eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ کربلایی محمد حسین پویانفر •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آفریده شدم برایِ علی تا بیفتم به دست و پای علی این که ما از چه آفریده شدیم علتش هست خاک پای علی جانِ ما بندگان ندارد بها جان پیغمبران فدای علی صد هزار آفتاب می ریزد با تکان خوردن عبای علی هم علی می شود علیِ خدا هم خدا می شود خدایِ علی هم صدای علی صدای خدا؟ هم صدای خدا صدای علی؟ هم نشسته علی به جای خدا هم نشسته خدا به جای علی هر کسی که شود گدای حسین میشود شامل دعایِ علی حاجتم بود فقط هوایِ نجف قبله ام گنبدِ طلای علی عالم و آدم و همه ذرات ای فدایِ نخ عبای علی کل خلقت فداییِ زهرا میشود فاطمه فدای علی ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین سی سال میشود که فقط آه میکشم با مشک اشکِ چشم خود از چاه میکشم سی سال میشود که مرا پیر کرده اند از زندگی و جان و جهان سیر کرده اند سی سال میشود که دلم غم گرفته است بعد از فراق فاطمه ماتم گرفته است آری ، سی سال میشود که عزادار مانده ام آری ، سیاه پوشِ غم یار مانده ام سی سال استخوان به گلو گریه کرده ام با چشم خار رفته فرو گریه کرده ام سی سال این نگاه مرا تیره کرده اند چشم مرا له راهِ اجل خیره کرده اند سی سال رنگِ خواب خوشی را ندیده ام آبی نخورده ام مگر آبِ دو دیده ام سی سال مثلِ شمع سحر آب میشوم در روضه های فاطمه از تاب رفته ام سی سال یاد آن گل صد برگ کرده ام هر لحظه از خدا طلبِ مرگ کرده ام سی سال وقت گریه ی بر روضه ی فدک بر زخم بی کسی خودم ریختم نمک سی سال روضه خوانِ غروب مدینه ام گریه کن قدیمی بازو و سینه ام سی سال پیش ، یار مرا بی هوا زدند در پیش هر غریبه و هر آشنا زدند آن روزها که دست مرا صبر بسته بود در بین کوچه بازوی یارم شکسته بود غم همین بس که مغیره به علی میخندد آن غلافی که به تو زد به کمر میبندد .. چشمایِ نیمه جانشُ باز کرد ، با همون جوهرِ کم صداش فرمود به غیرِ بچه های فاطمه کسی تو حجره نمونه .. همه آروم آروم بیرون رفتن ، دید عباس داره میره صدا زد باباجان تو بمان .. اونی که از همه بیشتر گریه میکنه زینبِ .. اونی که از همه بی تاب ترِ زینبِ .. اونی که برادرا دورش جمع شدن تا تاب بیاره زینبِ .. اونی که علی هم نگرانشِ زینبِ .. گفت بابا داری میری منو به که میسپاری ؟! گفت عزیزِ دلم برادرهات هستن ، عرضه داشت نه همه ی اینا سایه ی سرِ من ، اما منِ زینب کفیل میخوام .. دو تا دستایِ نیمه جانشُ بالا آورد ، دستِ زینبش رو تو دستایِ عباس گذاشت .. بریم کربلا ؟! .. شب جمعه ست .. یه ساعتی رسید همین زینب صدا زد :* منی که سایه ام را مردم کوچه نمیدیدند منی که شش برادر داشتم حالا نظر خوردم به نانِ کوچه و خرمایِ مردم لب نزد زینب میانِ کوفه هرچه خوردم از دست پدر خوردم نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟ غروبی داشتم میرفتم از خانه به در خوردم منه پیرده نشین را محملِ بی پرده ای دادن به هرجا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم تو و پیراهن پاره ، من و این چادر پاره تو سنگ از صد نفر خوردى ، من از صدها نفر خوردم ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم شاعر : علی اکبر لطیفیان هر جا هستی صدای منو میشنوی بلند و یک صدا ناله بزن ، ای حسین .... .
🍁🍂*ذکر توسل زیبا تقدیم به شهدایِ مدافع حرم _ ویژۀ هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین _ سید رضا نریمانی*🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبیها ، وَ بَعْلِها وَ بَنیها ، بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ یاحسین گویانِ عالم در پناه زینب اند عرشیان مامورِ حفظ بارگاه زینب اند گوشه ای از این حرم ... *حرف همۀ نوکرای خانمِ ، من هنوز روضه نخوندم میبینم بعضی ها از گوشه کنار جلسه دارن آروم آروم میسوزنُ گریه میکنن ، این سوختن میدونی مال چیه مالِ بدبختی خودمونه ... آخه دارم می بینم هم سن وسالهایِ خودم همه به آرزوشون رسیدن عاقبت بخیر شدن ، ولی من بیچاره هنوز گیر افتادم ... اومدی چی بگی امشب ؟؟؟* گوشه ای از این حرم حاشا که بردارد خراش *شب تخریب قبور ائمۀ بقیعِ ، میخوام اینو عرض کنم ، یه بار قبرهای اهل بیت ما رو خراب کردن دیگه بسه ... دیگه نمیخوام این واقعه دوباره تکرار بشه ...* گوشه ای ازاین حرم حاشا که بردارد خراش تازمانی شیعیان مردِ سپاه زینب اند ... خوش بحالِ شهدا نورِ صفا رو دیدند درشبِ واقعه مصباحِ الهدی را دیدند خوش بحال شهدا چشم زِدنیا بستند در عوض بارگه هفت سماء را دیده اند .... ┈┈••✾••✾••┈┈ ۱۵
🍁🍂*ذکر توسل زیبا تقدیم به شهدایِ مدافع حرم _ ویژۀ هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین _ سید رضا نریمانی*🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبیها ، وَ بَعْلِها وَ بَنیها ، بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ یاحسین گویانِ عالم در پناه زینب اند عرشیان مامورِ حفظ بارگاه زینب اند گوشه ای از این حرم ... *حرف همۀ نوکرای خانمِ ، من هنوز روضه نخوندم میبینم بعضی ها از گوشه کنار جلسه دارن آروم آروم میسوزنُ گریه میکنن ، این سوختن میدونی مال چیه مالِ بدبختی خودمونه ... آخه دارم می بینم هم سن وسالهایِ خودم همه به آرزوشون رسیدن عاقبت بخیر شدن ، ولی من بیچاره هنوز گیر افتادم ... اومدی چی بگی امشب ؟؟؟* گوشه ای از این حرم حاشا که بردارد خراش *شب تخریب قبور ائمۀ بقیعِ ، میخوام اینو عرض کنم ، یه بار قبرهای اهل بیت ما رو خراب کردن دیگه بسه ... دیگه نمیخوام این واقعه دوباره تکرار بشه ...* گوشه ای ازاین حرم حاشا که بردارد خراش تازمانی شیعیان مردِ سپاه زینب اند ... خوش بحالِ شهدا نورِ صفا رو دیدند درشبِ واقعه مصباحِ الهدی را دیدند خوش بحال شهدا چشم زِدنیا بستند در عوض بارگه هفت سماء را دیده اند .... ┈┈••✾••✾••┈┈ ۱۵
. بسم الله الرحمن الرحيم... یارحمن و یارحیم... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا یا بن الحسن... کجایی پسر فاطمه... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا 🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا امام زمان... آقا 🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت 🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا آقا بیا و ببین... حرم عمه جانتون زینب رو که هنوز در معرضِ خطرِدشمناتونه آقا بیا ببین... جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... میرن و با بدنهای تکه تکه برميگردند... آقا... بیا و ببین... بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند... ای... آقای مهربان... بابای مهربان... کجایی... کجایی... آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه... بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس... آقا... بیا که دل شیعه خونه... یا بن الحسن... ای... مرهم زخم شیعه کجایی... یا بن الحسن... آقا... امشب چطوری قسمت بدم... 🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون 🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا 🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت 🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا آقا جانم... خودتون فرمودید... هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید... خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید... یا صاحب الزمان... امشب اومدم بگیم... خدا به ناله های زینب کبری... دیگه فرج آقامون رو برسان... حالا امام زمانت رو صدا بزن... یا صاحب الزمان... حالا که امام زمانت رو دعوت کردی... احترام کن... مودب بشین... دستات رو بگذار روی سینه... میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم... از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش... تصور کن الان ورودی حرم ایستادی... میدونم این آرزو رو به دل داری... میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی... آماده ای سلام بدیم... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ 🔸ای یادگار سه امام زینب 🔸بر قلب سوزانت سلام زینب سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد... بلاکش دوران بی بی زینب... چهار پنج سال بیشتر نداشت... داغ جدش رسول خدا رو دید... صبر کرد... هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود... پهلوی مادرش زهرا رو شکستند... جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند... اما صبر کرد... داغ مادرش رو از یاد نبرده... فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد... بمیرم برات بی بی جان زینب... یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید... اما بازم صبر کرد... روز عاشورا در نصف روز... جلو چشمانش... تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد... تمام دلخوشی زینب حسین بود... اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد... خواهرم... زینبم... منم میخوام برم میدان... زینب جان... خواهرم... خدانگهدار... زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره... عرضه داشت... حسینم برادرم... برا من که دیگه کسی نمونده... تو هم میخواهی بری... زینبت رو تنها بگذاری... ای یادگار مادرم حسین... اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود... بی بی زینب در کربلا جان میداد... ابی عبدالله فرمود خواهرم... انقدر بی تابی نکن... تا صدای تکبیر من میاد... (بدان) بدون من هنوز زنده ام... ابی عبدالله رفت میدان... تصور کن... زینب کبری هم داخل خیمه... تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه... دلش آرام میگیره... اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله... داخل خیمه... هی بلند ميشه... میشینه زمین... میگه برادرم... حسینم... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... در همون حالت... یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد... شاید خوشحال شده زینب... بردارم حسین برگشته... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته... اما... یال اسب غرق خونه... زین اسب واژگونه... بی تاب شد زینب... همینجا بود... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند یاصاحب الزمان منو ببخشید... عمه جانتون زینب دوان دوان... به سمت قتلگاه... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا رسید بالای تل زینبیه... نگاه کرد دید... فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ... وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ... وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ... شمشیر دارها با شمشیر میزنند... نیزه دارها با نیزه میزنند... یک عده ای هم که سلاح ندارند... با سنگ میزنند... خدا... چکار کنه زینب... بی تاب شده زینب... فقط دستاش رو گذاشت روی سر... هی صدا میزد... وامحمدا... واعلیا... روضه من تمام... فقط همینو بگم... چیزی نگذشت دیدند... 🔸سری به نیزه بلند است ...
🕊⚜سینه زنی واحد ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین طاهری⚜ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ صبر از زبان عجز، ثنا خوان زینب است عقل بسیط، واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خورِ خوانِ زینب است درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دارالاماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است بر همزنِ اساسِ جفا کاری یزید لحن بلیغ و نطقِ درخشانِ زینب است در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت که ای خدای من این جان زینب است قربانی توست بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ی ایمان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است در ماتم حسین، پریشانی جهان عکسی ز حال زار پریشان زینب است هر آیه در صحایف علوی به وصف صبر نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دلِ دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من نمی دهم به سرور بهشت این غم را غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی عشق حسینم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربل ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
. متن روضه جناب یااباعبدالله ، یاایاعبدالله ، امشب نام کسی برده شد ، که خیلی تو کربلا زحمت کشید ، بارِ کربلا رو دوشِ زینبِ ، زینبِ ، زینبِ ، پناه ابی عبدالله ، آرامش ابی عبدالله زینبه ، وقتی گریه میکرد وقتی بی تابی میکرد ، ابی عبدالله دست رو قلبش گذاشت ، فرمود زینبم صبور باش ، خواهرم تو باید اسیری بری ، تو باید بچه های منو سرپرستی کنی ، دست ولایتِ ابی عبدالله رو قلبِ بی بی زینب آمد ، لذا همه جا صبر کرد ، همه جا صبر کرد ، همه جا صبر کرد ، داغ شش برادر دید ، سرِبریده بالای نیزه دید ، سرش رو به چوبه ی محمل زد ، اما یه جا صبرش لبریز شد ، میدونید کجا ؟ وقتی نگاه کرد دید یزید داره با چوب به لب و دهانِ حسینش میزنه ! طشت طلا و چوب یزید و سرِحسین یارب از این معامله ، زهرا چه میکند؟ گفتا که سکینه ای عمه جان ببین آخر یزید با سرِبابا چه میکند ؟ سیدا : دیدند عمه جانتون دست برد ، گریبان پاره کرد ! .. کدوم روضه زینب رو بخونم ، هر کجا بری نام زینبِ ، اصلا مگه میشه روضه ای رو بگی نام زینب نباشه ؟ از کودکیش داغ دیده ، ازکودکیش مصیبت دیده ، همین روزها 5 سالش بود ، دنبال جنازه مادرش می دوید ! 5 ساله بود که خونه داره امیرالمومنین شده بود ، فرق شکافته باباش امیرالمومنین رو دید ، اما اون شبی که بابا رو از مسجد می آوردند خونه ، نزدیکِ خونه که رسیدند امیرالمومنین فرمود : حسنم منو زمین بزار بابا ! حسینم بزار با پای خودم برم داخل خونه ... گفتند بابا آخه نمیتونی راه بری ، فرقتون شکاقته است ، فرمود آخه زینب داره میداد ، نمیخام زینبم منو اینطور ببینه ! دخترم طاقت نداره ، نداره ، نداره .. دلش خوش بود دو تا برادر داره ، حسن داره ، حسین داره ، اما یه روز هم نگاه کرد مدینه ، خونِ دلِ برادر میانِ طشت ، خوب بود تشیع جنازه امام حسن نیامد ؟ خوب بود ندید بدنِ امام حسنشو تیرباران کردند ؟ نگذارید که زینب برود سوی بقیع ترسم از غصه ، روانش زِ تن آید بیرون ! اما همه مصیبتاش کربلا بود ، همه دلخوشیش حسینِ ، حسینِ ، حسینِ .. خیمه گاه زینبه ، قتلگاه زینبِ ، کنار بدنِ علی اگبر زینبِ ، بالا تل ِزینبیه زینبِ ! اما امان از اون ساعتی که میخاستند زینب رو از کربلا ببرند ! به یادِ اون بچه هایی که الان دارند دورِ حرمش میگردند ، مدافعان حرمی که شهید میشن ، خوشا به حالشون ، مدافع حرم بی بی زینب (سلام الله علیها) هستند .. اما وقتی میخاستند بی بی رو از کربلا ببرند ، مگه از حسینش جدا میشد ؟ ابنو من نمیگم ، سکینه بنت الحسین میگه ، اونقدر عمه ام رو با تازیانه میزدند ، میزدند ، میزدند ... وقتی این دخترآمد کنار بدن بابا ، صدا زد بابا بابا بابا ، بابا بلند شو ببین دارند عمه ام رو میزنند ؟ « اُنظُراِلی عَمّتیَ المَضروبة» مضروبه ، مضروبه .. کوفیا بدند ، بابا بابا عمم رو زدند ، بابا بابا اای ی ی ، یا زینب ، یازینب ، یازینب .. مگر تو همسفر با ما نبودی ؟ خدا نگنه تو یه سفری که با اقوام هستی ، با خانواده هستی ، عزیزی رو از دست بدهی ، وقتی میخای از کنار بدنش جدا بشی ، خیلی سخته ... مگر تو همسفر با ما نبودی ؟ در این صحرا چرا کردی تو منزل ؟ حسین جان : به مردن راضیم ، شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل اای ی ی .. حسین (ع) ، خدا نکنه عزیزی از کسی توسط کسی به قتل برسه ، خانواده ی مقتول ، تا آخر عمرشون راضی نمیشن ، قاتل داداشِ شون رو ببینند ! حمزه سید الشهدا (علیه السلام) قاتلش وحشیِ ، این وحشی بعدها توبه کرد و اسلام آورد ، به پبغمبر گفتند وحشی برگشته ، حضرت پذیرفتش ، بعد فرمودند : وحشی چطوری عموی منو کشتی ؟ گفت آقا از دور آمدم از پشت سر، تیزه ای زدم ، حمزه روی زمین افتاد ، رو سینه ی حمزه نشستم ، بدن را مُثله کردم ! سینش رو دریدم ، جگرش رو بیرون آوردم ... صدای گریه ی پیغمبر بلند شد ، فرمود وحشی پاشو برو ، جایی برو که تا آخر عمرم تورو نبینم ، من طاقت ندارم قاتل عموم رو ببینم ! بعضیا گرفتند چی میخام یگم ؟ میخام بگم یا رسول الله شما طاقت نداشتید قاتل عمو جانتون رو ببینید ! اما دخترت زینب ، چهل منزل ، همون کسی که رو سینه ی حسینش نشسته بود ، همون کسی که سرِ حسینشو از بدن جدا کرده بود ، تازیانه به دست داشت بچه ها رو میزد ؟؟ به مردن راضیم ، شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل هر کجا نشستی فریاد بزن یا حسین ... اتریش ، مرکز اسلامی وین ایام فاطمیه ۱۴۳7 هجری 👇
. _ تقدیم به ساحت مقدس عقیله بنی هاشم سلام الله علیها به نَفسِ کربلایی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ عقیله‌ُالعربم من، مرتضوی نسبم من زینبم من، زینبم من، زینبم من .. تو علمداریُ من ازتو علمدارترم یاعباس تو جگر داریُ من ازتو جگر دارترم یاعباس اذن میدان بدهد یار خودت می بینی یاعباس وسط معرکه ها از همه کرارترم یاعباس ذوالفقار پدرم را کمرم می بندم یاعباس دستمالی که به سر بست سرم می بندم یاعباس به خدا شیر زنم شیر خدا می داند یاعباس راه این بی صفتان را به حرم می بندم یاعباس بین معرکه ، تا قدم بزنم میمنه حسین ، میسره حسنم شیشه هستم ولی از الماسم زینبم صف شکنِ خناسم امتحان کن به حسینم گفتم به خدا شیرتر از عباسم .. عقیله‌ُالعربم من ، مرتضوی نسبم من زینبم من، زینبم من، زینبم من .. رجز آن است که آغاز کند محشر را یاحیدر خطبه خواندم که ببینند دمی حیدر را یاحیدر بشنود هرچه یهودی که در این دنیا هست یاحیدر پدرم بود که انداخت در خِیبَر را یاحیدر شب صفین که ماه از رُخ حیدر میریخت یاحیدر یاعلی از دو لب مالک اشتر می ریخت یاحیدر صبح فرداش همه غرق تماشا بودند یاحیدر او قدم می زدُ پیش قدمش سر میریخت یاحیدر یاعلی مدد، با دم علوی زیر و رو کنم، مسجد اموی هیچ کوهی نشود مانندم حرز یا فاطمه بازوبندم کوفه تا شام چهل منزل بود من چهل تا دَرِ خیبر کندم عقیله‌ُالعربم من ، مرتضوی نسبم من زینبم من، زینبم من، زینبم من .. مرتضی عشق به زهرا همه مقصودش بود یازهرا مادرم فاطمه محبوبۀ معبودش بود یازهرا همۀ جنگ به هر سو به زبانش ذکر یازهرا زه و تیرُ زره و تاج و کلاه خودش بود یازهرا کار او بود که نور از علمم بر خیزد یازهرا میروم شام که خاک از قدمم برخیزد یازهرا این حسین است که در گوش دلم می خواند جریانی به دفاع از حرمم برخیزد یازهرا پادگان من ، سرزمین حسین وعدۀ قرار ، اربعین حسین همه دم ذکر حسین جان بر لب زنده باد این علم و این مکتب بی قرارانِ فرج بسم الله عجل الله بحق الزینب عقیله‌ُالعربم من ، مرتضوی نسبم من زینبم من، زینبم من، زینبم من .. ــــــــــــــــــ .👇
روضه جانسوز اسارت خاندان اهلبیت علیهم السلام _حاج محسن عرب خالقی ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ @majmaozakerine زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد این کار را برای رضای خدا نکرد پر میگشود اگر همه را باد برده بود سیمرغ بود و جلوه بی انتها نکرد این کربلا چه بود که جز این مسافرت او را ز جان عزیزتر خود رها نکرد یک روز هم اگر چه نخورده غذای سیر یکبار هم نماز شبش را قضا نکرد بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد یحیی مازنی بیست سال همسایه خونه امیرالمؤمنین بود. میگه بیست سال همسایه خونه مولا علی .ع. بودم، یکبار سایه زینبم ندیدم. غیر این روضه کلامی قاتل سادات نیست جای زینب بر در دروازه ساعات نیست دیر آذین بسته شد این شهر خیلی دیر شد بر در دروازه ساعات زینب پیر شد ولأندبن‌ عليك‌ بدل‌ الدموع‌ دماً ... به امام زمان عرض کرد آقا برا کدوم روضه خون گریه میکنی؟ فرمود برا اسارت عمه ام زینب سنگ می آمد ز هر سو و دل خواهر شکست سر شکست و سر شکست و سر شکست و سر شکست سر میفتد بر زمین ، خواهر میفتد بر زمین (سادات ببخشند) پیش چشمان رباب ، اصغر میفتد بر زمین ((روضه خوانها از بیان روضه هایش جا زدند بر در دروازه ساعات ، زینب را زدند .... ) سلام میدیم.السلام علیکِ یا کعبة الرزایا ... بذار یه چیزی بگم . پارسال روز اول صفر دم دروازه ساعات گفتم بذار ببینم چقد راهه تا کاخ اون ملعون. پیاده بیست دقیقه راهه. اما امام سجاد فرمود صبح مارو از دم دروازه وارد کردن غروب رسیدیم. عمه جانم عمه جانم کعبة الرزایا یعنی کعبه درد و رنج ... ... من کعبة الرزایایم چون در این سفر هر کس حسین گفت به جایش مرا زدند ... حسین ....
. |⇦•ای سالارم، دل بی تابم... شهادت کبری سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمد حسین ●━━━━━━─────── ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم رفتی رفتی، رفتی ای یارم بی تو بی تو، بی کس و کارم یه سال و نیمه قلبم دیگه پر از شراره است سجاده نمازم، پیرَهنِ پاره پاره است همه ش روضه می خونم همه ش گریونه چشمام بذار تو روضه ی تو تموم بشه نفس هام ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم بی تو بی تو، بی تو می سوزم ناله ناله است، کار هر روزم از یاد من نمیره اون ضربه که سنان زد یزید به روی لب هات چوب خیزران زد ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم گریه گریه، ابر بارونم لطمه لطمه، غرقِ در خونم پیکرِ غرق در خونت نصیبِ بوریا شد زیورِ اهلبیتت سهم یهودیا شد تو رو صدا می زدم منو صدا می زدم جلو چشم مادرت تو دست و پا می زدی ای سالارم، دل بی تابم ای جانِ زینب، دریابم ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•غارت بود‌وآتیش... و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── غارت بود و آتیش، خیمه دود و آتیش من هم تنها بودم همراهم آهم بود، دورم‌ نامحرم بود من هم تنها بودم بهارم می رفت، تو که‌ می رفتی قرارم می رفت، تو‌ که‌ می رفتی تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو ای تکیه‌ گاه‌ِ من، چشمای تو روشن من بی محمل رفتم‌ با جامه ی پاره، گوشِ بی گوشواره منزل منزل رفتم‌ نبودی ای یار، ببینی مارو میونه بازار ندیدی سیلی خوردنو، کجاها مارو بُردنو تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو یک‌ و سال ونیمِ با، این روضه ها تنها روزا رو شب کردم‌ از شهر شام‌ اِی داد، هروقت یادم افتاد از غصه تب کردم‌ لبت چوب میخورد، همون جا ای کاش که زینب می مُرد همه اشکام و دیدنو، نگم‌ از نِی کشیدنو کاش همون شب با رقیه، میبردی با خودت منو تو رو از من گرفتنو، ازت مونده یه پیرهِنو کاش همون شب با رقیه، می بردی با خودت منو ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦بیا نگارِ آشنا .. • و توسل به عقیلۀ بنی هاشم سلام الله علیها و علیه السلام _ سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بیا نگارِ آشنا ، شبِ غمم سحر نما مرا به نوکریِ خود ، شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسین .. معدنِ سخا حسین میکشی مرا حسین .. قربونت برم که نه غسلت دادن نه کفنت کردن .. قربونت برم که دهاتیا اومدن بدنتُ خاک کردن .. یه آدم مهمی باشه، پادشاه باشه، امام عالم و همه کارۀ عالم باشه، همیجور بدنشُ رها کنن برن سخته .. ای حسین .. با دست و پا زدن نفست وا نمیشود بگذار نیزه را زِ دهانت درآورم .. ــــــــــــــــــــــــ منم زینبی که، غریبیتو دیدم توی نصف روز از، زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دورِ حرم میدویدم تموم امیدم یهو نامید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد موهامُ می‌بینی، یه روزه سفید شد .. که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه‌ات نشسته دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته صدا میزدی با دهانِ شکسته هنوزم می‌تونم بگم رو به روتم می‌دونی هنوزم به فکر گلوتم من آتشفشانم نه کوه سکوتم خودم گریه دارم، خودم روضه‌گوتم همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن منو مادرت رو، گمونم ندیدن که با مرکباشون، به روت میدویدن صدای رقیه‌ست که توو ازدهامه داره میگه ای زجر، بزن از خدامه حسین .... همچین که شبانه اومدن در خونۀ امام صادق (ع) نانجیب اجازه نداد آقا عبا رو دوش بندازه؛ عمامه رو سر بگذاره. آقا رو با سر و پایِ برهنه بردند .. یه جمله‌ای امام صادق به اون ملعون توو کاخش فرموده این بود: « اگه از این به بعد خواستی کسیُ دنبالِ من بفرستی تو رو خدا ابن ربیع و نفرست. این خیلی توهین می‌کنه.» آقا رو برگردوندن خونه. تا چند روزی آقا گریه میکرد. اصحاب می‌اومدند؛ شاگردای حضرت سوال کردند« آقا! خوب الحمدالله حالا که چیزی نشد. خدا رو شکر شما رو آزاد کردندّ چرا گریه میکنید انقدر؟!» آقا فرمودند «وقتی خونه‌م رو آتیش زدند؛ دیدن زن و بچه‌م مستاصل اند. هی این حجره به اون حجره می‌دوند. نگران زن و بچه‌م بودم؛ یاد عمه‌م زینب افتادم .. اون لحظه‌ای که خیمه‌های حسین(ع) و آتیش زدند. راوی میگه« دیدم دومن یکی از این بچه‌ها آتیش گرفته ..» 👇
. |⇦•زیر گنبد طلا... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی ●━━━━━━─────── زیرِ گنبد طلا، گریه می‌کنم برات گریه می‌کنم آخه، گریه داره روضه‌هات علیا مُخدَّره، کی دلش اومد تو رو به اسارت ببره علیا مُخدّره، به خدا سوختن من از داغِ معجره علیا مُخدّره، خدا از هر کی گذشت، از شمر نگذره بعد از گودال آزار دیدی بعد از عباس بازار دیدی «عمه جانم جانم زینب» وقتی می‌زنم صدات، سینه می‌زنم برات تو صحن تو می‌خونم، روضه‌ی مُخدَّرات علیا مُخدّره، توی بزم مِی زمان، چه دیر می‌گذره علیا مُخدّره، داغ چوب خیزرون، از نیزه بدتره علیا مُخدّره، کاش چوبی که بالاست، محکم پایین نره «الشّام الشّام الشّام» سنگ و آتیش طعنه دشنام سنگ و چوب و طعنه دشمام «عمه جانم، جانم زینب» دم ضریحِ با صفات، روضه می‌‌خونم برات این بار روضه می‌خونم از قول برادرات علیا مُخدّره، غربت اینه که سَنان، با تو همسفره علیا مُخدّره، چند دفعه زدنت، اونم چند نفره علیا مُخدّره، اونکه دستت و بست، از خدا بی‌خبره حتما بوده بازوت زخمی مثل مادر پهلوت زخمی «خواهر جانم جانم زینب خواهر جانم جانِ خواهر عمه جانم جانم زینب» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله ..
. |⇦•به عالم نور منجلی... وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج‌محمد کریمی ●━━━━━━─────── به عالم نور منجلی، دختر علی خطبه میخونه فقط، رو منبر علی یه لشکر محو این جَنم میزنه قدم نام زینب آبرو داده به این علم ای سیده ی جلیله قبله ی قبیله حضرت عقیله یا زینب ای سیده کریمه لطفت از قدیمه شأن تو عظیمه یا زینب «لا حول و لا قوه الا بالله ماشاءالله» من تو مذهب عشق تو شدم افراطی سرمیم پای تو که عمه ی ساداتی وقتی که را میری شبیه ابالفضلی وقتی خطبه میخونی شیبه باباتی «نورِ کلام الله زینب سلام الله» چه حس خواهرانه ای، بیکرانه ای واسه اینه که همیشه جاودانه ای تو شمعِ خانواده ای چه اراده ای خطبه خوندنِ تو میگه فوق العاده ای ای بانوی بی قرینه لقب تو اینه برکت مدینه، یازینب ای بانوی قد خمیده، سایه اتم به والله احدی ندیده، یازینب عزّت کربلا رو تو بهش پس دادی ناموس حق بودی و با خدا دست دادی تو تاریخ اینو فقط راجب تو میگن زن بودی مردا رو فقط تو شکست دادی «نورِ کلام الله زینب سلام الله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بیاید که بی ما... وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس استاد شیخ حسین انصاریان ●━━━━━━─────── بسم الله الرحمن الرحیم بیاید که بی ما بسی روزگار بروید گُل و بشکفد لاله زار بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت بیاید، که ما خاک باشیم و خشت تَفرّج کنان، بر هوا و هوس گذشتیم بر خاک بسیار کس کسانی که از ما به غیب اندرند بیایند و، بر خاک ما، بگذرند *مرگها انواع داره.بهترین مردن، مردنِ در حال ایمانه، بهترین مردن ،مردن در حال شهادته،بهترین انتقال به عالم آخرت ،به وسیله شهادت، مربوطه به وجود مقدس ابی عبدالله علیه السلام. بدن روی خاک افتاده دشمن، بدنهای خودشون رو دفن کردن. ولی بدن عزیزِ پیغمبر، میان آفتاب روی خاکِ گرم بیابان افتاده، زن وبچه رو آوردن کنار قتلگاه از اون جا سوارشون کنند، به اسارت ببرن....* زینب چو دید پیکری اندر میان خاک از دل کشید ناله به صد آهِ سوزناک که ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن ، احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن ای وارث سَریر امامت، ز جای خیز بر کشتگان بی کفن خود، نماز کن یا دست ما بگیر و از این وَرطه بلا بار دگر روانه به سوی حجاز کن برخیز صبح شام شد، ای میر کاروان ما را سوار بر شتر بی جحاز کن *حسین من!همسفر من از مدینه تا کربلا تو بودی، قمر بنی هاشم بود، علی اکبر بود، اما! بلند شو ببین همسفر من حالا عُمر سعد و شمر و خولیه ....به خودت قسم نمی خوام از کنار بدنت برم دارن ما رو می برن ..اگه به خودم بود می موندم تو گودال اینقدر گریه می کردم که بمیرم....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•کسی که غیر زینب... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِالله وَ صَلَی اللهُ عَلی قَلبِ زینَب صَبور وَ لِسانَ شَکور.. کسی که غیر مصیبت ندید زینب بود کسی که عشق از او شد پدید زینب بود کسی که فاطمه او را به دامن از اول برای کرب و بلا پرورید زینب بود نُخست روز به بازار عشق آن که ز جان مَطاعِ جور و جفا را خرید،زینب بود برادرش به سر اکبرش شتافت ولی کسی که زودتر از او رسید زینب بود *مصیبت ها دید، الهی بمیرم دردناک تر از همه گمان میکنم این بود اومد گودی قتلگاه بدن برادر را پیدا کرد، گاهی صدا میزد: "أنتَ أخی؟" آیا تو برادر منی؟ گاهی صدا میزد:"یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ...." داداش یه روز رو سینۀ پیغمبر جات بود؛ یه روز رو خاک کربلا... یک وقت دیدن لحنش عوض شدصدا میزنه: "یا جَدّاه هذا حُسَینٌ بِالعَراء، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ،مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ" گفت و گفت تا به این جمله رسید یا رسول الله این همون حسینیه که زیر گلوش رومیبوسیدی... حسیـــــن..حســـــین.... جانم این همه راه دویدم ز پی دلداده ام به امیدی که در این دشت برادر دارم حسین من! عزیز دلم! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم گفت: داداش! خیز نگذار که ما را به اسیری ببرن من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد گو چه سان نَعش تو را از روی زمین بردارم *حـــــسین جانم داداشم! نه زخمات یه جوریه برات ببندم عزیر دلم! نه یه سفری رفتی منتظرت باشم برگردی.. حـــــسین....حـــــسین جانم "صَلَی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلَی الْباکِینَ عَلَیکَ یا ذَبیحَ الْعَطشان" ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. روحی له الفدا و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا هفته به هفته میگذرد با خیال تو پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..* بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...* حسین جان! مگر تو همسفر با ما نبودی در اين صحرا كردي تو منزل زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل به مُردن راضیم شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل *نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟ آی زینب! بی بی جان!* خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار ‌شدن بیزارم ببزارم حسین جان! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم *وحشی ابن‌حرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم... یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...* ... *یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه.... هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا‌ حـــــسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•وقتش شده داداش... و توسل به سلام تلله علیها اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── *برا این روضه امام زمانم صبح و شام گریه می کنه..کدوم روضه، کدوم‌مصیبت؟ راوی میگه از امام زمان سؤال کردم آقاجان! برا مصیبت جد غریبتون حسینه؟ فرمود:نه! اگه جد غریبمم بود برا این روضه گریه می کرد.نکنه برا مصائب عموتون عباسه؟فرمود:اگه عمومم بود برا این روضه گریه می کرد. برا روضه ی علی اصغره؟ فرمود: اگه علی اصغرم بود برا این روضه گریه می کرد. کدوم روضه است آقاجان؟! آقا گریه کردن فرمودن: روضه ی عمه ام زینب ..* وقتش شده داداش باید برم پاشو ببین چی اومده سرم جونم میره برای معجرم من اون اسیر آزاد توام وقتشه راهی شم من انعکاس فریاد توام وقتشه راهی شم راهی که مونده پابست منه وقتشه راهی شم پیام کربلا دست من وقتشه راهی شم می بینم  حواست از رو نی به دختراته می بینم چه غصه ای داداش توی چشاته دشمن ما رو با تازیونه زد هی بین راه با هر بهونه زد روزا زد و بازم شبونه زد با کعبِ نی میزد خواهرت و کاشکی نمی دیدی چه بی هوا میزد دخترت و کاشکی نمی دیدی ما رو توو کوچه ی یهودیا کاشکی نمی دیدی میون اون همه نامحرما کاشکی نمی دیدی غمگینم  برا خودم که نه برا رقیه کاش میشد  که جون بدم داداش به جا رقیه دلخون شدم واسه غم رباب غم پشت غم اومد چه بی حساب ما رو چیکار به مجلس شراب باور نمی کنم سنگ بلا ببوسه لبهات و باور نمی کنم چوب جفا ببوسه لبهات و باور نمی کنم که لخته خون ببوسه لبهات و باور نمی کنم که خیزرون ببوسه لبهات و درد داره ما رو جلو چشِ یهودیا زد درد داره یه بی حیا ما رو کنیز صدا زد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•فرق دارد جلوه اش.. و توسل ویژهٔ سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── فرق دارد جلوه اش،در ظاهر و معنا حرم گاه شادی گاه غم دارد برای ما حرم *یه حرم میری روحت تازه میشه شادی همه ی وجودتو میگیره، اونایی که نجف مشرف شدن، میری نگاهت به ایوون طلای امیرالمومنین میفته میخوای پرواز کنی ، اما یه حرمم کربلا، همچین که پاتو میذاری جلو باب القبله ، نگاه میکنی به تل زینبیه* فرق دارد جلوه اش،در ظاهر و معنا حرم گاه شادی گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین معزالمؤمنین در عالم اند قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم *خدایا به حق امیرالمومنین رگ حیات داعش و تکفیریها رو قطع بفرما....* مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند هست تنها فرق ،بین حیدر و زهرا حرم اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم ؟ شادی واهی کنید امروز را وهّابیون چون که می سازیم با قتل شما فردا حرم در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند بعد از آن از دور چون دُر می شود تنها حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روزِ عاشورا حرم *اینا فقط این حرمو خراب نکردن،من یه حرم دیگم سراغ دارم به اون حرمم رحم نکردن، کدوم حرم و داری میگی؟..راهنمایی کنم..* یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین * حرم بقیع رو خراب کردن اینا نسل همونایین که تو کربلا..ارباب ما تو گودال بی رمق رو زمین افتاده بود یه نگاه کرد دید دارن به حرم حمله می کنند. صدا زد.. آی مردم! اگه دین ندارید آزاد مرد باشید من هنوز زنده ام..چه حرمی..انقدر عمه ی سادات از حرم تا قتلگه هروله کرد ناله زد پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم..میگم یا اباعبدالله کجا بودی اون لحظه ای که زینب نگاه کرد، دید بچه ها دامنهاشون آتش گرفته، حرم داره میسوزه.. زینب چهارساله بود یه حرمم مدینه آتش زدن، بی بی جان ، کجا بهت سخت گذشت؟ اون لحظه ای که زینب دید خیمه ها داره میسوزه نامحرم وسط خیمه ها، یکی تازیانه میزنه، یکی گوشواره میکشه، یکی سیلی میزنه، اومد محضر زین العابدین، امام زینب امام سجاده، صدا زد "یا بقیت الماضین" عزیزِ برادرم چه کنم؟یه جوابی داد امام سجاد.چی به عمش گفت؟ فرمود: "علیکن بالفرار" عمه بگو همه فرار کنن ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بیابان با وجود تو.... وتوسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ • ●━━━━━━─────── بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان‌ گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارُالله، ثارُالله دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمانداری ات این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحبخانه مهمان نیست میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالان تماشایی به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهر حق روبرو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مَردی از شهادت نیست رو گردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرِزن باشد به جنگ مرد می‌خیزد بجنگم با سنان، هرگز سنان که جزو مردان نیست به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم من و این کاروان از چشمه ی فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید *بذار یه تصویر بهت بدم...دیدی مثلا یه اتفاقی میفته بزرگترا ناراحتن بزرگترا میفهمن، بچه ها که نمیفهمن چه خبره، بچه ها که نمیدونن، بچه ها مثلا دارن بازی شونو میکنن، مشغولن اصن خبر نداره چه اتفاقی داره میفته، یه ذره که ماجرا میره جلو اون بچه کوچیکه هم از حال بزرگترا میفهمه انگار یه خبری هست اون بچه هم ساکت میشه غم میگیره، غصه میگیره، مثلا میبینی شروع میکنه گریه کردن، اما دیگه نوزاد که اینجوری نیست..* به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید کسی در خیمه های ما بجز شش ماهه خندان نیست *پرده کنار رفت و دید زینب...* صدا زد آی مردم این شهیدِ ما مسلمان است بزرگ خاندانم را نمیبینید عریان است جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است جواب قاری قرآن زینب سنگ باران نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بر مشامم می رسد... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها ویژه اربعین اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.." بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا *خوش بحال اونایی که این شب جمعه الان کربلان، خدا نکنه حسرت کربلا به دل ما بمانه، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس.. خوش بحال اونایی که در این شب جمعه بین الحرمین نشستن، یه نگاه به گنبد ابی عبدالله يه نگاه به گلدسته های اباالفضل العباس میکنن..* بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا *هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه.. اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توعه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین.. حسین جانم! اسم تو دل های ما رو تکان میده آقا، در روز قیامت فرمود: امام صادق یک عده دور ابی عبدالله جمعند، بهشت پیک میفرسته ما برای شما آماده ایم، میوه های بهشتی نعمت های بهشتی، اینا جواب میدن بهشت ما حسینه، تا ابی عبدالله اینجاست ما جایی نمیریم بهشت ما حسینه، به اینا میگن حُدّاثُ الحسین. خدایا ما که آدمای خوبی نیستیم گنهکاریم اما در دلمون محبت حسین تو رو داریم، تو رو به نام ابی عبدالله دست ما رو هم بگیر، یه کاری کن در روز قیامت امام حسین ما رو بشناسه بگه آره همین بود گریه کن منه محب منه، دوستدار منه، این همونه که در دنیا حسین حسین می‌گفته، این دلتنگی رو برا حرم ابی عبدالله در دلت ببین تا بفهمی زينب کبری بعد از اربعین ابی عبدالله چی بر دلش گذشت، یه لحظه دلتو ببرم کربلا... قافله سالار آمد از امام سجاد پرسید آقا سر دو راهی هستیم بریم مدینه یا بریم کربلا؟ فرمود: برید از عمه ام زینب بپرسید، آمدن از زینب پرسیدن، صدا ناله ی زینب بلند شد. بخدا این دلهای ما پر از اشکه پر از داغه، چهل روز هرچی گریه کردیم ما رو زدن، هر وقت حسین گفتیم به ما تازیانه زدن دلم تنگ کربلاست بریم کربلا، آمدن کربلا... آمد کنار قبر برادرش حسین، یه جمله گفت زینب دل همه رو سوزاند، داداش فقط چهل روز گذشته اما اگه سر برداری زینبو ببینی، زینبو نمیشناسی، موهام سفید شده، کمرم خم شده، زانوهام بی توان شده برادرم، همه رو بردم برگرداندم اما سراغ دخترت رقیه رو از من نگیر...* در جهان تا زنده ام، گویم ثنایت یا حسین دست حاجت میبرم پیش خدایت یا حسین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇