دست هارو آورد بالا،شروع کرد اشک امیرالمؤمنین رو پاک کردن،مولا بغضش شکوفا شد، فاطمه جان این چه کاریست؟عرضه داشت:از بابام شنیدم اشک مظلوم عرش رو می لرزونه* ای عروس آسمانی ای خدای مهربانی یک نگاه ِ کاملم کن می توانی،می توانی من چه می بینم خدایا حالا بیمارم خراب است قلبم از غصه کباب است من چه می بینم خدایا جان سپرده یا که خواب است سیل اشکم تا نیامد حال یارم جا نیامد پیش چشمم هر چه می کرد دست او بالا نیامد فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امیرالمؤمنین به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:بوی خوشی می آید انگار که بوی برادر و پسر عموی من ِ،بی بی فرمود:بله،او و دو فرزندت زیر عبا هستند* فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَخى و یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ*(بی بی فاطمه وقتی دید همه جمع شدن، او هم اذن گرفت وارد عبا شد)* ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ*همه که جمع شدن، دو طرف عبارو پیغمبر با دست راست گرفت،حالا داره دعا میکنه* اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ* همین چهارتا که با من هستند* اَهْلُ بَیْتى وَ خاَّصَّتى وَ حاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى*گوشتشون از گوشت منه،یعنی نباید سیلی بخورند،یعنی نباید فرقشون شکافته بشه، یعنی نباید بدنشون تیر بارون بشه* وَدَمُهُمْ دَمى *خونشون خون منه،تمام،یعنی اون خونی که از گیسوان و محاسن ابی عبدالله بالا نیزه می ریخت خون پیغمبر بود* دلم خواهد که پیغمبر ببینم دمی با ساقی کوثر بشینم بگیرم در بغل قبر حسن را حسین را در صف محشر ببینم یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ*هر کی اینها