.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۷۵۸
من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم
بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم
کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم
مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم
اسبها از بدنش رد شده و لرزیدم
که رد نعل به روی رگ حنجر دیدم
آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم
از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم
بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم
با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم
وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم
سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_سجاد
.
.
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد
#غزل_مرثیه
۷۵۹
اصلاً مرا برای محن برگزیده اند
با اشک در غم پدرم آفریده اند
یادم نمی رود که چهل سال پیش بود
گلهای باغ را همه با نیزه چیده اند
گریم به یاد غربت بابا که دشمنان
با تیر پیکرش به دل خون تپیده اند
در یک قفس چو مرغ تنش گیر کرده بود
با قتل صبر باب مرا سر بریده اند
می گفت عمه ام که به گودال قتلگاه
او زنده بود و موی سرش را کشیده اند
دشمن کشید و پیرهن از تن جدا نشد
با زور نیزه،پیرهنش را دریده اند
از بس فشار نعل به سینه زیاد بود
طفلان صدای خرد شدن را شنیده اند
سرها به روی نیزه فرو رفت و ناکسان
دنبال کودکان پی معجر دویده اند
تنها نه شامیان به تن من لگد زدند
این طعم تلخ را همه طفلان چشیده اند
نامحرمان به دور و بر عمه کف زدند
اهل حرم ز دیدن این غم خمیده اند
در مجلس شراب،پر از چشم هرزه بود
اما حرامیان رخ عمه ندیده اند
****
#محمود_اسدی_شائق✍
.
اربعینیها گذرنامه ۵ ساله ۵۰ هزار تومانی دریافت کنند + جزئیات کامل
https://www.hawzahnews.com/news/1101244/%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%B5-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%DB%B5%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%AC%D8%B2%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%AA
🌠☫﷽☫🌠
🏴فدای خستگی نو غلام های ارباب #امام_حسین #محرم #ما_ملت_امام_حسینیم 🥀
-╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🅾روز عاشورا در روستای مسکینجه داغستان روسیه
♦️ساکنان این روستا از قوم لزگی هستند. تنها لزگی های شیعه در روستای مسکینجه زندگی می کنند
/مرکز مطالعات آذربایجان
🌹
.
#زبانحال_امام_حسین_با_کربلا
🏴کربلا.. خاک تو گلزار شهیدان می شود
مقتل اجساد صد چاک عزیزان می شود
🏴قدر این اصحاب پاکم را بدان ای کربلا
نور باران خاکت از اجساد آنان می شود
🏴این عزیزان را که بینی در قیام و در قعود
بر فراز نیزه فردا رأس آنان می شود
🏴محفل گرم عزیزان مرا امشب ببین
جای این محفل بپا شام غریبان می شود
🏴کربلا خاک تو را از خون خود رنگین کنم
مقتلم دارالشفای دردمندان می شود
🏴در عزای من سیه پوشد همه کون و مکان
زین غم و درد و مصیبت عرش لرزان می شود
🏴قطرۀ آبی نباشد بهر طفلان حزین
ناله و فریادشان تا عرش یزدان می شود
🏴یادگار مجتبی قاسم ز جور اشقیا
غرق اندر خون خود با چهر رخشان می شود
🏴پاره پاره غرق خون جسم علی اکبرم
واژگون از صدر زین بر خاک غلطان می شود
🏴دست عباس رشیدم گردد از پیکر جدا
تیر باران جسم آن سقای عطشان می شود
🏴کربلا از حالت عباس چون گویم سخن
پاره آندم مشک او کز جور عدوان می شود
🏴عصر عاشورا زند دشمن چو آتش در خیام
از شرارش عترت طاها هراسان می شود
🏴کودکان تشنه لب گریان به هر جانب روان
زینبم دنبالشان هر سو پریشان می شود
🏴آه از آن ساعت که زینب بگذرد از قتلگاه
خون روان از دیده اش در این بیابان می شود
🏴کس نباشد محرم سجاد من جز زینبم
چون سر من بر سر نیزه نمایان می شود
🏴در اسارت خواهرم از کوفه تا شام بلا
قافله سالار طفلان و اسیران می شود
#امام_حسین
.
.
#زمزمه
#امام_حسین #حضرت_زینب
خورشید به روی نی نشسته
با زلف دریده و گسسته
خونین شده صورتش شفق وار
ما بین دو ابرویش شکسته
از بهر تماشای اسیران
مردم به نظاره دسته دسته
آذین شده شهرو، جشنی شده برپا
هستند همه خشنود با دلی خجسته
او می نگرد به خواهر خویش
گردیده چقدر پیر و خسته
دیدند که گریه کرد و آنگاه
چشمان قشنگ خویش بسته
#روح_الامین_کشاف✍
#کوفه
#شام
.👇
.
#قاری_نیزه_نشین
بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد
رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد
اي آفتاب برسر زینب طلوع کن
این چند تا ستاره به دردم نمیخورد
نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمی خورد
ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد
این بودن سواره به دردم نمیخورد
چندین شب است منتظرصحبت توأم
حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد
این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند
بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد
این سنگها هنوزحسابم نمی کنند
با این حساب چاره به دردم نمیخورد
علی اکبر لطیفیان✍
*********************
#بحرطویل #هفده_محرم
#هفت_امام_حسین
هفت روز است اسير سفرم
غصهي جانسوز تو و قاسم و عباس و علياكبر و جعفر شده داغ جگرم
سايهي سنگين سرت روي سرم
خم شده ديگر كمرم
بعد تو بي بال و پرم
درد و بلايت به سرم ، كاش كه چشمي بگشايي و ببيني كه در اين داغ جدايي چه به
روز من و اطفال حرم آمده اي ماه خدايي
آنقدر سخت گرفتند به ما بعد تو در راه
كه از ما نرسيده است به كوفه
به جز سايهي آهي .
هفت روز است بجاي تو و عباس شدم همسفر سايهي خولي و سنان
هر طرفي چشم من افتاد ، غمي روي دل افتاد
كه ناگاه در آن كوچهي تنگ از همه جا بارش سنگ آمد و يك پيرزن از جنس جهنم به
كسي قول طلا داد كه با نيزه به نزديكي بامش برود
لحظهاي آمد و دنيا به سرم ريخت كه سنگي به سر زخمي تو بوسه زد و سر ز روي
نيزهات افتاد
رقيه به سويت خم شد و تا خواست كه نامت ببرد شانهي زنجير ، حصاري به پرش شد
، پُرِ سرباز همه دور و برش شد ،
نيش تلخ دو سه شلاق عجب دردسرش شد
تنش انگار حصيري است پر از تار سياهي .
هفت روز است پرستار حرم زينب كبراست
سپر و حامي و غمخوار حرم زينب كبراست
پدر و مادر و دلدار حرم زينب كبراست
و وقتي همه خوابند نگهباني بيدار حرم زينب كبراست
چه گويم كه ابالفضل علمدار حرم زينب كبراست
بخداوند قسم حيدر كرار حرم زينب كبراست
پس از حضرت حق و پسر خون خداوند ، نگهدار حرم زينب كبراست
ولي چشم به نيزه ست كه از چشم تو بر خستهي اين راه رسد نيم نگاهي.
محمد بختیاری✍
****************
ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه
طوفان بر آشفته ی آرام وزیده
ای روضه ترین شعرغم انگیز حماسه
ای بغض ترین ابر به باران نرسیده
ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود
هرروز زمانه به غمت غصه ای افزود
غم درپی غم درپی غم درپی غم بود
ای آنکه کسی شکوه ای از تو نشنیده
من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی
تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی
تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی ؟
که آمده ای با دل خون قد خمیده
نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل
شد شعر به یک روضه ی مکشوف مبدل
نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟
این بیت رسیده ست به رگ های بریده
این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش
شد باز درون دل تو شعله ور آتش
در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش
ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده
این قافله ی توست سوی کوفه روان است
برنیزه برای تو کسی دل نگران است
شکر است که تا شام فقط ورد زبان است
رفتید دعا گفته و دشنام شنیده
سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست
مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست
قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست
من ماندم و این شعر و گریبان دریده
سید محمد رضا شرافت✍
*******
زیبا هلال یک شبه،ای سایه سرم
بالا نشته ای مرا می کنی نگاه
عالم همه پناه به نام تو میبرند
حالا ببین که خواهرتوگشته بی پناه
تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال
دیشب مگر چگونه شبت کرده ای سحر
روی تو سوخته چونان روی مادرم
خاکستر است لای همه گیسوان سر
عمری سرم به سینه ات آرام میگرفت
حالا تو روی نیزه و من بین محملم
هربار نیزه دار ، سرت چرخ می دهد
با هر تکان نیزه تکان می خورد دلم
از بعد قتلگاه که دیدم به چشم خود
زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک
دامن گرفته ام پی رأس تو هرقدم
تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک
عمری ندیده است کسی سایه مرا
حالا ببین که رنج و بلا یاورم شده
شاه نجف کجاست تماشا کند مرا
این آستین کهنه حجاب سرم شده
قاسم نعمتی✍