#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دیدن ابی عبدالله داره برمیگرده سمت خیمه..نوشتن ابی عبدالله بچه رو بغل کرد یه کاری کرد. میگم شاید برای این کار حسین بود صدای آسمونیا در اومد.. گفتن:
"دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ"یه کاری کردن آسمونیا دادشون در اومد بچه رو بدید به ما، ما بچه رو میبریم بهشت براش یه دایه در نظر گرفتیم. چیکار کرد ابی عبدالله.. دیدن این بچه رو بغل کرد هی گلوشو میکشه به گلوی بریدهٔ علی اصغر..ابی عبدالله صدا زد.."وَ الله لَأَنتَ أكرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ" این طفل کم از ناقه ی صالحِ پیغمبر نیست. فرمود: این طفل بزرگتره، مقامش بالاتر از ناقه ی صالح پیغمبره.. اصلا هر وقت گویا اهل بیت تو مخمصه می افتادن گرفتار میشدن از این تعبیر استفاده می کردن ..مادر ما هم دید امیر المومنین رو دارن می برن صدا زد میرم کنار مزار بابام نفرینتون می کنم.بچه های من و من کم از ناقه ی صالح پیغمبر نیستیم..*
آخ سر کوه بِلند مِن باشم و تِه
آخ بلور و یاسمن مِن باشم و تِه
ای اگر خواهند ته ره قبر سپارن
میون یک کفن من باشمو ته
آخ لالالا لالا دِله بَبِردی
لالا لالا سه روزه او نَخِردی
دیگه نخامه که وارش بباره
که تی شرمنده ها کرده بابا ره
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل، خالی
اگر گهواره را پس داده بودن
دلش خوش بود با طفل خیالی
آی تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جای تلقین
برای تو لالایی خونده اصغر
آی دست و پا میزنه تقصیر نداره
شیر خواره تحمل تیر نداره
تقصیر منه که منت کشیدی
بمیرم که مادرش شیر نداره
*ببین رباب چی می گه : ..*
نبینم اینجوری آشوبی آقا
دستتو رو خاکا می کوبی آقا
علی اصغرم فدات ببینمت
آقا تو که چیزیت نشده؟ خوبی آقا؟
حسین جان! تشنگی برده امونم
توونم سخته را ه برم با قد کمونم
یکمی زمان بده منم بیام
تا براش نماز میت بخونم
پشت خیمه با خجالت رسیدم
پیر شدم تا اشک چشماتو دیدم
یادته روز تولدش آقا
من با خنده های تو میخندیدم
خاک میگن سرده نه خاک اصغرم
تشنه کشتنش نمیشه باورم
روی میوه ی دلم خاک نریزید
خاکو باید بریزی روی سرم
نبینم ناله های حزینتو
عرق شرم روی جبینتو
مخفیونه کاشتی بذرتو ولی
میزنن با نیزه شخم زمینتو
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
مثلا تو رو تاب میدم
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم
مثلا عمو برگشته
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و
توی آغوش بابایی
لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آبه علی
لالایی گلم بیا بغلم بخوابی علی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
4_5935811293184262871.mp3
25.42M
|⇦•روی دوش بابا که میری....
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حیرونه بابات...
مگه چجوری زدنت دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطه میدونه بابات
اینا که کینه اشونو از غدیر گرفتن
بچه امو تو شیش ماهگی از شیرگرفتن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
بخواب شش ماهه ی شیرین زبونم
می خوام برات آرام جونم، یه کمی لالایی بخونم، بابا
بخواب خودت دیدی یاس سپیدم
به خاطر تو ای امیدم ، از اینا منت می کشیدم، بابا
کاش بشکنه دل ابر
یه کم بارون بگیره
لبای کویری تا یه خورده جون بگیره
منتظر یه قطرست، چشمای نیمه جونت
از بس که آب نخورده ، تاول زده زبونت
بابا نکن تلذی روی دستام
اینقدر زبون نزن به اشکام
جونمو آوردی به لبهام،بابایی
بابا نشد دومادیتو ببینم
تیری که خوردی نازنینم
خونتو پاشیده رو سینه ام، بابا
خندیدی و دلم ریخت
غصه قدم قدم ریخت
وقتی تیرو کشیدم
حنجرتو بهم ریخت
با اون سه شعبه ای که
عموتو کرد زمین گیر
حرمله ای عزیزم
تورو گرفته از شیر
لالای علی علی جان
وقتی حرمله رو آوردن پیش مختار، مختار صدا زد ملعون سه تا تیر زدی سه جای قلب زهرا را پاره کردی، یه تیر زدی به چشمای عباس، یه تیر زدی به گلوی نازنین علی، یه تیر زدی، اون لحظه ای که ارباب نازنین من سنگ به پیشونیش زدن پیراهنش بلند کرد هون پیشونی پاک کنه، سپیدی قلب حسین پیدا شد چنا زه کشیدی چنان تیر به قلب حسین نشست، راوی میگه تیر از پشت بیرون آورد…..مختار گفت: ملعون شد یه جا دلت برا حسین بسوزه، شد یه جا دلت بلرزه، گفت: یه جا اینقده دلم براش سوخت، نشستم زمین شروع کردم براش گریه کردن، گفتن: کجا، گفت: اگه بگم از خونم می گذری، مختار گفت: بگی میکشم، نگی هم میکشم، گفت: حالا که ابنجور میگم تو تاریخ بمونه، خودشو که سوزوندم، جگر مادرشو که آتیش زدم، همین که تیر زدم نشست به گلوی علی دیدم آروم عباش کشید رو بچه اش، یه دو قدم میاد سمت لشکر، بر می گرده میره سمت خیمه، برمی گرده، دیدم حسین بیچاره شده گاهی میشینه، گاهی پا میشه، حسین……….
***********
متن روضه علی اصغر برای مجلس شیر خوارهگان
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#محاوره
بهمناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
کاش میشد با لالا آرومت کنن
یا که بی سرصدا آرومت کنن
تو همینجا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزهها آرومت کنن
اخلاق تو و باباتو میشناسم
نالههای آشناتو میشناسم
نگو این صدای گریهی تو نیست
من صدای گریههاتو میشناسم
خیمهخیمه با شتاب رفتم علی
هرطرف خونهخراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید، به آب رسید
صددفعه دنبال آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مرد میدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِل کشیدن
آخ رَجَزخون شدنت مبارکه
از کسی سه شعبه خوردی انگاری
بازه چشمات ولی مردی انگاری
عجله داشتی برا بزرگ شدن
سه تا دندون درآوردی انگاری
ی خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات میره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیر و یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگر هم که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو حلال کنم
حالِ من، بی تو دیگه جا نمیاد
سر تو پیشم با دعوا نمیاد
من دلم خوش بود هنوز نَفَس داری
نفساتم دیگه بالا نمیاد
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
روی دست دلاوری کردی علی
مث جدت حیدری کردی علی
آبرومو خریدی بین زنا
روت سفید، چه محشری کردی علی
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#شیرخوارگان
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شیرخوارگان
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️دل را برای روضه ی اشکت مذاب کن
▪️ما را برای نوکری ات انتخاب کن
▪️ای نالهی گلوی تو ،معراج اولیاء
▪️با داغ خود، به سینهی ما انقلاب کن
▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیدهایم...
از امام صادق پرسید آقا کربلا مشرف شدم آقا،فاصله ی زیارت بعدیم چقدر باید باشه، فرمود یک ماه...
کربلا ندیدنش یه درده، اما دیدنش هزار درده
یک ماه هم ک از کربلا فاصله بگیری یه عمره ...
▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیدهایم
▪️این کهنه آرزو ز کرم مستجاب کن
حالا اومدی خودتو به ابی عبدالله عرضه کنی اینجا بازار تجارت حسینه
▪️ما را فقط میان عزای تو میخرند
بلدی خودتو بفروشی به ابی عبدالله
▪️ما را فقط میان عزای تو میخرند
▪️پس لااقل به خاطر زهرا ثواب کن
▪️لب تشنگان جرعه ی اشک غم توئیم
▪️آقا بیا و دیده ی ما را پر آب کن
▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن...
از کی میخای بگیری؟
▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن...
چی میخای؟
▪️ما را گدای طفل رضیع رباب کن
حسین....
باید حقشو ادا کنی امروز،
تو برا روضه اومدی
کمیت رسید خدمت امام صادق، روضشو که شروع کرد خانوم ها هم پشت پرده بودند،
شروع کردند ضجه زدن،
یه خانمی از پشت پرده ،
یه بچه شیرخوار داد تو بغل امام صادق،
دیگه امام نتونست خودشو کنترل کنه،
تازه میلیونها بچه شیرخواره ی ما فدا یه تار موی شیرخواره ی حسین،
پیغمبر داشت نماز میخوند نماز جماعت دیدن سریع نمازشو تموم کرد
گفتند یا رسول الله اتفاقی افتاده؟
فرمود
أَما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبیّ،
از پشت پرده مگه نشنیدید گریه ی بچه رو،
تازه او بچه، حسین نبود که،
وقتی قافله وارد دمشق شد
اهل بیت رو توی خرابه جا دادند
دیدند یه آهویی سراسیمه آمد
کوچه پس کوچه های شام رو با عجله داره میره،
مردم دنبالش کردند هیاهو کردند،
دیدند اصلا آهو کاری با هیاهوی مردم نداره ،
انگار داره به یه مقصد معینی میره،
آمد محضر زین العابدین،
امام عالم ب همه زبانهاست،
با زبان خودش جمله ای گفت و گریه کرد ،
حضرت دنبال آهو رفت
فرمود صیادی بچش رو صید کرده و بناست فردا بچش رو بفروشه، نه بکشه،
امام آمدند در خانه ی صیاد،
با اعجاز الهی، مشتی خاک برداشتند تبدیل به جواهر شد
فرمودند اینا رو بگیر بچه آهو رو بده به من،
حضرت بچه آهو رو تحویل گرفتند، آوردند دادند به این مادر،
بچه تا رسید بغل مادر،
شروع کرد شیر خوردند،
از گوشه ی لب بچه آهو شیر مادر میریخت، یه مرتبه دیدند صدای ناله ی زنی بلند شد
حضرت فرمود چه خبره؟
گفتند رباب شیرخوردن این بچه آهو رو دید یاد بچه ی خودش افتاد....
امروز روز ساکت بودن نیست
یه ناله ی یا حسین بزن
اونایی که توی خواب غفلتند بیدار بشند
بدونند امروز بچه هامون رو کجا آوردیم
این ذائقه ی بچه های دهه ی هشتادی و نودی هم نیست
بچه های چند روزه و چند ماهه ی ماست
همشون رو آوردند فدای ابی عبدالله و بچه ی حسین کنند
حسین....
▪️ببینید رویِ دستم بیقراره
▪️سراغ آب رو با چشماش میگیره
▪️همه درّنده ها سیرابند اما
▪️داره از تشنگی بچه ام میمیره
▪️یه جوری حرمله زد با سه شعبه(۲)
▪️سر نازِش رویِ دوشم افتاد
▪️صدایِ شیون از خیمه اومد
▪️گمونم مادرش افتاد و جون داد
▪️جسمت رو دستمه ولی
▪️روم نمیشه برم حرم
فهمیدی یا نه
▪️جسمت رو دستمه ولی ،روم نمیشه برم حرم
▪️جواب مادر تو رو ، چی بدم من ای پسرم
یه قدم میرفت میدوند.
یه قدم بسمت خیمه ها،
ندا اومد حسین این بچه رو رها کن...
حسین....
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری| (سری 3)
🏴ویژه #روز_ششم #محرم
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram