✍
زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم...
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل میرفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیه السّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب میبینم؟ گفتند:
یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا
▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه اطهر را دریاب! گرچه گمان نمی کنیم به هنگام برسی.
حضرت امیر به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام رفت. ناگاه دید که فاطمه علیها السلام در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و به طرف راست و چپ میغلتد.
فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ
▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را در آورد. آنگاه جلو رفت، سر مبارک حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود:«یا زهرا! » ولی حضرت فاطمه پاسخی نداد.
برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمد المصطفی! » فاطمه اطهر باز هم جوابی نداد. حضرت امیر برای سومین بار صدا زد:
«ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا میبرد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا علیها السّلام باز هم جوابی نداد.
علی علیه السّلام صدا زد:
یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی
▪️ای فاطمه! با من تکلم کن؛ من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم.
حضرت فاطمه زهرا این بار چشمهای خود را به روی حضرت امیر گشود. آنگاه به گریه افتاد. علی علیه السّلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود:
مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
▪️مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی هستم.
📚بحارالانوار ج ۴۳ ص ١٨٧
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
فیش جامع فاطمیه.apk
حجم:
16.78M
نرم افزار تبلیغی فاطمیه📕
🔖فیش منبر روشمند فاطمیه
🔖منبر مکتوب سخنرانان مشهور
🔖فیش منبرهای کوتاه
🔖فیش مرثیه روشمند
🔖روضه و مرثیه مکتوب علما
🔖منبرهای مکتوب کوتاه بزرگان
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
مدح حضرت زهرا ( سلام الله علیها )
سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
درود ای گفته احمد من فدایت
تو فرقانی تو یاسینی تو طاها
تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتینی
امید رحمة للعالمینی
تو بسم الله
سماواتت کتابند
تو خورشیدی و
عالَم ماهتابند
حیات عشق از خونِ حسینت
بلندی ، خاک بوس زینبینت
بی بی جان
مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست
زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست
یه خانومی که شصت سالش باشه ، پنجاه سالش باشه ، وقتی ازدنیا بره میگن سنی نداشت ، اما مادرِ هجده ساله چی ؟ مادری که دختر پنج ساله داره ، دختر پنج ساله جاش روی زانوی مادره ، مادر موهاشو شانه میکنه ، مادرلباساشو عوض میکنه ، اما این شبا دیگه بی مادر میشه زینب ، این شبا دیگه ابی عبدالله یتیم میشه ، این شبا دیگه صفای خونه ی علی رخت بر می بنده ...
بی بی جانم
مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست
زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست
کِرامت ، خشتی از قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مستمندت
شاعر: استاد سازگار
تا اون گدا گفت بی بی جان این پوست منو سیر نمیکنه ، این پوست خرج راهم نمیشه ، دست بُرد گردنبندش رو درآورد داد به سائل ، پیغمبر خدا (ص) آدرس داد ، گفت هر کی گداست برود درِ خونه ی فاطمه ، دخترم کسی رو دست خالی برنمیگردونه ، ... مرد سائل وقتی توو مسجد مدینه گفت آقا یا رسولَ الله ، برهنه ام ، گرسنه ام ، خرج راه ندارم ، حضرت فرمود من که چیزی همراهم ندارم ، بِلال ، پاشو این مرد رو ببر درِ خونه ی دخترم فاطمه ، ... روزیِ سالت رو باید از فاطمیه بگیری ، گدا اگه اسیر هم باشه ، بی بی ردش نمیکنه ...
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
1. سلام ای.mp3
زمان:
حجم:
5.47M
🎧 مدح | سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
🎤 استاد حیدرزاده
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
روضه حضرت زهرا ( سلام الله علیها )
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مُستمندت
فاطمه جان
امامان آبرومندِ جلالت
امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت
پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
تمام آفرینش ، پای بستت
پیمبر (ص) خم شد و
بوسید دستت ...
شاعر: استاد سازگار
اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ...
دگر به سينه و پهلو
مرا نميگيري ؟
مگر به سينه و پهلو
چه ديدي ، اي مادر ؟
شاعر: استاد موید
بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا ..
صدای ناله ی او را
زِ پشتِ در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت می کشیدم من
یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم :
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ )
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... »
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
شاعر: استاد سازگار
لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ...
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا ، مادر مارا
مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ...
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
2. کرامت خشتی از.mp3
زمان:
حجم:
7.47M
🎧 مدح و روضه | کرامت خشتی از قصر بلندت
🎤 استاد حیدرزاده
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
3. در آغاز جوانی.mp3
زمان:
حجم:
2.74M
🎧 زمزمه حضرت زهرا ( سلام الله علیها )
🎤 استاد حیدرزاده
بند اول:
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
بند دوم:
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
بند سوم :
امان از داغ مادر
امان از آهِ مضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..)
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
در کوچه بنی هاشم از زمین و آسمان، تازیانه بر سر حضرت زهرا سلاماللهعلیها میبارید...
در نقلها آمده است:
سربازان داخل خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام ریختند.
ﻓﺄَﻟﻘَﻮﺍ ﻓِﻲ ﻋُﻨُﻘﻪ ﺣَﺒﻠﺎً و ﺟَﻌﻠﻮﺍ ﺣَﻤﺎﺋﻞَ ﺳﻴﻔَﻪ ﻓﻲ ﻋُﻨﻘﻪ و ﺃَﺧﺮﺟُﻮﻩ مُلبّباً ﺑِﺜﻴﺎﺑﻪِ ﻳَﺠﺮّﻭﻧَﻪ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻤَﺴﺠﺪ
▪️سربازان آمدند وشمشیرهایشان را بر گردن امیرالمومنین علی علیه السلام گذاشتند و برگردن آن حضرت، طناب انداختند، او را از خانه بیرون کشیدند و در حالی که مولا را با طناب و لباس های خودش در هم پیچیده بودند، به سمت مسجد می کشیدند.
صدای فریاد فاطمه زهرا سلام الله علیها در این هنگام بلند شد و آمدند و بین آن ها و امیرالمؤمنین علی علیه السلام فاصله انداختند و فرمودند :
ﻭﺍﻟﻠّﻪِ ﻟﺎ ﺃَﺩﻋُﻜﻢ ﺗﺠﺮّﻭﻥَ ﺍﺑﻦَ ﻋَﻤّﻲ ﻇُﻠﻤﺎً، ﻭَﻳﻠﻜﻢ ﻣﺎ ﺃﺳﺮﻉَ ﻣﺎ ﺧِﻨﺘُﻢ ﺍﻟﻠﻪَ ﻭ ﺭﺳﻮﻟَﻪ ﻓﻴﻨﺎ ﺍﻫﻞِ ﺍﻟﺒﻴﺖ.
▪️به خدا قسم نمی گذارم پسر عمویم را با ظلم و زور به مسجد بکشانید.
وای بر شما چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید در مورد ما اهل بیت.
فاطمه زهرا سلام الله علیها گمان این را داشتند که این گروه ستمکار به خاطر او هم که شده، دست از مولا علی علیه السلام می کشند.که همین طور هم شد و عده از آنان برگشتند.
فَضربَ ﻋﻤﺮُ ﺑﺎﻟﻐﻠَﺎﻑِ ﻋَﻠﻲ ﺟَﻨﺒﻬﺎ ﻭ ﺑِﺎﻟﺴَﻮﻁِ ﻋَﻠَﻲ ﺫِﺭﺍﻋﻬﺎ ﻭ ﺍﺳﻮَﺩَّ ﻣَﺘﻨُﻬﺎ ﻣِﻦ ﺍَﺛﺮِ ﺍﻟﻀّﺮﺏ
▪️اما در همین هنگام بود که عمر با غلاف شمشیر بر پهلوی صدیقه کبری علیها السلام زد و با تازیانه بر روی بازوی آن بانوی مظلومه زد.
♦️در برخی روایات آمده:
ﻓﺄَﻣﺮَ ﻋﻤﺮُ ﻗﻨﻔﺬﺍ ﺃﻥْ ﻳَﻀﺮﺑَﻬﺎ ﺑِﺴَﻮﻃﻪ، ﻓﻀَﺮﺑﻬﺎ ﺑﺎﻟﺴﻮﻁِ ﻋﻠﻲ ﻇَﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺟَﻨﺒﻴﻬﺎ ﺍﻟﻲ ﺃﻥْ ﺍَﻧﻬَﻜَﻬﺎ
▪️عمر به قنفذ دستور داد تا آن بانو را با تازیانه بزند و قنفذ نیز با تازیانه اش بر پشت و پهلو صدیقه کبری علیها السلام زد تا دستش از دامان مولا افتاد.
♦️در برخی روایات آمده:
ﻟَﻜﺰَﻫﺎ ﺑِﻨَﻌﻞِ ﺍﻟﺴّﻴﻒ
▪️قنفذ با غلاف شمشیرش به صدیقه کبری علیها السلام ضربه زد.
♦️در برخی روایات آمده:
ضَربَها المغیرةُ حتّی اَدمَاها
▪️مغیره آنقدر فاطمه زهرا سلام الله علیها را زد تا خون از بدن آن حضرت جاری شد.
♦️اما از همه دردناک تر اینکه در برخی روایات چنین آمده است:
ﺍِﻟﺘَﻔﺖَ ﻋﻤﺮُ ﺍﻟَﻲ ﻣَﻦ ﺣَﻮﻟﻪِ ﻭ ﻗﺎﻝ: ﺍِﺿﺮَبوا ﻓﺎطمةَ، ﻓَﺎﻧﻬﺎﻟﺖِ ﺍﻟﺴﻴﺎﻁُ ﻋﻠَﻲ حبیبةِ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺘّﻲ ﺍَﺩﻣُﻮﺍ ﺟﺴﻤَﻬﺎ
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و گفت :
فاطمه را بزنید...
پس، از آسمان و زمین، تازیانه ها بر جسم شریف فاطمه زهرا سلام الله علیها فرود می آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.
📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام الله علیها ص١٢٣؛ به نقل از منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
شور : لذت فاطمیه - حاج محمدرضا بذری.mp3
زمان:
حجم:
8.22M
🎧 شور | لذت فاطمیه
🎤 حاج محمدرضا بذری
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
مناجات با امام زمان (عج)
اَلا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟
الا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟
بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون
بگو بر من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟
دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد
طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟
عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید
مگر تو مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟
بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار
ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟
یونس وصالی
#امام_زمان (عج)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
روضه حضرت فاطمه زهرا (س)
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید
🔸به روی دست ملائک بهار می آید
🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی
🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید
هرکجا نشستی...
اول مجلس...
همه با هم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
🔸دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
🔸به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
🔸خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
🔸بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
🔸نشد برای مریض علی گلی ببریم
🔸بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم
🔸کسی به گرد یتیمان او نمیگردد
🔸بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم
🔸کنون که جان علی خفته است در دل خاک
🔸بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم
⬅️حالامردم مدینه راحت شدید مادرمان روکشتید دیگه صدای مادربه گوش نمی رسد اخه خودشان گفتند یاروز گریه کن یاشب خسته شدیم از گریه هات(روز) شب یتیمی بچه های مولایمان امام علی است ای کسانی که در گوشه ای از این مجلس نشسته ای می دونم حاجت داری گرفتاری مریۻ داری جوان داری برای هر حاجتی امدید از مادر پهلو شکسته درخواست نماید حاجت روا میشید اول مجلس همرا بشیم با صاحب الزمان بگیم اقاجان در کجای عالم در عزای مادر نشستی همه با هم صداش بزنیم
یا صاحب الزمان ²
⬅️ابن عباس میگه بعد شهادت بی بی فاطمه رفتم سری به امیرالمومنین بزنم همین که وارد دهلیز خانه شدم دیدم فاتح بدر و خیبر - لنگر زمین و آسمان - رو زمین نشسته - حسنین رو زانوان علی نشستن - زینبین دور بابا میگردن - حضرت با انگشت موهای زینب رو مرتب میکرد - ابن عباس میگه یه صحنه ای دیدم جگرم آتش گرفت - هرخانه ای مادر از دست میده پدر دور بچها میگرده آخ قربان دردهای دلت برم آقا- نمیدانم داغ فاطمه چه کرده با امیرالمومنین که بچه ها دارن دور بابا میگردن اما عزادران مرگ مادر برای دخترها سخته چون مادر انیس دخترها راز دل به مادر میگه انشالا هیچ خانوادهای را داغ مادر نشان ندهد یکی از خاطرات مادر چادر نماز که هیچ وقت یاد دختر نمیره ... میگه زینب رفت چادر مادر رو پوشید اومد جلو بابا راه میرفت - بابا جان ببین شبیه مادرم شدم یا نه آخ قربان دردهای دلت برم بی بی - میخواد دل بابا روشاد کنه )همه ما می دونیم دخترها علاقه ی زیادی به بابا دارند و معرف هستد به بابایی بودن، اما عزیزان عزادار شما بمن بگید کدام روضه را بخونیم که اسم زینب نباشه سلام ما به آن خانمی که یه عمری مصیبت کشید اما صبر کرد
✓چهار پنچ سال نداشت داغ جدش رسول الله را دید صبر کرد
✓هنوز غسل پیامبر خشک نشده بود پهلوی مادرش زهرا را شکستند
✓جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند اما صبر کرد
✓فرق شکسته باباش علی را دید صبر کرد
✓یک روز هم تکه های جگر برادرش حسن را دید باز هم صبر کرد
✓در روز عاشورا در نصف روز جلو چشمانش تمام عزیزانش را شهید کردند باز هم صبر کرد ✓تمام دل خوشهای زینب حسین بود اما امان از آن لحظه ای که حسینش هم صدا زد خواهرم زینب من هم رفتم عرضه داشت حسینم برای من که کسی نمانده تو هم میخوای بری زینب رو تنها بگذاری ای یادگار مادرم حسین اگر دست ولایت ابی عبدالله نبود بی بی زینب در کربلا جان میداد
ابی عبدالله فرمودند: خواهرم آنقدر بی تابی نکن تا صدای تکبیر میاد بدان من زنده ام اما دیدند صدا آقا به گوش نمیرسه همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند
حسین آرام جانم ..حسین روح روانم
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
مداح اهل بیت (ع ): احمد بهزادی
صلوات شادی روح پدرو مادرم
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
حاج سید رضا نریمانی4_5990042290452696797.mp3
زمان:
حجم:
16.79M
🎧 شور | مادرم چادر تو سایه ای سرم
🎤 سید رضا نریمانی
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313