#سایر_موضوعات
#سایر_اشعار
شعر بازگشت اهل بیت (ع) از مدینه -(یا محمد دخت زهرا زینبم )
یا محمد دخت زهرا زینبم
کن نظر بر من که در تاب و تبم
آمدم با یاد پرپر لاله ها
از غم داغ حسین جان بر لبم
ای مدینه گویمت شرح سفر
با دل غمگین و با اشک بصر
لاله های فاطمه پرپر شدند
حال طفلان حسین را کن نظر
زینبینت آمده یا فاطمه
نور عینت آمده یا فاطمه
دختر خونین دل و غمدیده آن
بی حسینت آمده یا فاطمه
مادر عباس یا ام البنین
همنشین یاس یا ام البنین
ریزم از دیده به یاد کربلا
اشک چون الماس یا ام البنین
خسته و بی نور عین برگشتهام
سوزم و با شور و شین برگشته ام
یا محمد از شما شرمنده ام
در مدینه بی حسین برگشته ام
شاعر: #رضا_یعقوبیان
بازگشت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از مدینه
یا محمد(ص) از سفر برگشته ام
از سفر بی همسفر برگشتهام
با حسین رفتم من از شهر شما
آمدم با سوز داغ کربلا
کوفیان بی وفا و بی حیا
راه را بستند بر خون خدا
یا محمد سوخت از داغش دلم
زد شرر داغ حسین بر حاصلم
روز عاشورا نبودی کربلا
شد در آنجا شورش محشر بپا
جان فدا کردند همه احباب او
کشته گشتند از ستم اصحاب او
اربا اربا شد علی اکبرش
طفل او شد پاره از کین حنجرش
پرپر از کین غنچه های یاس شد
از ستم نقش زمین عباس شد
شد علمدار شه کرب و بلا
بهر یاری حسین دستش جدا
روز عاشورا حسینت شد غریب
ماند تنها، بی کس و یار و حبیب
سنگ کین پیشانی او را شکست
بین مقتل در میان خون نشست
ناله اش بر گوش جانم می رسید
دشمنش با تیر کین قلبش درید
در میان قتلگه افتاده بود
شمر بالای سرش استاده بود
ناگهان شمر لعین خنجر کشید
از قفا رأس حسینت را برید
بین مقتل خنده بود و هلهله
سربریدند از حسین فاطمه
آن ستمکاران عالم از جفا
رأس پاک او زدند بر نیزه ها
جان فدای جسم بر خاک حسین
پاره پاره شد تن پاک حسین
در خیامش شعله ها افروختند
بین خیمه کودکان میسوختند
نانجیبان کودکان را میزدند
از جفا لب تشنگان را میزدند
زین مصیبت ها نگر قدم خمید
بین موج خون حسینت آرمید
از زبان من سخن گوید (رضا)
کن شفاعت از (رضا)روز جزا
#رضا_یعقوبیان
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
دو بیتی های بازگشت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به مدینه
یا محمد دخت زهرا زینبم
کن نظر بر من که در تاب و تبم
آمدم با یاد پرپر لاله ها
از غم داغ حسین جان بر لبم
ای مدینه گویمت شرح سفر
با دل غمگین و با اشک بصر
لاله های فاطمه پرپر شدند
حال طفلان حسین را کن نظر
زینبینت آمده یا فاطمه
نور عینت آمده یا فاطمه
دختر خونین دل و غمدیده آن
بی حسینت آمده یا فاطمه
مادر عباس یا ام البنین
همنشین یاس یا ام البنین
ریزم از دیده به یاد کربلا
اشک چون الماس یا ام البنین
خسته و بی نور عین برگشتهام
سوزم و با شور و شین برگشته ام
یا محمد از شما شرمنده ام
در مدینه بی حسین برگشته ام
#رضا_یعقوبیان
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀حرم نرفته ولی دلخوشیم اینقدری
که صاحبِ حرم از حالِ ما خبر دارد
#اللهمارزقنیکربلاء..▪️🍃
#اللهم ارزقنا_کربلا_به_حق الحسین علیه السلام
کرامات آقا ابوالفضل العباس علیه السلام
"نذر زن ارمنی و شفاي فرزندش
عالم رباني حضرت آيتالله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد ميشدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيدهاي!؟
در جواب سؤالم گفت: حاج آقا شما مسلمان، شيعه و سيد چه سر و سرّي من ارمني با شما دارم؟ بنده ارمني هستم و نامم هم موسي است.
خلاصه، بعد از اينکه با هم مقداري آشنا شديم گفت: فقط برايت بگويم من شفا يافتهي آقاي شما شيعيانم و قضيهي خود را اينگونه تعريف کرد: من بچه ده سالهاي بودم که در محلهاي از محلات تهران زندگي ميکردم. يکروز براي بازي با بچههاي هم محليام بيرون رفتيم. مادر يکي از همبازيهايم، تا مرا ديد با عصبانيت تمام مرا مورد خطاب و عتاب قرار داد که: يهودي، ارمني، برو ببينم، مثلا تو نجس هستي و با دستش محکم به سينه من زد به طوري که ناخودآگاه از بلندي ايوان که در کنارم بود، به پائين پرتاب شدم. پايم خيلي درد گرفت. با زحمت فراوان خودم را به منزل رساندم و از ترس پدر و مادرم خوابيدم. نصف شب خيلي اذيت شدم و متوجه اين معنا نبودم که پايم شکسته شده است، با ناله و فرياد من خانوادهام متوجه شدند و مرا به بيمارستان منتقل کردند. بعد از مدتي پزشکان به اين نتيجه رسيدند که پايم بايد قطع شود، مادرم به من گفت: روي تخت دراز کشيده و بيهوش بودي، يک نفر از همراهان يکي از بيماران مقداري شيريني آورد و داد من هم گرفتم ولي ترسيدم که بگويم من ارمني هستم فقط گفتم: مال چيست؟
گفت: مگر نميداني امشب شب ميلاد قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس (عليهالسلام) است. تا اين نام را شنيدم، دلم شکست و نذر کردم که اگر اين بچه شفا پيدا کند. ابوالفضل (عليهالسلام) را احترام نمايم. مادرم در کنار من بيدار بود و او اين نذر را کرده بود. در همان حال من در خواب ديدم، يک آقاي خوش سيما، و بلند قد، تشريف آورد و به من گفت: بلند شو!
من خيال کردم از پزشکان بيمارستان است. گفتم: آقا من نميتوانم بلند شوم. ميخواهند پايم را قطع کنند. گفت: بلند شو و دست مرا گرفت و کشيد و پرتاب کرد. يکوقت خودم را پايين تخت وسط اتاق ديدم. مادرم خيال کرده بود که ديوانه شدهام و داد و فرياد ميکرد که ناگهان متوجه شدند که من روي پاهاي خود ميدوم و راه ميروم. و خلاصه به عنايت و نظر اباالفضل العباس (عليهالسلام) من خوب شدم. و الان براي تشکر از آن جناب همه ساله در ايام تولد اينجا را چراغاني ميکنم. شيريني ميدهم و خلاصه در منزل و مغازه جشن و سرور برگزار ميکنم شايد علت اينکه شما به اينجا آمديد و رغبت نشان داديد همين باشد.
منبع : شاه شمشاد قدان (سيري در زندگاني و کرامات حضرت اباالفضل العباس) ، سيد محمد حسيني ، هنارس ،چاپ دوم پاییز 1384 صص69تا71
# روضه ابوالفضل العباس ع💚🌴
خدا یا شرح غم خواندن چه سخت است
زداغ لاله پژمردن چه سخت است
نمی دانی که با دست بریده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تیری درون چشم باشد
نمی دانی زمین خوردن چه سخت است
(آقا جان )
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چون طفلان این سخن ها رو شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
وای بمبرم برات آقا جا
امد دم خیمه خیمه طفلان دید بچه ها روی شکمشون رو روی زمین مرطوب نهادند تا از تشنگی شان کاسته شود
غیرتش به جوش آمد
صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان
امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار
خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما
یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد
اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد
اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند
اما هنوز امید داره هنوز اب داره
وای بمیرم
امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت
امیدش نا امید شد
الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم
یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند
از روی اسب به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایهاولناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
ولی قدر چمن را بلبل افسردا می داند
غم مرگ برادر را برادر مرده می داند
ز کوشش های عباس و سکینه گشته ام معلوم
که اب را لعل لب خشکیده می داند
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
😭😭😭😭😭😭😭
التماس دعا
آقاست گدای او فقیرش مشمار
وقت خداحافظیه خدانگهدار
گریه کنا سینه زنا خدانگهدار
سیاهیو شال عزا خدانگهدار
چایى داغ روضه ها خدانگهدار
الهى که امسال حسین، سال آخرم نباشه
نکنه بمیرم آقا، نوکرت ازت جداشه

سال آخرم نباشه
ببخش اگر جز گریه چیزى نداشتم
ببخش اگر واسه ی تو کم گذاشتم
ببخش ...
مصیبتت اعظمه و تموم نمیشه
غم تو هیچ موقع برام تموم نمیشه
برای تو اشک چشام تموم نمیشه
دلتنگیای کربلام تموم نمیشه
سحرای بابِ قبله، مگه میره از خاطرم
سالی دو سه بارم شده ، حرم تو باید برم
نه نمیره از خاطرم
ببخش اگر هی بدی دیدی همیشه
ببخش اگر نوکرت آدم نمیشه
ببخش...
دلم شکسته از خودم خیری ندیدم
هر چی کشیدم از همین دنیا کشیدم
من عاشقت هستم و از همه بریدم
خدا میخواس خیر منو به تو رسیدم
کی منو حسینی کرده، اگه تو دعام نکردی
توو شلوغیای دنیا، تو منو رهام نکردی
تو منو رهام نکردی
ببخش اگر همیشه سرگرم دنیام
ببخش اگر خیلی زیاده گناهام
ببخش😭😭😭😭😭
وداع از کربلا
آیریلور قارداش مزاروندن بلالی زینبون
ایلوری عزم مدینه کربلالی زینبون
ممکونوم اولسا بو قبروندن کناره گئتمرم
تا حیاتیم وار جوار رحمتون ترک ائتمرم
بولموشم گئتسم داخی بیرده وصاله یتمرم
ماجراسیندن اولوب بیر شمّه حالی زینبون
دور ایاقه سال یولا من گئتملی مهمانوام
زینب بخت قرایم دیده سی گریانوام
آیریلیق هنگامدور قارداش حسین قربانوام
آیریلور نسگلّی قبروندن وفالی زینبون
من گلنده سن منه قارداش حسین همراه دون
مایۀ عزّ و وقار و طمطراق و جاه دون
من سنون ساینده بانو ، سن جهانه شاه دون
گئتدی سنله عزّت و جاه و جلالی زینبون
واریدی قارداش گلن وقته مجلّل محملیم
نه ساچیم بیله آغارموش نه بوکولموشدی بئلیم
ایندی نه وار قارداشیم نه بیر قبیلم نه ائلیم
یثربه گئتسون نئجه یاسلی عزالی زینبون
سرو تک قدّیم هانی بس مشک سا باشیم هانی
اکبریم نولموش جوانان بنی هاشم هانی
جعفر و قاسم هانی بس آلتی قارداشیم هانی
اولدی دنیاده عجب باشی قرالی زینبون
قلبیمی بی جا خدنگ حسرتیله دلمرم
تا وارام من بیر دقیقه ناله دن دینجلمرم
بولموشم بیرده مزارون اوسته قارداش گلمرم
حسرتیله جان وئرر قلبی یارالی زینبون
من شرار محنتیله دائماً دل داغلارام
خون دل اشکیم کیمی قارداش عذاره باغلارام
بو یتیمه قزلارون باشه یغوب قان آغلارام
بیرده شاد اولماز حسین غم آشنالی زینبون
زینبه بسدور ئولونجه مایۀ درد و محن
بیر آدون بیرده بو قانلو پاره پاره پیرهن
ایلرم سنسیز برادر یثربی بیت الحزن
ناله دن دویماز بیر آن نی تک نوالی زینبون
امر دنیادن دوشن موقعده «عاصی» مشکله
صدقیله ایله توسّل زینب خونین دِلَه
اسمی بیر حرز مجرّبدور گتور هر آن دیله
قورتارا غمدن سنی تا ذوالجلالی زینبون
مرحوم عاصی تبریزی
AUD-20220919-WA0246.mp3
5.88M
🥀خوش اومدید آی زائرا از
سفر کرب و بلا
#کربلایی جواد مقدم
اللهم_الرزقنا_زیارٺ_الحسین
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#اربعین
#حماسه_اربعین