بسم الله الرحمن الرحيم
#▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#▪️🔆▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه
#قاسم_نعمتی
جدايي از مدينه باورم شد
حرم غمخانه ی صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادري و شير خواري
شود آماده ی اُشْتُر سواري
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمي آرام ، اصغر خواب باشد
كناري نجمه مست روي قاسم
زند شانه سر گيسوي قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا
ولي يك سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشاني زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان
تمام آرزوهايم تو هستي
منم مجنون و ليلايم تو هستي
همه شب روي سجاده نشينم
الهي اي حسين داغت نبينم
تمامي امانت هاي مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
(( جواب سيد الشهدا ))
دلم را آب كردي گريه كم كن
مرا بي تاب كردي گريه كم كن
شده وقت سفر اي نور ديده
نشين بالاي محمل اي رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علي اكبر به پاي ناقه رفته
به روي معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پاي تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامي آمد از مادر به عباس
زمان حرفهاي آخرين شد
وصيت خواني ام البنين شد
صدا زد مي روي اي نور عينم
ولي جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردي
مبادا بي حسينم باز گردي
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندي هاي ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد
ز تشنگے ترک افتاده بود بر لب تو
ڪنار راس تو با خنده آب میخوردند
🥀✨🥀✨
به روے صندوق حمل سر تو هر شهرے
به پیش دیدهء زینب.... میخوردند
🥀✨🥀
#قاسم_نعمتى
▪️🥀#شب_جمعه
غزل مصیبت
دروازه کوفه و کاروان اسرا
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
#قاسم_نعمتی
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با ناله ام زمین زمان گریه می کتد
از مادر ارث برده ام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمی رود که چگونه مقابلم
بستند دست عمه قامت خمیده را
یادم نمی رود سر شب لحظه فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها
دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدنها دویده را
یک تار موی عمه ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
#قاسم_نعمتی
سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم
زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم
من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا
از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم
پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام
با سر انگشتی زخون دیده امضا می کنم
رازق و الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر
با مناجات سحر این روضه افشا می کنم
آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو
یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم
می سپارم بر همه تا نشود ام البنین
صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم
تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند
بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم
باسئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند
در دل ِ درد آشنا طرح معما می کنم
چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند
بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم
گر ببینم دختری مویش گره افتاده است
خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم
وای زان دم که بینم دختری خورده زمین
گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم
غصه بی معجری چشمم زخم کرد
با عمو عباس خود زین غصه نجوا می کنم
تا که دیدم برآوردند در بازار شهر
یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم
سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن
یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا میکنم
قاسم نعمتی
4_6016821394363385706.mp3
3.15M
🌾 #زمزمه_اربعین
♥ #حاج_منصور_ارضی
🌾 #سبک : دروادی محبت
بار سفر ببندید عالم شده عزادار
قامت خمیده زینب آیدبرای دیدار
گیسوسپید و خسته گوید به چشم گریان
تاج سرم حسین جان برادرم حسین جان
🌾دوست دارم حسین جان
دیدی که پس گرفتم پیراهنت برادر
برگوشم از بیابان آیدصدای مادر
روضه بپا نمایم هرگوشه ازبیابان
من مضطرم حسین جان برادرم حسین جان
🌾دوست دارم حسین جان
یادم نرفته دیدم خوردی زمین به گودال
میرفتی ای ذبیحم باضربه نیزه ازحال
خودرا به تورساندم باگیسوی پریشان
🌾ای بی سرم حسین جان
🌾برادرم حسین جان
کارم کشیده بی تو تامجلس حرامی
شخصیتم شکسته با ناسزای شامی
باخیزران بهم ریخت ترتیب صوت قرآن
من خواهرم حسین جان برادرم حسین جان
ازمن نپرسی ازچه شرمنده ازوصالی
شد گریه کردن آزاد جای رقیه خالی
ریحانه ء بهشتی جامانده کنج ویران
🌾بی یاورم حسین جان ..
#قاسم_نعمتی
•✾••┈
#زمزمه_روضه_شب_جمعه
قبل از شهادت
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
بیا این شب جمعهٔ آخری
حسین عزیزم بشین روبروم
همینکه موهات ونگا می کنم
گره می خوره ناله هام توو گلوم
سرِ شب شمردم کفن هامون و
بمیرم الهی یه دونه کمه
هزار تا لباسم برا یوسفی
که در بین گرگا بمونه کمه
دعا می کنم که شبیه خودم
تویِ جای تنگی گرفتار نشی
نبیم که در گودی ِ قتلگاه
داری پاتو روی زمین می کِشی
یه روز آخه دور تو خالی میشه
می مونی چه تنها تو و خواهرت
همه دسته دسته ته قتلگاه
باشمشیر و نیزه می ریزن سرت
بزرگ قبیله می گیره وضو
یه نیزه می شه بینشون دست به دست
لگد میزنه پهلوت و میشکنه
یکی مثل اونکه پر من شکست
شب جمعه ها قول میدم که بیام
کنار تو ای یوسف بی سرم
خونای گلو رو تمیز میکنم
باچشمی ترو گوشه معجرم
صدا می زنه پیش چشمام حسین
با نعلای تازه بهم ریختنت
به قدر کف دستی سالم نموند
زیر شمشیر و نیزه ها از تنت
#قاسم_نعمتی
کانال مداحی محرم ایتا👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنهات؟
کو سرت، کو حنجرت، کو یاورت، کو دخترم؟
بشکند دست کسی که دستْ بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
مثل من پیشانیات با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
پیش چشمانم تو را با حوصله سر میبرند
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم
✍ #قاسم_نعمتی
@madahi_moharram
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
《فرازی از زیارت ناحیه مقدسه ،
روضه از زبان حضرت بقیة الله الاعظم عج》:
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریده ی ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمهی ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزه ی خود را شکست و رفت
یک استخوان ز سینه ی آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که ز رویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریهی من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمهی مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
#قاسم_نعمتی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
کوهى ز درد بر سر شانه کشيده ام
گشتم ولى براى تو يارى نديده ام
ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد
کوفه مياست ذکر سحر تا سپيده ام
هر جا که رو زدم به در بسته خورده ام
دور تمام شهر به عشقت دويده ام
نذر نگاه دو على ات اين دو پسر
قربان خاک پاى رقيه حميده ام
بازارهاى کوفه غرور مرا شکست
من طعم حرف هاى بدش را چشيده ام
گفتم به طوعه هر چه که شد پشت در ميا
چون داغديده غم يک خميده ام
تاثير ضربه هاى لگد روى دنده هاست
از مادرت بپرس دگر من بريده ام
ديدم يکى سه شعبه مخصوص ميخرد
در فکر چشم و سينه و حلقى دريده ام
پشت قباله زن خولى سر شماست
با گوش خويش قول و قرارى شنيده ام
اينان به سر بريدن من قانع نيستند
بنگر لباسهاى بريده بريده ام
در کوچه هاى شهر تنم ريخته حسين
از هر کجا که رد شده ام ضربه ديده ام
يک عمر زحمت پدرت را هدر مده
دلواپس عقيله قامت رشيده ام
گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم
نقشه براى چادر زينب کشيده ام
حاجيه خانم است و بزرگ مدينه است
چادر شبيه چادر ايشان نديده ام
#قاسم_نعمتی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود
ترسم اين است بلايى که سر من آمد
بين گودال سر جسم تو تکرار شود
پوشيه چادر خلخال النگو معجر
همه را کوفه نامرد خريدار شود
من نديدم سر خونى نشده در اين شهر
کودک و پير کسى وارد دربار شود
سنگ از بام کند کار عمود آهن
همه سرها به خدا مثل علمدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ريخت است
خاک راه پسر حيدر کرار شود
سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشم چران
دختران فاطمه بد جور گرفتار شود
سر دروازه حسين منتظرات ميمانم
تا که اى نيزه نشين لحظه ديدار شود
حنجر پاره شده ارثيه پهلو شد
نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود
#قاسم_نعمتی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی
دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی
ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی
به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
به حق ((جابرالعظم الکسیر)) برگردی
به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی
ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی
ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو
به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی
خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی
قسم به قامت رعنای شیر ام بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی
ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچه و بازار اسیر برگردی
ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت
تن تو جمع میان حصیر برگردی
ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن
به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی
#قاسم_نعمتی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
در وادی حسین مجال کلام نیست
جز با کلام خون به مسیرش پیام نیست
با ترس جان، هر آن که قدم زد درین طریق
والله راه عاشقی اش مستدام نیست
با خون به صفحه عرفات دلم نوشت
راه وصال جز به شهادت تمام نیست
عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند
زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست
در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند
این کار، هتک حرمت بیت الحرام نیست؟
گویا کسی نبود که گوید به حاجیان
آیا بریدن سر حاجی حرام نیست؟
یا وقت ذبح نیست کسی تا کند سوال
این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست؟
این درس مسلم است که پایان عاشقی
جز سر جدایی علنی روی بام نیست
محبوب در حجاز و سفیرش به روی بام
راه وصال این دو به جز یک سلام نیست
سر روی نی تنش به روی خاک کوچه ها
میخ قناره جای سفیر امام نیست
#قاسم_نعمتی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد
حال و روز منِ آواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشۀ دیوار نشد
روزه دارم من و لب تشنه وسر گردانم
بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد
دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم
مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد
خواستم تابرسانم به تو پیغام ، میا
پسر فاطمه ، شرمنده ام انگار ، نشد
گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر
سینه اش سوخته از داغیِ مسمار نشد
اهل این شهر همه سنگ زن و سر شکنند
میهمانی سرِ سالم سوی دَربار نشد
وای اگر که هدفی روی بلندی باشد
دیده ای نیست که با لختۀ خون تار نشد
به سر نیزه پریشان شده مویم ، اما
خواهرم در پی ام آوارۀ بازار نشد
پیکر بی سرم از پا به سر دار زدند
این بلا بر سر من آمد و تکرار نشد
#قاسم_نعمتی