eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
Shab5_Moharam_Banifateme.mp3
5.6M
◾️عمو جونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم... 🏴روضه حضرت عبدالله بن حسن علیهما السلام - شب پنجم محرم 🎤حاج سیدمجید بنی_فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴صبح_سیه_پوش 🍃خیمه_دل شد سیه پوش عزایت خیمه دل باز هم عطرتوخوشبوکند هرکوی ومحفل باز هم موج موج درد مظلومیتت ، دل را شکست قایق طوفان زده آمد به ساحل باز هم اشک انگاری ندارد تاب آرامش دگر سیل غم از آسمان چشم نازل بازهم ما گدایان سر کوی کرامات توایم دامن لطف تو و دستان سائل باز هم داستان مشک آب و تشنگی ، رسم ادب می کند دل را به سمت عشق مایل باز هم حرف را پای عمل آورده رفتارت حسین با تو شد مردانگی آن روز کامل باز هم 🌿رضا_طاهریان 🥀یا_سید_الشهدا 🍁هیهات_من_الذله
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴شب_چهارم 🏴محرم 🎤 مریثه خوانی ترکی بسیار زیبا با زیر نویس فارسی 🍁آی غارداش یورلمیشام بو یورلاردا... 🏴السلام_علیک_یا_اباعبدالله‌‌🖤
🏴حُرِّ بن یزید ریاحی (رحمة الله) و شاه سلطان اسماعیل : ✍نزد شاه اسماعیل آمدند و گفتند میخواهیم قبر حر بن یزید ریاحی را تعمیر کنیم ، شاه گفت : من یقین ندارم که توبه ی حُر مورد قبول واقع شده باشد ، بروید بدنش را ببینید. اگر بدنش تَر و تازه است معلوم میشود توبه ی او مورد قبول واقع شده است و اقدام کنید و الّا نه وقتی، که رفتند مشاهده کردند بدن کاملاً سالم و تازه است و گویا الآن به شهادت رسیده است ، و دیدند همان پارچه ای را که امام حسین ( علیه السلام ) به سر حُر بسته است ، همچنان باقی است لذا خواستند پارچه را به عنوان تَبَرُّک و تَیمّن باز کنند ، وقتی که باز کردند خون از آن بیرون می آمد و هر کاری کردند خون قطع نمی شد . لذا مجبور شدند دوباره ببندند و وقتی که پارچه را به جای خود گذاشتند خون قطع شد 📚منبع: آداب الطلاب ┄┅┅❅💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - یوسفیم ناز ایلمه - نادر جوادی.mp3
6.46M
🏴سینه_زنی ترکی محرم 🌴یوسفیم ناز ایلمه 🌴یوخدور توانیم یورقونام 🎤 نادرجوادی
طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی من باشم و در حسرت سقا بمانی من عبد تو بودم که عبدالله گشتم نعم الامیری، عالی اعلا بمانی فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟! قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت من می دهم جان در ره تو تا بمانی آقا نبینم در ته گودال باشی ای زینت دوش نبی بالا بمانی بالا نشینی و تو را پایین کشیدند زیر لگدها زیر دست و پا بمانی لعنت به این آب فرات و خنده هایش راضی شده لب تشنه در این جا بمانی با این که چندین عضو از جسم تو کم شد تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی
⬅️خلاصه مقتل ⬅️ عبدالله بن الحسن‌المجتبی (ع) حضرت عبدالله، فرزند امام حسن علیه‌السلام و برادر حضرت قاسم بن‌الحسن است. سن او را از 9 تا 11 سال نوشته‌اند. مادرش را برخی «ام ولد» گفته‌اند. در زمان شهادت حضرت، اختلاف است. بعضی نقل کرده‌اند وقتی امام علیه‌السلام با اهل حرم و با اولاد و دختران خود وداع کرد، عبدالله یتیم امام حسن علیه‌السلام فرمایشات عمو را می‌شنید که می‌فرمود: «ای بانوان! دیگر مرا نمی‌بینید و صدای مرا نمی‌شنوید؛ زیرا می‌روم و دیگر برنمی‌گردم.» عبدالله به دنبال عمو روانه شد و با حالت گریان می‌گفت: «به خدا قسم من از عموی خود جدا نمی‌شوم.» بعضی گفته‌اند زمانی که سیدالشهدا علیه‌السلام هنوز توان نبرد داشت، شمر ملعون با جمعی از دشمنان، ایشان را در گودال قتلگاه محاصره کردند و هرکدام به گونه‌ای به آن حضرت حمله ور شدند که طفلی که از خیمه‌های امام علیه‌السلام ناظر صحنه بود، به سرعت خود را به امام رساند. سیدالشهدا خطاب به خواهرش زینب سلام‌الله علیها گفت: «او را بازگردان.» زینب آمد تا وی را به خیمه بازگرداند؛ لیکن او به شدت مقاومت کرد و از امام جدا نمی‌شد. بعضی نیز گفته‌اند زمانی که ابی عبدالله علیه‌السلام از اسب به زمین افتاد و هنوز مشغول نبرد پیاده بود که برای رفع خستگی، اندکی ایستاد. لشکر هم چند دقیقه صبر کردند ولی با نهیب شمر ملعون دوباره بر آن حضرت حمله‌ور شدند و محاصره‌اش کردند. در این حال عبدالله بن حسن علیه‌السلام که خُردسال بود از خیمه خارج شد. حضرت زینب علیها سلام دوید و دستش را گرفت، اما هرچه خواست او را در خیمه نگه دارد، عبدالله آرام نمی‌گرفت و راضی نمی‌شد و می‌گفت: «به خدا دست از عمویم برنمی‌دارم. هر جا که او رفته، من هم می‌روم.» صدای شیون از حرم بلند شد. امام علیه‌السلام که بر اثر عطش و جراحات و سختی نبرد، دچار ضعف شده بود، روی خاک نشست. عبدالله دستش را از دست عمّه‌ کشید و دوان دوان خود را به عمو رساند. وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد. فریاد زد و فرمود: «وَیْلَکْ یَابْنَ الْخَبیثَهُ، أتَقْتُلُ عَمِّی؟ وای بر تو ای حرامزاده! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟» آن نانجیب شمشیر را فرود آورد و به دست عبدالله رسید و دستش قطع شد و به پوست آویخت. عبدالله فریاد کشید: «یااُمَّاه» ای مادرم و بعد گفت: «عموجان! مرا دریاب.» امام علیه‌السلام او را در آغوش كشيد و به سينه چسباند و فرمود: «فرزند برادرم! بر آنچه پیش می‌آید صبر کن. این سختی‌ها را به حساب خدا بگذار و خدا تو را به پدران صالحت ملحق می‌سازد.» امام دست خود را به سوی آسمان بلند کرد: «پروردگارا! باران را از اینان دریغ بدار و برکات زمینت را از این‌ها باز دار. پروردگارا! اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاری‌مان کنند. سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» حرمله ملعون، تیری به طرف او رها کرد و آن تیر، عبدالله را در حالی که در دامن عمو بود، ذبح کرد و در همان حال جان داد. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. ⬅️ منابع: لهوف، سید بن طاووس ارشاد ج ۲، شیخ مفید معالی السبطین تاریخ طبری منتخب، طریحی ✨✨✨
🏴 شب_پنجم 🖤اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَبدالله ابنِ حَسن🖤 بهانه گیــر می شوم عمو کـه آه می کشد صــــدای آه او مـــرا به قتلــگاه مـی‌کشد غربت‌اومرا به‌این‌وادی‌خون کشیده است بعد علی اصغرش نوبت من رسیده است 🍂السلام‌علی‌عبدالله‌بن‌الحسن(ع)
🏴⚜ 🏴 شب پنجم محرم 🏴 هجوم نیزه ها رو دیدم، صدای نالت و شنیدم با بال بسته پر کشیدم، به طرف قتلگاه دویدم دوون دوون میام | نفس زنون میام بی رمقم ولی |تا پای جون میام عمو دووم بیار | زنده بمون میام عمو منم مثل داداشم محال که ازت جدا شم دارم میام به پات فدا شم شهید آخر تو باشم وای داره میبره نفسم | خدا کنه دیر نرسم نفس زنون به خون تپیده، عطش اَمونش و بریده شراره نفس نفسهاش، دلم و به خاک و خون کشیده عمـو مـن اومدم | ببین چه حالیم عمو منو ببخش | که دست خالیم درد سرت شده | شکسته بالیم من اومدم با دست خالی تا تو به غیرتم ببالی کسی تو خیمه غیر عمه نمیدونه تو در چه حالی وای داره میبره نفسم | دیگه شده تنگ قفسم یکی میشم با پیکر تو، نیابت از برادر تو خدا کنه دووم بیارم، تا دمی که میبره سرتو چیکار کنم خدا | دستم بشه جدا میخوام سپر بشم | جلوی نیزه ها کی میمیونه برات | منم بشم فدات از قلب من خبر نداری آخه مگه پسر نداری از رو زمین تنم رو بردار کی میگه تو سپر نداری وای داره میبره نفسم | حالا به بابام میرسم 🏴 هـــــر خــــــانــــــه 🏴 ⚜یک محــــــــفل روضــــــــــه⚜
🏴 🏴 شب پنجم محرم 🏴 السلام علی عبدالله ابن الحسن ای گل مجتبی و ای عقیق یمن شافع عالمین حسنی حسین یابن حیدر دستت از پیکرت جدا شده چون عمو حرمله با سه شعبه زد تو را از گلو آخرین لشگری چون علی اصغری یابن حیدر تن پاک تو و با تن عمو شد یکی سینه و دست و صورت و گلو شد یکی وقت جان دادنت اربا رابا تنت یابن حــــــیدر ،یابن حــــــــیدر 🏴 هـــــر خــــــانــــــه 🏴 ⚜یک محــــــــفل روضــــــــــه⚜