کرامات حضرت #رقیه
🌱🌱🍁🌱🌱🍁
زن فرانسوی در كنار قبر حضرت رقیه علیهاالسلام
🌱🌱🍁🌱🌱🍁
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی (واعظ) صاحب تالیفات كثیره، در كتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین می نویسد:
🌱🌱🍁🌱🌱🍁
یكی از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن خطابه و گویندگی از مشاهیر است و مكرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین علیه السلام به شام رفته است، روی منبر نقل می كرد:
در حرم حضرت رقیه علیهاالسلام
زن فرانسویی را دیدند كه دو قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است. مردم كه می دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل در تعجب شدند و با خود گفتند كه چه چیز باعث شده كه یك زن نامسلمان به این جا آمده و هدیه قیمتی آورده است؟ چنین موقعی است كه حس كنجكاوی در افراد تحریك می شود. روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت:
همان گونه كه می دانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی كه از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی كه مجاور این آستانه بود مسكن كردم. اول شبی كه می خواستم استراحت كنم صدای گریه شنیدم. چون آن صداها ادامه داشت و قطع نمی شد. پرسیدم این گریه و صدا از كجاست؟ در جواب گفتند: این گریه ها از جوار قبر یك دختری است كه در این نزدیكی مدفون است. من خیال می كردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است كه پدر و مادر و سایر بازماندگان وی نوحه سرایی می كنند. ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ و دفن او می گذرد. بر شگفتی من افزوده شد و با خود گفتم كه چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می دهند؟ بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد؛ او دختر امام حسین علیه السلام است كه پدرش را مخالفین و دشمنان كشته اند و فرزندانش را به این جا كه پایتخت یزید بوده به اسیری آورده اند و این دختر در همین جا از فراق پدر جان سپرده و مدفون گشته است.
بعد از این ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم از هر سو عاشقانه می آیند و نذر می كنند و هدیه می آورند. متوسل می شوند. محبت او چنان در دلم جا كرد كه علاقه زیادی به وی پیدا كردم.
پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند. پس از معاینه به من گفتند كودك شما غیر طبیعی به دنیا می آید و ما ناچار از عمل جراحی هستیم. همین كه نام عمل جراحی را شنیدم دانستم كه در دهان مرگ قرار گرفته ام. خدایا چه كنم، خدایا ناراحتم، گرفتارم چه كنم، چاره چیست؟ و اندیشیدم كه، چاره ای بجز توسل ندارم، و باید متوسل شوم ...
به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز كرده و گفتم: خدایا به حق این دختری كه در اسارت كتك و تازیانه خورده است و به حق پدرش كه امام بر حق و نماینده رسولت بوده است و او را از طریق ظلم كشته اند قسم می دهم مرا از این ورطه هلاكت نجات بده. آنگاه خود این دختر را مخاطب قرار داده و گفتم: اگر من از این ورطه هلاكت نجات یابم 2 قالیچه قیمتی به آستانه ات هدیه می كنم.
خدا شاهد است پس از نذر كردن و متوسل شدن، طولی نكشید برخلاف انتظار اطبا و متصدیان زایمان، ناگهان فرزندم به طور طبیعی متولد شد و از هلاكت نجات یافتم. اینك نیز به عهد و نذرم وفا كرده و قالیچه ها را تقدیم می كنم.
🌱🌱🍁🌱🌱🍁
معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه
🌹به نام خدا🌹
🌷تقدیم به ارواح طیبه شهدا🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
*قلم این بارازخون می نگارد*
*زدشت سرخ وگلگون می نگارد*
*ازآن آلاله های پرپرعشق*
*ازآن جان برکفان سنگرعشق*
*ازآن دریادلان بحرپیکار*
*ازآن دلدادگان کوی ایثار*
*قلم ،این باربنویس ازشقایق*
*بیاافشاکن اسراروحقایق*
*شقایق شاهداین جبهه هابود*
*شقایق شاهدخون خدابود*
*شقایق داغها بر سینه دارد*
*حدیث عاشقی رامی نگارد*
*شقایق بغض شبهای نبرداست*
*شقایق مظهرمردان مرداست*
*شقایق یادگاردشت خون است*
*شقایق راوی دشت جنون است*
*گذرکن ای قلم ازدشت لاله*
*به گوشت می رسد فریادوناله*
*خروش ناله ءاروندبشنو*
*صدای لاله ءدربندبشنو*
*ببین توخاکریزوسنگرودشت*
*مریوان وشلمچه ،هوروسردشت*
*هویزه ،فکه ومهران وبانه*
*رشادتهای مردان زمانه*
*همانهایی که درخون آرمیدند*
*خدارادردل آلاله دیدند*
*همانها که پریدند ازدل خاک*
*گذرکردندازآن سوی افلاک*
*خوشاآنان که عاشق پیشه بودند*
*طرفداران یک اندیشه بودند*
*شهیدمکتب سرخ حسینی*
*مطیع امروفرمان خمینی*
*گروهی عاشقانه پرکشیدند*
*خدایی گشته وخود راندیدند*
*ولیکن عده ای جامانده بودند*
*چو نی ازسوز غربت می سرودند*
*ولی دستان همت بازکردند*
*دگرگونه جهادآغازکردند*
*سلیمانی وآوینی وصیاد*
*قلم بانامشان اینگونه سرداد*
*سلیمانی ،اَلا سرداردلها!*
*مدافع برحریم دخت زهرا*
*امیرقلبها،صیادعاشق!*
*چومالک، بوده ای سردارلایق*
*رسیدم چون به آوینی دلم ریخت*
*به جای جوهرش خون ازقلم ریخت*
*قسم برخون سرداران اسلام*
*گرفته دشمن ازماصبروآرام*
*همه مدیون سرداران عشقیم*
*مطیع رهبرمیدان عشقیم*
*هراسی دردل دشمن نشانیم*
*تلاویو رابه خاک وخون کشانیم*
*اگرچه داغ دیدیم اهل دردیم*
*ولی مردان پیکارونبردیم*
*امید"کیمیا"باشد شفاعت*
*نصیب اوشودآخرشهادت*
شاعر#رقیه سعیدی
متن نوحه #رقیه گشته بی پدر ای ساربان
#محمد حسین شفیعی
💫🥀🍂💫🥀🍂💫🥀🍂
رقیه گشته بی پدر؛ ای ساربان آهسته تر!
اینجا دگر گل میشود؛ خون سرزمین کربلا…
گلهای گلدان حسین؛ پرپر شود در نینوا
از سیلی این قوم دون؛ روی رقیه شد کبود
رقیه گشته بی پدر؛ ای ساربان آهسته تر!
گلوی اصغرش شکافت؛ قنداق او شد غرق خون…
در علقمه آب آورش؛ گشته جدا دستش کنون
از سیلی این قوم دون؛ روی رقیه شد کبود
رقیه گشته بی پدر؛ ای ساربان آهسته تر!
گلوی اصغرش شکافت؛ قنداق او شد غرق خون…
رقیه گشته بی پدر؛ ای ساربان آهسته تر!
اینجا دگر گل میشود؛ خون سرزمین کربلا…
▪️▪️✨سبک: #شور#حضرت #رقیه سلام الله علیها
مداح: #سید_رضا_نریمانی
🏴 #شور احساسی #محرم
قرارمون بود بیای سر قرارم پدر
حالا که تو اومدی آروم ندارم پدر
قرار بود بیای پیش رقیه تو خرابه
کو آغوشت تو آغوشت بخوابه
چشماتو وا کنی آفتاب بتابه
سرت رو میبوسم به روی زانوهام
نیفتی از دستم امون از بازوهام
نه تو دستی داری نه من موی دارم
که دستاتو بابا بزاری تو موهام
دست حرامی شده حواله ی صورتم
این جای انگشتر نه چاله ی صورتم
تو گوشم صدای مادرت میپیچه بابا
که افتاده کنار کوچه بابا
فدک کوچه کتک یعنی چه بابا
یه بیرحم ظالم منو زجر آور زد
که انگاری قنفذ لگد به مادر زد
بهش گفتم آقا این انگشتر مال
بابام اون هم با همون انگشتر زد
قرارمون بود بیای سر قرارم پدر
حالا که تو اومدی آروم ندارم پدر
دلم گرفته چقدر دلخورم از آدما
به گریه افتادم از خنده ی نامحرما
نگاه کن منو عمه الان هم سنیم انگار
نگاه کن پیر شدیم تو کوچه بازار
با بودیم یه عده مردم آزار
اگه جا می موندم کتک میخورد عمه
به سختی تا اینجا منو آورد عمه
حالا قبل از اینکه آهسته میدونم
قبل از من واسه تو مرد عمه
قرارمون بود بیای سر قرارم پدر
حالا که تو اومدی آروم ندارم پدر
رقیه رقیه رقیه...
12-moharam-18.mp3
13.44M
🥀🌾سبک: #زمینه#حضرت #رقیه سلام الله علیها
مداح: #مهدی_رسولی
🏴 #زمینه احساسی #محرم
با اینکه سنگ خوردم
سنگ تورو به سینه زدم با سر پر خون اومدی
با دل پر خون اومدم به استقبالت بابای بگو خوبه حالت
چقده من این چند روزه میگشتم دنبالت
نصف جون شدم آخه این رسمشه
بعد رفتنت سرم. تیر میکشه
میزنن منو میگن این حقشه
دیگه بی من نرو باشه دیگه تنهام نزار باشه
بغلم کن بازم بابا حتی واسه یبار باشه
خوب شده برگشتی دوباره روی پات میشینم
دوباره منو ناز میکنی نکنه دارم خواب میبینم
نه بیدارم اومده کنار من یارم دخترای شامی دیدین بابا دارم
با سر اومدی سر وسامون من
پا گذاشتی رو چشم پر خون من
روی خاک نشین پاشو مهمون من
بابا دستای من حتی اگه زخم از طناب باشه
روی نیزه نخوابیدی روی دستم بخواب باشه
دیگه بی من نرو باشه دیگه تنهام نزار باشه
بغلم کن بازم بابا حتی واسه یبار باشه
Meysam Motiee - Ba Inke Sang Khordam [SevilMusic].mp3
4.41M
#زمینه#شب سوم محرم حضرت#رقیه سلام الله علیها
(بند اول )
ای بابای خوب من ، خوشحالم که اومدی
تو شام خرابه ام ، به من هم سری زدی
حق داری نشناسی منو حالا
منم سه ساله دخترت بابا
ببین که صورتم شده نیلی
شدم شبیه مادرت زهرا
افتادم ، رو خاک کربلا منو زدن
افتادم ، تا اینکه بی هوا منو زدن
افتادم ، با تازیانه ها منو زدن
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
(بند دوم )
از شام بلا بگم ، از طشت طلا بگم
از درد و مصیبتام، بابا از کجا بگم
به ما میگفتن خارجی بابا
با دستاشون نشون دادن ما رو
تاگفتیم از نسل علی هستیم
محکم تر با سنگ زدن ما رو
جون دادم ، توی محله ی یهودیا
جون دادم ، وقتی که ما شدیم انگشت نما
جون دادم ، کشیدن معجرو از سرِ ما
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
(بند سوم )
هر چند توی این مسیر ، سر تا پام شده کبود
اما دلگرمی من ، رو نیزه سر تو بود
خودت میدیدی از بالای نی
برای ما سپر میشد عمه
وقتی میدید اشکای ربابو
خیلی خون جگر میشد عمه
ای بابا ، روی لباته جای خیزرون
ای بابا ، خودم دیدم که میزد بی امون
ای بابا ، بازم برای من قرآن بخون
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
شاعر : محمد ابراهیم واعظی
@rozevanoheayammoharramsoghandi