.
احوال مضطر #امام_زمان در
#شهادت_امام_عسکری
یابن الحسن فدای تو ودیده ی ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغی نشسته برجگرداغدار تو
درخون نشسته است دل درد پرورت
قربان آن امام، که درآخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سرو سرفراز جهان، سروسربلند
ازماتم پدر چه رسیده ست برسرت
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بسته اند خیل ملائک برابرت
مارا شریک درد وغم خود حساب کن
مادل شکسته ایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای توهستیم وچون نسیم
مارا ببر به دیدن باغ معطرت
رفتی به پشت پرده ی غیبت ولی شده است
صدها هزار عاشق وعارف کبوترت
چشم انتظار مانده زمین تاکدام روز
روشن شود جهان زحضور منورت
از روی اشتیاق «وفایی» شب فراق
دارد سلام وعرض ارادت به محضرت
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#امام_زمان
آفتاب گمشده
ماقطره ایم وجزشما دریا نداریم
درموج غم جز ذکریا زهرا نداریم
ای انعکاس نور، ما محتاج نوریم
غیر ازشما آئینه ی تقوا نداریم
جزمهر تو ای آفتاب زندگی بخش
درسرد مهری زمان، گرما نداریم
مارا به پاس خدمت تو آفریدند
لفظیم وغیر از بندگی معنا نداریم
تا پیرو راه و مرام تو نگردیم
راهی به سوی عالم بالا نداریم
وقتی تولای تو ما را زادِ راه است
امروز غم از توشه ی فردا نداریم
بدبخت آن قومی که روز حشر گویند
ما شافعی در روز وانفسا نداریم
ازناله ی مجروح تو ای یاس یاسین
درسینه جز فریاد واویلا نداریم
ازکوچه های زخمی شهر مدینه
جز خاطرات دردناکی ما نداریم
دیْن فدایی گشتنت برگردن ماست
ازجان سپُردن در رهت پروا نداریم
ای آفتاب گمشده درابر غُربت
جز سایه ی اندوه و غم مأوا نداریم
درخواب وبیداری «وفایی»گفت مادر
جز دیدن قبر ت دگر رؤیا نداریم
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#نوحه_سنتی
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#احراق_البیت
#سبک_همه_جا_کربلاست
۸۷۲
آتش کین شد از خانه ام شعله ور
من به اشک بصر ناله کردم پدر
آه و واویلتا آه و واویلتا
بین دیوار و در استخوانم شکست
زیر پا محسن و حیدر از پا نشست
آه و واویلتا آه و واویلتا
از فشار در و ضربه ی آن لعین
در میان گذر خورده ام بر زمین
آه و واویلتا آه و واویلتا
کس نگفت ضربه بر زن تنها مزن
بدتر از آن زنِ حامله را مزن
آه و واویلتا آه و واویلتا
#محمود_اسدی_شائق✍
#فاطمیه
.👇👇
.
#زمینه
#احراق_البیت
#حضرت_زهرا
#سبک_سالار_زینب
۸۷۳
پشت در انبار هیزم گشتـه
ناله ات در خنده ها گم گشتـه
آه و واویلا
از کینه دشمن آتش بر افروخت
صورت زهرا پشت در می سوخت
آه و واویلا
از خمیدنت مادر خمیدم
میخ در را از سینه کشیدم
آه و واویلا
فته از کف طاقت و توانم
تو کتک خوردی پیش چشمانم
آه و واویلا
کس نمی داند که چها دیدم
محسن را زیر دست و پا دیدم
آه و واویلا
#محمود_اسدی_شائق✍
#فاطمیه
.👇
.
#زمزمه
#حضرت_سکینه سلام_الله_علیها
۸۷۴
من دختر شاه مدینه ام ای دل
همبازی اصغر سکینه ام ای دل
صد کوه درد و غم به شانه ام بردم
چون عمه ام زینب منم کتک خوردم
وقتی که معجر کشیدن از سر شد چشمم از سیلی تار
صورتمو با آستین پوشوندم ازچشم هیز انظار
من پیکر بابا بدون سر دیدم
از حنجر خشکش صدایی بشنیدم
گوشواره از گوش رقیه غارت شد
دیدم که بر عمه چطور جسارت شد
دیدم تو بازار دور و بر ما حرامیا خندیدن
مابیقرارو زنای شامی باخنده میرقصیدن
#محمود_اسدی_شائق✍
#وفات_حضرت_سکینه
.👇
.
#زمزمه
#امام_عسکری علیه_السلام
۸۷۵
ای پسرم بیا بنشین کنار من
ایندم آخری گویم به تو سخن
دیدن یک زخم قدیمی سخت است
جان رقیه که یتیمی سخت است
ای مهدی غریب ای آشنای من
لرزه فتاده است به دست و پای من
گریه مکن اگر چه رفتم از حال
بیا بگرییم از برای گودال
دور و بر حسین یه عده صف زدند
او دست و پا زد و یه عده کف زدند
یکی تنش را با لگد برگرداند
یکی به سینه نیزه را می چرخاند
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_عسکری
.👇