#روضه_امام_زمان
آه بساطم به غیرِ آه ندارد
کاش بیایی به سرم راه ندارد
قطرهای از اشکِ تو کافیست ببینیم
روشنیِ خیمهیِ ما ماه ندارد
شیعه به دنبالِ لطف توست کجایی
شیعه به غیر از تو تکیهگاه ندارد
ما همه جمعیم در این روضه نشستیم
خصم نگوید علی سپاه ندارد
من که خودم را فروختم به پشیزی
هیچکس اینقدر اشتباه ندارد
حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت
هیچ گدا نامهای به شاه ندارد
گرچه سیه رو شدم،غلام تو هستم
خواجه مگر بندهی سیاه ندارد؟
شُکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
روی دو دستش گرفت رو به همه زد
آب دهیدش اگر،گناه ندارد
رو به همه زد ولی هِلهله کردند
گفت که لب میزند سلاح ندارد
خشک شده شیر،آب هم که نیامد
حال،رباب است و غیرِ آه ندارد
📝📝📝📝📝
.
#امام_زمان_عج
#سبک_عثمانی
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
بدان امید زنده ام که گردم از سپاه تو
بیا به جان مادرت ،امام من ظهورکن
بیا و جام خالی ام پر از میِ طهورکن
بیا و قلب شیعه را غریقِ در سُرور کن
بیا بگیر از عدو تقاصِ خون فاطمه
همان حبیبه خدا ،همان به عرش قائمه
شها منم که هر نفس ،بیادِ روت هو کنم
اگر که نیست باورت بیا که روبروکنم
ببین که عترت نبی،چگونه بی پناه شد
که آسمان بچشمِ سبطِ مصطفی سیاه شد
سیاه از سپاه کین،چو خیمه گاه شاه شد
جهان زظلم کوفیان، قرینِ اشک و آه شد
یکی بیاد توْ کوچه ها بمادرم کمک کنه
دستِ بابامو باز کنه ، بخواهرم کمک کنه.
یکی نبود تو کوچه ها بمادرم کمک کنه لبی نبود که اعتراض به غاصب فدک کنه
کسی نبود تو اون کوچه خودم آوردمش خونه
بمن میون راه میگفت مبادا بابات بدونه
مگر به کربلا کفن بقدرِ بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
مبشری🔽🔽🔽
بیا بیا که مانده است ،دیده ی من به راه تو
کعبه نشست معتکف ،به دیده ی سیاه تو
تمام اهل عالمند ،همیشه در پناه تو
چشم خلایق همگی ،منتظر نگاه تو
عزیز آل مصطفی ،یوسف فاطمه بیا
آهِ دل مرا شنو ،دادرسم بیا بیا
بغض گلوی من ببین ،ای نَفَسم بیا بیا
رمز رهایی دلم ،در قفسم بیا بیا
به ناله از دوری تو ،چون جرسم بیا بیا
هستی خود کنم فدا ،یوسف فاطمه بیا
قسم به غربت علی ،بیا عزیز فاطمه
بهر ولایت علی ،بیا عزیز فاطمه
نذر محبت علی ،بیا عزیز فاطمه
به حق غیرت علی ،بیا عزیز فاطمه
عزیز آل مرتضی ،یوسف فاطمه بیا
کجایی ای پناه من ،امید من قرار من
خزان گرفته قلب من ،بیا بیا بهار من
بیا دمی گذر نما ،ز خاک رهگذار من
همیشه از روز ازل ،لطف تو بوده یار من
تویی فقط پناه ما ،یوسف فاطمه بیا
قسم به آه مادرت ،میان کوچه ها بیا
به دست های بسته ی ،حضرت مرتضی بیا
به پیکر بی کفنِ ،شهید سر جدا بیا
ستاره ی آل عبا ،به حق مصطفی بیا
کعبه ی جمع اولیا ،یوسف فاطمه بیا
به حق اشک زینب آن ،عمه ی سادات بیا
به ناله ی رقیه آن ،قبله ی حاجات بیا
قسم به آه هر شبِ ،اهل مناجات بیا
به سوی اهل قبله اِی ،کعبه ی طاعات بیا
همیشه می کنم دعا ،یوسف فاطمه بیا
#محمد_مبشری
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
سبک زمزمه: مولا تویی من بنده ام* من بنده ای شرمنده ام* یابن الحسن2
-----------------------
مولا بجان مادرت آن مادر غم پرورت مارا مرانی از درت...
تو خوبِ خوبی من بدم
گفتی بیا من آمدم خود را به هر در میزنم...
خدا خدا خدا خدا مرا نکن ز خود جدا
----------------------------
یا به سبک:قطره اشک عاشقان** بکربلا گذر کند
به قتلگه زمین خورد*** به خیمه ها نظر کند.
سلام ما سلام ما * به پهلوی شکسته ات. سلام ما سلام ما به چهرهی خجسته ات
---------------------
سلام ما سلام ما * به صحن باصفای تو* سلام ما سلام ما * به گنبد طلای تو*
سلام ما سلام ما* به ساقی حریم تو* سلام ما سلام ما* بدختر یتیم تو*
سلام ما سلام ما* به گلشن خزان تو
سلام ما سلام ما، به اکبر جوان تو
سلام ما سلام ما، به جسم پاره پاره ات
سلام ما سلام ما، به طفل شیرخواره ات
سلام ما سلام ما، به ناله های زینبت
سلام ما سلام ما، بخونِ جاری از لبت
سلام ما سلام ما، به سوزِ تو به آه تو
سلام ما سلام ما ، بخاک قتلگاه تو
سلام ما سلام ما، به اشک هر دو دیده ات
سلام ما سلام ما، به حنجر بریده ات
👇
.
#مجلس_کامل #توسل_به_امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زینب(س)
▪︎غزل امام زمان(عج)
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم، نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را میگویم، اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین
سر به خاک مقدمتای یار میسایم، نشد
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد
▪︎روضه کلامی
اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا...
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
▪︎روضه کلامی:
(هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر...
یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما
دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید...
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
▪︎روضه کلامی:
(حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...)
▪︎مرثیه حضرت زینب س:
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
▪︎روضه کلامی
(صدا زد حسین جان...)
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_زینب س:
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
▪︎#روضه کلامی #آخر_مجلس:
(یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان
یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای
بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید...
نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم
نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو
نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن
پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو
سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین
▪︎#زمزمه بعد روضه:
خداحافظ ای برادر زینب به سبک
حسین جان ای آبروی دو عالم🎼
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشگ دل و سوز و آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم...
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا
خدایا از این غم چه چاره کنم...
(خداحافظ ای برادر زینب)۳
▪︎#رباعی های #آخر_مجلس به سبک دشتی
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشان پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی
مو که افسرده حالُم چون ننالُم
شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم
همه گویند زینب ناله کم کن۲
تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲
▪︎#تک_بیت های #آخر_مجلس:
من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر
خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"
▪︎دعای آخر مجلس:
*فرج امام زمان عج برسان.
*رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
*مریض های اسلام شفا بده.
*زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
*حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما*
ذکر ما هست دائم الاوقات
بر محمد و آل او صلوات...
.
#روضه_امام_زمان
#روضه_متنی
#امام_زمان
.
.
#مجلس_کامل #توسل_به_امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زینب(س)
▪︎غزل امام زمان(عج)
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم، نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را میگویم، اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین
سر به خاک مقدمتای یار میسایم، نشد
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد
▪︎روضه کلامی
اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا...
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
▪︎روضه کلامی:
(هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر...
یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما
دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید...
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
▪︎روضه کلامی:
(حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...)
▪︎مرثیه حضرت زینب س:
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
▪︎روضه کلامی
(صدا زد حسین جان...)
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_زینب س:
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
▪︎#روضه کلامی #آخر_مجلس:
(یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان
یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای
بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید...
نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم
نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو
نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن
پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو
سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین
▪︎#زمزمه بعد روضه:
خداحافظ ای برادر زینب به سبک
حسین جان ای آبروی دو عالم🎼
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشگ دل و سوز و آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم...
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا
خدایا از این غم چه چاره کنم...
(خداحافظ ای برادر زینب)۳
▪︎#رباعی های #آخر_مجلس به سبک دشتی
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشان پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی
مو که افسرده حالُم چون ننالُم
شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم
همه گویند زینب ناله کم کن۲
تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲
▪︎#تک_بیت های #آخر_مجلس:
من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر
خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"
▪︎دعای آخر مجلس:
*فرج امام زمان عج برسان.
*رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
*مریض های اسلام شفا بده.
*زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
*حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما*
ذکر ما هست دائم الاوقات
بر محمد و آل او صلوات...
.
#روضه_امام_زمان
#روضه_متنی
#امام_زمان
.
#مناجات #امام_زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً..
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا
تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا
هفته به هفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..*
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...*
حسین جان!
مگر تو همسفر با ما نبودی
در اين صحرا كردي تو منزل
زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن
زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل
به مُردن راضیم شاید که دیگر
نبینم قاتلت را در مقابل
*نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟
آی زینب! بی بی جان!*
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم ببزارم
حسین جان!
تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم
آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم
*وحشی ابنحرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم...
یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی
اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...*
#حسین ...
*یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه....
هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا حـــــسین...
ــــــــــــــــــ
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
#روضه_امام_زمان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
Gomnam-Haftegi941115[07].mp3
5.4M
نجوای پایانی با #امام_زمان (عج)
#روضه_امام_زمان
بانوای #حاج_امیر_عباسی
.
دوست دارم که یک شبِ جمعه
صبح گردد به رسمِ خوش عهدی
ناگهان بشنوم زِ سمتِ حجاز،
نغمۀ خوشِ اَنَاالمهدی
یابن الحسن! آقاجان! کجایِ این عالمی؟الهی دورت بگردم، قربونِ مناجات خوندنت برم، کی میشه صدایِ تو رو آقاجان بشنوَیم،تکیّه به دیوارِ کعبه میزنی*اَنَا بَقیَّةَاللّه...*
آی مردم جد ما رو با لب تشنه کشتن
...
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
#دعای_پاپانی
.
🔘 #روضه_حضرت_زهرا
⚫️ #روضه_امام_زمان عج
🔘 #فاطمبه
◾اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقوُمُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْرَءُ و َتُبَیِّنُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّی وَتَقْنُت اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَحْمَدُ و َتَسْتَغْفِرُ ◾
🔘الان کجا داری برای ما گریه می کنی؟ کجا داری برا ما استغفار می کنی؟ کجا داری برا جد غریبت حسین گریه می کنی ؟ یعنی میشه یه بار ما صدای ملکوتی تو رو بشنویم ....*
✔️من مهدی ام در دست تیغ انتقامم
✔️مادر ، به قبر مخفی ات بادا سلامم
✔️عمری برایت گریه همچون ابر کردم
✔️هم سوختم ،هم ساختم ،هم صبر کردم
✔️مادر دلم خون است از بندم رها کن
✔️دستی برآور بر ظهور من دعا کن
✔️تا با ظهورم انتقامت را بگیرم
✔️یا در کنار قبر پنهانت بمیرم
*روضه ی مادر رو از زبان فرزند میشنویم*
✔️مادر شنیدم بارها از پا فتادی
✔️دیدی علی تنها بود ،باز ایستادی
✔️مادر مپنداری من از تو دور بودم
✔️آن روز در صلب حسینت نور بودم
✔️آوای مهدی ،مهدی ات، آمد به گوشم
✔️برخاست از این دلم صدها خروشم
✔️نفرین بر آن قوم خدانشناس کردن
✔️من درد تو را در درون احساس کردم
*حالا ببین آرزوی امام زمان اینه ، آرزوی من و تو هم میتونه باشه.... *
✔️ای کاش بودم تا علی را یار بودم 2
✔️من جای تو بین در و دیوار بودم
*این یه گزارشه ، امام زمان از اجداد طاهرینش شنیده و داره اینجوری نقل می کنه *
✔️اگر این است تاثیر شنیدن
✔️شنیدن کی بود مانند دیدن
*من یه آقازاده ای رو میشناسم ، هشت سال بیشتر نداشت ، با چشمان خودش ، ملاحظه میکرد...*
⚫️من ایستاده بودم دیدم که مادر را
⚫️قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
⚫️گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
⚫️او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد....
🔳"صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول الله" اینجا انقده هجوم دسته جمعی و ناگهانی بود ، که امیرالمومنین نتونست جلو چشم بچه هاشو بگیره، اما کربلا دیگه زینب اجازه نداد ،همین که بچه ها دنبال ذوالجناح از خیمه ها بیرون آمدن ، ان شاالله که ندیده باشن .... دنبال ذوالجناح اومدن ، دیدن آنچه را که نباید ببینن، اما من میگم زینب اجازه نداد ،عقیله ی عربه ، همه رو برگرداند ، خودش از بالای بلندی ، افتان و خیزان ..... او میدوید و من میدویدم..... هی زمین میخورد و بلند میشد ، هی میگفت وا محمدا..... وا علیا ..... وا اماه .... آخ بمیرم وقتی رسید که دید "الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ" با اشاره ابی عبدالله برگشت اما چه برگشتنی ، دلش تو گودال زیر خنجره....
چون چاره نیست ، میروم و می گذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
.