eitaa logo
🧕🏻مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
64 فایل
. 🌻﷽🌻 اینجا مادران میدان دار عرصه تربیت اند. استفاده از مطالب کانال با ذکر سه صلوات بر محمد و آل محمد آزاد است. با احترام تبادل و تبلیغات نداریم 💌ارتباط با ما: @ShiraziSNSF @madarane96
مشاهده در ایتا
دانلود
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان جون کلی بازی های جذاب و با وسایل خیلی ساده هست که میتونه هرروز دلبندت رو مشغول کنه و تکراری هم نشه. @bazihadafmand "مامان باید هم‌بازی باشه "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانو امروز رسیدیم خدمتتون با «هوای من»😊 قبل از اینکه بریم سر اصل مطلب! میگم تا فصل گل نرگس نگذشته به نظرم برای داشتن یه شاخه گل نرگس حتما برنامه‌ای داشته باش😉🥰 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴 امروز می‌خواستیم بگیم برای اینکه هوای خودت رو داشته باشی، اهل مطالعه باش و یه تلنگری بزنیم برای اینکه به خودت بیای و بیشتر دست به کتاب بشی 📚 و کمتر دست به گوشی😡 تلنگرمون این سواله⁉️ 👈آخرین بار که کتاب غیر درسی خوندید کی بوده؟! 👈معمولا در یک ماه یا یک سال چند تا کتاب غیردرسی می‌خونید؟! 👈چند دقیقه یا چند ساعت در روز کانال‌های مختلف رو تو گوشی نگاه می‌کنی؟! واااای ایشالله که جواب‌های امیدوارکننده‌ای برامون به پیام ناشناس می‌فرستید👇 https://gkite.ir/es/10119138 🌹مامان باید شاد باشه🌹 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بره خوابالود  بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می‌دانست که بره‌ها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره آن‌قدر از گله دور می‌شد و این طرف و آن طرف می‌رفت که چوپان را خسته می‌کرد. ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند. اما بره هنوز دوست داشت بازی کند. هی با شاخ‌های کوچکش سر به سر بقیه گوسفندان می‌گذاشت تا با او بازی کنند ولی هیچ کس حوصله نداشت. همه دوست داشتند بخوابند. بره کوچولو خیلی ناراحت شده بود. چون اصلا خوابش نمی‌آمد. او سعی کرد خودش تنهایی بازی کند. گاهی در جوی آب راه می‌رفت و آب بازی می‌کرد و گاهی هم این طرف و آن طرف می‌دوید . خلاصه آنقدر بازی کرد تا ظهر گذشت و وقت استراحت گوسفندان تمام شد. گله دوباره برای حرکت آماده شد. همه گوسفندان از خواب بیدار شدند و کمی آب خوردند و به همراه چوپان به راه افتادند. بره خوشحال شد و لابلای گوسفندان شروع به حرکت و جست و خیز کرد. اما هنوز چیزی نرفته بود که احساس خستگی و خواب آلودگی کرد. دلش می‌خواست بخوابد. هر کجا گله، برای چریدن می‌ایستاد همانجا پنج دقیقه می‌خوابید. دوباره که گله راه می‌افتاد به سختی از جا بلند می‌شد و چند قدم می‌رفت. یک ساعت بعد گله به دشت سرسبزی از گل‌ها و علف‌های تازه رسید. اما بره آنقدر خسته بود که فورا به خواب رفت و هیچی ندید. گوسفندان همگی خوشحال و سرحال در دشت سرسبز مشغول بازی و چرا شدند. اما بره کوچولو تمام وقت خواب بود. نزدیک غروب آفتاب گله باید به سمت خانه برمی‌گشت. چوپان بره را از خواب بیدار کرد تا همراه گله به خانه ببرد. بره وقتی فهمید که چقدر به بقیه خوش گذشته است حسابی دلش سوخت و با خودش گفت کاش من هم ظهر مثل بقیه خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی می‌کردم. بره کوچولو فهمید اگر ظهرها یک ساعت بخوابد بقیه روز بیشتر به او خوش می‌گذرد. @koodakemaa "مامان باید قصه‌گو باشه "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وعده ما تا جمعه ظهور🌼 هر روز صلوات خاصه حضرت مادر یا علی ✋
سلام سلام سلام😍🤩 چقدر دیروز جاتون خالی بود☹️ چقدر همه چیز جشن چسبید! الک و دولک 🤸 و قصه و قاب خمیری و کیک خوشمزه و ... همه به کنار: وسطی مامانا 😂 از همین تریبون از مامان‌هایی که با حضورشون در برنامه‌ها، باعث دلگرمی بچه‌های مادرانه برای برنامه‌ریزی‌های بیشتر میشن، خیلی خیلی تشکر می‌کنم! حالا دیگه وقتشه... (شعر دیروزمون👇) 🌹مامان باید شاد باشه🌹 راستی گفته بودیم که مشارکت شما تو پاسخ دادن به سوالات و گاهی یا علی ✋ فرستادن‌هاتون برای ما چققققدر باعث دلگرمیه🥰 دوستتون دارییییم❤️ @madaranee96
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان جون اگه یه جعبه و چند تا نی و درب بطری داری این کاردستی رو با دلبندت یساز و دو تایی بازی کنین. هم تمرکزش بالا میره و هم دست‌ورزیش تقویت میشه. @bazihadafmand "مامان باید هم‌بازی باشه "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مامان داشت دائم دولا راست می‌شد و لنگه جوراب و تکه‌های ریز و درشت لگو رو از کف زمین جمع می‌کرد... ولی بچه‌ها رو بیکار نذاشته بود! 😈 با شور و هیجان داشت از اون‌ها هم برای جمع کردن اتاقشون کمک می‌گرفت: «زهراجان! یه اسنپ می‌خوام این عروسکا رو تا مقصد کمد اسباب‌بازی‌ها برسونه!»🐰👧 «محمدعلی! نگاه کن ماشینا و اسلحه دشمن اون پشت خاکریز ریخته بدو برو تا حواسشون نیست سریع جمع کن ببر تو انبار مهمات خودمون تو کمد!»🗡🔫🚗 همون موقع که کارها با مدیریت خانم خونه داشت خوب پیش می‌رفت! آقای خونه وارد فاز عملیاتی شد و گفت: «بچه‌ها ببینید چی براتون پیدا کردم ؟!»😮 چند تا آرمیچر و باتری و سیم و ... تو دستش بود و بچه‌ها تا دیدن جیییغ زدن 🤩 و دوییدن تو هال که مشغول بازی با این وسایل بشن🛠 و... اتاق به هم ریخته موند و مامانی که داشت به خوبی بچه‌ها رو مدیریت می‌کرد! 😒 خانمی که شما باشی!😉😁 قطعا تو این شرایط نمیری به روی آقا بیاری که بچه‌ها داشتن اتاق تمیز می‌کردن الان وقتش نیست و بچه‌ها برگردید هر وقت تمیز شد بعد برید پیش باباتون!😡 خانمی که شما باشی! بلدی که اقتدار مرد رو چه جلو بچه‌ها چه نبود بچه‌ها نباید بشکنی💪 برگردیم سر داستان: مامان که دیگه وارفته بود چه کنه😒 تصمیم گرفت اون هم به خانواده ملحق شه 🛠 و با تعریفی که از جذاب بودن وسایلی که آقاشون آورده بود نشون بچه‌ها بده، سعی کرد یه اقتدار جلو چشم بچه‌ها به همسرش بده 💪 به جای اینکه بخواد غر بزنه که الان وقتش نبود... در عوض بعد از بازی این خانم باهوش😎 آقای خونه رو هم دخیل کرد تو بازی جمع کردن اتاق که: «فرمانده زمین پر از مین شده! با یه جارو جون سربازات رو نجات بده!!!»😈😂😜 دیگه مگه فرمانده می‌تونست جارو نزنه😃😄 خانمی! این یه داستان بود برانکه یادمون بیفته که چقدر از فرصت‌های ریز و درشت میشه برای اقتداردهی به مرد یا برعکس اقتدارشکنی مرد استفاده کرد! شما بودی چه می‌کردی؟! https://gkite.ir/es/10119138 🌹مامان باید عاشق باشه🌹 @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا