eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. حضرت عشق در پناه خدا بسلامت برو سفر آقا آمدیم از برای بدرقه ات همه ایل ما فدای شما راهی شهر مکه ای خیر است حجتان بی خطر بدون بلا دختران تو یک به یک مریم پسران تو یک به یک عیسی قاسم آورده با خودش نجمه اکبر آورده با خودش لیلا همه سیراب مشک آب عمو همه مدیون غیرت سقا چه حیایی چه عصمتی دارد جان فدای سه ساله ات آقا میفرستی رباب را مروه شیرخواره میاوری به منا خواهرت را خودت سوارش کن محملش را درست کن اینجا ذره ای خاکی است چادر او گریه اصلا برای چه حالا؟! نکند رفته ای به روز دهم نکند رفته ای به کرببلا در شلوغی مفرط گودال تشنه ای ذبح میشود تنها بدنش زیر نیزه ها مانده سرش اما به دامن زهرا پیش چشم حسین یک لشگر میرود سمت خیمه ی زن ها گوشواره زگوش می افتد چند خلخال میرود یغما وای از قتل عام آل رسول وای از داغ روز عاشورا .
. . گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! )اگر بار گران بودیم و رفتیم( وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریکه، مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است .
. پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را شاید ندیدی اشک های خواهرت را بار سفر بستی مدینه شعله ور شد در یاد دارم آن نگاه آخرت را ام البنین روی سرت قرآن گرفته تا پر کند یکبار جای مادرت را گریه طبیعی بود هنگامی که بردی نوزاد چندین روزه ات را همسرت را اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی وقتی نظر کردی قد آب آورت را فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس وقتی که می بردی علی اکبرت را یا که بگو آوردن خلخال ممنوع یا که درآور گوشوار دخترت را از چشم های عمهء سادات پیداست آماده کرده بوسه های حنجرت را من آرزو دارم فقط زینب نبیند روزی سر و موی پر از خاکسترت را .
شـب و گریـه و چشـم بیـدار من  به جز غم‌کسی نیست غمخوار من  غریبانـه تـرک وطن مـی‌کنم  کسی نیست جز بی‌کسی یار من  زمین، آسمان، ماه و سیارگان  بنالیـد بـر ایـن شـب تار من  عجب نیست،گر نخل‌ها خون دل  بنوشند از چشم خـونبار من  مدینـه میسّـر نگــردد دگـر  از امشب به خاک تو دیدار من  مدینــه ز داغ جوانـان شود  نـفس شعله در سینۀ ‌زار من  مدینـه ببر دست سوی سما  دعـا کـن بــرای علمدار من مـن از بهـر محبوب سر می‌برم  نه یک سر، که هجده قمر می‌برم  مدینـه! رود جـان بـرون از تنـم  چه سخت است از تـو جداگشتنم  مدینـه! امامـی کـه از بهر دوست  گرفته است بر دست خود سر، منم  چنان سینه سازم سپر پیش تیغ  که خـون دلم جوشد از جوشنم  مدینه! به هر سـو که من روکنم  سـرم را جــدا مـی‌کنند از تنم  پس از دادن سـر بـه غـارت رود  نـه تنهــا زره، بلکــه پیــراهنم  مدینه! به جای گل از ضرب سنگ  شود پر ز خـون جبین، دامـنم  روم تا دهـم تـن به شمشیرهـا  کـه پیمـان یار است بر گردنم  مـدینه! مـن و وصلِ معبود من  به جز کربلا نیست، مقصود من    مدینـه! خداحافظ ای شهـر نور!  غریبانـه امشـب شـدم از تو دور  خدایا بـرون گشتم از شهر وحی  چو موسی که بیرون شد از کوه طور  خوشا آن نسیمی که هر شب کند  ز خـاک تـو و قبـر زهـرا عبـور  ز جـا خیـز مـادر! بیــا همرهم  که رفتم ز خاک تو با سوز و شور  اگـر عـزم دیـدار مـن داشتـی  سـرِ نیـزه، گـودال، کنـج تنور  ز اشکـت بشـو زخم‌هـای مرا  چـو افتـاد در قتلگاهت عبـور  سرم را نگـه کـن به بالای نی  تنم را ببیـن زیـر سـمِّ ستـور سلامت کند از سر نی سرم  خداحافظ ای مهربان مادرم! 
وقت پرواز رسیده، پر خود را برداشت زودتر از همه آب آور خود را برداشت مشک‌ها را که علمدار روی ناقه گذاشت یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت دور او اهل حرم که همگی جمع شدند صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها پیرهن بافته‌ی مادر خود را برداشت "إن یکادی" بنویسید بلا دور شود ساربان دید که انگشتر خود را برداشت بی‌سبب نیست عبای نبوی را می‌خواست شِبه پیغمبر، علی اکبر خود را برداشت آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد آنقدر سوخت که خاکستر خود را برداشت
حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است به جاي مادرتان دست بر كمر دارد مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك براي دختر تو اين سفر خطر دارد براي قاسم از اينجا زره ببر آقا براي پيكر او سنگها شرر دارد ميان قافله ات جا كه هست با زينب بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد بيا حسين عوض كن تو ساربانت را گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد   بيا براي خودت هم كفن بخر آقا ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد
📝 🖊 🎙 ♦️ ۱۳۹۸ ✅ "ع" ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نور میاد شور میاد حسین با ایل و تبار، از راه دور میاد مسیح از عرش میاد کلیم تا کرب و بلا، از کوه طور میاد نُه روز بعد در صحرای کربلا با ناله زینبش هی میزنه صدا راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم در پای نیزه ها ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اشک میاد آه میاد حسین خورشید و با ستاره و ماه میاد یار دلخواه میاد شکوه شاه نجف با لشکر شاه میاد افتاده زلزله در عرش کبریا فی ماتم الحسین مظلوم کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم در پای نیزه ها ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ سرو میاد یاس میاد قافله ی خون خدا، با کلی احساس میاد اشجع الناس میاد شیر نر شیر خدا، حضرت عباس میاد با آه فاطمه حی علی العزاء با اشک مرتضی حی علی البکاء راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم در پای نیزه ها .
. با موضوع حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا شعر 35 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای روضه دار صبح و مساء خیمه ات کجاست ای آخرین امیر خدا خیمه ات کجاست تا کی درون خیمه ی خود غرق ماتمی تا کی بدون مستمع و یار و همدمی داری خودت هزار غم و محنت و بلا اما شکسته قلب تو از درد شیعه ها می بینی هر گناه مرا در شبانه روز اما به روی من تو نیاورده ای هنوز من می کنم‌ گناه و تو شرمنده می شوی بر ظلمت دلم مه تابنده می شوی آقا ببخش شیعه ی پر اشتباه را عمری نکرده لایق وَصلَت نگاه را آقا مرا انیس غم خیمه ات نما با روضه های کرب وبلا پاک کن مرا گویی دوباره مجلس روضه به پا شده چون که حسین راهی کرب وبلا شده گر رفته است نیمه شب و بی صدا حسین با خانواده اش شده راهی چرا حسین همراه برده اصغر دردانه را چرا برده رباب و زینب و ریحانه را چرا تا اکبر است و قاسم و عباس در برش هرگز نمی شود اذیت قلب خواهرش وای از زمان بی کسی ِ پنج ماه بعد زینب شود اسیر،به دستور ابن سعد رأس حسین را به سر نی ببیند و از پاره های حنجر او بوسه چیند و تا شهر شام همسفر حرمله شود پاسخ به آه او کتک و هلهله شود در پیش روی او ز لب خورده خیزران در مجلس شراب عدو خون شود روان آقا به حقّ عمّه ی قامت کمان بیا بر انتقام، حضرت صاحب زمان بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
بسم الله الرحمن الرحيم مدینه حسینت کجا می‌رود؟ اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟ غریب وطن نیمه‌شب از وطن غریبانه پیش خدا می‌رود دلِ شب خدا را صدا می‌زند چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟ اجل پیش رو، مادرش فاطمه به دنبال او از قفا می‌رود به تعجیل رو در کجا می‌برد؟ مگـر سـر بـرای خدا می‌برد؟ صدای جرس آه جان بر لب است جگرسوز چون ناله زینب است «طرماح» یک لحظه محمل مران! خدا را که وقت نماز شب است نفس‌ها همه نالۀ یا حسین دعاها همه سوز و تاب و تب است به هر منزلی مرگ چشم انتظار به هر محملی نغمۀ «یارب» است شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـه‌ها شب است و بیابان پر از ولوله مدینه دعا کن به این قافله همانا به شوق وصال خدا گرفتند از دیگران فاصله خدا رحم آرد به حال رباب که بر کف گرفته کمان حرمله پدر را ببرّند لب تشنه سر پسر را ببندند در سلسله شرار جگر شمع محمل شده نـوای جـرس آتش دل شده مدینه دعا کن برای حسین که خالی بوَد در تو جای حسین مدینه مدینه دگر نشنوی دل شب صدای دعای حسین مدینه به اهل مدینه بگو که فرداست روز عزای حسین خدایت دهد صبر ام‌البنین که عباس گردد فدای حسین دلش یاد رخسار پیغمبر است نگاهش به روی علی‌اکبر است مدینه دعا کن که این انجمن بیایند بار دگر در وطن از آن بیم دارم که دخت علی ز شش یوسف آرد یکی پیرهن از آن بیم دارم که رأس حسین لب تشنه گردد جدا از بدن از آن بیم دارم که پرپر شود چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن الهــی بــه دنبــال ایــن کاروان بوَد روز و شب اشک «میثم» روان _______________________ . مدینه! امامت کجا می رود؟ سفر کرده سوی خدا می رود دل شب، غریبانه تنها حسین نهان از همه چشم ها می رود مدینه! چه آرامی و ساکتی امام غریبت کجا می رود؟ مدینه ز عباس و اکبر بپرس اگر می رود، شب چرا می رود؟ مدینه! تماشاکن این قافله چه عاشق سوی کربلا می رود اگر جان به بزم بلا می برد علی اصغرش را کجا می برد؟ .👇👇
. (تقدیم به عمه سادات علیهاالسلام) سبک ، ، بیا ای خواهرم بار دگر دردم دوا کن به همراه حسینت رهسپارنینوا شو رسیده موسم عهدووفا برنور عینت مهیای رشادت در ره خون خدا شو ماعمری همدم همیم اسیر ِ غصه و غمیم مظلوم آل حیدر و غریب نسل خاتمیم شدی آماده زینبا برای ماتم و بلا برای درد کربلا گل مظلومه، زینبا....... 🌸🌸🌸🌸🌸 محارم بهرتوای خواهرمن صف کشیدند سوار ناقه ی ، آن ساربان بی حیا شو ببین زانو زده ، عباس تا زحمت نبینی کنارت قاسم واکبر هست از غم رها شو امان از غربت حرم شود تنها شه کرم می افتد روی علقمه به صورت صاحب علم شدی آماده زینبا برای ماتم و بلا برای درد کربلا گل مظلومه ،زینبا...... 🌸🌸🌸🌸🌸 به عبدالله گو دیگرعصای پیری ام باش برایِ دیدن موی سپید من رضا شو به وقت سر سپردن بر تمام غُصه ی راه مهیّا از برای ِ، کوچه و سنگ جفا شو امان ازغصه های شام یهودی های روی بام یزید و چوب خیزران جسارت بر لب امام شدی آماده زینبا برای ماتم و بلا برای درد کربلا گل مظلومه،زینبا..... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
۴ . مادر مادر گرچه که هستم یادگار تو همیشه هستم بی قرار تو مادر روم من از دیار تو گرچه امام بی قرینه ام بر تو مادر سرور سینه ام ای نور دیدگان مصطفی بعد از تو غریب مدینه ام واغربتا مادر وا غربتا(۴) مادر مادر مادر منم جان رسول الله از نسب علی ولی الله شهید راه دین و ثارالله همچون حیدر من کوه غیرتم غم عالم گردیده قسمتم از کنار تو و ختم رسل می روم و در رنج و محنتم واغربتا مادر وا غربتا(۴) مادر مادر تو شمعی و منم چو پروانه از وطنم روم چو بیگانه دگر رود حسین ز کاشانه مادر گر شمع هر انجمنم از ظلم دشمنان در محنم از بهر یاری دین خدا می کنم دیگر ترک وطنم واغربتا مادر وا غربتا(۴) مادر مادر از جور این زمانه و دنیا درشهرخود حسین شده تنها کنار قبر تو کنم نجوا حسین تو مادر شده غریب میوه ی قلبت گشته غم نصیب همراه طفلان و اهل حرم زینبت مادر گشته بی شکیب واغربتا مادر وا غربتا(۴) مادر مادر مادر روم من با علی اکبر رباب و طفل اوعلی اصغر همراه اهل حرم و خواهر مادر جان بنگر در تاب و تبم این باشد مادر با تو مطلبم خون گردیده قلب حسین تو فکر ام کلثوم و زینبم واغربتا مادر وا غربتا(۴)
. نسیمی جانفزا می آید بوی کرببلا می آید واویلا واویلا واویلا ...... کاروانی به راه افتاده مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا ....... آمده بدرقه یک مادر می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا ....... می کند گریه  ام البنبن گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا ...... بِکِش ناز همه دخترها جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا ....... دورِ گهواره اصغر باش دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا .👇
. از مدینه حضرت مولا ، کفن برداشتی؟ با خودت قدر کفایت ، پیرهن برداشتی؟ ✍ .