آه وناله
غروب و ماتم چشم سه ساله
غروب و نافله امام نشسته
غروبی با مناجات شکسته
غروب و عمر هفتاد و دو خورشید
که خورشید جهان با چشم خود دید
غروب و معجر اما پاره پاره
غروب و خون روی گوشواره
غروب و صبر ، صبر قلب زینب
دویدنهای او تا نیمه شب
چه می گوئی غروب و این همه درد
رخ ناموس حق و دست نامرد
من امشب چاره ای دیگر ندارم
دلم را دست زینب می سپارم
میان قتلگه می گردم امشب
مگر پیدا کنم سالار زینب
شاعر؟
******************
اشعار شام غریبان
خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه غربت
نیزه نیزه سر می آرن کوفیای لامروت
سر خورشید و بریدن با تموم کهکشونش
ماه آسمونی ریخته رو زمین تشنه خونش
رد خون آسمونه روی مشک پاره پاره
انگار از تو دامن شب ریخته روی زمین ستاره
خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه درده
بچه ها منتظرن باز کی عموشون برمی گرده
همه ماهیا تشنن اینو دریا خوب می دونه
دریا هر جور شده باید به اونا آب برسونه
از زمین عطش می جوشه آسمون آتیش می باره
روی خاک دارن می دن جون ماهیای تکیه پاره
خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه غربت
نیزه نیزه سر می آرن کوفیای لا مروت
شاعر؟
*******
اشعار شام غریبان —حسین سنگری
راه افتاده تمام غم دنیا با تو
گره خورده ست به خون، قصّه ی فردا با تو
مطلع سرخ غزل های جهانی شده ای
مطلع شعر، چه زیبا شده امّا با تو
شب اشک ست و تماشاست اگر بگذارند
اشک، با من، به سر نیزه تماشا با تو
صوت قرآن تو از حنجره ی باران ست
بارش ابر غمت با من و معنا با تو
آسمان طفل یتیمی شده بر دوش زمین
آمده از کرم و لطف تو بالا با تو
گَر جهان پُر شود از یوسف مصری هرگز –
با کسی راه نیاید دلم الّا با تو
تو که باشی همه ی گمشده ها پیدایند
هر چه گم گشته در اینجا، شده پیدا با تو
جلوه کرده ست خدا روی زمین در نقش ِ –
فصل سرخی که رقم خورده در اینجا با تو
قرن ها می گذرد، داغ تو تازه ست هنوز
راه افتاده تمام غم دنیا با تو
*****
اشعار شام غریبان ـ یاسر مسافر
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد…
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد…
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد …
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
دارد صدای مادری دلخسته می رسد
آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیّ ِ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هر کس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه های علمدار لشگرت
آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد
سرمست انتقام ولی بی نصیب تر
پس معجر از سر زنها گرفت وبعد
*
((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))
******
اشعار شام غریبان
در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی
یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی
دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم
حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی
جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند
جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی ؟
زینب بمیرد این همه خونی نبیندت
خواهر شود فدای تو یاور نداشتی ؟
ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد
چیزی برای غارت لشکر نداشتی
ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده
یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی
بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای
حق می دهم حسین ، برادر نداشتی
رضا رسول زاده
******
#اشعار شام غریبان
تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب
خون گلویت را کسی تا آسمان برد
پیراهن و عمامه ات را این و آن برد
آیا نگفتم در بیاور خاتمت را
راضی شدی انگشترت را ساربان برد
گفتند که پیراهنت را می کشیدند
تصویر غارت کردنت را می کشیدند
نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن
بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند
رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود
رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟
تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود
رفتی که اشک خواهرت را در بیاری
بغض گلوی دخترت را در بیاری
آیا نمی شد ای سلیمان زمانه
قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟
علی اکبر لطیفیان
******
اشعار شام غریبان
لبهای تو مگر چقدر سنگ خورده است؟
قاری من چقدر صدایت عوض شده
تشریف تو به دست همه سنگ داده است
اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده
تو آن حسین لحظه گودال نیستی
بالای نیزه حال و هوایت عوض شده
وقتی ز روبرو به سرت می کنم نگاه
احساس می کنم که نمایت عوض شده
جا باز کرده حنجره ات روی نیزه ها
در روز چند مرتبه جایت عوض شده
طرز نشستن مژه هایت به روی چشم
ای نور چشم من به فدایت عوض شده
ما بعد از این سپاه تو هستیم یا حسین
جنگی دگر شده شهدایت عوض شده
تو باز هم پیمبر در حال خدمتی
با فرق این که شکل هدایت عوض شده
ع
م نخواهد رفت یاس پرپرت را
****
مویم سپید و گشته ام قامت کمانی
سالار زینب می شناسی خواهرت را ؟؟
**************
اشعار شام غریبان – محمد مهدی سیار
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو
از خار،گرچه گرد حرم پاک کرده ای
تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو…
خون گوشواره ها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو
تنها گذاشتیم تنت را و می رویم
اما سر تو همسفر ماست کو به کو
بی تاب نیستیم…خداحافظت پدر!
بی آب نیستیم …خداحافظت عمو!
***********
اشعار شام غریبان
اثری نیست و یک پیروهنی نیست شده
تکه های بدن پاره تنی نیست شده
آنقدر داد زدم این پسر دخت نبی ست
بین جنجال صدای سخنی نیست شده
نیزه بر پهلو و بازو و بدن معمولی ست
نیزه جا دادن و حلق و دهنی نیست شده
دیدم از دور یکی هست به روی تن او
بعد از آن مرد عقیق یمنی نیست شده
دیدم او جان به بدن داشت ولی اسب ولی …
ضرب نعل آمد و شکل بدنی نیست شده
شبهی از تن او در ته گودال ولی
ساقه و برگ گل یاسمنی نیست شده
لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید
**********
اشعار شام غریبان
خوردی زمین و با عجله من به سر زنان
هرطور که بود آمدم از بین کوفیان
دیدم که بی هوا به سرت سنگ میخورد
در زیر ِ دست و پا بدنت چنگ میخورد
یک عده گرگ دور ِ تنت پَرسه میزدند
شمر و سنان و حرمله هم هر سه میزدند
یادم نمیرود که سنان حرفِ بد زد و
شمر ِ حرامزاده به جسمت لگد زد و
بر سینه ات نشست بمیرم که وای وای…
تا که سرت شکست زدم زیر ِ های های
گفتم چنین نبُر که حسینم شکار نیست
این رسم ِ ذبح کردنِ این روزگار نیست
لب تشنه را که با عجله سر نمیبُرَند
حداقل مقابل دختر نمیبرند…
لطفا اگرشاعرش رامیشناسید اطلاع دهید
**********
اشعار شام غریبان — فرشیدیارمحمدی
بر قامتی که گشته کمان گریه ام گرفت
مانند ابرهای خزان گریه ام گرفت
از یاد گریه های نهان گریه ام گرفت
با خاطرات صوت اذان گریه ام گرفت
آقا ز دست دور و زمان گریه ام گرفت
یادت که هست آمده بودیم با خوشی ؟
حالا ببین که فاصله ها هست تا خوشی
انگار روی نیزه غمینی و نا خوشی
ای نیزه دار پست، مریضی تو یا خوشی ؟
انقدر نیزه را نتکان گریه ام گرفت
از آن همه سپاه فقط آه مانده است
بر زینب اشک های شبانگاه مانده است
خواهر ببین که بی تکیه گاه مانده است
جانی بده حسین، چقدر راه مانده است
از زخم های زخم زبان گریه ام گرفت
دل، بی قرار وصل تو شد ای قرار دل
بالا نشین نیزه سوارم، نگار دل …
یک لحظه ای بیا بنشین در کنار دل
تا خون دل بگویمت از حال زار دل
از خنده های پست سنان گریه ام گرفت
وقتی سنان آمد و پیشت مکان گرفت
یکباره روزگار حرم را خزان گرفت
تو دست و پا زدی و حرام زاده جان گرفت
با نیزه اش دهان و لبت تا نشان گرفت
همراه اشک های روان گریه ام گرفت
*************
اشعار شام غریبان
رفته صبراز کفم این حال نمی فهمم چیست
عمق این فاجعه صد سال نمی فهمم چیست
درکم از اوست همین قدر که شد ذبح عظیم
باقی روضه گودال نمی فهمم چیست
کشتن تشنه زخمی عمل سختی نیست
بر سرش این همه جنجال نمی فهمم چیست
نَحر این سر که خودش جایزه دارد دیگر
غارت خیمه و اموال نمی فهمم چیست
زره و خود و سپر بازهم ارزش دارد
غارت چادر اطفال نمی فهمم چیست
لطفا اگرشاعرش رامی شناسید اطلاع دهید
*********
اشعار شام غریبان
یک تنه زینب کند اینجا قیامی بعد تو
با کسی حتی نگفتم من کلامی بعد تو
تا که تو بی جان شدی بهر غنیمت آمدند
ناگهان در خیمه ها شد ازدحامی بعد تو
تشنه تشنه سر جدا گشت از تنت،سالار من
از گلوم پایین نرفت،آب و طعامی بعد تو
من کجا و این اسیری؟من کجا بازار شام؟
هر چه آمد بر سرم،بوده تمامی بعد تو
هرچه گفتم نا نجیب این معجرم را پس بده
نه جوابی نه حیا نه احترامی بعد تو
دیده ی نا محرمی رویم ندیده تا کنون
خیره بر رویم شده حالا حرامی بعد تو
لطفا اگرشاعرش رامی شناسید اطلاع دهید
**********
اشعار شام غریبان – داوود رحیمی
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند
پاره های بدن بی سر تو مانده و من
بوسه باید به روی گونه نشیند اما
چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من
تو و عباس که رفتید… از آن روز به بعد
زخم های بدن دختر تو مانده و من
باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت
همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من …
*********
اشعار شام غریبان – شهرام شاهرخی
وارسی کرد آن حوالی را
پشت هر تپه سنگ بوته ی خار
خیمه در خیمه گوشه در گوشه
بچه ها را شمرد چندین بار
چشم هایش به دور و بر چرخید
کاروان را نمود آماده
ایستاد و کمی تامل کرد
هیچ کس از قلم نیفتاده
کاروان را شکسته بندی کرد
روی هر زخم مرهمی پیچید
گاه گاهی میان این همه سوز
لی اکبر لطیفیان
******
اشعار شام غریبان
دلی در خون نشسته دوست داری؟
بگو قلبی شکسته دوست داری؟
تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری؟
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
حمیدرضا برقعی
…………………….
اشعار شام غریبان
ای بی کفن سینه شکسته ارباب
آرامش سینه های خسته ارباب
وای از دل خواهر غریب می دید
بر سینه تو شمر نشسته ارباب
…………..
آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست…
حیف ازسرتو نیست بیفتد، سرم که هست…
گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
تاسر به زانویش بنهی،مادرم که هست
شاعر؟
********
اشعار شام غریبان ـ محمود اکرامی
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته
در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهای
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟!
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن
رقص خونآلود شمشیر و هوای سوخته
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
چشم زینب (س) را به خاک کربلای سوخته
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه کرد
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
#اشعارروز#یازدهم محرم
@rozevanoheayammoharramsoghandi
یا حسین یا حسین
شعلهی عزای تو چراغ کربلای تو
توو دلم روشنه
پرچم قیام تو صراحت کلام تو
تا ابد با منه
درس آزادگی
توو همین مجالس مصیبت مُحرّمه
توو لهوف سیّد و توو مقتل مُقرّمه
یاد من دادی که، زیر بار ستم تا قیامت نرم
یا حسین یا حسین
(یا حسین عزیز فاطمه)
* * *
یا حسین یا حسین
باز به من بها دادی به اشک من صفا دادی
مجلست اومدم
پس هنوز امید داری به من که ساده میگذری
گرچه خیلی بدم
یا حسین یا حسین
من کجا لیاقت اقامه عزای تو؟
من کجا و کشتی نجات روضههای تو؟
من کجا و حرم؟ خیلی ممنونتم خیلی مدیونتم
یا حسین یا حسین
(یا حسین عزیز فاطمه)
* * *
یاحسین یا حسین
كاش مث مدافعا، توو سوريه توو سامرا
هديه ميشد سرم
ارتشت مسلحه، نذاشته پاي ابرهه
وا بشه توو حرم
آرزوم اینه که
جوری که تو دوست داری خدا رو بندگی کنم
آرزوم اینه مث شهیدا زندگی کنم
آرزوم یک کلام: اربعین آقا! کربلا میخوام
یا حسین یا حسین
(یا حسین عزیز فاطمه)
* * ***
حجت بن الحسن
از نجف تا کربلا رو، لابلای موکبا رو
جستجو میکنم
بلکه بین زائرا، ببینمت توو کربلا
آرزو میکنم
حجت بن الحسن
پرچم تو مژدهی قیام پابرهنه هاست
آرزوی قلبی تمام پابرهنه هاست
خون شد از انتظار، این دل بیقرار این دل بیقرار
حجت بن الحسن
(العجل عزیز فاطمه)
شاعر: محسن رضوانی
#نوحه#تک ضرب#شام غریبان
#حاج میثم مطیعی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
شام غریبان
(زمینه)
بین این شب تار
دشت کربلا سوخت کل خیمه ها سوخت
خیمه ی علمدار
بین شعله ها سوخت پیش چشم ما سوخت
بین خیمه ها مردم کنار تو زمین خوردم
رفتی و بدون تو کی گفته من کم آوردم
--------
دنبالم به صحرا
بچه ها رو بردم صد دفعه شمردم
تا که زیر لب ها
اسمتو آوردم تازیانه خوردم
وقتی خیمه غارت شد به ما بی تو جسارت شد
رفتی و سه ساله ات هم محیای اسارت شد
-------
رفتی و ندیدی
آه مادرا رو اشک دخترا رو
پیششون به نیزه
میزنن سرا رو رأس لاله ها رو
این همه زن و دختر من تنها بیا مادر
میکشه منو آخر غم چادر غم معجر
#سینه زنی#زمینه
#شام غریبان
#حاج محمودکریمی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
امشب که عزاگوشه ی گودال به پاشد
یک مادرویک خواهرمحزون به نواشد
یکی گفت بنیه یکی گفت اخیه
******
می گفت که ای مادرامان ازدل زینب
اه ای بدن بی سرامان ازدل زینب
یکی گفت بنیه یکی گفت اخیه
#زمزمه#شام غریبان
#سیدمهدی میرداماد
@rozevanoheayammoharramsoghandi
29285.mp3
2.29M
#زمزمه#شام غریبان
#،سیدمهدی میرداماد
@rozevanoheayammoharramsoghandi
خیمهه ها می سوزنو،مادرا می سوزنو،بچه ها
چادرا می سوزنو،دامنا می سوزنو،معجر
می سوزنو،پا برهنه می دوند رو خار صحرا
می سوزنو،کربلا پر شده از ذکر یا زهرا
یک سو شب تاریک و تار
یک سو پر از دود و غبار
گم شده بودن بچه ها وقت علیکم بالفرار
پای برهنه روی خار،دنبال هر کس یک سوار
اون یکی چادر می بره،این یکی گوش با گوشواره
امان امان(حسین حسین جان)۳
امان از این(شام غریبان)۳
کربلا غوغا شده،نیزه ها بر پا شده
سر سر دعوا شده،صحبت خاک کردن گلهای زهراست
روی دشمن وا شده،نوبت چشم ها شده
عمه جان تنها شده،تو علقمه میلرزه تن عباس
ای وای بخاطر مقام،غارت اموال امام
کاش صحبت طناب نبود،کاش میشد اینجا کار تمام
دیگه بمونه،ازدحام،دیگه بمونه،سنگ بام
شام غریبان مارو کشت،دیگه بمونه بزم شام
امان امان(حسین حسین جان)۳
امان از این(شام غریبان)۳
#واحد#شام غریبان
@rozevanoheayammoharramsoghandi