.
صل الله علیک یا اباعبدالله ۳
آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما
دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم
روشن شد از فروغ چراغی سرای ما
نامش #رقیه است، رقیه؛ ولی بدان
آمد سه سال #فاطمه باشد برای ما
زینب بیا و صورت او را نگاه کن
مثل گل است صورت خیرالنسای ما
دستان کوچکش گره های بزرگ را
وا می کنند از همه ی خلق، جای ما
در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان
این دختر است همسفر #کـربلای ما
همواره فکر می کنم این پای کوچکش
دارد توان آمدن پا به پای ما
دق می کند اگر که ببیند به راه شام
پا می خورند روی زمین نیزه های ما
#نـوكــر_نـوشــت:
#حـسـیـن_جــان
بردن نام تو هرچند خطر داشت پدر
دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر
ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا
دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... میلاد نازدانه ی #امام_حسین علیه السلام، #حضرت_رقیه سلام الله علیها بر محبین اهل بیت (ع) مبارک باد...
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_رحیم_کابلی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
صل الله علیک یا اباعبدالله السلام ۳
السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه
هرچند دادم از دست حال عبادتم را
از من نگیر هرگز عـرض ارادتم را
هر جوره خوب بودی با این بدِ گنهکار
اما ادا نکـردم حق رفـاقـتـم را
چیزی ز نعمت تو از سفره ام نشد کم
با لطف خود ندیدی کفران نعمتم را
مشغول هیچ بودم دنبال هیچ رفتم
صرف دعا نکردم وقت فراغتم را
هرچه فرار کردم دنبال من دویدی
آغوش باز کردی دیدی خجالتم را
یک کار خیر کردم صدها ثواب دادی
زود از درت گرفتم سود شراکتم را
آلــوده ام ولی من گـریه کن حسینم
خرج حسین کردم ساعت به ساعتم را
دست سه ساله دادم من آبروی خود را
کی میدهد #رقـیـه برگ زیارتم را
#نـوكــر_نـوشــت:
#یـا_رقـیـه
گنجینه ی عشق است دلِ خونِ رقیه
عـالـم به فـدای دلِ محـزونِ رقیه
آنقدر که در طالعِ او اشکِ غم افتاد
شد وردِ لبِ ما #اَنا_مجـنـونِ_رقیه
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مصطفی_خوش_محمدی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاااااااالیه حتما ببینید ونشر دهید
#عاشورا نزدیک است
امام حسین علیه السلام نیاز به #سرباز دارد ،
آیا برای حمایتش #علی_اصغر و #رقیه داری بفرستی میدان مبارزه با یزیدیان ؟؟؟
#فرزندآوری
#فرزندپروری
#ازدواج_آسان
#پیری_جمعیت
نسل_شیعه
اسلام _با _ نسل _ شیعه✅
#سلام_بر_سه_ساله
#امام_حسین_علیه_السلام
اصلا #رقیه نه ، مثلا دختر #خودت
یک شب میان #کوچه بماند ، چه می شود؟
اصلا بدون کفش ، توی #بیابان و پیاده نه !!!
در راه خانه #تشنه بماند ، چه می شود ؟
دزدی از او با #سیلی و شلاق و فحش ، نه !
تنها به زور #گوشواره بگیرد ، چه می شود؟
گیریم #خیمه نه ، خانه و یا سرپناه ، نه !
یک #شعله پیرهنش را بگیرد ، چه می شود ؟
در بین #شهر ، توی شلوغی ، همیشه ، نه !
یک #شب که نیستی ، بهانه بگیرد ، چه می شود؟
اصلا #پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،
#تشنه مقابل چشمش بمیرد ، چه می شود ؟
دست گناهکار مرا روز #رستاخیز
یک #دختر سه ساله بگیرد ، چه می شود ؟
#صلی_الله_علیک
#یا_رقیه
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯عاشورا تداعی میشود💯
✅پیشنهاد دانلود و تماشا✅
🔰نماهنگ انیمیشنی وداع🔰
💠با صدای مداح معروف
با این صدای خسته😔
با پروبال بسته
بابا منو بغل کن😭
خیلی دلم شکسته
نفسی برام نمونده که ، دم آخری صدات کنم😥
منو توی آغوشت بگیر ، که یه دلِ سیر نگات کنم😩
#مأوا
#کلیپ_وداع
#عاشورا
#رقیه
#نشر_حداکثری
#جشنواره_مردمی_فیلم_عمار_استان_قم
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت #رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته
خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته
تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره
یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره
کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن
جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن
کسی نمی پرسه، از حال و احوالش
پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش
ممنون تو هستم، که اومدی پیشم
غصه نخور بابا، خودم فدات میشم
اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون میدادن
تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن
حسين...
من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم
چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم
يادم ميره دردِ، پارگي گوشم
وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم
يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش
نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش
اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ
دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ
تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد
كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد
از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم
از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره
* " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...*
خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ
خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ
خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم
سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم
كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم
خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم
*ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره...
يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو...
من بميرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم...
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲👇
.
#کرامات
☑️ ماجرای نبش قبر حضرت #رقیه بنت الحسین سلام الله علیها در سال ۱۲۴۲ دفن شدن حضرت رقیه سلام الله علیها با غل و زنجیرهای اسارت
ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
جناب سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد
بعد از نبش قبر حضرت رقیه مدام از شدت گریه و غصه غش میکرد!
چون به هوش میآمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف میکرد.
میگفت: بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی، چادر یا لباس سیاه پیچیده و کفن شده بود.
بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود.
سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم برمیخاست.
✍ اما شرح حکایت:
قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علماء شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.
والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّی امر كرد كه غسل كنند و لباسهای پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچكس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد
چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام الله عليها، ميان لحد و كفن صحیح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است.
سيّد ابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيّد افتاد، زير بغلش را گرفتند، هی میگفت:
«ای وای بر من... وای بر من...
به ما گفته بودند يزيد بن معاویه لعنة الله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون که دختر با پيراهن خودش دفن شده!
من بدن را منتقل نمیكنم، میترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگهداشت و گريه میكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.۶
وقت نماز كه میشد سيّد بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه میگذاشت.
پس از فراغ از نماز بر میداشت و بر زانو مینهاد، کانال ارتباطباخدا تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند،
سيد بدن را دفن كرد.
از معجزه آن حضرت اينكه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد.
دعای سيّد به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سيّدمصطفی" گذاشت.
آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت، او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيدابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده در آخر اضافه کرده است:
آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچهای بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادی ضربات مجروح بود.
پس از در گذشت سيّدابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيّدعبّاس رسيد،
فرزندان سيّدابراهيم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
✍ پینوشت:
📓منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸
📗اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦
📕مقتل جامع مقدم، جلد۲، صفحه۲۰۸
📘تراجم اعلام النساء، جلد۲، صفحه۱۰۳
#حضرت_رقیه
.
(به سبك ماه و ستاره امشب)
(نه شب) #دهه
#مسلم بن عقیل علیه السلام
ماه و ستاره امشب بر غربتم میگرید
دارالعماره امشب بر غربتم میگرید
ای همه هست من ، بسته شده دست من
مظلوم حسین جان
**
کوفه همه در خواب و من تا سحر بیدارم
چشم انتظارم باشد امشب طناب دارم
قبله ام روی تو ، می رسد بوی تو
مظلوم حسین جان
**
ای هستی ام می گویم صحبت ز هست سقاست
با دست بسته گویم صحبت ز دست سقاست
دلبر دلربا ، ، سوی کوفه میا
مظلوم حسین جان
**
مهمانم و درکوفه تنهای تنها ماندم
نماز خود را امشب با دست بسته خوندم
نام تو میبرم ، ناز تو میخرم
مظلوم حسین جان
*********************
#ورودیه
ورود كاروان به كربلا
یک قافله میآید از کوه و دشت و صحرا
که قافله سالارش باشد عزیز زهرا
نینوا را ببین ، کربلا را ببین
مظلوم حسین جان
**
کرببلا میآید عباس و عون و جعفر
کرببلا میآید از ره علی اکبر
آل هاشم ببین ، روی قاسم ببین
مظلوم حسین جان
**
این کاروان همراهش یک ماه پاره دارد
یک کودک شش ماهه در گاهواره دارد
دل به شور و نواست ، دیدنی خیمه هاست
مظلوم حسین جان
**
در علقمه میآید مظهر عشق و احساس
علقمه دیده بگشا دارد تماشا عباس
چشم مستش ببین
هر دو دستش ببین
مظلوم حسین جان
*********************
حضرت #رقیه (س)
مهمانم آمد امشب در گوشۀ ویرانه
دارد تماشا امشب شمع و گل و پروانه
آمده از سفر ، نیمه شب بی خبر
بابا حسین جان
**
از روی مهمان خود بوسه بگیرم امشب
یا که بسوزم امشب یا که بمیرم امشب
آمده در طبق ، برده از من رمق
بابا حسین جان
**
نفس ندارم از بس دویده ام در صحرا
ببین تو یاابنالزهرا شدم شبیه زهرا
گشته ام نیمه جان ، قامتم شد کمان
بابا حسین جان
**
من دختر تو هستم نازم بخر ای بابا
بیا و امشب من را با خود ببر ای بابا
ماه خاکستری ، کِی مرا میبری
بابا حسین جان
*********************
#طفلان حضرت زینب (س)
زینب کبرایم من ، دارم به سینه ناله
دو لاله آوردم من ، به سوی تو ای لاله
دلبر نازنین
هدیه ام را ببین
مظلوم حسین جان
**
قسم به تار مویت به موی تو دل بستم
ببین تمام هستم خجل ز رویت هستم
چشم من زمزم است ، تحفۀ من کم است
مظلوم حسین جان
**
من دو ستاره دارم فدای روی ماهت
به جان من آنها را مران تو از درگاهت
هستیِ خواهرت ، فدای اصغرت
مظلوم حسین جان
*********************
#قاسم ابن الحسن ع
بگو کجا هستی تو ای قرص ماه قاسم
بیا که خون میریزد از هر نگاه قاسم
من که جان بر لبم ، به زیر مرکبم
جانم عمو جان
**
گفتم یتیمم اما به اشک من خندیدند
لاله ام اما من را با تیغ و نیزه چیدند
فتاده از سخن
قاسم ابن الحسن
جانم عمو جان
**
مشتاق دیدار تو چشم تر من باشد
باران سنگ دشمن نقل سر من باشد
دلبر نازنین ، حجله گاهم ببین
جانم عمو جان
**
بیا تماشایم کن که از فرس افتادم
هم از فرس افتادم هم از نفس افتادم
به ذکر دائمم ، قاسمم قاسمم
جانم عمو جان
*********************
حضرت علی #اصغر (ع)
تو غنچۀ خشکیده دو دست بابا ساقه
میان آغوش من پر خون شده قنداقه
فدای حنجرت ، خندۀ آخرت
لای لای علی جان
**
تو که سرا پا خونی من که سرا پا دردم
ماندم چگونه اصغر سوی حرم برگردم
تا که من زنده ام
از تو شرمنده ام
لای لای علی جان
**
ببین چه کردی با من ای کودک مه پاره
از داغت ای مه پاره گریه کند گهواره
بود و هست رباب
روی دستم بخواب
لای لای علی جان
**
آتش زدی بر جانم ای کودک خاموشم
ای آخرین یار من خم شد سرت بر دوشم
ای علی اصغرم
ناز تو میخرم
لای لای علی جان
*********************
حضرت علی #اکبر (ع)
چه دیدنی میباشد خسوف ماه خیمه
به سوی ماه خیمه بود نگاه خیمه
نور چشم ترم ، شبه پیغمبرم
علی اکبر
**
ماه فلک میداند ماه دل آرایی تو
کرببلا میداند یوسف لیلایی تو
ای همه دلخوشی ، تو مرا میکشی
علی اکبر
**
نور نگاهم رفته ببین تو را گم کردم
تو میزدی دست و پا من دست و پا گم کردم
پیشم ای نازنین ، پا مکش بر زمین
علی اکبر
**
بهر تماشای تو به هر طرف میگردم
فقط خدا میداند چگونه جمعت کردم
ماه لیلا تویی ، ارباً اربا تویی
علی اکبر
*********************
حضرت #عباس (ع)
علقمه دیدن دارد از قطره های اشکت
یک سو فتاده دست و یک سو فتاده مشکت
یاس ام البنین ، فتاده بر زمین
مظلوم ابوالفضل
**
رفتی دل من پر خون چو لالۀ صحرا شد
علقمه مست بوی مادر من زهرا شد
ای امید حرم ، آمده مادرم
مظلوم ابوالفضل
**
ای ساقی عطشانم شد جگرم صد پاره
چشم انتظارت باشد کودک در گهواره
وای اگر درحرم ، بمیرد اصغرم
مظلوم ابوالفضل
**
من از زمین بردارم تمام بود و هستت
گاهی بگریم گاهی بوسه زن بر دستت
.
#شور
#کف_زنی
#میلادحضرت_رقیه سلام_الله_علیها
1⃣
محشر انگاری ریسه بندونه
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
شیعه این روزا خیلی خندونه
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
🍀🍀
اظهرو الشمس تمام عالمینه
آیئنه دارِ اباالفضل و حسینه
کوثری که روی دستای حسینه
چقدر شبیه مادر ِ حسینه
🌺🌺🌺
جلوهِ زهرا وو علی #رقیه
گلشنی از آل علی #رقیه
💢💢💢
ریحانه یا رقیه
ریحانه یا رقیه
💢💢💢💢
2⃣
این نوائی از قاصدک بوده
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
جبرئیل گوید مبارک بوده
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
🍀🍀🍀🍀🍀
غنچه ای وا شده از گلشن طاها
غرق شادی و شعف خونه ی مولا
علی اکبرِ لیلا عیدی مو میده
از قدوم خواهرش شده مصفّا
🌺🌺
ناجی ِ دنیای حسین #رقیه
خنده ی لبهای حسین #رقیه
💢💢💢
ریحانه یا رقیه
ریحانه یا رقیه
💢💢💢💢
3⃣
عالم بالا غرق سرورن
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
ملکا مست میِ انگورن
#موسم_میلاد_رقیه_خاتونه
🍀🍀🍀
میگه لالایی براش زینب کبری
چقدر آرومه رو دوش سقا
وقتی میخنده نگاش دل میبره وو
بوسه بارون میشه از جانب مولا
🌺🌺🌺
تو سر از مریم ِ کبرایی
تو نوه ی سید بطحایی
💢💢
ریحانه یا رقیه
ریحانه یا رقیه
💢💢💢💢💢💢💢💢
اشعاروسبک
#کربلایی_علیرضا_رستمی_زنجانی
👇
1. ای نگارم.mp3
3.71M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#حاج_مهدی_رسولی
بر درد تنهایی دچارم
ای نگارم
پایان ندارد انتظارم
ای نگارم ...
پاییزی ام ،
هجران ، امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم
ای نگارم
خواب مرا
فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم
ای نگارم
با تو که باشم
قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو ، بی اعتبارم
ای نگارم
اگه حُرمتی داریم برای شماست ، اگه آبرویی داریم برای شماست ، همش ارزانی شماست ، همش لطف شماست ، منهای تو ، بی اعتبارم ، ای نگارم ...
این آبرو ، این اشک ها
این مِهرِ زهرا
من هر چه دارم
از تو دارم ، ای نگارم
جلسه ، همه جوون هستند ، اما نگی حرف دل ما نیست ، نه ...خیلی زودتر ازاونی که فکر میکنی ، پیر میشی ...
#یابن_الحسن
می ترسم از جان کَندنم ،
پیشم میآیی ؟
در وقت سختِ احتضارم
ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم ،
خودم را
دست #رقیه می سپارم
ای نگارم
#شاعرمحمدجوادشیرازی✍
#روضه_شب_سوم_محرم
.
2. ای نگارم.mp3
4.94M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#حاج_منصور_ارضی
بر درد تنهایی دچارم
ای نگارم
پایان ندارد انتظارم
ای نگارم ...
پاییزی ام ،
هجران ، امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم
ای نگارم
خواب مرا
فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم
ای نگارم
آواره ای بودم
مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم
ای نگارم
با تو که باشم
قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو ، بی اعتبارم
ای نگارم
این آبرو ، این اشک ها
این مِهرِ زهرا
من هر چه دارم
از تو دارم ، ای نگارم
می ترسم از جان کَندنم ،
پیشم میآیی ؟
در وقت سختِ احتضارم
ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم ،
خودم را
دست #رقیه می سپارم
ای نگارم
کُنج خرابه ناله زد
فخر دو عالَم
بابا بیا امشب کنارم
ای نگارم ...
دیگر نمی بینم سرت را
روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم
ای نگارم ...
بر ما اسیرانِ زمین خورده
نظر کن
بالانشینِ نی سوارم
ای نگارم ...
#شاعرمحمدجوادشیرازی✍
#روضه_شب_سوم_محرم
.