eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید من تو رو چه بی هوا.mp3
3.78M
| شهید من تو رو چه بی هوا 🎤‌حاج‌حســین‌سیب‌سرخی ┄⁣┅─═◈═─┅┄⁣ شب‌دوم‌محرم‌الحرام۱۴۴۵ مـــــورخه چهارشنـــــبه ۱۴۰۲/۴/۲۸ شهید من تو رو چه بی هوا میزدنت مگه گناه تو چه بود که ریختن رو تنت بگو به من چی شد عمامه و پیروهنت اشکامو ندیدنو اعضاتو دریدنو لب تشنه و از قفا رگهاتو بریدنو دیدم تو شلوغیا هی میزدی دست و پا با چکمه تن تو رو چرخوندو رگای گردنو که میبرید ضجه زدم موهاتو از قفا که میکشید ضجه زدم
۱ 📋یه کنج از حرم ، بهم جا بده (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 ..................................................... یه کنج از حرم ، بهم جا بده دلم تنگته ، خدا شاهده هوای حرم هوای بهشت ببر کربلا ، به جای بهشت حبیبی حسین .(چه حرمی ، ما هم مثل رقیت خیلی دلمون تنگه برات آقا ! اگه ما اونجا نیستیم تو بیا آقا ، گفت می‌خواستن یه خرابه بود دیگه ؛ این حرم وسعتش بدن ، اگه می‌خواستی بری حرم رقیه با خودت عروسک ببر رفتی حرم یا نه مغازه‌های دور و بر حرم عروسک می‌فروشن ، کار رسید به یه خونه مسیحیه هرچی می‌رفتن در خونشو می‌زدن صحبت می‌کردن قبول نمی‌کرد ، گفت دو برابر میدیم سه برابر میدیم فایده نداشت ،گفت من اعتقادی به رقیه ندارم پاشید برید خودتونو جمع کنید این حرفا چیه ، مگه میشه یه دختر کوچولو ؛ بگید باباش کجاست ؟ مادرش کجاست ؟ هی دل اینا رو می‌سوزونه . گذشت تا خانم این مسیحیه خدا اولاد بهش می‌خواست بده ، بردنش بیمارستان دکتر معاینه کرد گفت نه امیدی به مادر هست نه امیدی به بچه ! مسیحیه زد تو سر خودش خدا چه کنم ! دکتر جوابش کرد از بیمارستان اومد بیرون یه نگاه به گنبد خرابه کرد گفت نمی‌دونم تو کی هستی اما اگه بچه و مادرشو بهم برگردونی خونمو بهت میدم آی رقیه . همینو گفت بیچاره و کلافه داشت می‌چرخید تو شهر گفت برم یه سری بزنم بیمارستان ، اومد دید صدای گریه بچه داره میاد دور خانومش همه جمعن گفت چی شده خانوم ؟ گفت تو که رفتی یه خانومی از در اومد گفت به شوهرت سلام برسون بگو اون خانومی که نمی‌دونستی کیه اومد ، اینم بچه ات فقط قول بدید اسم بچه‌تونو بذارید حسین ، تو ی حسین میگی رقیه برا هر کدومش یه سیلی خورده ، هر بار گفت حسین یه لگد بهش زدن ). .................................... حاج مسعود پیرایش .
۲ 📋ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 ..................................................... ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا! کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا! حیدر قافله‌ات، تیغ دو دم را برداشت به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت كوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد خطبه‌ای خواند که کار همه را یک‌سره کرد من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است دخترم؛ دختری از تیره‌ی اُمّ‌َالنّجبا عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه آهم، ارثی است که از خطبه‌ی زهرا بُردم شام گریاند مرا؛ آبرویش را بُردم .(روز عاشورا وقتی همه رو کشتن می خواستن یه نسل از امیرالمومنین باقی نمونه تو چشم سیدالشهدا نگاه می‌کردند می گفتند «بغضً لأبیک» واسه بابات داریم می‌کشیمت ، همه رو کشتن این زن و بچه رو گوشهٔ یه میدونی جمع کردن گفت بگید ببینم چیکار باهاشون کنیم ؟ هر کی یه نظری می‌داد گفت همینا رو هم بکشید ، همین جا یکی گفت نه بذارید به کنیزی ببریم ، هر کی حرفی زد یکی گفت نه صبر کنید اینا رو ببریم تو شهرا بچرخونیم بگیم هر کی حرف از علی بزنه این میشه عاقبت زن و بچه‌اش ، این عمه بود این بچه‌ها رو جمع می‌کرد گفت ، امیر هرچی تازیانه زدیم خم به ابرو نیاوردن اینقدر گرسنگی و تشنگی بهشون کشوندیم حرفی نزدن ، عجیب بودن اینا امیر فکر نمی‌کردیم تا شام برسن). عمّه آموخت به من شکوه‌ای از غم نکنم زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم گله‌ای نیست؛ گله، حوصله هم می‌خواهد من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم می‌خواهد .(گفت بابا یه نگاه به سر و وضع دخترت کن ، اومد دید امام صادق نشسته دخترش رو پاش نشونده با یه حوصله ای موها رو اول شونه زد بعد شونه رو دست گرفت موها رو یکی یکی از بین شونه درآورد ، آقا چیکار می‌کنید؟ فرمود : این موها بال‌های فرشته‌هاست ، دختر خیلی عزیزه!). چند وقت است که شانه نزدی بر مویم بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست پای چشمم، گُل زخم است؛ فدای سر تو دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو .(سرو گرفت تو بغل روایت مقتل : هی صورت میزاره رو صورت بابا ، صورت بابا رو می‌بوسه ، خون ‌ها رو پاک می‌کنه ، هی خون تازه می‌جوشه ، رگای گلو رو مرتب می‌کنه ، موهای سوخته رو دست می‌کشه ، بابا رو بوس می‌کنه). مهربانم! تو چرا پاره شده لب‌هایت؟ چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت راهی طشت شدی از سر نی؛ می‌دانم گریه کردی وسط مجلس مِی‌ می‌دانم بی‌حیا، جام به دست آمد و من می‌دیدم چوب‌دستی به لبت می‌زد و من می‌دیدم عمّه‌جان بود مراقب؛ سر ما پایین بود ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر .(ببین خواهرم چقد خجالت کشید ، ای کاش چادر داشتیم بابا). داغ ناموس تو، ناگفته بماندبهتر پیش من بود اگر امشب، به عمو می‌گفتم از غم کوچه و بازار به او می‌گفتم آن‌که از بام به پیشانی تو سنگ زده دخترش هم به روی صورت من چنگ زده در شلوغی و دف و رقص در آن هلهله‌ها آه از اشک رباب؛ آه از آن حرمله‌ها راستی! حال رباب از همه آشفته‌تر است گریه‌اش بند نمی‌آید و خونین‌جگر است همه‌ی راه، نگاهش به سر اصغر بود بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود راستی! باخبری از شب جاماندن من؟ شب هق‌هق، شب شلّاق زدن بر تن من از روی مرکب خود، یک‌سره فریاد کشید دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد .................................... مسعود پیرایش .
۳ 📋الهی من فدای / دلِ پُر التهابِت (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 ..................................................... .(بند اول). الهی من فدای / دلِ پُر التهابِت دیدم که بی قراری / من اومدم به خوابت سلام عزيزم - دختر خوبم بدو بیا توو بغلم غنچه ی یاسم می‌شینم اینجا - کنار تو تا شِعرایی که حفظ بودی رو بخونی واسم زهرای بابا ۴ .(بند دوم). راستی بذار ببینم / این دم دمای آخر چه خانومی شدی تو / چقد شدی بزرگتر عروسک من - بامن نکن قهر منو ببخش رفتم سفر تو رو نَبُردم خودت می دونی - چه حالی داشتم منم شبیه تو رو نیزه غصه خوردم زهرای بابا ۴ .(بند سوم). بازم برای بابا / بپوش لباس رنگی با اینکه سوخته موهات / اما هنوز قشنگی بیا قشنگم - بشین رو پاهام موهای خوشگلِ تو رو شونه کنم باز ببین برا تو - هدیه خریدم یه روسری یه گلِ سر؛ مثل خودت ناز زهرای بابا ۴ .(بند چهارم). غصه نخور بابایی / که من طاقت ندارم بازم برات عروسک / می‌خرم و میارم از روی خاکا - بلندشو عشقم دختر باید رو سینه ی بابا بخوابه پاشو با عمه - خدافظی کن امشب تو رو می‌بَرَمت ازین خرابه زهرای بابا ۴ شاعر : .................................... حاج مسعود پیرایش 🎤 .
۴ 📋نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 🎤حاج مسعود پیرایش ..................................................... .(اومد بره میدون اباعبدالله ، اومد تو خیمه‌ها ، داره با همه وداع می‌کنه زینبم خدانگهدار ام کلثوم رباب خدانگهدار ، اومده تو مقتل : یه نگاه به رقیه کرد دخترم بابا خدانگهدار ، یه باره گفت:« یا اب العطش العطش» پاهاش سست شد رو زمین نشست گفت بیا تو بغلم بنشین ، دختر رو گرفت شروع کرد ناز و نوازش کردن گفت الان میرم برات آب میارم دخترم ، پا شد رفت برای رقیه آب بیاره ؛ گفت حسین نمی‌ذاریم دستت به آب برسه! هرچی تلاش کرد نتونست آب بیاره دوباره برگشت گفت بابا دیگه جون ندارم تشنمه ، اومد دخترو بغل کرد آرومش کرد گریه سیدالشهدا در اومد ، عمه اومد گفت: رقیه پاشو عمه بریم جا نماز بابا رو پهن کنیم بابا برگشته ، نشسته بود تو خیمه بالا سر جانماز بابا الان بابا میاد ! خوابید خوابش برد یه وقت دید صدای شیهه اسبا میاد بلند شد دید یه مردی با دستای خونی تو خیمه است ، سلام عمو بابامو ندیدی آنچنان با سیلی تو صورت بچه زد. نگفتی تو خرابه من ، دلواپس تو میشم بابای من عادت نداشت ، شب برنگرده پیشم بابای هر یتیم شدی ، اما بابای من نه سر رو نیزه می زاری ، اما رو پای من نه برگشته از تنت ، رگای گردنت سر نیزه ها چقد تو رو خلاصه کردن تو رو تو قتلگاه ، به خون کشیدن داشتی نفس می کشیدی که سر بریدنت یه وقت دیدن بچه رو بغلش گرفته بود و تو بغلش خوابونده ، هی رو پاهاش می‌زنه هی میگه یا زهرا ، هی دور و بری‌هاش نگاه می‌کنن عمه چرا هی میگه یا زهرا یا اماه ؟ عمه مگه چی شده ؟ همه داغ دارن رقیه یه داغ سنگینی بود ، عمه مگه چی شده مادرتو صدا می‌زنی میگی یا زهرا ؟ کسی نفهمه تا زنه غساله شروع کرد بدنو شستن صدا زد آی خانوم بردار ببر این بچه رو این چه مریضی داره ؟ این چرا اینقدر بدنش کبوده ؟ همه فهمیدن چرا هی عمه میگه یا زهرا). .................................... .👇
. دین خدا ز خون حسین آبرو گرفت تا نیزه ها به جسم شریفش فرو گرفت میخواست‌ تا به ظهر نمازش بپا کند چون قحط آب بود زخونش وضو گرفت درخون طپید جسم حسین چون بقتلگاه وانگه میان بستر خون شستشو گرفت زخم تنش ز تیر بلا بی شماره بود از بس نشانه بر تن پاکش عدو گرفت گم گشته بود بین شهیدان کر بلا زینب نظاره کرد و ره جستجو گرفت ناگاه دیدجسم حسین غرق خاک وخون جان و تنش به ناله و اندوه خو گرفت آیا‌ تویی حسین من ای نازنین بدن انت اخی بگفت و سر گفتگو گرفت سر در بدن نداری و زخمت به تن زیاد با اشک دیدگان نتوانم رفو گرفت لب را نهاد بر رگ خونین آن‌ ذبیح همچون خلیل بوسه ز نای گلو گرفت حلوائی است ذاکر درگاه اهل بیت با این سمت ز شاه شهید آبرو گرفت ✍ .
. چون علمدارت ببین مَردِ خطر هستم عمو شیرِ نر هستم عمو صف شکن، مثلِ جوانیِ پدر هستم عمو شیر نر هستم عمو ‌.......... ▪️عبداللهمو زاده‌ شیر جملم من یتیم حسنم من ▪️با دست خودم هیبت دشمن شکنم من یتیم حسنم من 🏴
. 🔸مراسم عزاداری دهه اول 📆 زمان: 👈 جمعه ۲۹ تیرماه ماه ۱۴۰۲ 🔷 با مداحی: 👈 حاج 🔊 حجت الاسلام والمسلمین مهدوی ارفع 🔊 بخش اول | حال من زار شده غرق گناهم چه کنم 🔊 بخش دوم | اگر از روضه خود دور برانی تو مرا 🔊 بخش سوم | از خیمه میکنه نگاه 🔊 بخش چهارم | به هنگامه ظهر دهم نوبت حماسه من شده 🔊 بخش پنجم | هر کسی یا علی به لب داره 🔊بخش ششم | بهم میگن چرا همیشه گریه 🔊 بخش هفتم | دباره دین به خطر افتاد 🔊 بخش هشتم | در راه قرآن کربلا بپا شد 🔊 بخش نهم | بهشت برای هرکسی یجوره .👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔴 مراسم عزاداری امام حسین (ع) در شهرداری پیربکران برگزار شد. 🔷 به گزارش خبرگزاری بسیج از شهرستان فلاورجان، مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) توسط گروه فرهنگی هنری شهید آوینی و با حضور هنرجویان و خانواده های هنرجویان در سالن آمفی تئاتر شهرداری پیربکران برگزار شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🎶 نوحه قدیمی و بسیار قشنگ و سنگین با صدای دلنشین عقاب تیز پرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران سرتیپ خلبان 🎙🥀 👌 عالی و زیبا ، واقعاً ارزش شنیدن دارد ▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🕯🥀🌹🥀 شادی روحش صلوات https://eitaa.com/madahanpirbakran