eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۸۰ جلوه ای دیگر ز رحمان و رحیم آمد مبارک در مه شعبان کریم بن کریم آمد مبارک گل لیلایی و نگار مه جبین خدا گوید بخود ز حسنت آفرین علی جانم علی **** آمده یاسی که عطر و بوی جنت دارد این گل جان به قربانش که چون جنت،طراوت دارد این گل تو از یوسف سری سرا پا حیدری اگر گویم گلی تو از گل بهتری علی جانم علی **** دلنوازی،دلفریبی،دلبری و دلربایی ماه کنعان حسین و لاله ی سرخ خدایی به خلقت این پسر شبیه مصطفاست در این روز عزیز دلم پایین پاست علی جانم علی **** ✍ .👇
. علیه السلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ سفر عشق سوی خانه ی جانان رفتن آن میسر نشود جز به خراسان رفتن مقصد راه حرم ،"علّمنا القرآن" است مبدأش زیر یکی مصحف قرآن رفتن یکی از معجزه های حرمش این کار است: غرق کفر آمدن و بعد مسلمان رفتن.. ما گدایی درش را که به شاهان ندهیم.. تا شده کار گدا بر در سلطان رفتن محضر او برود مـــدعی عـــلم اگر، مثل این است که: "با زیره به کرمان رفتن" زعفران جای عِنَب کار خودش را کرده تا شده نیّت ما در بر مستان رفتن *دل من در حرم أمن رضا مهمان است* *زائر عارف او ممتحن الایمان است* توسعه بخش به میخانه عِنب هایم را بین آن کیسه ی شاهانه رطب هایم را همه ی طایفه ام نوکر دربست تو اند افتخاری شده این شغل نسب هایم را لذت لحظه ی تغییر غضب بر شادی در حریم تو فزون کرده غضب هایم را سر شب "نادعلی" ، نیمه ی شب "ذکر حسین" بر "رضــا "نالــه زدم آخر شب هایم را نه رضا نام من است و نه رضایی صفتم میکنم عبد رضــا کل لقـــب هایم را لذت بوسه محقق شود آن لحظه که من بگذارم کف پاهای تو لبـــهایم را من بیچاره که در شهر بدهکار شدم.. داده این پنجره فولاد طلب هایم را *من که در هر تپشم نغمه ی یاهو دارم* *سمت نوکری ضامـــــن آهو دارم* پشت این پنجره فولاد تو آشوب شدم من عاصی وسط صحن رضا خوب شدم همه ی عمر فقط شعر برایت گفتم تا بیایم حرمت دفتر مکتوب شدم از همان بَـدو تولد پدرم گفته: که من مثل بابا به غلامی تو منسوب شدم گرچه از مردم شهرم شده ام طرد ولی سوی تو آمدم و پیش تو محبوب شدم "مَرض القلب" همان دوستی غیر شماست و من از عشق تو بر درد چه مغلوب شدم بسکه از هجر تو زاری، نه، صبوری کردم از فراق حرمت حضرت ایوب شدم.. یوسفم رفت به مصر و من بیچاره بگو چه شد اینبار که همسایه ی یعقوب شدم *کاش من مَحو تو ای یوسف کنعان باشم* *دائما در سفر شهر خراسان باشم* نیست جایی دگر از این حرمت، زیباتر و از این گنبد و رقص علمت، زیباتر تو که عنوانِ سرِ برگه شعرم شده ای رزق من کن بنویسم دو سه خط، زیباتر هر کسی که سمت نوکری ات را دارد گفته که نیست از این شغل و سمت، زیباتر به یقین حضرت دلبر زهمه لذت ها بهر ما هست همین درد و غمت، زیباتر وسط صحن تو مردن چه قشنگ است، اگر بدهت جان به تنم باز دمت ،زیبــاتر میشود بهتر از ایوان نجف معماری این طلا کاری ایوان خمت ..زیباتر *دسته دسته ملک از شوق به صف ،اینجا شد* *چونکه یک شعبه ی ایوان نجف، اینجا شد* من به جز بنده ی تو شُهره به نامی نشدم عمر خود فارغ از این شغل غلامی نشدم هستم آن بچه کبوتر که به جز گنبد تو یا رضا جلد روی هر سر بامی نشدم چقدر مستیِ از عشق رضا شیرین است شکر الله که من "هفت امامی" نشدم تو ببین غفلت دنیا چه سرم آورده روزها لایق یک عرض سلامی نشدم بهترین یار و رفیقم تویی آقای کریم غیر تو شیفته ی هیچ مرامی نشدم بارها شعر برای توسرودم اما مثل آن شاعر دلسوخته، "جامی"نشدم *شعرای رضوی عاشق آن اشعارند<¹> *"ای که در حال مباهات تو دینداران اند"* **** ۱-بخشی از اشعار جامی در مدح امام رضا علیه السلام: {*سَلامٌ عَلی آلِ طه وَیس سَلامٌ عَلی آلِ خَیْرِ النَّبِیّینَ سَلامٌ عَلی رَوْضَة حَلَّ فیها اِمامٌ یُباهی بِهِ المُلْکُ وَالدّینُ*} سلام بر خاندان طه و یاسین سلام بر خاندان بهترین پیمبران سلام بر روضه ای که مسکن گرفت در آن امامی که افتخار کند بدان مُلک و دین ✍👇 زمان سرایش شعر ۱۵ ساله بودند .
. به نام قبله ایرانیان به نام حرم به نام خادم و جاروکش و غلام حرم به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش به نام این همه خیر علی الدوام حرم به نام هر که حسادت کند به اقبال ِ کبوتران بهشتی روی بام حرم کسی نبود که ما را دهد پناه اما هزار مرتبه قربان این مرام حرم فدای میکده ی ما تمام میکده ها هزار سال گذشت و پر است جام حرم هزار رنگ عوض کرد روزگار اما حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا تو بیمه کرده ای آقا تمام ایران را خدا نگیرد ازین مملکت خراسان را به روی هر کس و ناکس در حرم باز است نشد که بشکنی آقا غرور مهمان را سلام بر حرمی که میان خود جا داد میان آن همه مومن , گناهکاران را سلام بر تو همیشه گره گشایی کرد سلام بر تو عوض کرد حال انسان را به جز هوای حرم که به ما نمی سازد به عالمی نفروشیم زیر ایوان را برای عرض ارادت به ما وجود بده برات مشهد ما را تو زود به زود بده حرم پناه امیر و رعییت است آقا همیشه دور و بر تو قیامت است آقا پی علاج به جایی به جز حرم نروم دوای هر غم و دردی زیارت است آقا کنار پنجره فولاد تو همه دیدند رسیدن به محالات , راحت است آقا میان آن حرمی که پر از ملائکه هست نفس کشیدن ما هم عبادت است آقا خدا کند که بمیرم نبیند این چشمم که روبروی ضریح تو خلوت است آقا کسی شبیه تو با من نکرد همراهی همیشه از حرمت دست پر شدم راهی منم امام رضایی منم خراب شما نیازمند دعاهای مستجاب شما منم همان که شب و روز می خورد غبطه به سنگ های کف صحن انقلاب شما خدا کند بشود قسمتم که جان بدهم شبیه حضرت معصومه در رکاب شما سلام داده ام آقا به سویتان هر شب چه کرده ام نشنیدم شبی جواب شما میان چاه زمانه نشسته ام عمری خدا کند که به دادم رسد طناب شما چه غم ازین همه غربت چه غم ز بی یاری دلم خوش است همیشه تو دوستم داری ندیده ایم کسی را به مهربانی تو فدای این همه الطاف آسمانی تو چشیده آهوی آواره هم مرامت را بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند چه خاطرات قشنگی ز میزبانی تو بگیر تا به ابد دست آن جماعت که نداده اند به ما یاد جز نشانی تو بیا و قسمت ما کن لیاقت ریان شویم محرم اسرار روضه خوانی تو شکسته ایم و زمین گیر ,بال می خواهیم دلی محرمی و اشک و حال می خواهیم .
. یا علی بن موسی الرضا(ع) آب سقاخانه ات برتربودازسلسبیل چون بهشت حق بودصحن گوهرشادت جمیل میکشد باشهپرش جارو به صحنت جبرییل زائرانت حضرت موسی وعیسی وخلیل باهزاران شوق دورمضجعت گردد گدا بادوچشم خیس گوید یاعلی موسی الرضا میکنی بایک نگاهت سنگ سلمانی طلا برسربالین اوآیی تو ازصدق و وفا هرکه آمد ازحریمت میکند این ادعا پنجره فولاد داده هرمریضی راشفا هرزیارت کرده ام باحضرتت قول وقرار وقت مرگم توقدم برروی چشمانم گذار هرکه داردحاجتی می آید ازباب الجواد تا که ازدست کریم تو بگیردهرمراد گوشه چشمی گرکنی دلها شود مسرورو شاد ازبرای دردهای مومنان داری ضماد میزنم پرچون کبوتر دور صحن انقلاب دستگیری کن زمن مولا تودر روزحساب طلعت نورانیت آیینه ی پیغمبراست بضعه منی فقط درشان تو باکوثراست درمقام تو هرآن کس شک کندخود ابتراست حصن محکم را که میگفتی ولای حیدراست برزبانم جاری است دروصف حیدراین شعار لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار من گنهکارم ولی مولا پناهم داده ای ازکرامت درحریم خویش راهم داده ای خادمت گردیدم وازلطف جاهم داده ای ضامن آهونجات ازقعرچاهم داده ای صورتم را روی خاک پای زوارت نهم آرزویم این بود روزی به صحنت جان دهم ✒ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍ .
. ۷۷۹ شامیان خون به دل عترت طاها نکنید خنده بر گریه ی ذریه ی زهرا نکنید ما عزادار عزیزان خداییم ولی پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید پای سرهای بریده همگی رقصیدید لااقل سنگ،نثارِ سر بابا نکنید گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید سر بازار اگر قافله را هو کردید عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید **** ✍ .
. ۷۷۸ وای از شام اسیران غم بی حد دیدند خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند پای سرهای بریده همگی رقصیدند بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند بی حیاها همه ی قافله را هو کردند **** پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند دختران را به سر کوچه و بازار زدند سخت تر از همه در پیش علمدار زدند دختر فاطمه را جا ملاعام دهند دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند **** شامیان ظلم به ذریه ی طاها کردند خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود دور ناموس خدا برده فروش آمده بود **** ✍ .
. ما تشنه ایم و راهی دریا شدن خوش است سلمانمان كنید كه منا شدن خوش است یا حضرت رسول فدای ملاحتت با نام دلربای تو شیدا شدن خوش است از بركت تو سفرۀ ما بركتی گرفت پس ریزه خوار سفرۀ آقاشدن خوش است ما گم شدیم در دل دنیای بی كسی پشت در حرای تو پیدا شدن خوش است خوب است پیش دشمن تو قد علم كنیم اما مقابل قد تو تا شدن خوش است خاك در تو از دُر و زر قیمتی تر است پس خاك پای حضرت زهرا شدن خوش است ای اعتبار عالم و آدم خوش آمدی تو مصطفایی احمدی آقا محمدی با خلقت وجود تو خلقت شروع شد با جلوۀ جمال تو عصمت شروع شد سجاده پهن شد كه تو باشی و ذات حق از آن به بعد بود رفاقت شروع شد عالم برای بوسه به دست تو آمدند یك واژه ای بنام ارادت شروع شد دست تو را كه داد به دستان سعدیه در آن قبیله بارش رحمت شروع شد با بودنت حلیمۀ سعدیه دید كه لحظه به لحظه بركت و نعمت شروع شد دستی نبود تا كه نگیرد دعای آن با مقدم تو سیل اجابت شروع شد پیغمبرانه بود حضوری كه داشتی آقا نمك به سفرۀ آنها گذاشتی آقای من تو واسطۀ نشر دین شدی در بدترین زمانه شما بهترین شدی بر روی مسند نبوی بین انبیا دیر آمدی و از همه بالا نشین شدی چشمان مكه شاهد آقایی تو بود اینكه تو در تمامی عالم امین شدی از لحظۀ ولادت خود حضرت رسول تو رحمت خدایی و للعالمین شدی عالم فدای نام ابالقاسم شما زیرا شما قسیم بهشت برین شدی نقش نگین خاتم تو گشت یاعلی بانام حیدر است كه صاحب نگین شدی هرجا قدم زدی پُرِ یاس و عنبر است قطعاً گل محمدی از تو معطر است باید فقط تو راهی غار حرا شوی باید فقط تو همنفس با خدا شوی با این مقام و منزلت و شأن و عزتت باید هم آبروی همه انبیا شوی تنها به عشق نام تو گلدسته ساختند تا اشهد اذان همه ماسوا شوی اصلاًبعید نیست كه حیدر نبی شود اصلاً بعید نیست كه تو مرتضی شوی حق با علیست غیر علی ناحقند وبس یك لحظه هم نشد كه تو از حق جدا شوی بعد تو هركسی به علی اقتدا نمود راه خود از مسیر شیاطین جدا نمود مولای ما كسی ست كه شیر دلاور است مولای ما كسی ست كه با حق برابر است مولای ما كسی ست كه جان و دل تو بود مولای ما كسی ست كه با تو برادر است مولای ما كسی ست كه لایق تر از همه ست شیر خدا و همسر زهرای اطهر است مولای ما كسی ست كه مثل خدا یكی ست نامش ولی ، علی، اسد الله، حیدر است مولای ما كسی ست كه بابای امت است مولای ما كسی ست كه مولای قنبر است مولای ما كسی ست كه شاگرد مكتبش در فقه و در علوم الهیه جعفر است آنكس كه پای مكتب او جان گرفته ایم درس خداشناسی و ایمان گرفته ایم جعفر اگر نبود زمین محوری نداشت كشتی علم ذات خدا لنگری نداشت جعفر اگر نبود حسینیۀ زمین تعطیل بود چونكه دگر منبری نداشت جعفر اگر نبود علوم كتاب حق سوگند بر خدا كه روایتگری نداشت بیچاره می شدیم به دین خدا قسم پسوند نام مذهب ما جعفری نداشت او روضه خوان مادر پهلو شكسته بود می خواند كاش خانۀ حیدر دری نداشت او هم شبیه حیدر كرار شد غریب او هم میان آن همه كس لشگری نداشت ماشیعیان عاشق این خانواده ایم باجان و دل به یاریشان ایستاده ایم .
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است بشنود مدح تو را با هیجان می آید مي رسي مثل مسيحا و به جسم کعبه با نفس هاي الهي تو جان می آید بسکه در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است ریگ هم در کف دستت به زبان می آید هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست قبله‌ی عزت و ايمان به جهان مي آيد با قدوم تو براي همه‌ی اهل زمين از سماوات خدا برگ امان مي آيد نور توحيدي تو در همه جا پيچيده ست از فراسوي جهان عطر اذان مي آيد   عرش معراج سماوات شده محرابت ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالمتابت   خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد نور توحید به قلب بشر ارزانی شد خواست حق، جلوه کند روشني توحیدش قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است عرش با نور نگاه تو چراغانی شد قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند نورت آئينه‌ی آئين مسلماني شد به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد خواستم در خور حسن تو کلامی گویم شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد اي که مبهوت تو و وصف خطي از حسنت عقل صد مولوی و حافظ و خاقاني شد از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»   جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داري دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشار است اسداللهی چون حضرت حيدر داری حسنين اند روی دوش تو همچون خورشید  جلوه‌ی نورٌ علي نور ، مکرر داری   اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند روشني بخش جهان، قبله‌ی دنيا هستند   اي که در هر دو سرا صبح سعادت با توست رحمت عالمي و نور هدايت با توست چشم امید همه خلق و شکوه کرمت پدر امتي و اذن شفاعت با توست با تو بودن که فقط صرف مسلماني نيست آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست بي ولاي علي اين طايفه سرگردانند دشمني با وصي ات، عين عداوت با توست بايد از باب ولاي علي آيد هر کس در هواي تو و در حسرت جنت با توست سالياني ست دلم شوق زيارت دارد يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست   کاش مي شد سحري طوف مدينه آنگاه نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله  
. علیه_السلام پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم یک عمر در هوای شمادر به در شدیم کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای؟ شاید به لطفِ یک نفست بارور شدیم! فرزند آبی و پدر تو ابوتراب رزقی به ما دهید که بی برگ و بر شدیم هرچه شما کریم تری ما گداتریم از اعتبار نام شما معتبر شدیم ما را به راه راست کشاندی تو یا کریم! ما در مسیر تو ز خدا با خبر شدیم آقاییِ تو شاملِ حالِ گدا شد و ... ماهم به نوکری شما مفتخر شدیم ما را به نامتان «حسنی» ثبت کرده¬اند ما سال هاست حلقه ی آویزِ در شدیم آقاترین جوانِ جوانانِ جنتی بی بارگاه و صحن ولی با کرامتی باید برای قبر تو گلدان بیاوریم باید ضریح و سنگ براتان بیاوریم پهن است سفره ی کرمت در بقیع، پس باید ز سفره ی کرمت نان بیاوریم فهم و زبان ما به شما قد نمی دهد باید برای وصف تو قرآن بیاوریم پای پیاده بیست سفر مکه رفته ای تا در مسیر رفتنت ایمان بیاوریم جایی که «رحمت حسنی» موج می زند زشت است حرفی از نم باران بیاوریم اینکه سه بار ثروت خود نصف کرده ای کافیست تا به لطف تو اذعان بیاوریم تا نوکری کند به کرمخانه ی شما صدها بزرگ مثل سلیمان بیاوریم باید فقط برابر یک تار مویتان صدها هزار یوسف کنعان بیاوریم آمد کریم پس همه ی ما گدا شویم شاه جهان شویم اگر اینجا گدا شویم .
. السلام علیکِ یا امـ الائمه و النجباء ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام ای نجابت کامل ای به اسرار ایزدی قائل حاصل اربعین پیغمبر سایه‌ات مستدام بر سر دل دست من خالی و تو چشمه جود من به طوفان اسیر و تو ساحل نشده نا امید برگردم هرزمان از درت به صد مشکل دل من از ازل گرفته چنین به خم کوی عشقتان منزل افتخارم همین که در هرجا بوده‌ام در حریمتان سائل سائلی بوده‌ام که در هر جا لطفتان بوده بر دلم شامل امشب عاری ز هر چه وسواسم مست عطر خدایی یاسم * قصد من سائلی محضرتان خادمی در میان هیأتتان تا شما سایه‌ی سرم هستید نروم جای دیگر از درتان امشب ای مادر کرامت‌ها دست من آمده به دامنتان به خدا رشته‌های حبل الله نبود غیر تار چادرتان ای قنوت دعایتان لبریز آسمان معبر همیشه‌تان وسعت جودتان چو اقیانوس دست خالی که رفته از برتان من و احساس مستی کامل وقت ذکر شما به محفلتان مرغ دل گشته جلد بام شما کرده عادت به آب و دانه‌تان دل من بی‌شکیب و بی تاب است پی یک جرعه باده ناب است * من کی‌ام شاخه‌ای زمستانی تو گل یاسی و بهارانی من کی‌ام یک کویر خشکیده و تو آن روح سبز بارانی من کی‌ام جز اسیر محبوسی بین زندان تنگ نفسانی من اسیر جهنم نفسم تو بهشت رسول یزدانی آمدم با پیاله‌ای خالی بر در تو که روح احسانی مادری کن اگرچه ناخلفم بده یک لقمه نان عرفانی آمدم تا دخیل بر بندم به پر چادری که می‌دانی کن تفقد که سائل آمده است سائلی پای در گل آمده است * یاسی و عطر تو دلاویز است بی تو خلقت همیشه پائیز است یاسی و از حضور کوتاهت خاک خاکی هنوز لبریز است بی تو و بی شمیم جانبخشت زندگانی ما غم‌انگیز است آنقدر با شکوهی ای بانو که پیش تو نه فلک ریز است ای مسیحای حضرت حیدر عطر و بوی بهشت پیغمبر * سر مستودع خدا زهرا کوثر ختم‌الانبیا زهرا یاور و کفو حضرت حیدر حجت حق به اولیا زهرا از طلوعات تو به محرابت می‌چکد عطر ربنا زهرا امتحان داده قبل خلقت خود ساکن عرش کبریا زهرا تویی آنکس که محرم وحی است واقف سرّ انما زهرا تو تجلی اصل توحیدی سند وحدت خدا زهرا ((وًمن الماءٍ کلٌ شئیٍ حی)) بوده مهریه‌ی تو یا زهرا گوهر خلقتی خدا داند چشمه‌ی رأفتی خدا داند * با نزولت به روی خاک زمین این زمین شد همان بهشت برین بین محراب لحظه‌ی سجده عالمی حلقه‌ و تویی تو نگین دیدنی بوده وقت هر سجده روی دست رخ رسول امین ((اسوه لی)) سروده حجت عصر که تویی الگوی همیشه دین پیروهن داده‌ای به شام زفاف به گدایی تو از ره تمکین سفره‌ی نان خویش را بگشا میزند حلقه بر درت مسکین بده دستم نخی ز چادر خود تا شود بندگی من تضمین ای تمامی عشق تصویر همه‌ی شرح آیه تطهیر * منکه مشغول مدح و چاووشم از سرم رفته عقل و مدهوشم امشبی را به خدمتت بانو با تمام قوای خود کوشم پرچمی با شعار یا زهرا گیرم ای عاشقان سر دوشم نبود غیر ذکر او بر لب نبود جز صداش در گوشم می‌کشم نعره یا علی حیدر باده از کوثر خدا نوشم عاشقان حک کنید بر قبرم جمله‌ای که نشد فراموشم به خدا حب حضرت زهرا به همه عرش و فرش نفروشم حب زهرا جواز هیأت ماست حب زهرا برات جنت ماست * تو که ناموس حی ذوالمننی مرشد کامی اگر چه زنی خطبه‌های تو مرز مطلق دین واقف از سرّ وادی عدنی ذکر سربند فاتح خیبر وقت رزمش به جنگ اهرمنی تویی آن گوهر ثقیل حیا خارج از قدرت کلام منی هرچه هستم اگر چه ناچیزم با عنایات تو شدم حسنی تو که خیر کثیری ای بانو چه شود یک نظر به من فکنی نکند ای تمام روح کرم دست ردّی به سینه‌ام بزنی در حریمت نیاز آوردم آه و سوز گداز آوردم * گل سرخ ولایتی بانو تو چراغ هدایتی بانو ساکنان بهشت می‌گویند رونق باغ جنتی بانو از ازل تا ابد برای همه چشمه‌سار عنایتی بانو نه!! غلط گفته‌ام تو را مادر مادر کل خلقتی بانو نه فقط دخت و مادر احمد تو سند بر رسالتی بانو ای شلمچه ز ذکر تو مجنون تو کلید شهادتی بانو روز محشر تو ای خزانه مهر پادشاه شفاعتی بانو با دو دستی که رنگ علقمه‌اند پی امداد امتی بانو نکند رو ز من بگردانی این گدا را ز کوی خود رانی ✍ .
. السلام علیکِ یا امـ الائمه و النجباء ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با تمنای تو در سینه قراری داریم از عنایات شما باغ و بهاری داریم هر چه گفتیم نشد مدح مقامات شما ولی از فیض شما راه به جایی داریم بی شما قیمت ما قیمت ارزن هم نیست ما ز اکرام شما راه به جایی داریم یکسر از جود شما لطف به ما نازل شد وَ چنین شد که کنون منسب و کاری داریم ما غلامان شمائیم و گدایان شما وَ ز امداد شما شد که عیاری داریم بانوی آینه‌ها سخت تو را محتاجم وَ به احسان شما در همه جا محتاجم +++++ آبها معتکف پاکی‌تان ای بانو آسمان‌ها همه فرش رهتان ای بانو خیل سُکّان سماوات به حال تسبیح با ادب بر سر پا دربرتان ای بانو تو همان خیر کثیری که به احمد دادند می‌چکد جود ز سرپنجه‌تان ای بانو جودتان داده توان تا که قلم می‌لغزد و مدد یافته این نوکرتان ای بانو من و مداحی زهرا که خدا مدحش گفت؟ این بود فیض شما و دمتان ای بانو می‌سزد بار دگر باز وضو ساختنم تا برم نام پر از برکت‌تان ای بانو نامتان سحر عجیبی است خدا می‌داند گفتنش حس غریبی است خدا می‌داند +++++ همه آینه‌ها محو تجلای تواند آسمان‌ها همگی واله و شیدای تواند کیستی ای که بهشت نبوی سینه توست اهل فردوس برین نیز گداهای تواند کیستی ممتحنه، راضیه‌ی مرضیه اهل عالم همه محتاج دعاهای تواند آبها سجده به پاکی تو کردند ازل چشمه‌ها مادح هر روز سجایای تواند هر چه دارم همه در مقدم تو می‌ریزم این که سر نیست فقط فرش قدم‌های تواند سر من خاک قدم‌های تو باشد مادر دست من گیر که محتاج توام تا محشر +++++ سر مستودعی و مدح تو را گفت خدا آیه‌ی نوری و احساس و تمامی حیا برکت نام تو بوده که هدایت شده‌ایم تویی آن مقصد مقصود و تویی راهنما نمک دست تو بوده که نمک‌گیر شدیم از سر سفره تو خیر رسیده است به ما مصدر آیه تطهیری تویی ای بانو لیله القدر که گفتند تویی یا زهرا کهکشان چیست مگر؟ غیر غبار قدمت آسمان چیست همان معبر شبهای شما باید از لطف امداد به سائل برسد ورنه هر آینه صد لطمه بر این دل برسد +++++ ✍ .
. السلام علیکِ یا امـ الائمه و النجباء ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نامتان اشتیاقمان بخشید شوق و شوری به حالمان بخشید نامتان تا که روی لب راندیم عزت و اعتبارمان بخشید با وجود شما ز فیض شما حق تماماً گناهمان بخشید ذکرتان بر وجود خاکی ما حالت آسمانمان بخشید لطفتان در برابر حاجات بیشتر از وجودمان بخشید مرده بودیم بی شما والله عشقتان روح و جانمان بخشید دل ز الطافتان شده لبریز ولب از مهرتان غزل انگیز *** آسمان خاک معبرت بانو عرشیان عبد محضرت بانو همه‌ی آیه عفاف و حجاب رشته‌ای نخ ز معجرت بانو مریم و آسیه کنیزانت حامل وحی نوکرت بانو نیست در کل ماخلق هرگز هیچ نوری برابرت بانو همه‌ی آسمان و عرش و زمین روشن از روی انورت بانو به خدا رشته‌های حبل الله نیست جز تار چادرت بانو مدحتان در کلام من هیهات گفتن از معدن حیا هیهات تو بزرگی در اوج افلاکی ماورای عقول و ادراکی روشنایی آب و باران‌ها از مقام شما بود حاکی من آلوده کی توان گفتن در مدیحت سخن به ناپاکی چه حقیریم پیش تو بانو تویی عرشی و ما همه خاکی باید از این همه حقارت خویش پیش شأن شما شوم شاکی من حقیرم مرا نگاه کنید الطفاتی به خاک راه کنید ای نگار دل رسول الله وی قرار دل رسول الله نام تو مرحمی است بانو بر انکسار دل رسول الله نه که دختر تو مادری مادر در کنار دل رسول الله گل لبخند تو شود هر روز خود بهار دل رسول الله تو به گاه عبادتت هستی افتخار دل رسول الله تو که خود فیض سرمدی هستی نور ناب محمدی هستی حضرت یاس بانوی محشر خیر بی انتهایی و کوثر تو تمام تمام احسانی به همه ما خلق تویی مادر پیش تو آسمان کند تعظیم فرش راه تو انجم و اختر تو جمال و جلال یزدانی نسخه بی بدیل پیغمبر نقطه ثقل عَلَّم الاسماء عصمت الله اعظمی مادر معنی انما یریدالله تویی ای دختر رسول‌الله من و این شعر و واژه‌ها مادر بر تو و جود تو گدا مادر گفتن از تو چه لذّتی دارد از تو ای حضرت حیا مادر من اسیر و یتیم و مسکینم و تویی اصل «هل اتا» مادر نخی از چادرت اگر گیرم میروم تا خود خدا مادر کاش مثل همیشه در هرجا نشوم از تو من جدا مادر کاش وقت شلوغی محشر دست من را بگیری یا مادر روز محشر که روز وانفساست چشم من بر عنایت زهراست ✍ .
بسم الله الرحمن الرحیم💐 انا اعطیناک الکوثر💐 فصل لربک و انحر💐 ان شانئک هو الابتر💐 🍎 🍏 🔶 🔶 علیهاالسلام 🔸*(بند اوّل)* دریای رحمت را گهر مبارک در شامِ درد و غم ، سحر مبارک بر نخل اُمّید همه رسولان از کبریا آمد ثمر ، مبارک گردید چون سینا ، سرای احمد در طور ، نورِ این شجر مبارک جبریل نازل گشته بر محمد گوید بر او از دادگر مبارک خیر النسا بنهاد پا در عالم بر حضرت خیر البشر مبارک آمد جواب طعنه های ابتر میلاد دختر ، بر پدر مبارک از بحر بیکرانة نبوّت بهر خدیجه ، این گهر مبارک چون چشمه جوشید از کویر ظلمت از کوثرِ نور ، این خبر مبارک از حق نزول مصحفی که باشد آیاتِ آن ، فتح و ظفر مبارک نَبْوَد عجب گوید اگر خداوند بر کلکِ صنعش ز این اثر مبارک میلاد بانویی که هست نورش افزونتر از شمس و قمر مبارک روز جهان افروزِ مولد او بر جحتِ ثانی عشر مبارک گویم به زهرا دوستانی عالم بارِ دگر ، بار دگر مبارک او طاهره ، صدّیقه و بتول است قلب محمد ، بضعه الرسول است 🔸*(بند دوم)* زهراست بر سر ، افسر محمد روح و روان در پیکر محمد ناموسِ سبحان ، جانفدای حیدر تطهیر قرآن ، کوثر محمد او هدیة حق بر خدیجه باشد هم یادگار از همسر محمد بر مادرِ پاکش سلام آرد پیک خدا در محضر محمد در حیرتم از رتبه اش که او بود هم دختر و هم مادر محمد هر صبح و شب بر او سلام گفتن باشد عبادت در بر محمد بر سینه و صورت همیشه بودش گل بوسة مکرّر محمد بوسیدن دستش به قامت خم گشته عروج دیگر محمد در پیشِ رویش ماه ، محو می شد باشد درخشان اختر محمد دریای موّاج نبوّت است او از بحرِ هستی ، گوهر محمد باشد پیمبر تاجِ فرقِ زهرا زهرای اطهر ، زیور محمد نازم به آن کاو روز فتح خیبر شد همسرش ، سرلشگر محمد در حشر آید این ندا ز سرمد حاجت طلب کن ، دختر محمد آن روز ، زهرا فکر شیعیان است هر کس که زهرایی است در امان است 🔸*(بند سوم)* احمد گلِ خلقت ، گلاب زهراست دُردانة ختمی مآب زهراست اُمّ الحسن ، مامِ حسین و زینب اُمِّ اَب و اُم الکتاب زهراست از سوی حق ، بعد از رسول خاتم رکن رکینِ بوتراب زهراست بر کوثر و تطهیر و قدرِ قرآن کاملترین تفسیر ناب زهراست آن کس که چون نامش به لب بیاید گردد دعاها مستجاب زهراست یک جزء از مهریّه اش فرات است ای اهل دل ، بانوی آب زهراست جبریل کارِ خانه اش نماید از خستگی وقتی به خواب زهراست از کور هم رخسار خود بپوشد کان کرم ، روح حجاب زهراست باشد شفیعه ، شیعه را به محشر فریادرس ، روز حساب زهراست در سایه سارش دل غمی ندارد چون رحمت حق را سحاب زهراست لبخند او روشنگر بهشت است خوشید احمر ، آفتاب زهراست بر ضدّ غاصبین حقّ حیدر بنیانگذار انقلاب زهراست آن بانویی کز خطبة بلیغش کاخِ ستم گردد خراب زهراست زهرا که معصومه ز کبریا بود از آن دو تن ، والله نارضا بود ادامه دارد... ╰┅───────────┅╯
جلوه می‌بارد از جمالِ علی جذبه می‌جوشد از جلالِ علی همه خیراتِ آسمان و زمین نوشِ جانِ علی و آلِ علی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هرچه دارد خدا حلالِ علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وَبالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همه‌ی حرف توست قالَ نبی همه‌ی حالِ توست حالِ علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه‌هایِ کالِ علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کَرَمخانه‌ی عیالِ علی شب شب عشق آفرین ، علی است شب لبخندِ پنجمین علی است ای نمازِ مطهرِ زهرا سجده‌های معطرِ زهرا خیره‌ای خیره بر مقاماتش مثلِ قابی برابرِ زهرا می‌وزد در هوای گیسویت عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا آسمانی و مژده‌ات را داد به زمین‌ها پیمبرِ زهرا بیخودی نیست فاطمی هستی پُری از نورِ کوثرِ زهرا می‌زند موج در احادیثت جلوه‌های مُکررِ زهرا با شما جبرئیل نامِ مرا می‌رساند به محضرِ زهرا فاطمه عاشق همین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای طلوعِ علی‌الدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آورده‌ات سلامِ رسول مادرت گفته‌ات سلامِ حسن می‌رسند از تبارِ مادری‌ات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده‌ای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چارتا مجتبی کنارِ همید ای تمامِ شما تمامِ حسن هم حسن هم حسین این علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای محمدترین دعایِ حسین دومین احمدِ حرایِ حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدایِ حسین از پدر ارث بُرده‌ای ، داری به سرِ شانه‌ات رَدایِ حسین آنکه روزی "حسینُ مِنی "گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای علی اکبرِ امام شده اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین تو حسینیه‌ی خدا هستی با تو ماندیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است
. بند اوّل شعر نیمه ی ماه رسید و مهِ زهرا نرسید دل ز کف داده ولی ماه دلآرا نرسید گرچه خوب است چراغانی هر شهر ولی ما همه دیده بره ، یوسف زهرا نرسید به چراغانی این شهر نباشم دلخوش اصل ما دیدن مولاست که مولا نرسید ما همه تشنه ی دیدار رخ یار ولی کس نپرسید چرا تشنه به دریا نرسید ما به احیای شبِ نیمه ی شعبان مشغول بی خبر این که چرا صاحب احیا نرسید ساکن کوی رضا گشته شبِ نیمه ی ماه رفته از دست دل ما و به اینجا نرسید گفته بودند که بالا برود آه وصال من زمین‌گیرم و این آه به بالا نرسید    چه شود تا که ببینم نظری روی تو من    در شب نیمه ی شعبان برسم سوی تو من بند دوّم نیمه ی ماه شد و مهر درخشان نشود پرده بردار که شب جز به تو تابان نشود نرسد دیده ی عاشق به وصالِ رخ یار تا تمنّای رسیدن به تو عنوان نشود باز احساس من آن است که با این همه نور بی تو این کوچه و بازار چراغان نشود ما پریشان فراقیم  نپرسید چرا عاشقی نیست که از هجر پریشان نشود بهترین جای وصال من و آن یار اینجاست هر کجا باز روم خاک خراسان نشود نخورد آب زمینی که بلند است بیا تا نخواهند کسی قابل احسان نشود گل به دیدار تو خندان شود ای عشق ولی تا نگاهی نکنی غنچه که خندان نشود    ما همه ساکن گلخانه ی نیکوی توایم    شب میلاد تو و منتظر روی توایم بند سوّم شبِ میلاد تو و در تب و تابیم بیا جاده در جاده همه پا به رکابیم بیا ای تو آبادی دلهای به خون خفته ببین مثل ویرانه ز هجر تو خرابیم بیا از طلوع رخ نورانی تو فهمیدیم تو عیان هستی و ما غرق حجابیم ، بیا دشت بی آبی هجران شده قربانگه دل ما درین دشت پی جوشش آبیم بیا مگر از صوت قدم های تو بیدار شویم ما که از غفلت خود خسته و خوابیم بیا چهره بر خاک کف پای تو خواهیم گذاشت جملگی در پی آن لحظه ی نابیم بیا با تمنّای وصال تو به طوس آمده ایم ما همه منتظر صوت جوابیم بیا    هر نفس نام تو را برده و خواهان توایم    به خراسان رضا آمده  مهمان توایم بند چهارم بی تو خون می رود از دیده و دلها چه کنیم خود بگو ، از غم هجران تو مولا چه کنیم بی تو ای منجی عالَم شده دل غرقِ بلا ما و این کشتی بشکسته به دریا چه کنیم امشب ما که گذشت ای مه شبهای فراق با چنین حال بگو با غم فردا چه کنیم کاروان رفته ولی آتش حسرت باقی ست عاشقانیم بگو در دل صحرا چه کنیم خبرِ آمدنت آمد و ما آمده ایم گر نبینیم تو را یوسف زهرا چه کنیم تا به وصلت برسیم آمده ایم از ره دور گر که تأثیر نکرد این همه نجوا چه کنیم پس ازین ناله و این سوز که باشد به جگر چه بگوییم ز هجران تو آقا چه کنیم    شده ایم از سر محتاجی و از خجلت خود    ما پناهنده به درگاه ولی نعمت خود ** «یاسر»✍ .
. ۹۰۷ در باغ ولا باز گلی در چمن آمد ای ماه بزن خنده، مه انجمن آمد از عرش ندا آمده که جان به تن آمد ای ماه رُخان! ماه فروزان، حسن آمد نوری ز خداوند جلی آمده امشب دردانه‌ی زهرا و علی آمده امشب **** این عشق رسول است وگل لاله‌ی طاهاست ای جان به فدایش که همه هستی مولاست یوسف شده مبهوت رخش بس که دل آراست جان هدیه بیارید این یوسف زهراست با آمدنش گشت زمین خلد مخلد عیدی بستانید ز دستان محمد **** این طفل بوَد آینه‌ی حضرت داور بوسیده لبش را دو لب پاک پیمبر لبخند مسرّت به لب حضرت مادر تبریک بگویید که بابا شده حیدر این طفل که مرآت خداوند کریم است والله کریم است کریم است کریم است **** عیسی به دم اوست که بر مرده دهد جان خضر است که لب تشنه‌ی رویش شده هر آن مشتاق فقط نیم نگاهش شده رضوان دل برده ز زهرا بخدا ذکر حسن جان ازبس که به گهواره رخش غرق تجلاست جبریل هم امشب به سویش محو تماشاست **** این سید و آقای جوانان بهشت است این طفل ولی لاله‌ی بستان بهشت است این طفل چه طفلی‌ست که ‌ریحان بهشت است جان علی و فاطمه، جانان بهشت است بفرست اگر طالب و خواهان براتی نذر فرج مهدی زهرا صلواتی **** در نیمه‌ی مه، ماه تمام آمده امشب حِجر و حَجر و رکن ومقام آمده امشب بی شک به یقین روح قیام آمده امشب اول حسن و دوم امام آمده امشب در ماه خدا جان دعا آمده امشب بر حضرت صدیقه عصا آمده امشب **** ✍ .
. شهادت آیت الله رئیسی شهید خدمت و هیئت همراه دردی به دل افتاده که درمان شده شیون از داغ تو انگار که گریان شده شیون ای بت شکن از داغ تو بستان شده شیون برخیز ببین کشور ایران شده شیون دردا که غمت خون به دل خونجگران کرد داغی که بهاران وطن را چو خزان کرد ------ جمهور وطن در غم تو بانگ و نوا داشت با ناله و فریاد وطن را به عزا داشت در ماتم آن مرد که قلبی ز طلا داشت هر لحظه و هرجا به لبش نام خدا داشت مردم همه در داغ تو فریاد کشیدند جز آتش جانسوز تو در سینه ندیدند ------- ای خادم فرزانه ی خورشید خراسان ای باور مردم به تو ای جلوه ی باران ای گم شده در جنگل و در کوه و بیابان ویرانه وطن از نفست یافته سامان جز طعنه که از هم سخنانت نشنیدی جز ظلم که از یار طلبکار ندیدی ------- جز خدمت بر مردم ایران به سرت نیست جز کار و سپس کار دگر در نظرت نیست جز توسعه انگار که فکر دگرت نیست حقّا که به جز دست دعا بال و پرت نیست با خدمت پیوسته و دائم که نمودی افسانه پیروزی خدّام سرودی --------- ای شعر بهارانه ی خدمت به سلامت ای واژه ی پر نور صلابت به سلامت ای معنیِّ زیبای رشادت به سلامت وی مست جمال تو شهادت به سلامت تو خادم خوش آتیه ی کوی رضایی تو ذوب شده از نفس و هُرم ولایی ------- ✍ .
. مدح و مرثیه و مختوم به دعا برای فرج به دست لطف تو معنای کم؛ "فراوان" است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند سلیمان و حاتم طائی گدا برای تو از این رقم فراوان است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است دودست خالی و بار گناه آوردم به بارگاه تو آقا پناه آوردم... دوباره عرض‌ادب، عرض‌احترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود؛ "سلام از دور" "سلام حضرت سلطان، مرا نمی‌طلبی؟" ببین چقدر فرستاده‌ام پیام از دور منی که دست به‌سینه گذاشتم هرصبح، سلام داده‌ام از روی پشت‌بام، از دور...! اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو همیشه درد مرا داده التیام از دور نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا به یک اشاره‌ی کوتاه کرده رام از دور به‌رغم فاصله، گلدسته‌های تو انداخت کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور دلم هوایی دیدار توست از نزدیک... اگرچه لطف تو بوده‌ست مستدام از دور امید ما کرم توست یا امام رضا زیارت حرم توست یا امام رضا خوشا به حال هرآن‌کس که شد مسافر تو که جنّ و انس و ملک بوده‌اند زائر تو تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد که مشهدی شده و آمده مجاور تو دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد دمی که پر بزند در حریم طاهر تو رضای توست رضای خدا امام رضا گذشته است اگر از همه به خاطر تو چقدر در دل خود با تو حرف‌ها دارد که بین قافیه‌ها گم شده‌ست شاعر تو حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما به کافری هرآن کس که بوده کافر تو به لطف توست که ما گریه‌کن شدیم آقا هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو اگرچه باعث خوشحالی است آمدنت ولی برای تو سخت است دوری از وطنت تو ای امام که از خاندان خود دوری غریب و خسته و تنهاترین و مهجوری جهان برای تو زندان تنگ و تاریک است به این دلیل که از خانواده‌ی نوری همین بس است برای غم تو ای آقا که در پذیرش حکم خلیفه معذوری چه صرفه‌ای‌ست در این منصب بلابهره برای تو که ولی‌عهد می‌شوی زوری؟ چقدر تهمت بی‌جا زدند نامردان ولی غمی به سلیمان نیامد از موری شهادت است فقط ارث خانواده‌ی تو تو نیز کشته‌ی زهر درون انگوری برای گریه به مظلومی حسین از تو رسیده‌است به ما روضه‌های مشهوری تو مُشرِفی به غم کربلا، تو روضه بخوان... تو روضه‌خوان حسینی، بیا تو روضه بخوان دلم گرفته از این روزگار یابن‌شبیب! ببین اسیر خزان شد بهار یابن‌شبیب! به‌هوش‌باش که "اِن کُنتَ بَاکیاً لِشَّیء" فقط برای حسینم ببار یابن‌شبیب همان که از اثر تشنگی به چشمانش شد آسمان و زمین چون غبار یابن‌شبیب همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید که شد به نیزه سر شیرخوار یابن‌شبیب حجاب عرش خداوند بود عمه‌ی ما که شد به ناقه‌ی عریان سوار یابن‌شبیب از اهل‌بیت اسارت نرفته بود زنی علی‌الخصوص در آن گیرودار یابن‌شبیب ولی بدان پسرم انتقام می‌گیرد کشیده‌ایم اگر انتظار یابن‌شبیب به نیّت فرج عاجل امام زمان دعا کنیم برای دل امام زمان به هر نوشته‌ی دیگر مقدم است هنوز کسی‌که هرچه بگوییم از او کم است هنوز علاج هجر به‌جز صبح بودن او نیست که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده ولی پناه و امید دوعالم است هنوز به انتقام عزیزان دین می‌آید او که روی گنبد اسلام ‌پرچم است هنوز اگرچه نیست، ولی لحظه‌لحظه با یادش بساط عاشقی ما فراهم است هنوز برای شستن درد فراق کافی نیست که روی گونه‌ی ما اشک نم‌نم است هنوز؟ خدا کند که به او مژده‌ی ربیع دهند که صبح‌وشام برایش محرم است هنوز. دعا کنیم شب هجر را سحر برسد زمان غیبت مولای ما به سر برسد ✍ .
من باقر العلم رسول الله هستم من پنجمین حجت ولی الله هستم با سن کم من کربلایی گشته بودم من وارث سجاده و ذکر و سجودم من دیده‌ام سقای دشت کربلا را من دیده‌ام دست ز تن گشته جدا را من دیده‌ام شور قیامت گشته برپا من دیده‌ام مشک تهی از آب سقا دیدم میان خیمه گهواره تکان خورد دیدم ز بی آبی گل و گلزار پژمرد دیدم تن غرق به خون اکبرم را دیدم گلوی شیرخواره اصغرم را من شاهد زخم لب و گودال بودم من در کنار عمه‌ام بد حال بودم من شاهد پای پلیدی روی سینه دیدم کنار ذوالجناح اشک سکینه من دیده‌ام شام غریبان یتیمان من دیده‌ام تاریکی و جمع پریشان پای برهنه سوی صحرا میدویدم من غارت خلخال را از عمه دیدم با طعنه و زخم و زبان دیدیم آزار دیدم به عمه شد جسارت بین بازار سرهای پر خون را به روی نیزه دیدم با سن کم در کنج ویرانه خمیدم بین طبق سر آمد و بر عمه سر زد داغ رقیه بر دل زارم شرر زد بر موج دریا بلا من مثل سدم من اربعین زائر شدم بر قبر جدم دیدم سکینه بر عمو و مشک سر زد دیگر کنار قبر عمه شکوه میکرد شرمنده عمه بود و من هم بودم آنجا شور عزا بهر رقیه گشت برپا گر باغبان سرخ لاله عمه‌ام بود صاحب عزای این سه ساله عمه‌ام بود با دست لرزان و تن از کین کبودش تنها به فکر لاله‌های مانده بودش میگفت اینها خسته و رنجور راهند این اختران آسمان مدیون ماهند راس‌ت به روی نیزه چون ماه شبم بود در مجلس نامحرمان جان بر لبم بود 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
با ذکر یا حسین تو دل دم گرفته است. در عرش سینه خیمه ی ماتم گرفته است. آتش به خون دل زده ققنوس دیده ها. از روضه هات بال و پر غم گرفته است. چشم از شب شهادت تو رزق و روزی. خود را برای ماه محرم گرفته است. از آه آتشین تو در پای روضه ها. از سنگ روضه خوان تو شبنم گرفته است. باد از نفس نفس زدنت بین گریه ات. موج عزا به دامن پرچم گرفته است. بشکن سکوت بغض گلو را عزیز جان. بر منبرت جلوس کن و روضه ای بخوان. با سیر در میان مقاتل، و روضه ها. ما را فدای عشق حسین کن در این منا. تا غرق اشتیاق حسین دق نکرده ایم. همراه خود ببر دل ما را به کربلا. واکن گره ز روضه ی گودال قتله گاه. از ناله ی غریب زنی بین خنده ها. قرآن به لحن روضه، بخوان آیه های کهف. هم ناله باش قاری قرآن نیزه را. با پای دل ببر دل ما را در این سفر. بر روی خار غصه و غم شام پر بلا. بی شک شنیده از دم روضه، پیام تو. دنیا طنین ناله ی الشام و شام تو. در نفخ روضه کار تو با غم دمیدن است. با گریه تا نهایت غصه رسیدن است. قربان حج کودکی ات ای سفیر عشق. هر روضه ات منای به قربان رسیدن است. سعی صفا و مروه ی حجت به روی خار. از کربلا به شام، پیاده دویدن است. دیدی جواب قاری قرآن به شهر شام. با چوب خیزران ز لبش بوسه چیدن است. دیدی که ظرف جان پر از زخم عمه ات. بین خرابه لب پره شوق پریدن است. جسمت مدینه بود و دلت مرغ کربلا. ای آخرین شهید محرم به روضه ها. 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
دست بر سینه رو به این خانه.. ایستاده گدای پرچانه السلام علیک حضرت شمع و علیک السلام پروانه عاقلان فیض گریه میگیرند از نمِ گریه های دیوانه جان من پیشکش برای شما پس دلم را بگیر بیعانه حکمتش چیست قوم اربابان.. با گدا میشوند هم شانه صاحب روزه دار ما انداخت بهر ما سفره های شاهانه ای بزرگ بدون صحن و حرم که مزارت شده ست ویرانه دل خود را مدینه ات کردیم حرمی ساختیم جانانه کاش میشد حیاط صحن تو را.. آب و جارو کنیم روزانه ایمن از حادثات شوم شدم.. خادم باقرالعلوم شدم.. ناله را از جگر رها می‌کرد آسمان هم عزا عزا می‌کرد چشمهایش که تارشد از درد مادرش را فقط صدا می‌کرد با همان صورت ورم کرده.. سجده بر درگه خدا می‌کرد تشنه بود و به آب کار نداشت زخم را با نمک دوا می‌کرد یادگار غروب عاشورا یاد روز دهم چه ها می‌کرد داد میزد حسین وای حسین حجره را داشت کربلا می‌کرد جد من زیر زخم های عمیق.. خویش را سخت جابه‌جا می‌کرد جامه اش را کسی به تن می‌کرد چکمه اش را کسی به پا می‌کرد کاش یک مرد بود قاتل را.. از روی سینه اش جدا می‌کرد ناله فاطمه به گوش رسید شمر اما مگر اِبا میکرد؟! نه کسی بیخیال خیمه شد و.. نه کسی از زنان حیا میکرد پای این روضه آه باید مرد.. دختر بوتراب سیلی خورد 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
هر شاعری‌ست در تب تضمین چشم تو از بس سرودنی‌ست مضامین چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است از اولین دقایق تکوین چشم تو ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است آقا! کرشمه‌های نخستین چشم تو از ابتدای خلقت عالم، از آن ازل من شیعه‌ام به مذهب و آیین چشم تو می‌شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو امشب شکوه خلدبرین دیدنی شده وقتی شده‌ست منظر و آیینه چشم تو گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو چشم تو آسمان سخا و کرامت است آقا! خوشا به حال مساکین چشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انتظار لحظۀ آمین چشم تو: «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند» خوش عالمی‌ست عالم باب الحوائجی با توست نورِ اعظم باب الحوائجی مهر شماست حلقۀ وصل خدا و خلق داری به دست خاتم باب الحوائجی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش توست پرچم باب الحوائجی در آستانۀ تو کسی نا امید نیست آقا! برای ما همه باب الحوائجی بی‌شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه، باب الحوائجی دیوانۀ سخای اباالفضلی توام مانند ماه علقمه، باب الحوائجی صحن و سرات، غرق گل یاس می‌شود وقتی که میهمان تو عباس می‌شود در ساحل سخاوت دریای کاظمین ماییم و خاک پای مسیحای کاظمین با دست‌های خالی از اینجا نمی‌رویم ما سائلیم، سائل آقای کاظمین رشک بهشتیان شده حال کسی که هست در اعتکاف جنت الاعلای کاظمین نور الهی از همه جا موج می‌زند توحیدی است بس‌که سراپای کاظمین داریم در جوار حرم، حقّ آب و گِل خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین ما ریزه‌خوار صحن و سرای کریمه‌ایم این افتخار ماست، گدای کریمه‌ایم در سایه‌سار کوکب موسی بن جعفریم ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم لطفش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم هستی ماست نوکری اهل‌بیت او ما خانه‌زاد زینب موسی بن جعفریم قم آستان رحمت آل پیمبر است در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم چشم امید اهل دو عالم به دست اوست مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم حتی قفس براش مجال پرندگی‌ست مدیون ذکر یا رب موسی بن جعفریم دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته‌اش دلخون ز شیون و تبِ موسی بن جعفریم آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش با دست بسته غرق سجود است حضرتش... 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود فقیه نیستم اما به تجربه دیدم بدون عشق مناجات شب حرام بود اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری به من معالجه ی در مطب حرام بود بر آنکه دشمن اولاد توست نیست عجب که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت عجم که هست برای عرب حرام بود تو را کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تو را به سمت زمین با نسیم آوردند تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست اگر که "قّبه خضرا" به گنبدت گفتند تمام آل عبا "کُلنا محمّد" بود تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده ی خدا بینت یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی است اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی است چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همینکه فاطمه داری برای تو کافی است همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنی لحظه های تو کافی است تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی است قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگویی علی ولی الله تو آمدی و ترحّم شدند دخترها چقدر صاحب دختر شدند مادرها تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت بدین طریق چه آقا شدند نوکرها خدای خوب به جای خدای چوب نشست و با اذان تو بالا گرفت باورها بگو: مدینه ی علمی، علی در آن است بگو: که واجب عینی است حرمت درها بریز شیره ی پیغمبری به کام حسین که از حسین بیاید علی اکبرها زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد حسین منی انا من حسین، اکبر شد هزار حضرت مریم کنیز مادر توست تو را بس است همینکه بتول، دختر توست به دختران فلان و فلان نیازی نیست اگر خدیجه ی والامقام همسر توست علی و فاطمه دو رحمت خداوندی برای عالم دنیا و صبح محشر توست به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض خدا برابر تو یا علی برابر توست تو با علی جریان ساز شیعه اید، اما شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست...
. علیه‌السلام رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را دل رها شده از محنت خلایق را دلی که پر زده تا کوچه‌باغ‌های بهشت که غرق نور و تبسم کنی دقایق را نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها ببار جرعه‌ای از کوثر حقایق را مسیح عشقی و یک گوشه‌چشم تو کافی‌ست که با رضای تو دارم رضای خالق را مرید صبح نگاه تو می‌برد از یاد مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟ تو ماه روشنِ من در قنوت نیمه‌شبی هنوز سهم جهان است از تو تشنه‌لبی! :: تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد خوشا به حال دلی که عروج را فهمید مسیر روشن تو از بهشت رد می‌شد میان آن همه شاگرد شد سعادتمند کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می‌شد نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی تجلیات الهی، الی الابد می‌شد شده‌ست جلوه‌گر از هر کرانه آیاتت جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت... :: غبار مقدم تو عطر آشنا دارد برای دیده‌ام اعجاز کیمیا دارد گدای خانه به دوش توام، قبولم کن گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟ دگر چه جای گلایه ز فقر می‌ماند کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد دل شکستۀ من حرف‌های ناگفته دل شکستۀ من شوق التجا دارد کسی که بوده تمام وجودش از جودت در آستانه‌ات امشب دو خط دعا دارد همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع همیشه حسرت دیدار کربلا دارد چه می‌شود همۀ عمر با شما باشم غبار صحن تو و صحن کربلا باشم ✍ .
. بند چهارم چون بیایی محشری برپا کنی زندگی را بر همه زیبا کنی گنج ها را از زمین درآوری هر فقیری را چنین دارا کنی علم ِعالَم هست نزد تو فقط شیعه را با فضل خود دانا کنی نیست غیر از تو مفسّر در جهان آیه های نور را معنا کنی در کنار ذلّت هر دشمنت نوکرت را سرور و آقا کنی ظلم برچیده شود در عهد تو عدل حیدر را دگر اجرا کنی ای خدا کی با ظهور منتقم دولت تزویر را رسوا کنی؟ خواهشی داریم؛ او را زودتر راحت از آن محنت صحرا کنی کاش دیگر ای خدای مهربان بند غیبت را ز دستش وا کنی کاش ما را یاورش روز قیام موقع سوزاندن اعداء کنی کن غضب بر دشمنانت با ظهور نیست ما را حاجتی الّا ظهور ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .