eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر جدا، شَوَد سَر از، تَنَم عمو، می‌گویم، وَاللّٰهِ اِن قَطعتُموا قسم به صاحبِ، عَلَم، منم عمو، می‌گویم، وَاللّٰهِ اِن قَطعتُموا لب واگشایَم به سخن ای کشته‌ی روی تو من هستم من از خونِ حسن اِنی اُحامی اَبداً آمده از خیمه به معرکه عبدُالله تا به قربانِ تو، شود در این قربانگاه که این سَرَم، به فدای، سَرِ اباعبدالله یا اباعبدالله، حسین اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر که در، مَصافِ من،رسد اَجَل می‌گویم،لِلّٰه اَحلیٰ مِن العَسل به نیَّتِ، نایِبِ فاتِحِ جَمَل می‌گویم،لِلّٰهِ اَحلیٰ مِن العَسل در معرکه، شیرِ نَرَم زَهره زِ دشمن بِبَرَم بَهرِ عمویم سِپَرَم وقفَش تن و جان و سَرَم آمدم تا سجده، به خون کنم در این راه تا نگردد کم مویی از سَرِ شاهَنشاه که این سَرَم، به فدای، سَرِ اباعبدالله یا ابا عبدالله، حسین ابا عبداللله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در آخرین، نفس به زیرِ نیزه‌ها، می‌گویم روحی لِروحِکَ الفِدا قسم به خونت ای غریبِ کربلا می‌گویم روحی لِروحِکَ الفِدا با بوسه از، کامِ حسین خوردم مِی از، جامِ حسین شد مشهدم، سینه‌ی او شد اَشهَدَم، نامِ حسین گر چه خرما بر نخل و دست من هم کوتاه لحظه‌ای هم سَر بر ندارم از این درگاه که این سَرَم، به فدای، سَرِ اباعبدالله یا ابا عبدالله، حسین ابا عبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/102401 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلم پر از زخمه الان صدات کردم پر از دردم گریه کردم و فقط نگات کردم دعا کردم توی تابوتم اگر شد پا ضریح تو بگردم نکن طردم یادت نره منو وقت وفاتم به جان زهرا،که چشم به راهتم یادت نره منو به حق اشکام جان رقیه،خالیه دستام به عزت و شرف لا اله الا الله به داد من برسی یا اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/102403 👇
. عج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من بی تو دنیام خیلی تاریکه بگم اصلا نمی‌دونم ببینمت چی دارم که بگم اگه به من باشه فکر نکنم فرج مهیاشه نگاه به حالم کن به کار نبودمت حلالم کن وای از این طرز مسلمونی هزار و چند ساله پریشونی برای حال ما تو گریونی من مبتلاتم مبتلات ای قربون خون گریه هات ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/102405 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدوارم من،به دستای تو پناه زینب پناه آوردم به چشمای تو برام کاری کن،بریدم عباس تموم دردام تموم غم هام همش پای تو امام عباس دنیا بد تا کرده باهام عباس قلبم زخمه از آشنام عباس آغوشت آخ آغوش می‌خوام عباس امام عباس ع از دنیا ترسیده چشام عباس غم دارم میلرزه صدام عباس کاش میشد که پیشت بیام عباس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگاهم تا که،به دریا افتاد تو گوشم پیچید خدایا ارحم که سقا افتاد چشامو بستم،دلم مضطر شد صدای امواج برام لالای علی اصغر شد پناه عباس من اینجام دردامو نگاه عباس دوستت دارم اشکام گواه عباس دنیا بد خواست تو خوب بخواه عباس پناه عباس آدم امن این تباه عباس یار روز بد و تکیه‌گاه عباس تو قبرم چشمامه به راه عباس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. عج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای حضرت اشک،ای حضرت آه ای گریه کنِ،ابی عبدالله میسوزی و میباری،از ماتم کرببلا خون گریه‌کنی هرشب واسه غم کرببلا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای صاحب عزا،ای نور دو عین خون گریه کنی،از داغ حسین این شبها کجا داری،باز ناحیه میخونی قلبت رو میسوزونه،اون پیراهنِ خونی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شد ماه غم و،ایّام بلا الساعه بیا،ای صاحب عزا از داغ حسین داری،میسوزی تو همّیشه خون گریه نکن آقا،چشمای تو زخم میشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا رب تو ببخش،مارا به حسین کن روزی ما،بین الحرمین من نوکر و سربازِ،عباس علمدارم از ام بنین امشب،امّید کرم دارم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت من سینه ام دُکان محبّت‌فروشی است آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟ چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من ریگ روان، همه جریان مرا گرفت (محمد سهرابی) 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم   
آمدم جان عمو درک منای تو کنم خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق جان ناقابل خود را به فدای تو کنم مادرم کرده به عشق تو کفن پوش مرا که ز خون سرخ رخ کرببلای تو کنم من که بهتر نِیَم از اکبر گلگون کفَنت اذن جنگم بده تا جلب رضای تو کنم سیزده سال نشستم به اُمیدی که سرم برسر نیزه علمدار لوای تو کنم من یتیمم ز محبّت دل قاسم مشکن چه شود گر که مَن سعی صفای تو کنم گر تنم زیر سم اسب لگد کوب شود به از آن است بپا بزم عزای تو کنم رو سپیدم به بر فاطمه کن جان عمو تا که در نزد پدر حمد و ثنای تو کنم (ژولیده نیشابوری) 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم     
آمدم جان عمو درک منای تو کنم خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق جان ناقابل خود را به فدای تو کنم مادرم کرده به عشق تو کفن پوش مرا که ز خون سرخ رخ کرببلای تو کنم من که بهتر نِیَم از اکبر گلگون کفَنت اذن جنگم بده تا جلب رضای تو کنم سیزده سال نشستم به اُمیدی که سرم برسر نیزه علمدار لوای تو کنم من یتیمم ز محبّت دل قاسم مشکن چه شود گر که مَن سعی صفای تو کنم گر تنم زیر سم اسب لگد کوب شود به از آن است بپا بزم عزای تو کنم رو سپیدم به بر فاطمه کن جان عمو تا که در نزد پدر حمد و ثنای تو کنم (ژولیده نیشابوری) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
میرسد نوبت خورشید شدن آهسته سپر غربت خورشید شدن آهسته نقل هرصحبت خورشید شدن آهسته قمر حضرت خورشید شدن آهسته زودتر میرود آنکس که مهیا باشد مرد آنست که با سن کم آقا باشد آسمان چشم به این واقعه حیران دارد باز انگار که دریا تب طوفان دارد ماه در دست خود آیینه و قرآن دارد پسر شیر جمل عزم به میدان دارد دل پریشان خزان بود بهارش آمد دستخط پدرش بود بکارش آمد میرود تا جگرش را به تماشا بکشد بین میدان هنرش را به تماشا بکشد.. تب مستی سرش را به تماشا بکشد باز رزم پدرش را به تماشا بکشد قصد کرده ست ببینند تجلایش را ضرب دست حسنی، قامت رعنایش را.. خودش عمامه شد و جوشن او پیرهنش انبیا پشت سرش لحظه عازم شدنش گر گرفتند همه از شرر سوختنش دشت لرزید ز فریاد انا بن الحسنش دل به شمشیر زد و ازرق شامی افتاد حمله ای کرد و زآن خیل حرامی افتاد هرچه جنگید عطش تاب و توانش را برد سوخت ،بارید عطش تاب و توانش را برد باز لرزید عطش تاب و توانش را برد ناگهان دید عطش تاب و توانش را برد دید دور و بر مرکب همگان ریخته اند دور تا دور تنش سنگ زنان ریخته اند آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد بی رمق بود ازین فاصله باسر افتاد سعی میکرد نیفتد ولی بدتر افتاد عمه میگفت بخود جان برادر افتاد به زمین خورد به دور تن او جمع شدند گرگها برسر پیراهن او جمع شدند بدنش معبر سم ها شده ای وای حسن کمرش از دو جهت تا شده ای وای حسن چقدر خوش قد و بالا شده ای وای حسن پهلویش پهلوی زهرا شده ای وای حسن عمو از سوز جگر داد زد آه ای پسرم.. من چگونه بدنت را ببرم سوی حرم؟! دست زیر بدنت تا ببرم میریزد بدنت را که به هرجا ببرم میریزد مطمئنا پسرم را ببرم میریزد نبرم جسم تورا یا ببرم میریزد خیز قاسم که ببینی چقدر تنهایم وای از خجلت من پیش امانتهایم.. (سید پوریا هاشمی) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
دل نبوده است در این سینه تب دریا بود شور و شوق از همه ی بودن تو پیدا بود کعبه ی خیمه شدی و همگان گرم طواف گوییا بین حرم موسم حج بر پا بود ناگهان چشم همه از حدقه بیرون زد بسکه چشمان تو از مشرق زین زیبا بود اشتیاق تو زبانزد شده وقتی دیدند بند یک کفش تو از آتش رفتن وا بود خرد شد ریخت زمین مثل دل نجمه و من سنگ بر نازکی آینه ات کارا بود نعل را کهنه و تازه تو چشیدی یکبار این چنین زخم فقط قسمت تو تنها بود به تو چسبیده ام ای شیشه لبریز عسل شهد شیرین تنت وای عجب گیرا بود هیچ کس قد نکشیده است به اندازه تو پیش از این قامت تو هم قد سرو آیا بود؟ دست و پا می زنی و در غم تو غرق شوم دل نبوده است در این سینه تب دریا بود (علیرضا لک) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده؟! سیزده ساله ترین پیرِ جوانان آمده بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر یک تنه او آمده یا کل گردان آمده؟! آن قدَر شوق پریدن در دلش دارد که او بند کفشش را نبسته سوی میدان آمده تا که خواند: "إن تنکرونی فأنا ابن المجتبی" پیرمردان جمل گفتند: طوفان آمده هرکسی که تن به تن جنگید با او گفته اند بین میدان، عمرِ ننگینش به پایان آمده چهار فرزندِ لعین را کشت با ذکرِ علی ازرقِ شامی خودش حالا هراسان آمده بندِ نعلین تو باز است... ازرقِ شامی تویی؟! کفر، از ترفندِ قاسم مات و حیران آمده این بت کفار هم زد بر زمین ابن الحسن تیغِ ابراهیمی اش بر فرقِ شیطان آمده دوره اش کردند و هر کس سنگ در دامان گرفت نیزه ای خورد و به لب هایش عموجان آمده شاخِ شمشادِ حرم در هم شکست آیینه اش تا که سویش جای نقل از سنگ باران آمده پیکرش را بس که بر روی زمین چرخانده اند خارها بر روی هر زخمش فراوان آمده پای اسبی روی کندوی لبش رفت و عسل از لب و دندان چکیده تا به مژگان آمده روی هر بند تنش جای هلال افتاده است بس که بر روی تنش نعلِ ستوران آمده دست و پا که می زند حالِ عمو بد می شود بعدِ اکبر غصه اش حالا دو چندان آمده قاسم است اما به دست گرگ ها قسمت شده آیه هایش کم شده... تحریفِ قرآن آمده... (محمدجوادشیرازی) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
هرکه خواهد بخدا بندگی آغاز کند باید عبداللَهی احساس خود ابراز کند کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش کیست این طفل که تفسیر کند مردن را سهل انگاشت به میدان عمل رفتن را غیرت حیدری اش ریخت بهم دشمن را یازده ساله ولی لایق رهبر شدنش واژه ای نیست به مداحی این آزاده چه مقامی است خدا داده به آقازاده از کجا آمد و راهش به کجا افتاده دامن پاک عمو بود از اول وطنش بی زِرِه آمد و جان را زِ ره قرآن کرد بی سپر آمد و دستش سپر جانان کرد بی رجز آمد و ذکر عمویش طوفان کرد بی کفن بود ولی خون تنش شد کفنش از حرم آمدنش لرزه به لشگر انداخت جان خود را سپر جان عمو جانش ساخت ای بنازم به مقامش که چه جایی جان باخت مثل شش ماهه شده شیوۀ جان باختنش بی درنگ آمد و بر پرچم دشمن پا زد خوب در معرکه فریاد سرِ اعدا زد بوسه بر روی عمو از طرف بابا زد بوسه زد نیزۀ بی رحم به کام و دهنش چه پذیرایی نابی است در این مهمانی خنجر و نیزه و شمشیر و سنان شد بانی عاقبت هم شده با تیر سه پر قربانی پَرت شد با سرِ نیزه سوی دیگر بدنش همچو بابا همه اسرار نهان را می دید بر تن پاک عمو تیر و سنان را می دید او لگد خوردن دندان و دهان را می دید دید در هلهله ها ضربه به پهلو زدنش مَحرم سِر شد و اسرار نهان افشا شد دید تیر آمد و بر قلب عمویش جا شد ذکر ((لا حول)) شنید و همه جا غوغا شد در دو آغوش حسین و حسن افتاد تنش تیغی آمد به سر او سر و سامانش داد زودتر از همه کس رأس به دامانش داد لب خندان پدر آمد و درمانش داد مادرش فاطمه آمد به طواف بدنش (محمود ژولیده) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماه دیدم کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو برفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم ناله ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل شعله ها در نظم عالم سوز «میثم» آفریدم (غلامرضا سازگار) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم       
در کوی عشق زنده مرام پدر کنم با یاد غربت تو جهان خون جگر کنم عمریست روی دامن پر مهرت ای عمو صبحم به شام و شام وصالم سحر کنم شمشیر می کشد سَر یار مرا زند من فاطمه نژادم و دستم سپر کنم برخیز، عمه گر برسد بنگرد تو را افتاده ای به خاک، چه خاکی به سر کنم رفته عمو به علقمه اما نیامده کن صبر تا عموی رشیدم خبر کنم راهِ فرات بسته شده! آه می کشی؟ با خون حنجرم لب خشک تو تر کنم با قتل صبر و نحر گلو عاقبت عمو در احتزاز پرچم سبز پدر کنم پهلوی پاره روی سنان یادگاری است بر روی نیزه صحبتی از میخِ در کنم بازیچه شد به روی سنان جسم بی سرم در راه غربت تو دگر ترک سر کنم (قاسم نعمتی) 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
دستش به دست زینب و میخواست جان دهد میخواست پیش عمه عمو را صدا زند می دید آمده ببرد سهم خویش را بیگانه ای که زخم بر آن آشنا زند سنگی رسید بوسه به پیشانی اش دهد دستی رسیده چنگ به سمت عبا زند در بین ازدهام حرامی و نیزه دار درمانده بود حرمله تيرش کجا زند از بس که جا نبود در انبوه زخمها تیغی زتن کشیده و تیغی به جا زند پا میزنند راه نفس بند آوردند پر میکنند تا که کمی دست و پا زند خون از شکاف وا شده فواره میزند وقتی ز پشت نیزه کسی بی هوا زند طاقت نداشت تا که ببیند چه میشود طاقت نداشت تا که بماند صدا زند طاقت نداشت تا که...صدای پدر رسید پربازكرد پربسوي مجتبي زند دستش کشید و هرچه توان داشت میدوید تیغی ولی رسید که آن دست را زدند (حسن لطفی)
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است (قاسم نعمتی) 🔻مقدمتان را به این کانال 23 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌╔═💎💫═══╗    ➡️  www.mesf.ir/s          ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است (قاسم نعمتی) 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌
29.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️غوغای نوجوانان اردبیلی در برنامه معلی 🎥 آیین پرشور شمع گردانی و سنگ تمام نوجوانان ترک زبان در شب پنجم 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 پیش زینب بمان! 🎥روضه جانسوز شهادت حضرت عبدالله بن حسن (ع) با نوای 💔 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم