#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
شمر می ترسید و لرزان خارج از گودال شد
مادری نالید و یک عالم دگرگون حال شد
زینت دوش نبی در زیر سم اسبها
بی کفن افتاده بود و پیکرش پامال شد
دختری خوابش گرفت و خیمه اش اتش گرفت
دخترک در خیمه جا ماند و زبانش لال شد
کربلا تا شام ما با کرب نی همراه بود
شهر شام اما زما زیبنده استقبال شد
سنگ بود و فحش بود و ناسزا و ناروا
شهرشان با هلهله مملو ز قیل و قال شد
ابراهیم میرزایی
شاڪرم حضرت داداره حسین نوڪریم
عاشقم احمد مختاره حسین نوڪریم
هرڪسه بیر جوره جامه یاراشار عالمده
منه اما یاراشار قاره حسین نوڪریم
#دم_پاره
از شام ویران آمدم حسین جان
با چشم گریان آمدم حسین جان
استاد #محمد_مبشری
متن شعر سینه زنی اربعین (واحد سنگین):
وا͠حسینم... وا͠حسینم... (4)
السلام ای نور عینم/ ای گل زیبا حسینم زینب آمد از اسیری/ ای برادر ای برادر (2)
آمدم از شام غم جان حسین بنگر مرا تا بگویم شرح مظلومی گلهای تو را
تا بگویم از خرابه از رقیه ای حسین پای زخمی را دهم اینک نشانت ای حسین
وا͠حسینم... وا͠حسینم...
السلام ای نور عینم/ ای گل زیبا حسینم زینب آمد از اسیری/ ای برادر ای برادر (2)
السلام ای زینت دوش نبی/السلام ای میوه باغ علی(ع)
السلام ای تشنه آب فرات/السلام ای نور چشم فاطمه(س)
زینبم ام المصیبت، آمدم بهر زیارت کی شناسی تو برادر، زینبت از بس که پیر است
بشکند دستی که آن رگهای حلقومت برید گوشواره ای حسین از گوش طفلانت کشید
وا͠حسینم... وا͠حسینم...
ای برادر این چهل روزم ندانی چون گذشت شب و روزم در کنار نیزه پرخون گذشت
کن دعا زینب بمیرد، بعد تو ماتم نگیرد ای برادر ای برادر، خیز و بنگر خواهرت را
ای برادر گویم اینک شرح هجران تورا اربعینت شد دوباره آمدم من قتلگاه
از خرابه بی رقیه آمدم تا کربلا زینبت شرمنده است اینک ببخشا تو مرا
زینب آمد از خرابه ، قلب او از غم کبابه ای برادر ای برادر، خیز و بنگر خواهرت را
وا͠حسینم... وا͠حسینم...
عطر خاک کربلایت ای حسین دل می برد (2) کشتی غمهای این دل را به ساحل می برد (2)
ای تو مصباح هدایت ای سفینه ای حسین با چه رویی من روم اندر مدینه ای حسین
دارم از مادر خجالت، گر بگیرد او سراغت من چه گویم گر بپرسد کو حسینم کو حسینم
وا͠حسینم... وا͠حسینم...
عطر خاک کربلایت ای حسین دل می برد (2) کشتی غمهای این دل را به ساحل می برد (2)
ای تو مصباح هدایت ای سفینه ای حسین دارم آرزو بیایی در شب تاریک قبرم ای حسین
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
#زمزمه #نوحه #بسیار_زیبا #اربعین
☑️ بند اول
اربعین آمد ، یک قافله
از جدایی ها ، دارد گله ۲
می رسد کاروانی ، همره کودکانی ۲
آمده سوی یارش ، خواهر نیمه جانی
( او چه تنها مانده
بینِ غم ها مانده
قد او تا مانده ) ۲
( یا حسین یا حسین ۳ ) ۲
☑️ بند دوم
کاروان آمد ، با ناله و غم
ذکر یا حسین ، گرفتن دم ۲
رنج دوران کشیدن ، داغ یاران بدیدن ۲
از سرِ نیزه هر دم ، صوت قرآن شنیدن
( تشنه ی دیدارند
طاقتی ندارند
بی قرار یارند ) ۲
( یا حسین یا حسین ۳ ) ۲
☑️ بند سوم
پایان هجران ، آخر آمد
سوی برادر ، خواهر آمد ۲
شده ذکرم نامت ، گفتم از قیامت ۲
نیمه جان گشتم اما ، من رساندم پیامت
( ولی از دختران
رُقیَّت ای جانان
مانده کنج ویران ) ۲
( یا حسین یا حسین ۳ ) ۲
#محمد_مبشری
⬇️به این سبک
زمزمه_اربعین امام حسین علیه السلام
بند اول
هم نوایت آمد ، مهمان برایت آمد
اربعین غم شد ، صاحب عزایت آمد
کاروان ماتم ، با آه و ناله و غم
آنکه همره سر شد پا به پایت آمد
ای برادر جان بپاخیز آمده ام من از سفر
یه تن کبود و خسته اورده ام من از سفر
یاد آن زمانی که دانی چگونه رفتم از برت
لب خود نهادم برادر بوسیده ام من حنجرت
همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲
از سفر برگشته زینب ۲
بند دوم
زینب آمد ای جان ، به همره اسیران
وای من ز کوفه ، امان ز شام ویران
دربدر شدم بعد تو میان صحرا
تو مرا ز نیزه بدیدی به چشم گریان
گوشه ی خرابه چه ها به دختر کوچکت رسید
کودک سه ساله به ناله جان داد و وصل تو خرید
می کنم حکایت به خجلت که بی رقیه آمدم
چون سرت بریده بدیدم به چوب محمل سر زدم
همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲
از سفر برگشته زینب ۲
بند سوم
هدیه از برایت آوردم از اسارت
پیکر کبودم بر تو کند حکایت
هر کجا که دشمن حمله به کودکان کرد
کردم از عزیزان با جان و دل حمایت
بوده تا توانم بجانم عشق تو را خریده ام
با تمام دردم که هر دم زخم زبان شنیده ام
آمدم ببینم بچینم لاله بروی تربتت
تا که تو بدانی زمانی بودم شریک غربتت
همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲
از سفر برگشته خواهر ۲
#زمزمه_اربعین_امام_حسین_علیه_السلام
#محمد_مبشری
در دستگاه بیات اصفهان
🌾السلام علیک یا اباعبدالله
میخوام امشب وداع زینب وحسینو بخونم
🌾چون امام زمان یه توجهی داره به این مصیبت
🌾به مرحوم علامه م😁جلسی در عالم رویا فرمود ....مجلسی اگه خواستی شب جمعه ی دیگه از رومقتل برازن بچه ات مرثیه بخوانی آ.....مصیبت وداع زینب وحسینمو بخوان
🖤آمد در خیمه ها ....صدازد آی بی بی ها حسینم رفت ...
ریختنددور حسینو گرفتند
یکی صدا میزنه حسین جان بیا مارو به مدینه برگردون
یکی صدا میزنه حسین آقا جواب این زن وبچههاتوچی بدم
تمام زنها...بی بی ها رو ساکت کرد
اما دید اونی که مشگله ساکت کردنش زینبه
از طریق عادی دید نمیتونه خواهر رو ساکت کنه
❤️واشارت بیده علیه السلام الی قلب اخته ❤️
امام حسین یه اشاره کرد به دل زینب
نمیدونم این خلیفه الله با اون اشاره با این دل چه کرد
همینقدر بهتون بگم زینبی که دو دستی چسپیده بود میگفت نمیذارم حسین جان بری ....یه دفه یه حالی درش درست شد
صدا زد حسین ....میخوای بری برو داداش.....سوار بر ذوالجناحش شد
روانه ی میدان شد
🖤ذوالجناح ای عرش پیما مرکبم
🖤میروم اما به فکر زینبم
🖤ذوالجناح ای حامل آیات نور
🖤باید امشب رفت تا کنج تنور
یه چند قدمی رفت ...اما یه وقت دیدیه نفر از عقب سر داره صدا میزنه
مهلا مهلا یابن الزهرا(2)
آی مریض دارا...آی گرفتارا....آی مبتلا ها امشب شبشه ها
🖤تند مران ای دلیل ره که مبادا
🖤خسته دلی درقفای قافله باشد
آی یه وقت
رو شو برگردوند دید زینب داره میاد
خواهر داره میاد
خواهرم زینبم کجامیای
🖤برادر دعا کن که زینب بمیرد
🖤نباشد که بعد تو ماتم بگیرد
🖤برادر به قربان خلق نکویت
🖤اجازه بفرما ببوسم گلویت
زینبم چرا میای....خواهرم کجامیای...
صدازدبرادرم همینکه رفتی طرف میدان
یادم از حرف مادرم فاطمه آمد
تا نام مادر شنید منقلب شد آقا
خواهرم مگه مادرم چه وصیت کرده صدا زد حسین آقا مادر فرمود ......عصر عاشورا عوض او زیر گلو تو ببوسم
آی حسیییییییییییین😭😭😭😭😭
شادی روح همه ی علما خصوصا مرحوم کافی صلوات
هنگام نشر ذکرصلوات پاک نشود
هدایت شده از کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
شب شهادت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه زنها تقاضا كردند كه بيایند با پيغمبر اكرم وداع كنند. اول كسي كه آمد فاطمة زهرا سلام الله عليها بود. آمد سرش را گذاشت كنار پيغمبر اكرم.
رسول اكرم با او حرف ميزد، فاطمة زهرا هم اشك ميريخت، گريه ميكرد. ميفرمايد كه من ديدم فاطمه فاصله گرفت.
رسول اكرم باز دو مرتبه اشاره فرمودند. فاطمه آمد يك چيزي پيغمبر اكرم به فاطمة زهرا سلام الله علیها گفت. همه شنيدهايد كه بعدها وقتي از فاطمة زهرا سلام الله عليها سؤال كردند چه گفت پيغمبر ،كه تو يك مقدار شاد شدي؟ فرمود كه آن حضرت به من فرمودند كه اول كسي كه به من ملحق خواهد شد، تو خواهي بود.
😭😭😭😭😭😭😭😭
کانال روضه ونوحه چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
روضه جانسوز و سنگین حضرت رقیه سلام الله علیها
بنفس حاج مهدی سلحشور
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
یم رحمت شده هر قطره ای از اشک روانم
عظمت، فتح، ظفر سایه ای از قد کمانم
ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
چادر عصمت زهراست همانا به سر من
زده از پنجه ی دل دخت علی شانه به مویم
جای گلبوسه ی زهرا و حسین است به رویم
مهر را مُهر نماز آمده خاک سر کویم
گه در آغوش پدر، گاه سر دوش عمویم
پای تا سر همه آیینه ی زهراست وجودم
شاهدم این قد خم گشته و این روی کبودم
اشک من خون شده و در رگ دین گشته روانه
گل داغم زده در باغ دل عمه جوانه
همه جا گشته عزا خانه ی من خانه به خانه
شده از اجر رسالت بدنم غرق نشانه
خارها بود که می رفت فرو بر جگر من
پدرم از سر نی دید چه آمد به سر من
دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
پدر آمد دل شب گوشه ی ویرانه به خوابم
ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم
گفت رویت ز چه نیلی شده زهرای سه ساله
مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
خدایا امشب یه کار کن ما از گریه کردن برا رقیه خسته نشیم، خدا رخمت کنه شهید داوود و شب سوم محرم توی دوکوهه پای برهنه نمیه شب میدویید میزد تو سر صورتش، میگفتن: چته؟ میگفت: یه خورده میخوام امشب بفهمم رقیه چی می کشیده....
از اون روزی که رفتی
آروم از قلب ما رفت
بگو بابای خوبم
عمو جونم کجا رفت
عمو رفت برامون یه کم آب بیاره
چرا پس نیومد دلا بی قراره
خوش اومدی بابا جون
به کنج این خرابه
نپرس از زخم گوشم
سوالت بی جوابه
ببین داره قلبم
نشون از یتیمی
امون از یتیمی
دلم خون از یتیمی، بابا
صورتم شده نیلی، بابا
چه دردی داری سیلی، بابا
کردن از ما چه تجلیلی، بابا
گشتم پیرزنی سه ساله دیگه
موندن من محاله
عمرم کوتاه چون گل لاله
بابا بزار سر روی پایم
بابا بکن امشب دعایم
بابا بخر محجر برایم
یاد داری مدینه موقعه ی خواب
دست تو بود بالشت سرم
به یاد اون روزایی که رو پات سر میذاشتم
تو بودی تو قلبم یه ذره غم نداشتم
تو نیستی، منو باز تو آغوش بگیری
رو موهام نشسته دیگه گرد پیری
چقدر سخته اسیری، بابا
جونم به لب رسیده، بابا
رنگ از رخم پریده، بابا
موهام یکی کشیده، بابا
دیگه موهام سپیده، بابا
کمر من خمیده، بابا
نگی دخترت چی دیده، بابا
بابا، بزار سر روی پایم
بابا، بکن امشب دعایم
بابا، بخر معجر برایم
دیدن نیزه ای که سر ابی عبدالله بالاشه ایستاده، هر کاری کردن نیزه حرکت نکرد، حضرت زین العابدین فرمود: برید پیش عمه ام حتماً یکی از بچه ها جا مونده، تو برش نگردونید نیزه حرکت نمیکنه، نمی دونید بابا چقدر نگران بچه سه سالشه، تا به زینب گفتن، گفت: آی رقیه ام، هر چی خواست خودش برگرده بچه برگردونه اجازه نداد زجر ملعون، با یه نفر دیگه خودش برگشت بچه رو بیاره، تصور کن بچه ی سه ساله، وسط بیابون، وحشت زده داره دور بر خودش نگاه میکنه، توی این تاریکی شب یه وقت دید دوتا سیاهی داره نزدیک میشه، دویید جلو گفت: عمه اومدی، نذاشت حرف بچه تموم بشه چنان به سیلی به صورت بچه زد فقط میگفت: بابا