خوشادردیکهدرمانشحسینه - رضانژاد.mp3
11.89M
حسین جان 🍁✨ حسین جان✨🍁
خوشا دردی که درمانش حسینه✨حسینه حسینه
خوشا راهی که پایانش حسینه✨حسینه حسینه
▪️نوحه حضرت علی اصغر علیه السلام▪️
اجرادردستگاه شورگوشه رضوی
گون النده گول جمالی سارالان ستاره لای لای
یات اوغول گوزآچما بیرده بیله روزگاره لای لای
ایدن ای حسینی فاتح صود امر دلاوریم وای
گتورنمین ملالین دله دلسیز اصغریم وای
بویانان قانادی قانه یارالی کبوتریم وای
ئوزی پیرعشق فاتح آدی شیر خواره لای لای
ملر آهوان صحرا بالاسین یارالی گورسه
او دور اوچولار اوخ آتمازصود امر مارالی گورسه
اورگی یانار دیردیم اوخ آتان بو حالی گورسه
نجه آتدی اوخ سنون تک صود امر شکاره لای لای
سنی یوخ آلان الیمدن یانورام مصیبتمدن
دورا بیلمورم بو دشمن قاباقیندا غیرتیمدن
گیده بیلمورم خیامه بالا ئوز خجالتمدن
آنون ایندی گوز تکوبدور ره انتظاره لای لای
آناوا دیریدی قیزلار بو بالا هاچان ایمکلر
دل آچوب گزوب دولانسا داخی شاد اولار اورکلر
قوروسون گوروم شل اولسون سنه اوخ آتان بلکلر
کسیلوب سسون دوشوبدور نفسون شماره لای لای
آناوی حیا که قویماز چخا ایندی خیمه سندن
ادبندن آهی چخماز دل زار و واپسیندن
ولی دیسگینوب گوز آچسون باجیلاروون سسیندن
ئوپرم بو یوز گوزوندن دیرم دوباره لای لای
سینه سین خراش ایدرودون الوی قویوب بلکده
قالوب ایندی حسرتیلن گوزی یولدا ال اورکده
گله جک دله گورنده سحر اولدوزین فلکده
دیه جک جهاندا عمری آز اولان ستاره لای لای
قفسینده مرغ روحون ال ایاق چالوب یورولدی
نفسون یولی کسیلدی یوزون آی کیمین دوتولدی
دانشانماسونده آغلا نیه لبلرون یومولدی
دله گل یتور تسلی دل بیقراره لای لای
اجل ایستموردی گویا دوراسان ایاقون اوسته
اودی غنچه لقدا سولدون سوسوز ئوز بوداقون اوسته
اورگون یاناندا قویدون الوی دوداقون اوسته
دلون اولمادی الونله ایلدون اشاره لای لای
علی قبرایوینده سنسیز بلوسن که یاتمارام من
منیم عمده مدرکیم سن سنی گوزدن آتمارام من
چکرم سینمده نازون چاغروب اویاتمارام من
اولی بو یارالی سینم سنه گاهواره لای لای
اولاجاقدی گویده قانون قطراتی خوش علائم
یازا نوحه ((منزویلر)) ویره خلقه فیض دائم
قالا یرده گویده بو قان گله تا امام قائم
آلا قان ویره تسلی دل داغداره لای لای
🍁▪️🍁▪️🍁▪️🍁
رحیم منزوی اردبیلی
✨🍂✨حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
ما که مهمان کربلا بودیم
ما گرفتار هر بلا بودیم
خون ز دلها چکید یا جدّا
جان به لبها رسید یا جدّا
ظلم و جورِ حرامیان دیدیم
سنگ باران ز کوفیان دیدیم
وای از کوفه و پذیرایی
دخترانت همه تماشایی
دید چشمان ما جنایت را
معجر زخم آل عصمت را
روز پَردهنشینی از ما رفت
آبرویی ز آل طاها رفت
ناقهها بی جهاز و ما خسته
دستهامان به ریسمان بسته
بود چشمان مَردمان بر ما
پوستها سوخته شد از گرما
بهتر ای مادرا نبودی تو
وسط ماجرا نبودی تو
حَرمی را که هیچ مَحرم نیست
غیر نامَحرمش مجسّم نیست
بعد ظلم حرامیِ ملعون
همه غارت زده همه محزون
بود بیسایۀ برادرها
گریه ها گریه های دخترها
شاهد ظلم بیحساب شدیم
وارد مجلس شراب شدیم
لب و دندان ز چوب کینه شکست
مادرا حرمت سکینه شکست
نام او را چه زشت میبردند
پیش زینب شراب میخوردند
روز ما سخت روزگاری شد
که حسینت به طشت قاری شد
چشم تو در عزای او گرید
تا قیامت برای او گرید
دخترانت بلند میگِریند
نوحه سر میدهند میگریند
نام ما تا ابد به شام آید
منتقم روز انتقام آید
محمود ژولیده
🌿🌿حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریهکن روضهی اسارت اوست
فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست
دوباره مرثیهی قتل صبر میخواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست
شهیدهی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
محسن حنیفی
🥀✨حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد
در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود
دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد
دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را
دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد
پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو
با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد
دید سنگی ز راه ِ دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد
میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا
مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم
دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند
قاسم نعمتی
🥀✨🥀حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
گریه بین شرار میکردی
شعلهها را مهار میکردی
پابرهنه فرار میکردی
دختران را سوار می کردی
همهجا کشتی نجات شدی
سر پناه مخدَّرات شدی
نان خود را به دختران دادی
سهم خود را به دیگران دادی
تو تسلّی به مادران دادی
معجرت را به خواهران دادی
گیسوی سوخته نقابت شد
گوشهی آستین حجابت شد
به کجا کارها کشیده شده
سر بازارها کشیده شده
به پَرت خارها کشیده شده
معجرت بارها کشیده شده
خواهرت دیر کرد و افتادی
چادرت گیر کرد و افتادی
تا ز گودال سر در آوردی
خویش را نزد خواهر آوردی
سوی او دیدهی تر آوردی
رو به سوی برادر آوردی
خواهرانه به هم کمک کردید
نیزه را از گلو در آوردید
محمد جواد پرچمی
🍁✨🍁حضرت_ام_کلثوم
ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی
پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی
ای بانویی که شأن تو "برداًّ سلاما" ست
با خاطرات آتش نمرود رفتی
شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان
با خستگی و چشم اشک آلودرفتی
بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند
دنیای زیبایت که شد نابود رفتی
با حالتی که جای سیلی رد شلاق
بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی
دلتنگ دیدار برادر زاده بودی
باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی
"أشکوا الیک…" روی لب أُّختُّ المصائب!
تا پیشگاه احمد محمود رفتی
دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد
از غم خروشیدی شبیه رود رفتی
ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام
با قد خم تا محضر معبود رفتی
ای یادگار ماندگار کربلایی
ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی
علیرضا خاکساری
🌾▪️🌾حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای
گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای
در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای
تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت
کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را
روضه را بازش نمی خوانم ولی
نانجیبان بی هوایش میزدند
هرکسی هرآنچه داشت آورده بود
پیرمردان با عصایش میزدند
هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار
بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای
یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود
علی علی بیگی
▪️🥀▪️حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
مرثیه اش اشک ملائک را در آورده
مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست
با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند
یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست
خارمغیلان ، ظلمت شب، سایه ی دشمن
شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست
شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش
از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست
موی سپید و چشم تار و زانویی خسته
در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست
با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن
یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست
علیرضا خاکساری