.
#شور
#حضرت_قاسم ابن الحسن
#محرم ۱۴۰۰
بند اول:
میره توی میدون قاسم
نداره ترس از جون قاسم
همه میدونن واسش که
سر زدنه آسون قاسم
پُر توانه پسره حسن
بی رقیبه جگره حسن
بی زره توی دل خطر
کرده غوغا قمره حسن
همه گفتن که جمل شده بر پا
همین که ازرق رو سرنگونش کرد
تا که از صورت نقابشو برداشت
به هم میگفتن که قاسمه برگرد
بند دوم:
میزنه سر با شمشیرش
ترسه عدو از تکبیرش
وقتی که میشه میدون از
همه طرف در تسخیرش
در فرارن با غضب او
هر کدوم با عجله یه سو
تو یه جمله میشه اینو گفت
یک دلاور شبیه عمو
تا با هر کس میشه پنجه در پنجه
می بوسه پشت یلانشون خاک و
عموش میگه ماشاالله وقتی
می بینه این بچه شیره چالاک و
بند سوم:
آماده ی هر پیکاره
یه تنه صد ها سرداره
با ضرب دستش پیکرها
زخم عمیق بر میداره
شد رجز هاش همه جا علی
مو نمیزد قاسم با علی
بدون هیچ وحشتی زده به
قلب لشکر با یه یا علی
رکاب مرکب ندیده پاش هیچ وقت
نشون داد مردی به سن و سال که نیست
بزرگی کردن تو نوجوونی هم
واسه فرزند حسن محال که نیست
شعروسبک: #علی_علی_بیگی
👇
Reza Narimani - Karbala Khasti - 128 - mahanmusic.net.mp3
16.47M
#زمینه
.
🔊 زمینه احساسی آقا #امام_حسین
⭕ متن:کربلا خواستی ،کربلا...
🎙️ کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلا قسمتِ هرساله ی تو بوده و هست
یا ندونستی، یا حواست نیست
کربلا رفتی و قلبای زیادی که شکست
کربلا رفتی، کربلا خواستی
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گوشهٔ خونه همسایه، یتیمش خوابه
روضهها رو بلدی، مادرش بیتابه
کربلایی شو/پدری کن تو براش
کربلایی شو/کم کن از رنج و بلاش
کربلایی شو/کم کن از درد و غمهاش
کربلایی شو...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلایی شدی امسال بگو چند سفره
یا ندونستی، یا حواست نیست
کربلایی شدن از رفتنش هم مهمتره
آی رفیق دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون، به کربلا رفتن نیست
پیرمردی توی این شهر زمینگیر شده
روضهها رو بلدی، پدری پیر شده
کربلایی شو/کاش بمونی پسرش
کربلایی شو/کاش بشی بال و پرش
کربلایی شو/خالی دور و بَرِش
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
کربلا خواستی، کربلا رفتی
اربعین ها همه سال از تو حرم زنگ زدی
یا ندونستی، یا حواست نیست
به دل شیشهای چند نفر سنگ زدی
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گل فروش سر این کوچه یک دختر بچه است
روضهها رو بلدی، خونهشون ویرونه است
کربلایی شو/یک بزرگتر میخواد
کربلایی شو/یک برادر میخواد
کربلایی شو/سایهٔ سر میخواد
.
.
#پنجم_صفر
#غساله
السلام علیک یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه
حسین........
من نمیدونم تو اون تاریکی خرابه ،نیمه دل شب این بچه چه جوری تشخیص داد، این همون نورالمستوحشین فی الظلمِ ِ....
انقده بچهها ترسیده بودن ، انقده لرزیده بودن ،از سرمای شب خرابه سقفی نداشت ' نگهبان هایی گذاشته بودن ،لذا من میگم روضه زن غساله نمیتونه درست باشه، آخه خرابه هم نگهبان داشت، زینب نیمه شب چه جوری بره دنبال زن غساله، اونوقت نوشتن نگهبان ها ( رومی ) بودن با خودشون یه جوری حرف میزدن به خیال اینکه اینا عربند، زبون مارو نمیفهمن، اما زین العابدین امام ِ عالم ِ به همه زبان هاست ، شنید اینا دارن به هم میگن، یزید اینارو تو خرابه جا داده که هم شب ها از سرما در امان نباشن، هم روزها از شدت تابش آفتاب پوستشون بسوزه، یا اینکه این دیوار ها رو سرشون بریزه، فهمیدین چی گفتم...،اونوقت برا من سواله تو این تاریکی و نیمه دل شب این دختر از کجا فهمید که بابارو چه جوری سر بریدن سوال کرد: "یا ابتا....من الذی قطع وریدک"،این همون نوریه که از این حنجره بیرون آمد...
حسین.......
حالا داره با بابا حرف میزنه ،این بابایی که منزل تنور خولی رو طی کرده، رو نیزه رفته، تشت طلای ابن زیاد رفته، دیر راهب رفته، سرش و رو درخت آویزان کردن، چندجا از رو نیزه به زمین خورده......... ،حالا سر توبغل دختر رسیده، چه جوری باهاش حرف زد اول یه نگاه کرد دید چشمهاشو لخته خون گرفته، این لخته هارو با انگشت های آسیب دیدش کنار زد....،"فیض آماده است " صدازد بابا.... بابا.....
*داری با خود هزار نشونه
لبات به رنگ ارغوونه
نگو که کار خیزرونه*
بابای خوبم.....،حسین ........
چه کرد تا دید این لبها علامت چوب خیزران خورده روش،یه نگاه کرد دید، بابا، بابا همه جای بدنت با بدن من يه مشابهتي پیدا کرد، بدنت تو گودال ماند، بدن من مشابهت با بدن تو هم داشت، سرت هم با سر من یه مشابهت هایی داره، موهاتو تو تنور سوزوندن، موهای منم سوخته است، صورتت کبوده، صورت منم کبوده ،لبات تشنه است لبهای منم تشنه است،اما لبهات خیزرون خورده، غرق خونه، اما لبای من سالم ِ... ،این دستهاشو مشت کرد انقدره به این لب و دندان زد، حسين......
.................................
تا قافله اتراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد رفت زیر سایه ی این خار، آنقده خسته بود تشنه بود گرسنه بود خوابش برد، قافله حرکت کرد، این دختر جاموند ...
قافله که حرکت کرد، عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده، صدا زد یا قوم! بالله! شما را به خدا قدری صبرکنید افتقدت ابنت الاخ الحسین جگرگوشه ی حسینم جامونده ...
چنان ناله ای زد، راوی میگه من شنیدم، گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه
دستور دادن قافله توقف کنه، دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن؛ یکی من بودم و یکی زجربن قیس (یا زحربن قیس)
من با زجر، برگشتم عقب قافله، از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو؛ دیدم دست روی سر گذاشته، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟)
بشنو" میدونی کیارو صدا میزد؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود، هی میگفت: یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ... ازدور داشتم میدیدم؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ...
چقدر خار تو این پاها رفته بود، نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ......
این دختر حسینه، از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده، راوی میگه این دختر یه جمله ای گفت، من واسطه شدم، گفتم صبر کن، ملاحظه کن، یتیمه .... اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه.
این دختر به من اعتماد کرد، فرمود :من دختر پیغمبرم، بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین ...
🔽بابا آتیش زدن به خیمه هامون
🔽تار میبینه دیگه نگامون
🔽نمونده گوشواره برامون
بابا باباجون ،کجایی بابا ؟
🔽سرتو روی نیزه دیدم ....
🔽دنبال نیزه میدویدم ....
🔽اما به تو من نرسیدم ....
کجایی بابا؟
🔽بابا داری با خود هزار نشونه
🔽لبت به رنگ آغوونه
🔽نگو که کار خیزرونه
کجایی بابا؟
🔽بابا امون از این زخمای کاری
🔽خون از لب تو شده جاری
🔽کی سنگ زده بر لب قاری؟
بابای خوبم ....
🔽سرت رو نیزه رو به روم بود
🔽اما یه بغضی تو گلوم بود
🔽گلوتو نیزه ها بوسیدن
🔽اما یه بوسه آرزوم بود
ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن، طعنه و ناسزا گفتن، این نازدانه ها سر بریده رو که میدیدن، فقط میگفتن حسین...
📚سند روضه: حائری محمد مهدی، معالی السبطین، بیروت، موسسه نعمان، 1412ه.ق، ج2، ص135-137.
1. نورالمستوحشین.mp3
6.35M
🏴 شهادت حضرت رقیه ( سلام الله علیها )
🎙حجت الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی
4_5888872106707389054.mp3
6.38M
🔊 #صوتی | سبک زمینه
📋 به قولت عمل کن دوباره
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_سوم_محرم
✔️ #پنجم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قولت عمل کن دوباره
منو بقل کن که داره
کبوترت میمیره، بهونتو میگیره
به قولت عمل کن
بزار بگم پاهام درد میکنه خب
چشام در میکنه خب
از اون شب تو بیابون
پهلوهام درد میکنه خب
بال و پرمو نیگاه سوخته
همه حرمو نیگاه سوخته
موی سرتو دیدم سوخته
موی سرمو نیگاه سوخته
ببین جای دسته که ردش
چشمامو بسته تا زدش
روی زمین افتادم، همین که زد جون دادم
من دلشکسته
بزار بگم ندیدی اشکمو خب
چشای تارم و خب
رو گوش دختراشون
میدیدم گوشواره هامو خب
رد پاهامو نگاه خونه
اشک چشامو نگاه خونه
مژه های تو هنوز سرخه
لایه موهامو نگاه سوخته
چقدر بی قرارم، که میگن بابا ندارم
من اصن، با دختراشون قهرم
دل خسته از این شهرم
چقدر بی قرارم
بزار بگم دیدن جنگیدنم خب
تو بازار بردنم خب
تو بازار روسریم شد
آستین پیراهنم خب
کار خدارو نگاه بابا
آخر کار و نگاه بابا
تاول رو لبتو دیدم
آبله هارو نگاه بابا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
هدایت شده از کانون مداحان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*دعای هرروزماه صفر، صوتی وتصویری■■■■■■*
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*