eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
107 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا 🔵 همیشه برای تولد بچه ها، بادکنک 🎈میخریدم، چون دومنظوره بود. هم تزیین اتاق و هم بازی بچه ها. برای ۴-۵ تا بچه ای که بودند، بازیهای مختلف و مهیج با بادکنک طراحی می کردیم. در آخرهم اگر بادکنکی سالم مونده بود 😉 بین بچه ها تقسیم می کردیم. 🔵 امسال طبق عادت، تعدادی بادکنک خریده بودم برای تولد پسر کوچکم که قبل از ماه محرم گرفتیم. لحظه ای که خواستم بادکنک ها را باد کنم به این فکر کردم که مهمانی که نداریم، پس بادکنک ها فقط برای تزیین خواهند بود، حالا مگه دو تا بچه با چند تا بادکنک میتونن بازی کنند؟ این شد که بی خیال تزیین شدم و فقط دو تا بادکنک باد کردم.😉😂 🔵 این مدت سه هفته که پدر بچه ها قرنطینه هستند، و میدونم که بچه ها از لحاظ روحی به شور و نشاط بیشتری احتیاج دارند، هر شب بسته بادکنک را میارم میگم هر کدوم یک رنگ انتخاب کنید، خودشون انتخاب میکنند بعد میگم خوب اینجا که نمیشه بادکنک بازی کرد، سریع هرچی روی زمین ریخته جمع کنیم تا زمین بازی خالی بشه، بچه ها از ذوق بادکنک بازی، سریع همه جا را جمع می کنند بعد هم نیم ساعت بادکنک بازی می کنیم. منم میشم گزارشگر، همینطور که با هر دوشون بازی میکنم گزارش هم میدم اونها هم از نحوه ی گزارش دادن من می خندند. بعد از دو سه شب دیگه تا من می گفتم بادکنک بازی سریع مشغول مرتب کردن خونه می شدند. یک تیر و چندین نشان🎯: جمع آوری راحت خانه، وقت اختصاصی با بچه ها، بازی حرکتی و هیجانی، افزایش شادی و نشاط و تغییر روحیه ی بچه ها 👌👌👌 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر 🌀 لگوها توی سالن پخش بود، منم درگیر پخت غذا بودم. یک ملاقه برداشتم پسر بزرگم را صدا زدم گفتم بیا آشپزی👨‍🍳👩‍🍳، من تو آشپزخونه تو اینجا، کیف لگوها هم قابلمه هست. پسر کوچیکه هم سریعا اومد و تقاضای ملاقه داشت😉، اونها هم مشغول شدند، با هم میخوندیم: باشی باشی چه می پزی آشپزباشی؟👨‍🍳👩‍🍳 نخود و عدس، ماش و لوبیا برای خاله آش پشت پا خاله خاله جان، رفته کجا؟ زیارت امام رضا❤️❤️ ... و ادامه شعر 🌀 بچه ها لگوها را داخل کیف می ریختند، داخل کیف هم لگوها را هم می زدند.جمع آوری لگوها خودش یک بازی شاد بود. پ.ن: برای پسر بزرگم که زمستان شش سالش میشه، مدتی هست که لازم نیست جمع آوری وسایل و اسباب بازیهاش حتما به صورت بازی باشه، و کم کم دارم از تلاشهام نتیجه میگیرم😉👌. ولی خوب پسر کوچکتر تازه اول راهه. 😊 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
❇️ کانال یک مادر دغدغه مند که برای رفع عادتهای غلط بچه ها از قصه های جذاب و کاربردی که خودش مینویسه استفاده میکنه👌 ✴️ کلی ایده کاربردی و جالب برای انجام کارهای روزمره ی خانه با بچه ها دارن👏👏 ❇️ یاد میگیرید چطور بچه ها را در کارها مشارکت بدید و نحوه ی مسئولیت دادن به بچه ها 👦🧒👧👶 ✴️ کلی گفتگوی جالب و آموزنده ی مادر فرزندی و بازیهای جالب خانگی👏👏 ❇️ راهکارهای کاربردی برای رابطه مطلوب فرزندان 😍 ✴️ خلاصه اینکه کلی ایده دارن برای اینکه چطور با آرامش و بدون داد و فریاد ، مادری کنید و از مادری کردن لذت ببرید.🤔🤔😉 ✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1773142080C9fca473b8a
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر ✴️ چند ماه قبل به درخواست پسر بزرگم یک پازل نقشه ایران براش خریدم، خیلی دوست داشت ببینه شهرهایی را که میشناسه و یا قبلا سفر رفتیم، هر کدام کجای ایران هستند. مثل اینکه پشت پازل بازی مار پله بود. اوایل پسرم چیزی نپرسید من هم چیزی نگفتم. بعد از مدتی تازه پرسید مامان چرا پشت این پازله همش عدد نوشته؟؟چرا مثل بقیه پازلها پشتش وایت برد نیست؟ گفتم: این یک بازیه ✴️ یک مدت فقط عددها را می شمرد، تا اینکه دو شب پیش گفت: مامان بازیش چطوریه؟ این مارها و نردبان‌ها چیه؟ منم بازی را براش توضیح دادم، گفت: بازی کنیم. بماند که کلی سوال باید جواب می دادم☹️: مگه میشی از نردبان بالابری ولی پایین نیای😳؟ خوب از مار هم بریم بالا😄 خوب آدم از وسط نردبان هم میتونه بره بالا😊 منم می گفتم؛ اصلا هر طوری تو بگی بازی می کنیم! قانونهای خودمون را انجام میدیم. میگفت نه باید درست بازی کنیم😂😂 ✴️ شروع بازی همان و برداشتن مهره ها و تاس توسط داداش کوچولو همان😉، مهره ها را مرتب جابجا می کرد. یا اینکه تاس را برمیداشت و به ما نمیداد. یواش یواش جرقه زدنها شروع شد، مامان نمیذاره بازی کنیم😠، مامان ازش بگیر😤 پسر کوچیکه: خودمه،خودمه🤣🤣 ✴️ مامانها خوب می دونند این لحظه و لحظاتی مشابه، قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ جهانی را داره🤨 ادامه دارد... 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
1⃣ نکته اول: پذیرش والدین هست، یعنی من به عنوان مادر وقوع این پیشامدها را نه تنها خیلی خیلی طبیعی و عادی بدونم، حتی زمینه تعامل سازنده، رشد، افزایش صبر و تحمل بچه ها تلقی کنم. 2⃣ نکته دوم: آرامش مادر خیلی خیلی مهمه، گاهی خود ما مادرها قبل از اینکه اتفاق خاصی بیفته بیشتر عجله داریم: دوباره شروع کردید، بس کنید دیگه، اصلا بازی نمی کنیم، اگر میخوای دوباره قشقرق راه بندازی اصلا بازی تمام و... یعنی گاهی خود ما با نیت مدیریت بحران زودتر از بچه ها به بحران دامن می زنیم.😢😫 3⃣ نکته سوم: باید سعی کنیم با آرامش، هر دو طرف یا همه بچه ها را با هم ببینیم و بشنویم. کسی را متهم نکنیم، حق کسی را ضایع نکنیم: تو بزرگتری، و یا به بچه ها برچسب نزنیم: داداشی کوچیکه نمی فهمه👌👌 ✴️ من به پسر بزرگم گفتم: این بازی برای تو خیلی جذابه چون بار اولی هست که داریم بازی می کنیم، داداشی هم انگار با برداشتن مهره ها و تاس میخواد تو بازی باشه، اونم مثل من و تو دوست نداره تنها باشه😉😌 بیا به جایگزین ها فکر کنیم!!! 👦: خوب یک تاس دیگه بهش بده 🧕: هیچ بازی دیگه ای نداریم که تاس داشته باشه☹️، بیا هر کدوم دو تا مهره داشته باشیم، تو آبی و قرمز، من سبز و زرد. هر کدام را برداشت یکی دیگه را میگذاریم، جای مهره خودت را هم حفظ کن وقتی مهره را برمیداره بدونیم کجا بودیم.😉 ✴️ به پسر کوچیکه می گفتیم تاس را بنداز، تا می انداخت من و پسر بزرگم هر کدام نوبتمون بود سریع می انداختیم و دوباره می دادیم دستش، گاهی هم می گفتیم همون عددی را که داداش میاره😉. بعد از حدود پنج دقیقه هم پسر کوچیکه خودش از ما دور شد و‌ رفت سراغ مشغول کردن خودش با یک بازی دیگه👌، چند دقیقه بعدش هم بازی ما تمام شد. از بس مار 🐍 آخری نیشمون زد هیچ کدام به پایان نرسیدیم، تصمیم گرفتیم دست هم را بگیریم پرواز کنیم بریم خونه آخری که مار 🐍 نتونه نییشمون بزنه، کلی هم خندیدیم.😂😂 ✅ بچه ها با بازی رشد می کنند و زندگی کردن را یاد می گیرند. قطعا هر کدام از فرزندان ما مثل تمام انسانها فراز و نشیب های زیادی پیش رو خواهند شد. خیلی مهمه که یاد بگیرند در سختی ها و ناملایمات به جای رفتارهایی مثل کم آوردن، عصبی شدن، پرخاشگری و یا رها کردن، به دنبال حل مسئله و تعامل باشند. قطعا والدین اولین و بهترین الگوی فرزندان هستند.👌👌 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆خمیربازی و ثبت اثرات مختلف مثل چنگال، قاشق، رنده، برس و ... روی خمیر ♦️البته پسر کوچیکه همون بازی قایم کردن توپ وسط خمیر را خیلی دوست داشت و به پیشنهاد خودش اون بازی را هم انجام دادیم. 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔴 امروز حین خمیربازی، چند تا صحنه من را یاد سوال چند نفر از مادران عزیز انداخت: پسرهاتون بیرون از زیرانداز را کثیف نمیکنند؟ بچه من خیلی کثیف کاری میکنه! چطوری همیشه روفرشیتون تمیزه؟ 🔴چند تا نکته عزیزان: ♦️همیشه برای بازیهای دستورزی زیرانداز پهن میکنم و میگم که بچه ها قراره فقط روی زیرانداز بازی کنیم تا همه ی خونه کثیف نشه، اما حین بازی به خصوص وقتی بازی را داریم به عنوان مادر و فرزندی انجام میدیم، قرار هست من همسن و همبازی بچه ها بشم و باهاشون بازی کنم و لذت ببرم، اگر قرار باشه حین بازی هم مرتب بخوام تذکر بدم این دیگه نیست.👌👌 اگر هم لازم باشه به صورت خبری میگم نه دستوری: «ببینید بچه ها خمیربازی ریخته بیرون از زیرانداز» نه اینکه بگم: «مگه نگفتم نریز بیرون از زیرانداز » 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
♦️بعد از اینکه بازی تمام شد، با هم همه وسایل را جمع می کنیم و تمیز می کنیم. در واقع جمع اوری هم جزئی از بازی هست. مثلا امروز پسر کوچیکه خودش خمیربازیها را گذاشت توی جعبه ها و برد توی آشپزخانه، پسر بزرگم هم خمیر بازیهایی که بیرون از زیرانداز بودند جمع کرد، چند جا اثر خمیربازی روی فرش مونده بود که حوله خیس آورد و پاک کرد. البته همیشه بیرون نمیریزه، امروز اون برس کوچک را روی خمیربازی کشید و تکه های خمیر به بیرون هم پرت شدند. پسر کوچیکه که توی موهاش هم خمیربازی بود. دو تا زیرانداز هم داریم که هر شب، هر دوتاش یا حداقل یکیش باید شسته بشه. وقتی قراره سالن کوچک یک آپارتمان برای بچه ها، هم خانه باشه، هم حیاط، هم پارک و خانه بازی و مهدکودک و مدرسه😢😢 نمیشه زیادی حساس بود، چون ضررش به مراتب بیشتره👌👌 ♦️ نکته مهم این هست که اگر بچه ها در جمع آوری مشارکت می کنند حتما ببینیم و بارها کار خوبشون را توصیف کنیم و اون دفعاتی هم که مشارکت نمی کنند فراموش کنیم و اصرار نکنیم که حتما خودت باید جمع کنی.( بچه های زیر هفت سال)، اینطوری تعداد دفعات عدم مشارکتشون خیلی خیلی کم میشه. 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر تجربه های روزانه ۵۰ ✴️ معمولا هر روز بعد از صبحانه پسر بزرگم( چون کوچیکه ۶ صبح صبحانه میخوره🙁)، یک برای بچه ها می گذارم، بعدش تلویزیون می بینند من هم کارهای خودم را انجام میدم.‌ امروز بعد از جمع آوری بساط خمیربازی، پسرم تلویزیون را روشن کرد، من هم رفتم کارهای خودم را شروع کنم که جیغ و گریه ی پسر بزرگم رفت بالا 😭😤،و من تو دلم گفتم: واااای خدایا حداقل بگذارید یک دقیقه بگذره بعد شروع کنید😫 ✴️ انقدر بلند جیغ میزد که پسر کوچیکه ترسید اومد تو اتاق پیش من، خیلی با آرامش😏 بزرگه را صدا زدم گفتم: بیا اینجا پیشم جیغ زنان و نعره کشان اومد. میگفت: من خواستم بخوابم روی مبل تلویزیون ببینم دیگه جای داداشم نبود، اونم موهام را گاز گرفت😳 حالا موهام درد میکنه🤨 ✴️ گرفتمش تو بغل گفتم: ببینم کجای سرت درد میکنه؟ فقط نازش می کردم، ولی اصلا به دنبال توجیه نبودم: خوب باید مینشستی که دوتایی روی مبل جا بشید، بچه هست نمیفهمه و... صدای تلویزیون را شنیدم که کارتن توپولوها شروع شد، گفتم: توپولوها که دوست داری شروع شد، باز جیغ کشید که نمیخوام من موهام درد میکنه نمیتونم توپولوها ببینم، من دیگه داداش نمیخوام و...☹️😠 ادامه دارد.... ۵۰ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✴️ پس با توجه به همون نکاتی که در مطلب اول امشب هم بود، پذیرش و آرامش مادر، فقط سعی کردم در کنارش باشم و با سکوت و نوازشم درکش کنم. کمی که گریه هاش آرام تر شد، گفتم میای بریم با هم ظرفها را بشوریم که دردت یادت بره؟ ( نمیگم حالا مگه زخم شمشیر خوردی چه خبره؟ بیا بریم ظرف بشوریم که دردت یادت بره، یعنی من کاملا درکت میکنم، ولی کارش را هم تأیید نکردم) گفت: باشه بریم. ✴️ وسایلی که برای خمیربازی استفاده کرده بودیم کثیف بودند، خودش شست به منم گفت شما برو خودم تنها میشورم. چند دقیقه بعد هم با داداش مشغول بازی و خنده و قهقهه بودند. دیدم ظرفها هم تمام نشده، گفتم مثل اینکه همه ظرفها را هم نشستی؟ گفت نه، دیگه میخواستم برم با داداشم بازی کنم.😉😳😂😂 ۵۰ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون 🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak