سلام 🌷
یه خبر خوب براتون داریم.
به درخواست شما عزیزان، میخوایم کتاب تربیت دینی کودک رو باهم بخونیم.
برای ثبتنام و اطلاعات بیشتر به آیدی خانم مسگری در پیامرسان بله پیام بدید:
@zeinab_msgr
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام🌷
آیا از نامرتبی خانهی خود رنج میبرید؟!
آیا هر روز خانهتکانی میکنید ولی جا برای راهرفتن هم نیست روی زمین؟!
نگران نباشید!😎
ما هم مثل شما هستیم😆💪🏻
حالا ببینید خانوادهی دوازده نفرهی فیلدز این بحران رو چطور مدیریت کردند؟!
میدونم که شما هم با دیدن این کلیپ تنها نکتهای که ذهنتون رو مشغول میکنه اینه که ۲۵۰۰ فوت مربع ، چند متر مربع میشه؟!😅👌🏻
جواب رو خودم میگم👇🏻👇🏻
خونشون ۲۳۰ متر مربع هست.
حالا با فراغت خاطر کلیپ رو ببینید!
باشد که رستگار شویم 😍👏🏻
#مادران_شریف_ایران_زمین
#کلیپ
#ترجمه
#زیرنویس
#خانواده_پرجمعیت
#خانواده_چندفرزندی
#پ_بهروزی
#ا_باغانی
#ف_محرمزاده
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
همیشه قبل ماه رمضان بحث داغ مامانهایی که بچهی شیرخوار دارن اینه که روزه بگیرن یا نگیرن؟!🤔
اگه بگیرن، برای خودشون یا بچه آسیب داره یا نه؟!
اگه نگیرن، عذرشون موجه هست یا نه؟!🤷🏻♀️
فارغ از اینکه شرایط جسمی هرکسی منحصربهفرده و هرکس خودش باید برای خودش تصمیم بگیره،😉
میخوام چندتا نکتهی جالب که تو یه مقالهی هلندی دیدم اینجا بگم، شاید تو تصمیمگیریتون مؤثر باشه!🥰
البته تو این مقاله فرض اینه که مادر میخواد روزه بگیره و نکاتی رو میگه تا روزهداری و شیردهی همزمان ممکن بشه.
مشخصه که هرکسی باید با توجه به نظر مرجع تقلید و پزشک متعهد، دربارهی اصل روزه گرفتن یا نگرفتن خودش تصمیم بگیره.💚
باید بگم، پنج درصد جمعیت هلند، مسلمان هستند و این مقاله تو یه نشریه منتشر شده!
#مادران_شریف_ایران_زمین
#ف_محرمزاده
#شیردهی
#روزهداری
#ترجمه
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
روزه داری در حین شیردهی کار نسبتا سختیه!
تولید شیر از بدن شما انرژی زیادی میگیره! (بین ۵۰۰ تا ۱۰۰ کیلوکالری در روز)
این مقدار انرژی معادل اینه که تمرین ورزشی سنگین انجام داده باشید.
اما موقع روزهداری نمیشه با خوردن آب و غذا در طول روز سطح انرژی رو حفظ کرد. پس ممکنه خیلی احساس خستگی بکنید.
اما جالبه که بدونید روزهداری روی کیفیت شیر شما اثر نمیذاره، البته ممکنه مقدار ترشح شیر کم بشه. بنابراین خیلی باید حواستون رو جمع کنید که کودک بعد از شیردهی سیر میشه یا نه.
پس اگر میخواید روزه بگیرید به نکات زیر توجه کنید:
🔶 شیرتون رو از قبل ذخیره کنید!
قبل از ماه مبارک رمضان اقدام به ذخیره کردن شیر توی فریزر یا یخچال کنین. اینجوری اگه در طول ماه مبارک ترشح شیرتون کم شد، دیگه نگران نیستین چون از قبل ذخیره کردید.
نکات ذخیرهسازی شیر رو بخونید که تا جایی که میشه کیفیت شیر حفظ بشه.
🔶 بعد از افطار شیرتون رو بدوشید.
میتونید در فاصلهی افطار تا سحر بدوشید و در طول روز به فرزندتون بدید.
🔶 در طول شب شیر بدید.
در فاصلهی افطار تا سحر به فرزندتون هر چقدر میتونید شیر بدید. اینجوری احتمالا در طول روز کمتر از مقدار معمول شیر بخواد.
اگه کودکتون بیشتر از ۶ ماهشه میتونید در طول روز بیشتر بهش غذای جامد کمکی بدید و بعد از افطار بیشتر شیر بدید.
🔶 به اندازهی کافی بنوشید.
در فاصلهی افطار تا سحر مرتب مایعات بخورین (حداقل دو لیتر). مصرف نوشیدنیهای کافئیندار مثل چای و قهوه رو حداقل کنین.
🔶 غذاهای متنوع بخورید.
تا جایی که میتونید غذاهای سالم بخورین. خیلی چیزهای شیرین نخورید. غذاهای سرشار از فیبر مثل میوهها و سبزیجات و نانهای کامل و سبوسدار بخورید.
🔶 حواستون به خودتون هم باشه.
حواستون به دفع ادرار خودتون باشه. اگه تیره شده و بوی خیلی تندی میده، نشون میده که به مقدار کافی مایعات دریافت نکردید.
🔶 در صورت لزوم بین روزهداری فاصله بندازید.
اگه حالتون خوب نیست، میتونید یک یا دو روز به خودتون رسیدگی کنید و بعد دوباره روزه بگیرید.
🔶 مطمئن بشین که نینی به اندازهی کافی شیر میخوره یا نه.
معمولا بچهها وقتی خوب سیر شده باشن، خودشون سینه رو رها میکنن یا به خواب میرن یا مکششون سطحی میشه. اگه نوزاد شما بعد از شیردهی ناراحته یا گریه میکنه ممکنه هنوز گرسنه باشه. پس یه مقدار از شیرهایی رو که ذخیره کردین بهش بدید.
🔶 مراقب کمبود آب بدن نینی باشین!
اگه آب بدن نوزاد کم بشه میتونه خیلی خطرناک باشه. اگه فرزند شما خوب شیر میخوره و مرتب پوشکش رو خیس میکنه و صدای غان و غونش بلنده و هر وقت لازم باشه بلند بلند گریه میکنه، لازم نیست در مورد از دست دادن آب بدنش نگران باشین ☺
ولی اگر روزه میگیرید باید بیشتر از قبل به علائم بچه دقت کنید.
🔶 بعضی وقتا رطوبت اضافی لازمه.
اگه هوا گرمه و کودک بیشتر از قبل عرق میکنه، رطوبت بیشتری هم نیاز داره. در این حالت میتونین یه خرده شیر خشک هم به برنامهش اضافه کنین. ولی نه خیلی زیاد. چون در اون صورت ترشح شیر شما کمتر میشه.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
برای ذخیره کردن شیر این نکات رو رعایت کنین تا کیفیت شیرتون حفظ بشه:
توی ظرفهای مختلفی میتونین شیر رو فریز کنین. توی شیشههای مربا یا حتی ظرفهای پلاستیکی.
اگه از ظرفهای پلاستیکی استفاده میکنین دقت کنین که بدون BPA (bisphenol A) باشن.
روی ظرف شیر تاریخ بزنید تا بعدا متوجه بشید که شیر هنوز قابل استفادهست یا نه؟!
شیر مادر تا ۸ ساعت در دمای اتاق قابل نگهداریه و تا ۸ روز توی یخچال سالم میمونه (توی در یخچال نذارید و ترجیحا در قسمتهای انتهایی بذارین که خنکتره)
ولی اگه میخواید بیشتر نگه دارید هر چه سریعتر فریز کنید.
معمولا بعد از اینکه شیر رو از فریزر در آوردین بوی متفاوتی میده. اما به این معنی نیست که خراب شده (اگه خراب شده باشه خیلی بوی بدی میده و شیر دلمه میشه!).
شیر مادر توی فریز ۱۸- درجهی سانتیگراد تا ۱۲ ماه میتونه بمونه! ولی توی جا یخیهایی که بالای یخچال هستن فقط دو هفته سالم میمونه. برای یخزدایی از شیر فریز شده چند تا راه هست. بهترینش اینه که بذارین توی یخچال تا یخش باز بشه (حدود ۱۲ ساعت طول میکشه و میتونین تا ۲۴ ساعت مصرف کنین).
یه راه دیگه اینه که اول ظرف شیر رو بذارین توی آب سرد و بعد بذارین توی آب گرم. روش سریعتر هم اینه که از اول بذارین توی آب گرم (حداکثر ۸۵ درجه). ترجیحا توی ماکروویو یخزدایی نکنین. چون بعضی از خواص شیر از بین میره. باقی ماندهی شیری که یک بار گرم شده رو هرگز بعدا استفاده نکنین و اصلا توی فریزر یا یخچال نذارید. اگه بعد از یخزدایی حالت لایهلایه داشت نگران نباشین چون لایههای چربی هستن که از بقیه شیر جدا شدن و اگه آروم تکون بدین دوباره شیر یکدست میشه.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#از_لابهلای_کتابها
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ط_اکبری
(مامان #رضا ۶.۵ساله، #طاها ۵.۵ساله، #محمد ۲سال و ۹ماهه)
با بچهها، خواسته و ناخواسته پیادهروی زیاد داشتیم.
گاهی در تشییع پیکر شهدا
گاهی در دستههای عزاداری
تجربهی #راهیان_نور هم داشتیم.😍
به راهپیمایی اربعین هم فکر میکردم...
مسیر خانه تا مترو هم که حدود یه ربع میشد و جاهای دیگه برای خریدهای خیلی ضروری غالباً پیاده بودیم باهم.
البته خیلیییی جاها هم نمیتونستیم بریم!
یا مثل لشکر شکست خورده با هم نبودیم.
یا با اعمال شاقه و به زووور، با هم بودیم😁
تک و توک از اطرافیان حرفهایی به گوشم میرسید که دلمو خالی میکرد:
-داری ظلم میکنی به بچهها!
بعدها که ماشیندار شدیم خیلی جاها که نمیشد بریم رفتیم👌🏻
حتی وقتایی که خسته بودیم،
تو بارون و سوز و سرما
وسط روز و آفتاب سوزان
تو شرایط قرنطینه کرونا
و...
و تو همهی این شرایط با بچهها خدا رو شکر میکردیم که ماشین داریم.😊
اما از خودم میپرسم که آیا این نگاه #شکرگزار بودن بچهها و لذت بردنشون از نعمات خدا، اگه از ابتدا و همیشه در #رفاه_کامل بودن هم به این اندازه وجود داشت؟!
اگه همیشه خونهمون بزرگ بود، اینقدر بچهها از داشتن اتاق و پذیراییِ فراخ لذت میبردند؟ اصلا به چشم میاومد؟!
آیا با وجود محدودیتهای کرونا و پارک و مسجد و مهمونی و سفر نرفتن، این حد از نشاط و رضایت رو داشتند؟
به نظر میرسه نه!!
یادمه یه بار، دوتا پنجشنبه پشت هم پیتزا درست کردم، رضا گفت مامان چقدر داریم پیتزا میخوریم!!
تو دلم گفتم دلتم بخواد!
حالا یه ماه نمیپزم تا قششششنگ لذتشو ببری بگی ممنوووونم مامان آخ جوووون!
اینا رو که با خودم مرور میکنم سعی میکنم حالا هم که ماشین داریم، یه جاهایی رو پیاده باشیم و هر از گاهی برای خودمون لذت نعماتی که داریم رو بیشتر کنیم.❤️
سرد و گرم روزگار رو بچشیم،
و آستانهی تحمل سختیمون رو بالا نگه داریم.☺️
پ.ن: خوشحالم که رضا برای پذیرش سختی روزهداری اعلام آمادگی کرده.😍
#روزنوشت_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#از_لابهلای_کتابها
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ه_محمدی
بچه بغل چه کارایی میشه کرد؟😌
میشه گوشی دست گرفت و مشغول (یه فعالیت مفید😌) شد.
میشه کتاب دست گرفت و خوند📖
یا صوت گوش کرد.
میشه خونه رو جمع و جور کرد.
آشپزی کرد و غذا رو هم زد.
حتی میشه بچه رو با بازو گرفت و دو تا دست رو آزاد کرد، برای کارایی مثل سبزی پاک کردن یا میوه پوست کندن!
میشه لباس پوشید و درش آورد.
یا بچهی بزرگتر رو غذا داد.
یا حتی دستشویی برد!!🤦🏻♀️
البته همهی اینا وقتیه که مجبور باشی...
مجبوووور!!!😅
تو اجبار، اصلا یه توانمندیهای جدیدی آدم پیدا میکنه😆
شما بگید وقتی مجبور شدید، با بچه چی کارا کردید؟😊
پ.ن۱: ابزارهایی هستن به نام پستونک و گهواره، که از الطاف ویژه خداوند هستند.😌
میشه ازشون کمک گرفت تا کار به بغل کردن نکشه!!
آغوشی و کریر هم همینطور☺️
پ.ن۲: وقتی بچه بغل یه کار دیگه هم انجام میدی، خوبیش اینه که دیگه کمردرد اینا نمیفهمی!!
میبینی نیم ساعته، بچه بغل، داری با گوشی کار میکنی، بچه هم خیلی وقته خوابیده، نفهمیدی!
پ.ن۳: اگه این وسط، بچه، بچهی خوبی بشه و بذاریش زمین، آی سرعت کارات بیشتر میشه.🤪
مثل کسی که هی سوزن به خودش میزد
میگفت آخه نمیدونید وقتی نمیزنم، چه کیفی داره.😅
پ.ن۴: البته وسط این بغل کردنا، به معنی واقعی کچل میشی!!😆
از بس که این بنده خدا، موها رو میکشه!
اصلا فک کنم علت اصلی ریزش موها بعد زایمان، دسته موی تلف شده، بین انگشتان این عزیزانه!!!🤔
پ.ن۵: توصیه میشه موقع بغل کردن نوزاد، شکم رو تو بدیم و سینه رو جلو، تا در طولانی مدت، به کمر فشار نیاد.
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_اول
#امالبنین
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله)
سال ۶۸ در تبریز به دنیا اومدم.
پدرم سپاهی بودن و مامانم حوزوی.
یه خواهر داشتم که ۵ سال ازم بزرگتر بود.
اما چون فاصله سنیمون خیلی نزدیک نبود، تا قبل از نوجوانی با هم صمیمی نبودیم.
البته دعوا هم نمیکردیم!
هیچوقت ناراحت نبودم که چرا خواهر و برادر بیشتری ندارم.😏
از اول بچه دوست نداشتم😁
حتی گاهی به مامانم میگفتم من چرا به دنیا اومدم😅 زیاد شدیم که...😂
از اونایی بودم که میگفتم بچه یکیشم به زور باید بیاری😅
و نمی دونستم که خودم یه روزی میشم مشوق بچهداری اونم با اعمال شاقه!😁
ابتدایی به یه مدرسه دولتی رفتم که بیشتر خانوادهها مذهبی بودن و مدیر خیلی خوبی داشت.
اما راهنمایی و دبیرستانم، نمونه دولتی بود و با اینکه از لحاظ علمی خوب بود، ولی از لحاظ مذهبی تعریفی نداشت.😑
حتی نمازخونه، هم نداشت!!
ما هم گاهی تا نزدیک غروب، برای درسای فوق برنامه، مدرسه میموندیم و با پنج شش نفر از دوستان، یه موکت میگرفتیم و تو سالن پهن میکردیم و نماز میخوندیم!!🤦🏻
خواهرم ۱۸ سالگی ازدواج کرد و رفت شهر دیگه و من از ۱۳ سالگی دیگه تک فرزند شدم.😍
همون طوری که دوست داشتم.💪🏻
اولین باری که تونستم با یه بچهی کوچیک ارتباط برقرار کنم، سال کنکور بود.
اون سال نزدیک عید بچهی خواهرم به دنیا اومد و یک ماهی اومدن تبریز، پیش ما.
اون مدت کلی باهاش بازی کردم.
بچهی خواهر هم که شییییرین😍
البته کنکور رو دیگه نگم براتون🙈
من یه دوست داشتم که همیشه نتایج آزمونای سنجشمون نزدیک هم میشد و بعد عید بین رتبههامون، صدتا صدتا فاصله افتاد.😅😂
با این حال، خداروشکر، تونستم به رشتهای که علاقه داشتم، برسم💪🏻 و فیزیک شریف قبول شدم.😊
دوران خاطرهانگیز دانشجویی من از سال ۸۶ شروع شد.
فکر کنم کاری که کمتر از همه انجام میدادم، درس خوندن بود.😅
با جمع دوستان، تو گروههای دانشگاه، حسابی فعال بودیم.
سال ۸۸ تو بیست سالگی، ازدواج کردم.👰🏻 جالبه که با همسرم همورودی و همرشته بودیم ولی به روش کاملاً سنتی و از طریق بستگان به هم معرفی شدیم.😏
یادمه تو دوران دبیرستان، کتابهای خاطرات شهدا رو زیاد میخوندم.
نه اینکه خیلی برم دنبالشون ولی به خاطر شغل پدرم از این کتابا زیاد تو دست و بالمون بود.
از اون موقع این ذهنیت برام ایجاد شد که منم میخوام ازدواج سادهای داشته باشم.🙂
و همین کار رو هم کردم.😊👌🏻
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک خانم معلم
🔸 قسمت اول
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_دوم
#امالبنین
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله)
خانوادهی همسرم هم معتقد به ازدواج آسون بودن؛ ولی بازم من کلی سر خریدهای عروسی باهاشون بحث میکردم و هی میگفتم نه نمیخوام، گرونه، لازم نداریم...😆😅
مثلاً سر آینه شمعدون!
واقعا برام سوال بود که فلسفهی وجودیش چیه؟ ملت میخرن ولی نمیدونن کجا بذارن. پس به دردمون نمیخوره...☺️
یا سر حلقه💍
اونا معتقد بودن باید حلقهی عروسی یه کم سنگین باشه؛
ولی منم کوتاه نمیاومدم و هرچی که اونا برمیداشتن، من میگفتم نه بزرگه!
هرچی هم که من برمیداشتم، اونا میگفتن نه دیگه اینم خیلی سادهست😆
مراسم عقدمون رو خیلی ساده تو منزل پدری برگزار کردیم.
سال ۸۸ ما برای عمره دانشجویی ثبتنام کرده بودیم و دقیقا سالی که قرار ازدواجمون بود اسممون در اومد.😇
خانواده ما رو از فرودگاه تبریز بدرقه کردن و رفتیم عمره و از همونجا رفتیم تهران سر خونه و زندگیمون... خوابگاه متاهلی شریف!😍
سال اول تا تو مسئولیت جدیدم جا بیفتم😁، از فعالیتهای فرهنگیم تو دانشگاه کم کردم.
ولی از سال بعدش کنار درس دانشگاه، جامعهالزهرا رو هم به صورت غیرحضوری، شروع کردم.
علاوه بر اون، با تعدادی از دوستان، یک پروژهی فرهنگی هم شروع کردیم؛
اوایل تنها از روی دغدغه بود، بعدا حقوق ناچیزیم میگرفتیم.
ترم آخر دانشگاهم بود که باردار شدم.
درس دانشگاهی من و همسرم با هم تموم شد و ما باید خوابگاه رو تحویل میدادیم.
دوست داشتیم برای ادامهی زندگی بریم قم ساکن بشیم.
اما قبل از اینکه بریم شهر جدید، به اصرار مامانم ۲ ماه آخر بارداری رو رفتیم تبریز و طبقهی پایین خونهی مادرشوهرم ساکن شدیم.
روزهای خوبی بود.😊
منی که همیشه توی غربت و دست تنها بودم یهو برگشته بودم بین خانوادهها.😍
گلپسرم تیرماه ۹۱ تو یه بیمارستان دولتی به دنیا اومد.
لازم بود یه هفتهای تو بیمارستان بستری بشه.
اون مدت، شرایط خیلی سختی بود.
هم اینکه خودم تازه زایمان کرده بودم؛
هم اتاق بچه جدا بود و من خودم کاراشو می کردم.
هر نیم ساعت، باید میرفتم بهش سر میزدم؛ چون تو دستگاه بود و اگه گریه میکرد، متوجه نمیشدم.
برای همین هم، خواب درستی نداشتم.
ولی خداروشکر، گذشت...🤲🏻
گلپسرم بچهی آرومی بود.
اون مدتی که تبریز بودیم، تقریبا خودم غذا درست نمیکردم؛ مادرشوهرم و مادرم میآوردن. ولی تو بچهداری خیلی نیاز نبود کمک کنن.
شهریور ماه بود که اومدیم خونهی جدیدمون تو قم.
و روزهای جدیدی برامون شروع شد...
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک خانم معلم
🔸 قسمت دوم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_سوم
#امالبنین
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله)
به غیر از چند تا از دوستان، کسی رو تو قم نداشتیم.
بچهی اول هم بود و خیلی ناشی بودیم.🙈
مثلا خیلی شیر میخورد و من فکر میکردم وقتی شیر میدم نباید کار دیگهای بکنم و اگه میدیدم غذام داره میسوزه، دلم نمیاومد اونو از شیر بگیرم و برم غذامو خاموش کنم.😅
البته بعدها سر بچههای دوم و سوم، توانمندیهام خیلی بیشتر شد.
طوری که همزمان یه بچه رو شیر میدادم، سوال اون یکی بچه رو جواب میدادم، آشپزی هم میکردم.😁
آدم گاهی فکر میکنه که نمیتونه! ولی بعدا متوجه توانمندیهاش میشه... توانمندیهای یه خانم خیلی فراتر از این چیزهاست.👌🏻
گل پسر شش ماهه بود که احساس کردم بدنم کاملا خالی شده.😵
وقتی میخواستم چیزی خرد کنم، دستم بیحس میشد و گزگز میکرد.
تازه متوجه شدم که از بعد زایمان خیلی کم به خودم رسیدم.
شروع کردم به خوردن قرصهای مکمل و حالم بهتر شد.🙂
بعد یه ترم مرخصی، درسهای جامعهالزهرا رو دوباره ادامه دادم.
خودِ همین درس خوندن، بهم روحیه میداد.🥰
درسامون غیرحضوری بود.
یعنی حتی مجازی هم نبود که یه استادی درس بده.
فقط عنوان درس رو انتخاب میکردیم و خودمون از رو کتاب میخوندیم و آخر ترم امتحانشو میدادیم.
هر چند بعضی درسامون CD داشتن، ولی من خیلی استفاده نمیکردم.
از شریف عادت داشتم خودم درسو بخونم.😄
آخه اونجا هم استادا میاومدن یه ربع حرف میزدن، بعد میگفتن خوب بچهها، تا صفحهی ۷۰ جزوهی انگلیسی رو گفتم😲😂 و ما مجبور بودیم خودمون بخونیم!
البته خداروشکر من یه جوری بودم که خیلی برای درس خوندن انرژی نمیذاشتم و با مطالعهی کم، به نتیجه میرسیدم؛ هم تو شریف هم حوزه.
موقع امتحاناتم که میشد، مامانم از تبریز میاومدن پیشم و بچه رو نگه میداشتن تا من هم درس بخونم هم برم سر امتحان...🙇🏻♀️
به جز زمان امتحانات، بقیه اوقات فقط تو زمان خواب گلپسرم درس میخوندم و وقتی بیدار بود، کامل برای اون وقت میذاشتم. حس میکردم باید از نهایت مادریم، استفاده بکنم.
گلپسر بیرون رفتنو خیلی دوست داشت.
دو تا مسجد، نزدیک خونمون داشتیم.
یکی از اونا، دورتر بود و یه ربعی باهامون فاصله داشت.
هر روز ظهر، با کالسکه میرفتیم اون مسجد دورتر، نماز میخوندیم و بعد برمیگشتیم.
هم یه جور پیادهروی برای خودم بود هم گلپسر هوا میخورد و سرگرم میشد.😉
گلپسر حدودا یه ساله بود که دوباره باردار شدم...
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک خانم معلم
🔸 قسمت سوم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_چهارم
#امالبنین
(مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله)
اون موقع، خونهی یکی از دوستان صمیمیم نزدیک ما بود.
بچهی اون هم، دوماه از بچهی من کوچکتر بود و ما زیاد خونه هم میرفتیم؛
هم درسای حوزه رو مباحثه میکردیم هم بچههامون با هم بازی میکردن.😃
همون روزها یه سری تفاوتها بین بچهها توجهم رو جلب کرد.
مثلاً بچهی دوستم معنای دستورات سادهای مثل برو، بیا و بده، رو میفهمید، ولی پسر من اصلا متوجه نبود.🤔
تو جمعهای دیگهای هم به رفتارهای بچههای همسنش دقت میکردم و اونا رو با پسر خودم مقایسه میکردم یا توی اینترنت جستجو میکردم.👩🏻💻
ولی هر وقت با کسی این دغدغه رو مطرح میکردم، میگفتند نه طوریش نیست.
چون گلپسر، بچهی سفید و تپل و خوش خندهای بود، همه دوستش داشتند.🥰
از لحاظ جسمی، هیچ مشکلی نداشت. رشد و حرکاتش خوب بود.
اردیبهشت۹۳ ، هنوز گلپسر دو سالش تمام نشده بود که پسر دوممون به دنیا اومد.
نوزاد جدید ما اون اوایل خیلی گریه میکرد.
از طرفی گلپسر هم کوچیک بود و من باید به هردوشونو میرسیدم.
هر کاری که میخواستم بکنم، دومی یا تو بغلم بود، یا مجبور میشدم بذارم گریه کنه تا به اون یکی برسم.
از طرفی پسر اولمم، خیلی بغلی بود و خیلی وقتا، این دو تا با هم تو بغل من بودن.
البته خودمم تواناییهام بیشتر شده بود و همزمان کارهام رو هم میکردم. مثلاً یکی رو میذاشتم رو زمین، غذا رو هم میزدم و دوباره بغلش میکردم.🥴
گلپسر همچنان نسبت به همسالانش تفاوتهای کمی از نظر انجام دادن دستورات بقیه نشون میداد؛
اما بقیه این رو به پای داداشدار شدنش میذاشتن و میگفتن طبیعیه.
برای همین تا وقتی به سن حرف زدن برسه و به حرف نیفته،
کسی تفاوتش با بقیه رو باور نکرد.
حتی اون موقع هم باور نکردن.
ما تو فامیل کسانی رو داشتیم که دیر حرف زدن، حتی در حد ۵ سال،
و امیدوار بودیم بچهی ما هم به اونا رفته باشه.
حتی دکترم که میبردیم، میگفتن: چیزی نیست. تاخیر رشد کلامی داره. خوب میشه.
به توصیهی پزشکان و اطرافیان، بردیمش گفتار درمانی.
جلسات گفتار درمانی طولانی مدت بود و ما مجبور بودیم ماهها، هفتهای سه روز بریم کلینیک و با کوچولوی نوپا منتظر بشینیم که کارمون انجام بشه.
خیلی روزهای سختی بود. مخصوصا که دوباره ضربانی در وجودم شکل گرفته بود...💕
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک خانم معلم
🔸 قسمت چهارم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif